مترادف عارف : سالک، صوفی، دانا، صاحبنظر، عالم، عریف، واقف
برابر پارسی : بینشمند، دانا، ژرف بین
gnostic, learned
gnostic, learned person
mystic
کارمند داخلي , خودي , خودماني , محرم راز
(تلفظ: āref) (عربی) (در تصوف) آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر ، به معرفت خداوند دست مییابد ؛ آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد ، شناسنده ؛ دانا ، آگاه ، دانشمند .
سالک، صوفی
دانا، صاحبنظر، عالم، عریف، واقف
۱. سالک، صوفی
۲. دانا، صاحبنظر، عالم، عریف، واقف
خاقانی .
نظامی .
سعدی (گلستان ).
سعدی (گلستان ).
سعدی (بوستان ).
سعدی .
عارف . [ رِ ] (اِخ ) (احمد...الزین ) یکی از نویسندگان و ادباء بزرگ عرب در قرن 14 هجری و صاحب مجله ٔ عرفان صیداست . او دارای تألیفاتی مانند تاریخ صیدا وتاریخ شیعه میباشد. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1259).