کلمه جو
صفحه اصلی

واج


مترادف واج : سخن، کلام، گفتار، حرف، صوت، حیران، سرگردان، گیج، متحیر

فارسی به انگلیسی

phoneme

مترادف و متضاد

phoneme (اسم)
صدا، صوت، اوا، واج، صدای ساده، واگ، حرف صوتی، صدای صوتی

۱. سخن، کلام، گفتار
۲. حرف، صوت
۳. حیران، سرگردان، گیج، متحیر


فرهنگ فارسی

گفتار، کلام، سخن، کلمه، دعایی که زرتشتیان درسر، خوردن طعام میخوانند، زمزمه
(صفت ) گیج حیران : (( هاج و واج ) ) .
سخت گرسنگی . جوع شدید

فرهنگ معین

(ص . ) گیج ، حیران .
[ په . ] (اِ. ) ۱ - گفتار، کلام ، سخن . ۲ - واچ ، دعا و وردی که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی می خوانند.

(ص .) گیج ، حیران .


[ په . ] (اِ.) 1 - گفتار، کلام ، سخن . 2 - واچ ؛ دعا و وردی که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی می خوانند.


لغت نامه دهخدا

واج. ( اِ ) گفتار و کلام و سخن. ( ناظم الاطباء ). || پرسش ، ابی واجی ؛ از من میپرسی :
ابی واجی چرا بی نام و ننگی
کسی کش عاشقه چش نام و چش ننگ ؟
باباطاهر( از انجمن آرا ) و ( آنندراج ).
|| واج ، امر به گفتن باشد یعنی بگو. ( برهان ) ( جهانگیری ). || ( ص ) بی نهایت گرسنه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || گیج. حیران و ویج. هاج و واج. هاژ و واج :
اگر همسایگان چیزی ندانند
غریبم واج و مسکین ره کدام است ؟
در فرهنگ جهانگیری نسخه خطی ص 123 همین شعر را شاهد برای واج به معنی «مگو» آورده و در نسخه خطی دیگر مانند برهان به معنی بگو آمده است. || گوینده. ( انجمن آرای ناصری ).

وأج. [ وَءْج ْ ] ( ع اِمص ) سخت گرسنگی. ( منتهی الارب ). جوع شدید. ( از اقرب الموارد ).

واج . (اِ) گفتار و کلام و سخن . (ناظم الاطباء). || پرسش ، ابی واجی ؛ از من میپرسی :
ابی واجی چرا بی نام و ننگی
کسی کش عاشقه چش نام و چش ننگ ؟

باباطاهر(از انجمن آرا) و (آنندراج ).



|| واج ، امر به گفتن باشد یعنی بگو. (برهان ) (جهانگیری ). || (ص ) بی نهایت گرسنه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گیج . حیران و ویج . هاج و واج . هاژ و واج :
اگر همسایگان چیزی ندانند
غریبم واج و مسکین ره کدام است ؟
در فرهنگ جهانگیری نسخه ٔ خطی ص 123 همین شعر را شاهد برای واج به معنی «مگو» آورده و در نسخه ٔ خطی دیگر مانند برهان به معنی بگو آمده است . || گوینده . (انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ عمید

۱. (زبان شناسی ) کوچکترین جزء زبان که باعث تمایز معنی می شود.
۲. [قدیمی] کلمه.
۳. [قدیمی] دعایی که زردشتیان در سر خوان طعام می خوانند.
۴. [قدیمی] زمزمه.

دانشنامه عمومی

مَثَل


واج در زبان شناسی کوچک ترین جزء مشخص کلام است و جایگزینی آن با واجی دیگر تفاوت معنایی ایجاد می کند. واج ها کوچک ترین واحدهایِ آوایی مستقلی هستند که به کمک آن ها تکواژها ساخته می شوند (یک یا چند تکواژ تشکیلِ یک واژه می دهند). مثلاً واژهٔ «ما» از دو واجِ /م/ (/m/) و /ا/ (/ɒ/) تشکیل شده است.
واکه ها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
همخوان ها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، /ث، س و ص/، /ج/، /چ/، /ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، /ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.
نقش عمدهٔ واج، جداسازی واحدهایِ گفتاری از یکدیگر و ایجادِ تمایز بین معانیِ واحدهایِ گفتاری است و می توان گفت از ترکیب واج ها و به عبارتِ دیگر، «از ترکیب واحدها و قالب هایِ صوتی با واحدها و قالب هایِ معنائی، سامانه ارتباط یعنی زبان به وجود می آید.
هر اجتماعِ زبانی، خواه صورتِ نوشتاری برای زبانِ خود داشته باشد یا نه، از شمارِ معدودی از واج ها استفاده می کند که الزاماً مشابه واج هایِ زبان هایِ دیگر نیستند. از دیدگاهِ زبانشناسی همه زبان ها واجی هستند. یعنی واج هایِ هرزبان قابل تجزیه و توصیف هستند و از تجزیه و تشخیصِ آنها تعدادِ واقعیِ واج هایِ آن زبان در یک مقطعِ زمانیِ مشخص، تعیین و روشن می شوند. تا امروز معلوم شده است که «زبانِ هاوایی با ۱۳ واج، کمترین واج ها و گونه ای از زبان هایِ قفقازی با ۷۵ واج، بیشترین واج هایِ زبان هایِ شناخته شده را دارا هستند».
در آوانویسی واجیواج نویسه ها در داخلِ دو خط مورب / / نوشته می شوند و این سبک، برگرفته از سبکِ واج نویسیِ دنیل جونز است. در آوانویسی آوایی که آوانویسی ای با ذکر جزئیات بیشتر همچون نمایش واج گونه ها است واج نویسه ها بین دو کروشه باز و بسته قرار می گیرند و به طور معمول در هر دو از الفبای آوانگاری بین المللی استفاده می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

واج (Phoneme)
کوچک ترین واحد آوایی زبان که تمایز معنایی ایجاد می کند. واج ها به صامت (بی صدا، همخوان) و مصوِّت (باصدا، صدادار، واکه) تقسیم می شود. در زبان فارسی، ۲۳ صامت و شش مصوت وجود دارد. مثلاً، در واژۀ «کتاب»، سه واج صامتِ b, t, k و دو واج مصوتِ e، â وجود دارد.

فرهنگستان زبان و ادب

{BWR} [فیزیک] ← واکنشگاه آب جوشان
{phoneme} [زبان شناسی] کوچک ترین واحد آوایی تمایزدهندۀ معنی در هر زبان
[زیست شناسی] ← عصب واج

گویش مازنی

/vaaj/ زمزمه

زمزمه


واژه نامه بختیاریکا

واژه؛ صحبت؛ حرف
هم زنو واج کنا!

پیشنهاد کاربران

به کوچکترین وجه گفتار واج یا حرف گویند. به عبارتی واج ها چهره یِ خامِ آواها هستند.
بنابراین واج به چم ( ( یعنی ) ) کوچک ترین واحد آوایی زبان که خود معنایی ندارد؛ اما تفاوت معنایی ایجاد می کند. می باشد
مانند دو حرف "ر" و "ب" اگر حرف ( ( ر ) ) با صدای اَ یعنی فتحه و سکون ب باشد رَب یعنی خدا می شود و اگر با صدای اُ یعنی ضمه و سکون ب باشد رُب به معنای خمیره، شالوده یا اسانس یک میوه است مانند رب گوجه یا رب انار

واک ، واج ، وات ، ، بندواژه ، حرف ( حرف ها )

تفاوتِ واج با نویسه ( حرف ) :
باید توجه شود که واج با حرف متفاوت است. حرف صورت مکتوب واج است و واج صورت ملفوظ حرف. علاوه بر این رابطهٔ این دو لزوماً یک به یک نیست. ممکن است بعضی واجها صورت مکتوب نداشته باشند. مثلاً برای مصوت های کوتاه در خط فارسی حرف جداگانه ای وجود ندارد، اگرچه می توان واج های ـَـِـُ را در خط به کمک نشانه هایی مشخص کرد. از طرف دیگر در فارسی تنها یک واج با صدای /ت/ وجود می دارد در حالی که در الفبای فارسی دو حرف ت و ط یکسان ( به صورت ت ) تلفظ می شوند. از همین روست که تنها با تکیه بر صورت ملفوظ کلمه و بی توجه به زمینهٔ سخن دو کلمهٔ /حیات/ و /حیاط/ را باز نمی توان دانست؛ ولی در زبان عربی ت و ط نشانهٔ دو واج متفاوت اند از این روست که عربی گویان /حیاط/ و /حیات/ را متفاوت تلفظ می کنند. و نیز در مورد واج های /س/ و /ص/ و /ث/ در فارسی یک واج تلقی می شوند.


کلمات دیگر: