کلمه جو
صفحه اصلی

راهبه

فارسی به انگلیسی

nun, sister, votary

nun


فارسی به عربی

دینی , راهبة

عربی به فارسی

راهبه , زن تارک دنيا


فرهنگ اسم ها

اسم: راهبه (دختر) (عربی) (تلفظ: rahebe) (فارسی: راهبه) (انگلیسی: rahebeh)
معنی: مقدس، عابد مسیحی گوشه نشین

مترادف و متضاد

anchoress (اسم)
زن گوشه نشین، زن عزلت گزین، راهبه

nun (اسم)
راهبه، زن تارک دنیا

prioress (اسم)
راهبه، رئیسه صومعه

cloistress (اسم)
راهبه

religious (اسم)
راهبه، تارک دنیا

vestal (اسم)
راهبه

فرهنگ فارسی

زن دیرنشین، راهبات ورواهب جمع
( اسم ) مونث راهب زن ترسای پارسا و گوشه نشین جمع راهبات .
به روایت شیرویه پسر شهردار در کتاب التجلی فی المنامات نام زن پارسایی بوده است .

فرهنگ معین

(هِ بِ ) [ ع . راهبة ] (ص . ) زن ترسای پارسا ج . راهبات .

لغت نامه دهخدا

( راهبة ) راهبة. [ هَِ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث راهب. زن ترسای پارسا و گوشه نشین. ( ناظم الاطباء ). || زن عابد و گوشه نشین. ج ، راهبات. رواهب. ( از اقرب الموارد ). مؤنث راهب. زنی که از مردم ببرد و برخدای روی آرد و در دیر خود بعبادت خدای بپردازد. ج ،راهبات. رواهب. ( اقرب الموارد ). || حالتی که از آن ترسند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

راهبة. [ هَِ ب َ ] ( اِخ ) به روایت شیرویه پسر شهردار در کتاب «التجلی فی المنامات » نام زن پارسایی بوده است که در هنگام مرگ روی بسوی آسمان کرد و گفت : ای آنکه اعتماد من بر تست در زندگی و مرگم ، مرادر دم مرگ خوار نگردان و در گور دچار وحشت مساز. پس آنگاه که مرد پسری داشت که هر شب جمعه بر گور وی حاضر میشد و آیه ای چند از قرآن کریم میخواند. پسر شبی راهبة و شبی دیگر مردگان همجوار وی را در خواب دید، همگی از این عمل وی سپاسگزاری کردند و گفتند ما را از این رهگذر شادی و آسایشی است. ( از شدالازارص 33 ).

راهبة. [ هَِ ب َ ] (اِخ ) به روایت شیرویه پسر شهردار در کتاب «التجلی فی المنامات » نام زن پارسایی بوده است که در هنگام مرگ روی بسوی آسمان کرد و گفت : ای آنکه اعتماد من بر تست در زندگی و مرگم ، مرادر دم مرگ خوار نگردان و در گور دچار وحشت مساز. پس آنگاه که مرد پسری داشت که هر شب جمعه بر گور وی حاضر میشد و آیه ای چند از قرآن کریم میخواند. پسر شبی راهبة و شبی دیگر مردگان همجوار وی را در خواب دید، همگی از این عمل وی سپاسگزاری کردند و گفتند ما را از این رهگذر شادی و آسایشی است . (از شدالازارص 33).


راهبة. [ هَِ ب َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث راهب . زن ترسای پارسا و گوشه نشین . (ناظم الاطباء). || زن عابد و گوشه نشین . ج ، راهبات . رواهب . (از اقرب الموارد). مؤنث راهب . زنی که از مردم ببرد و برخدای روی آرد و در دیر خود بعبادت خدای بپردازد. ج ،راهبات . رواهب . (اقرب الموارد). || حالتی که از آن ترسند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

= راهب

راهب#NAME?


دانشنامه عمومی

راهبه یا خواهر روحانی به زنی دینی گفته می شود که با عهد فقر، پاکدامنی و خشوع زندگی می کند. او ممکن است زنی باشد که تصمیم گرفته زندگیش را وقف خدمت به دیگران کند یا زاهدی که داوطلبانه جامعه را ترک می کند و زندگی را به عبادت و تفکر در صومعه یا دیر می گذراند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Nun

دانشنامه آزاد فارسی

راهِبه (nun)
زنی از فرقه ای مذهبی که سوگند خورده است با فقر و عفاف و طاعتسر کند و از مقرراتی خاص پیروی نماید. هر صومعۀ مسیحی رئیسی اغلب منتخب دارد که تابع اسقف ارشد حوزۀ اسقفی یا گاهی خود شخص پاپ است (← رهبانیت). احتمال دارد که نهاد جوامع راهبگانبر تأسیس صومعهها تقدم زمانی داشته باشد.

پیشنهاد کاربران

مسخره


کلمات دیگر: