کلمه جو
صفحه اصلی

هبوط


مترادف هبوط : سقوط، فرود، نزول

متضاد هبوط : صعود

فارسی به انگلیسی

descent, fall


فارسی به عربی

سقوط , هبوط

عربی به فارسی

کاهش , شيب پيدا کردن , رد کردن , نپذيرفتن , صرف کردن(اسم ياضمير) , زوال , انحطاط , خم شدن , مايل شدن , رو بزوال گذاردن , تنزل کردن , کاستن , نسب , نژاد , نزول , هبوط , غوطه , شيرجه , گودال عميق , سرازيري تند , سقوط سنگين , فرو بردن , غوطه ورساختن , شيب تند پيدا کردن , شيرجه رفتن , ناگهان داخل شدن , لغزش , سرازيري , سراشيبي , ريزش , سرسره , کشو , اسباب لغزنده , سورتمه , تبديل تلفظ حرفي به حرف ديگري , لغزنده , سرخونده , پس وپيش رونده , لغزيدن , سريدن


مترادف و متضاد

fall (اسم)
پاییز، خزان، افت، ابشار، زوال، سقوط، فروکش، نزول، هبوط، افتادن

descent (اسم)
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط

سقوط، فرود، نزول ≠ صعود


فرهنگ فارسی

فرود آمدن
۱- (مصدر ) فرود آمدن ازبالا نازل شدن
زمین نشیب زمین نشیب و سرازیر

فرهنگ معین

(هُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فرود آمدن .

لغت نامه دهخدا

هبوط. [ هََ ] ( ع اِ ) زمین نشیب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زمین نشیب و سرازیر. ( ناظم الاطباء ) ( معجم متن اللغة ). صبب. شیبی. پستی. مقابل صَعود. || مورچه ریز. || پرنده. ( معجم متن اللغة ). ج ، هُبُط، هَبائِط. ( ناظم الاطباء ).

هبوط. [ هَُ ] ( ع مص ) فرودآمدن از بالا. نازل شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). فرود آمدن. ( ترجمان علامه جرجانی ). مقابل عروج. مقابل صعود. فروشدن. به زیر آمدن. || در نشیب و پستی واقع شدن. || به بدی درافتادن. || خوار شدن. ( معجم متن اللغة ). || کوچک شدن. ضعیف شدن. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || کم شدن بهای متاع. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || کم شدن شتران و گوسفندان. || کم شدن گوشت و پیه. لاغر شدن. ( از اقرب الموارد ). || درآمدن به شهری. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || از جایی به جای دیگر منتقل شدن. انتقال از محلی به محلی دیگر. ( اقرب الموارد ). || لاغر گردانیدن بیماری کسی را. || زدن. || درآوردن در شهری. || کم کردن بهای متاع. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) نزول. فرود. نشیبگاه. ( ناظم الاطباء ). صبب. پستی. مقابل صعود. صعود و هبوط، فراز و نشیب. ( ناظم الاطباء ).
- هبوط آدم ؛ فرود آدم از بهشت. ( ناظم الاطباء ). بر طبق افسانه های مذهبی ، جای آدم و حوا که اولین انسانهای آفریده خدا هستند، در بهشت بود و خداوند مقررداشته بود که ایشان هر جا که میخواهند بروند و هر چیز که میخواهند بخورند جز به درختی که بعضی آن را گندم و برخی انگور پنداشته اند نزدیک نشوند و از آن نخورند. راجع به این موضوع در قرآن کتاب دینی مسلمانان چنین آمده : «و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة و کلا منها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتکونامن الظالمین ». ( قرآن 35/2 ). اما شیطان که راه ستیزه و عناد با پروردگار می پیماید، بمنظور از راه بردن آدم و حوا و درآوردن ایشان به صف خلاف کاران ، نزد آنها وسوسه کرد و مشتی از گندم به حوا داد و تکلیف کرد که بخورد، حوا بخورد و سپس به آدم داد، او هم بخورد. به جرم این نافرمانی و سرپیچی از فرمان خدا بلافاصله عورت ایشان که تا این زمان ظاهر نشده بود آشکار گشت وهر دو به امر پروردگار از بهشت رانده شدند، آدم به کوه سرندیب در زمین هند و حوا به زمین جده فرود آمد و از آن تاریخ تخم ستیزه و عناد و حسد بین فرزندان آدم و حوا یعنی این راندگان درگاه الهی پاشیده شد و آدمیان را به مصائب و بلایا دچار ساخت ، در این باره در قرآن چنین آمده : «فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مماکانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین ». ( قرآن 36/2 ) ( از کشف الاسرار و عدةالابرار، تألیف میبدی ج 1 صص 140 - 152 ).

هبوط. [ هََ ] (ع اِ) زمین نشیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمین نشیب و سرازیر. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). صبب . شیبی . پستی . مقابل صَعود. || مورچه ٔ ریز. || پرنده . (معجم متن اللغة). ج ، هُبُط، هَبائِط. (ناظم الاطباء).


هبوط. [ هَُ ] (ع مص ) فرودآمدن از بالا. نازل شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). فرود آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مقابل عروج . مقابل صعود. فروشدن . به زیر آمدن . || در نشیب و پستی واقع شدن . || به بدی درافتادن . || خوار شدن . (معجم متن اللغة). || کوچک شدن . ضعیف شدن . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || کم شدن بهای متاع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || کم شدن شتران و گوسفندان . || کم شدن گوشت و پیه . لاغر شدن . (از اقرب الموارد). || درآمدن به شهری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || از جایی به جای دیگر منتقل شدن . انتقال از محلی به محلی دیگر. (اقرب الموارد). || لاغر گردانیدن بیماری کسی را. || زدن . || درآوردن در شهری . || کم کردن بهای متاع . (منتهی الارب ). || (اِ) نزول . فرود. نشیبگاه . (ناظم الاطباء). صبب . پستی . مقابل صعود. صعود و هبوط، فراز و نشیب . (ناظم الاطباء).
- هبوط آدم ؛ فرود آدم از بهشت . (ناظم الاطباء). بر طبق افسانه های مذهبی ، جای آدم و حوا که اولین انسانهای آفریده ٔ خدا هستند، در بهشت بود و خداوند مقررداشته بود که ایشان هر جا که میخواهند بروند و هر چیز که میخواهند بخورند جز به درختی که بعضی آن را گندم و برخی انگور پنداشته اند نزدیک نشوند و از آن نخورند. راجع به این موضوع در قرآن کتاب دینی مسلمانان چنین آمده : «و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة و کلا منها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتکونامن الظالمین ». (قرآن 35/2). اما شیطان که راه ستیزه و عناد با پروردگار می پیماید، بمنظور از راه بردن آدم و حوا و درآوردن ایشان به صف خلاف کاران ، نزد آنها وسوسه کرد و مشتی از گندم به حوا داد و تکلیف کرد که بخورد، حوا بخورد و سپس به آدم داد، او هم بخورد. به جرم این نافرمانی و سرپیچی از فرمان خدا بلافاصله عورت ایشان که تا این زمان ظاهر نشده بود آشکار گشت وهر دو به امر پروردگار از بهشت رانده شدند، آدم به کوه سرندیب در زمین هند و حوا به زمین جده فرود آمد و از آن تاریخ تخم ستیزه و عناد و حسد بین فرزندان آدم و حوا یعنی این راندگان درگاه الهی پاشیده شد و آدمیان را به مصائب و بلایا دچار ساخت ، در این باره در قرآن چنین آمده : «فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مماکانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین ». (قرآن 36/2) (از کشف الاسرار و عدةالابرار، تألیف میبدی ج 1 صص 140 - 152).
- هبوط ستاره ؛ ضد شرف آن . (ناظم الاطباء). به عقیده ٔ ستاره شناسان قدیم هر یک از سیارات دارای سه حالت شرف و هبوط و وبال است . این حالات بستگی به بروج دوازده گانه ٔ فلکی که به منزله ٔ خانه ٔ سیارات میباشند دارد بدین معنی که سیارات در بعضی از این بروج حالت شرف و در بعضی دیگر حالت هبوط و در پاره ای وبال که به فارسی پتیاره گویند، دارد. شرف علو شان و تسلط و کمال تأثیر ستاره است و ستاره در این حالت مانند پادشاه مقتدر و معزز و نامبرداری است که بر تخت سلطنتش تکیه زده و در کمال قدرت و توانایی است . نوزادانی که در هنگام شرف یکی از ستارگان زاده شوند، دارای طالع نیکو و مبارک می باشند و در زندگانی سعید و خوش بختند. اما هبوط، مقابل شرف است و در این حالت ، ستاره تباه و فرومایه گشته و مانند مردی است که در خانه اش در بدترین حالتها بسر برد. کسانی که در حالت هبوط ستاره ای زاده شده باشند نامبارک و بدطالعند. بعضی معتقدند که شرف و هبوط بستگی به درجه ٔ معینی از درجات برج دارد به عبارت دیگر شرف و هبوط فقط در درجه ٔ معینی از درجات برج است و در دیگر درجات وجود ندارد. ولی پاره ای گفته اند که این دو حالت از اول برج تا درجه ٔ شرف و هبوط برای ستاره وجود دارد. (از التفهیم چ 1 ص 397) (از دستورالعلماء چ هند، جزء 2 ص 213) (از شرح نصاب الصبیان چ ادیب العلماء تبریزی چ 1332 ص 94) : «پس بیرون آمد و بفرمود تا خانه ٔ مکعب مسطح بنا کردند و سطوح او را به گچ و مهره مصقل گردانیدند و بر یک سطح صور و بروج و کواکب ثوابت و سیارات بتصویر و تشکیل نقش کرد و علامات درج و دقایق و ثوانی و ثوالث و روابع و خوامس و هبوط و وبال و اوج و شرف و ارتفاع و حضیض و اجتماع و استقبال و مقارنه و مطارحه و تثلیث و تربیع و تسدیس بنوشت ... (سندبادنامه ٔ ظهیری ص 64). برای اطلاع از شرف و هبوط ستارگان جدول زیر ملاحظه شود.
شرف هبوط
ستاره برج درجه ستاره برج درجه
شمس حمل 19 شمس میزان 19
قمر ثور 3 قمر عقرب 3
زحل میزان 21 زحل حمل 21
مشتری سرطان 15 مشتری جدی 15
مریخ جدی 28 مریخ سرطان 28
زهره حوت 27 زهره سنبله 27
عطارد سنبله 15 عطارد حوت 15
رأس جوزا 3 رأس قوس 3
ذنب قوس 3 ذنب جوزا 3
جدول شرف و هبوط ستارگان (از شرح نصاب
الصبیان پس از مقابله با جدول شرف ستارگان
در التفهیم ).
- هبوط کواکب ؛ هبوط ستاره .


فرهنگ عمید

فرود آمدن.

دانشنامه عمومی

هُبوط یا هُبوطِ انسان، مفهومی در دستگاه نظری و آموزه های اسلامی، یهودی و مسیحی است. هُبوط به نافرمانیِ انسان در برابرِ خدا و فرستادنِ او به زمین اشاره دارد.
مشی و مشیانه
شیطان
زمین
ابن فارس می گوید: «هبوط کلمه ای است که دلالت بر فرود آمدن می کند.»
حوّا و آدم به عنوانِ نخستین انسان ها در باغِ بهشت خوش بودند و می زیستند:
«و یَهُوَه خدا آدم را امر فرموده گفت: از همهٔ درختانِ باغ بی ممانعت بخور. اما از درختِ معرفتِ نیک و بد زنهار نخوری! زیرا روزی که از آن بخوری هر آینه خواهی مُرد.»
هبوط (فیلم). هبوط فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی ساختهٔ سال ۱۳۷۲ است.
داریوش ارجمند
گلچهره سجادیه
غلامحسین لطفی
جهانگیر الماسی
نادر رجب پور

سقوط


دانشنامه آزاد فارسی

هُبوط
(در لغت به معنای فرود آمدن) واقعه ای بیانگر پدید آمدن پلیدی درنتیجۀ ارتکاب نخستین گناه به دست انسان (← گناه جبلّی). در فرهنگ های مختلف با روایت های مستقلی روایت شده است. هبوط انسان به روایت کتاب مقدس در باغ عَدَن زمانی اتفاق افتاد که شیطان به شکل مار، حوا را وسوسه کرد تا میوۀ درخت معرفت را بخورد. حوا با سرپیچی از فرمان خداوند میوه را خورد و بخشی از آن را نیز به آدم داد؛ درنتیجه هردو از بهشت رانده شدند تا مبادا بار دیگر سرپیچی کنند و از میوۀ درخت جاودانگی بخورند. در اسلام این اصطلاح به معنای نزول آدم از بهشت است. این واژه در قرآن (بقره: ۳۶، ۳۸؛ اعراف: ۲۴؛ طه: ۱۲۳) به صورت امر از جانب خداوند در خطاب به آدم و حوا (به صورت تثنیه و گاه به صورت جمع) آمده است. براساس قرآن علت این نزول آن بود که شیطان، با این ادعا که این، درختِ جاودانگی است آدم را وسوسه کرد که از میوۀ آن بخورد. اما پیش از آن، خداوند آدم را از نزدیک شدن به این درخت بازداشته بود. وقتی آدم و حوا به وسوسۀ شیطان میوه را خوردند عورتشان آشکار شد و آن را با برگ درخت پوشاندند. از آن پس به فرمان خداوند در زمین جای گرفتند. نیز ← آدم؛ حوا

هبوط (اخترشناسی). هُبوط (اخترشناسی)
در احکام نجوم، موقعیت یک سیاره یا خورشید در منطقةالبروج که کمترین تأثیر سیاره یا خورشید را هنگام قرارگرفتن در آن موقعیت می دانستند. نیز ← شرق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هُبُوط به معنی پائین آمدن است.
هبوط و نزول نظیر هم‏اند و آن حرکت از بالا به پائین است.
ذکر هبوط آدم در قرآن
مسأله هبوط آدم و فرزندانش یکی از مسائلی است که در قرآن کریم طرح شده است: "قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً...".


[ویکی شیعه] هبوط خروج آدم و حوا از بهشت و سکونت آن ها در زمین. برخی مفسران هبوط را نه به معنای مکانی آن و خروج از بهشت بلکه به هبوط مقامی معنا کرده اند و معتقدند خداوند مقام آدم و حوا را تنزل داد و از آن تعبیر به هبوط کرد. برخی نیز معتقدند هبوط به جهت عقوبت حضرت آدم و حوا نبوده بلکه مصلحت بر این بوده که اینان هبوط به زمین داشته و به تکلیف و مشقت دچار گردند تا در نهایت به سعادت برسند.
هبوط در لغت به معنای «پایین قرار گرفتن به صورت اجبار» است. هبوط گاهی برای کوچک کردن مخاطب استفاده می شود همانند آنچه برای هبوط شیطان وجود دارد. و گاهی نیز برای تعظیم و بزرگداشت مخاطب است. همانند آنچه برای حضرت نوح(ع) پس از پایان طوفان، هنگام خروج از کشتی استفاده شده است. همچنین کلمه هبوط گاه در غیر معنای مذکور استفاده می شود.

پیشنهاد کاربران

بر زمین آمدن ، بر زمین رفتن

سقوط. فرود

نزول درجه نزول از مقام اشرف به أخص

باسلام
داستان هبوط از حقایق قرانی است نه افسانه مذهبی ؟ که در بالادر قسمت ( لغت نامه دهخدا ) ذکرشده است. لطفا اصلاح کنید.
( ( بر طبق افسانه های مذهبی، جای آدم و حوا که اولین انسانهای آفریده ٔ خدا هستند ) ) !!!!


سیبی که دلالت غم آدم شد
سرچشمه ی حکمت بنی آدم شد

آن میوه نامرادجنات نعیم
مبنای هبوط وحیرت آدم شد

هبوط در لغت به معنی پائین آمدن اجبارى است ، مانند سقوط سنگ از بلندى ، و هنگامی که در مورد انسان به کار رود به معنی پائین رانده شدن به عنوان مجازات است . ( به اصطلاح امروزی به معنی برید گم شید ( شوید ) یا گورتان را گم کنید ، )
در بعضی از آیات قرآن اهبطوا به صورت جمع ذکر شده و این به خاطر آنست که خداوند خطابش به آدم و ذریه ی او یعنی همه انسانها بود . بعضی گفته اند که چون شیطان هم با آنها بود خطاب جمع آمده ولی جمله اما یاتینکم منی هدى ( هر گاه هدایت من به سراغ شما بیاید ) که بعد از این خطاب آمده دلیل بر این است که مخاطب فرزندان آدم و حوا هستند ، زیرا هدایت الهی مخصوص آنها است ، اما شیطان و ذریه اش که حساب خود را از برنامه هدایت الهی جدا کرده اند نمی توانند در این خطاب مطرح باشند .


کلمات دیگر: