کلمه جو
صفحه اصلی

ارشاد


مترادف ارشاد : تربیت، دلالت، راهنمایی، رهنمونی، هدایت

متضاد ارشاد : اضلال

برابر پارسی : راهنمایی، دادن

فارسی به انگلیسی

showing the right way, guidance, orthodoxyenlightenment, orthodoxy

showing the right way, orthodoxy


enlightenment, guidance


فرهنگ اسم ها

اسم: ارشاد (پسر) (عربی) (تلفظ: eršād) (فارسی: ارشاد) (انگلیسی: ershad)
معنی: راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست

(تلفظ: eršād) (عربی) رهبری ، هدایت کردن ، راه نمودن ؛ راهنمایی ، نشان دادن راه درست .


مترادف و متضاد

تربیت، دلالت، راهنمایی، رهنمونی، هدایت ≠ اضلال


فرهنگ فارسی

راه نمودن، راهنمایی کردن، راه راست نمودن، هدایت کردن براه راست، رهبری کردن ، راهنمایی، رهبری
۱ - ( مصدر ) راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن . ۲ - ( اسم ) راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل جمع : ارشادات .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) راهنمایی کردن ، راه درست را نشان دادن .

لغت نامه دهخدا

ارشاد. [ اِ ] ( ع مص ) راه نمودن. ( منتهی الأرب ). راه راست نمودن. راه بحق نمودن. راه حق نمودن. ( غیاث اللغات ). راه نمودن بحق. رهبری. رهنمونی. راهنمائی. رهنمائی. هدایت. راهنمونی. براه آوردن. بره آوردن. بسامان آوردن. ضد اضلال : و قد انار اﷲ بصائرهم و اخلص ضمائرهم و ارشدهم الی الهدی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 ). و برای ارشاد و هدایت ایشان رسولان فرستاد. ( کلیله و دمنه ). داود علیه السلام را بدین ارشاد و هدایت مخصوص گردانیدند. ( کلیله و دمنه ).
- ارشاد دادن ؛ ارشاد کردن :
خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی
چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی.
سلیم.
- ارشاد کردن ؛ راهنمائی کردن. راه نمودن :
نیست غیر از عشق خضری در بیابان وجود
هر کجا گم گشته ای بینی بعشق ارشاد کن.
صائب.
- ارشاد گرفتن ؛ طلب هدایت و راهنمائی کردن :
چو هندو کز برهمن ساحری ارشاد میگیرد
ز زلفت خال مشکین دلربائی یاد میگیرد.
میرعبدالغالب نجات.

فرهنگ عمید

هدایت کردن به راه راست، راهنمایی کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

ارشاد (الارشاد) (کتاب) (۱). اِرشاد (الاِرشاد) (کتاب) (۱)
(نام کامل: الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد) تألیف شیخ مفید، کتابی به عربی، در شرح احوال و اقوال ائمۀ اطهار (ع). کتاب دو بخش دارد: بخش اول که نیمی از کتاب است، در شرح احوال و فضایل و سخنان حکمت آمیز و براهین امامت امیر مؤمنان (ع)؛ بخش دوم در شرح زندگانی و فضایل سایر ائمه (ع) که با بیان قسمتی از علایم ظهور حضرت مهدی (عج) پایان یافته است. ارشاد بارها در ایران و عراق و لبنان منتشر و مکرّر به فارسی ترجمه شده، به کوشش دکتر هوارد نیز به انگلیسی ترجمه و در لندن (۱۹۷۸) منتشر شده است.

ارشاد (الارشاد) (کتاب) (۲). اِرشاد (الاِرشاد) (کتاب) (۲)
(یا: الْاِرشاد فی اختصار الحاوی یا الارشاد مختصر الحاوی) تألیف شرف الدین ابن مُقری، کتابی به عربی، در فقه شافعی. خلاصه ای است از الحاوی اثر قزوینی. چنان که مؤلف در مقدمه گفته است او در این اثر افزون بر تلخیص الحاوی عبارات مشکل آن را نیز توضیح داده و گاه بر آن مطالبی جدید نیز افزوده است. گویا او شرحی مستقل نیز بر الحاوی با نام اخلاص الناوی من ارشاد الغاوی فی مسالک الحاوی نوشته است. بر ارشاد کسانی چون محمد بن خلیل بصروی شرح نوشته اند. ارشاد به چاپ رسیده است (مصر، ۱۳۲۰ق).

فرهنگ فارسی ساره

راهنمای


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارشاد به معنی راهنمایی و هدایت کردن است. ارشاد در فقه با اضافه به جاهل و غیر آن به مناسبت در بابهایی مانند طهارت و تجارت آمده و صفت امر یا نهی قرار گرفته است. در مباحث الفاظ علم اصول نیز از آن سخن رفته است.
← تفاوت ارشاد جاهل با امر به معروف و نهی از منکر
۱. ↑ کتاب المکاسب ج۱، ص۷۷.
...

جدول کلمات

هدایت

پیشنهاد کاربران

راهنمایی کردن _ هدایت کردن

ارشاد:
راهنمایی و هدایت کردن به راه راست و درست.
راه نمودن و سوق دادن به راهی که بهتر و مناسبتر است.
راهنمایی هدایت و دلالت بر طریق وطوری که بهتر و برتر و شایسته تر و بایسته تر است.
ارشاد:
راهنمایی، راهنمایی کردن، راه راست وصواب نمودن، رهنمون سازی، هدایت، هدایت کردن، هدایت نمودن،
هدایت به راه راست و درست، سوق به طریق احسن. . .

اسمم محمد ارشاده ولی ارشاد صدام میکنن ارشاد یعنی راهنمایی کننده /هدایت کننده

به معنی
رهبری
هدایت
راهنمایی
منم اسمم ارشاده و هنوز بین مردم جا نیفتاده و اصن به گوششون اشنا نیست چونکه
.
اسمم خاصه

اهنگ اشو گووش کن ershad_star

به معنای هدایت به راه راست و راهنمایی کردن

ارشاد به معنی راه رونده

mentoring
ارشاد
آموزش
تعلیم
پرورش

منم عاشق اسم ارشادم چون خواننده مورد علاقم اسمش هست ارشاد بهتون پیشنهاد میکنم آهنگاشو گوش بدین.
#Dis love#

ارشاد یک واژه ایرانیست که از ارشیا و خود ارشیا از ارش میاد به مینوی جایگاه اهورایی و بهشت و ارد
ارشیا نیز ارشیار بوده است که به مینوی یار بهشتیست

درود بر ایرانیان

ایرانی بخودت بیا

ارائه ٔ طریق ؛ راه نمودن. رهبری. راهنمائی. رهنمونی. دلالت.


کلمات دیگر: