کلمه جو
صفحه اصلی

سلطان زین العابدین

دانشنامه عمومی

مجاهدالدین زین العابدین علی بن شاه شجاع (جلوس ۷۸۶ق (۱۳۸۴م) - عزل ۷۸۹ (۱۳۸۷)
دائرةالمعارف مصاحب
زین العابدین فرزند شاه شجاع پس از درگذشت پدر و بنا بر وصیت او بر تخت نشست اما یزد همچنان در دست شاه یحیی و کرمان در دست عمادالدین احمد بود. دوران کوتاه فرمانروایی او در مجادله با شاهزادگان مظفری سپری شد. هنگامی که امیر تیمور به سرعت ایالتهای ایران را یکی پس از دیگری تسخیر می کرد، آل مظفر، سرگرم زد و خورد داخلی و خانوادگی بودند. چون زین العابدین در جایگاه پادشاهی نشست، شاه یحیی با سپاهیان خود از یزد عازم تسخیر شیراز شد. لیکن با زین العابدین که برای مقابله با او از شیراز بیرون آمده بود، صلح و سازش نمود.
سلطان زین العابدین پس از آسوده شدن از سو ی شاه یحیی، برای مدتی در آرامش و امنیت بر فارس حکمروایی کرد و چون مردی خوش خلق و مهربان و آسان گیر بود، و با توده مردم با رأفت برخورد می کرد، اغلب مردمان خواستار او بودند. زین العابدین، امیر سُیورغَتمِش را که زندانی شاه شجاع بود، از بند آزاد کرد و به کرمان فرستاد تا به تدریج زمینه چیرگی او را بر کرمان فراهم آورد. پس از ورود وی به آنجا، اوغانیها به وی پیوستند. چون عمادالدین احمد از این موضوع آگاه شد، روی به جنگ سیورغتمش آورد. سیورغتمش که بر انبوهی لشکر کرمان آگاهی یافت، به سوی گرمسیر کرمان عقب نشینی کرد و از آنجا فرستاده ای نزد زین العابدین روانه کرد و از او یاری خواست. اما با وجود یاری زین العابدین، سیورغتمش در جنگ شکست خورد و به هلاکت رسید ۷۸۷ ق / ۱۳۸۵م
امیر تیمور که در شوال ۷۸۹ ق/ اکتبر ۱۳۸۷م آذربایجان را گشوده و در آنجا به سر می برد، سفیری نزد سلطان زین العابدین به شیراز فرستاد و او را نزد خود خواند، تا پس از دیدار با وی، بار دیگر او را به فرمانروایی فارس منسوب نماید. اما زین العابدین نپذیرفت و به فرستاده امیر تیمور اجازه بازگشت نداد. چون تیمور از این امر آگاه شد، زین العابدین که یارای رو در رویی با امیر تیمور را در خود نمی دید، شیراز را رها کرد و به شوشتر رفت. تیمور به اصفهان رسید و به بهانه ای، گروهی بسیار از مردم شهر را از دم تیغ گذراند و پس از آن به شیراز رفت. در آن شهر، عمادالدین احمد از کرمان و شاه یحیی از یزد به خدمت او رسیدند لیکن چون در همین ایام خبر شورش سمرقند به تیمور رسید، کرمان را به سلطان عمادالدین احمد و فارس را به شاه یحیی سپرد خود در اوایل ۷۹۰ ق/ ۱۳۸۸ م راهی ماوراءالنهر شد. از سوی دیگر، چون زین العابدین به شوشتر رسید، شاه منصور در بیرون شهر اقامتگاهی برای او فراهم کرد. چندی نگذشت که شاه منصور، زین العابدین را با سرداران لشکرش به میهمانی دعوت کرد و چون همگی در مجلس حاضر شدند، آنان را دستگیر و زندانی ساخت و لشکر شیراز را با خود همداستان کرد و رهسپار آن دیار شد. زین العابدین با تبانی با زندانبان خود، از بند رست و به اصفهان رفت. در آن شهر سپاهی گرد آورد و راهی شیراز شد تا شاه منصور را که شیراز را تسخیر و بر تخت شاهی مظفریان نشسته بود، سرکوب نماید. در نبردی که میان دو سپاه درگرفت، زین العابدین شکست خورد و به اصفهان بازگشت. در اوایل ۷۹۳ ق/ ۱۳۹۰ م، شاه منصور به اصفهان شتافت. زین العابدین که یارای مقاومت نداشت، از برابر او گریخت و آهنگ خراسان کرد. منصور به تعقیب او رفت و در میان راه، کاشان را به تصرف در آورد. چون سلطان زین العابدین به ری رسید، موسی جوکار که فرمانروای ری بود، او را دستگیر و نزد شاه منصور فرستاد. زین العابدین بنا به روش مرسوم مظفریان به دستور شاه منصور نابینا و به اصفهان فرستاده شد.

دانشنامه آزاد فارسی

سلطان زین العابدین ( ـ بعد از ۷۹۵ق)
(ملقب به مجاهدالدین)، از پادشاهان (حک: ۷۸۶ ـ ۷۸۹ ق) آل مظفر. فرزند شاه شجاع بود و در زمان حیات پدر، مدتی حکومت سیرجان یافت (۷۶۷ ق). سپس ، به حکومت اصفهان رسید اما در ۷۷۷ ق، به سبب عدم توانایی در ادارۀ امور، عزل گردید. زین العابدین اندکی پیش از مرگ پدر به جانشینی او انتخاب شد، و پس از درگذشت پدر در شیراز به سلطنت نشست اما دیگر برادران و شاهزادگان مظفری از اطاعت او سرباز زدند. او با حاضرنشدن به خدمت امیرتیمور و ندادن اجازۀ بازگشت به فرستادۀ او (۷۸۸ ق) باعث لشکرکشی تیمور در ۷۸۹ق به عراق و فارس شد. با تصرف اصفهان، زین العابدین عازم بغداد شد. در حوالی شوشتر اسیر شاه منصور، پسر عم خود، شد و در قلعۀ سلاسل شوشتر زندانی گردید. مدتی بعد، از زندان گریخت و به اصفهان رفت، بار دیگر، همراه سلطان احمد به فارس لشکر کشید، اما شکست خورد و شاه منصور اصفهان را تسخیر کرد. سلطان زین العابدین به خراسان گریخت و در ری گرفتار شد و در ۷۹۳ ق، به دست منصور افتاد. این بار پس از دستگیری به دستور منصور نابینا و در قلعۀ سفیدِ شوشتر زندانی شد. در ۷۹۵ ق، امیرتیمور شوشتر را تصرف و او را آزاد کرد، و همراه سلطان شبلی به سمرقند فرستاد.


کلمات دیگر: