کلمه جو
صفحه اصلی

جاذبه


مترادف جاذبه : جذب، جذبه، جلب، گیرایی، کشش، ملاحت

متضاد جاذبه : دافعه

برابر پارسی : کشش، ربایش، گرانش

فارسی به انگلیسی

attractive force, allure, gravitation, attraction, appeal, charisma, gravity, pull

attractive force, allure, gravity


appeal, charisma, gravity, pull


فارسی به عربی

جاذبیة

مترادف و متضاد

attraction (اسم)
جذب، جاذبه، جلب، کشش، کشندگی

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

جذب، جذبه، جلب، گیرایی ≠ دافعه


کشش، ملاحت


۱. جذب، جذبه، جلب، گیرایی
۲. کشش، ملاحت ≠ دافعه


فرهنگ فارسی

← ربایش


جذب کننده، بخودکشنده، نیروی کشیدن اجسام به خود
( اسم ) ۱- مونث جاذب .یاجاذب. عمومی . نیروییکه هم. اجسام را بطرف مرکز زمین میکشد جذب ربایش . ۳- محبت . ۴- قوه ای در حیوان و نبات که غذا را جذب میکند. یا جاذب. جنسی . کشش جنسی در زن و مرد. یا جاذب. محبت . کشش عشق .

فرهنگ معین

(ذِ بِ ) [ ع . جاذبة ] (اِفا. ) نیرویی که اجسام را به طرف خود می کشد.

لغت نامه دهخدا

جاذبة. [ ذِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث جاذب . شتر کم شیر: ناقة جاذبه ؛ یعنی شترماده ٔ کم شیر. || کشنده . رباینده . (منتهی الارب ): بر مثال مغناطیس به جاذبه ٔ قهر ایشان رابخود کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 35). || برگرداننده ٔ چیزی از جای خودش . ج ، جِذاب . (منتهی الارب ). || تأثیر. || محبت . (آنندراج ) (غیاث ). یکی از قوای تن . قوه ای در حیوان و نبات که غذا را جذب میکند. مؤلف ذخیره ٔ خوارزمشاهی آرد: از چهار قوه ٔ خادمه ٔ طبیعیّه است که در اعضاء موجود است و مواد مورد احتیاج را به خود جذب میکند. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ج 1 ص 13). مؤلف آنندراج آرد: قوتی است که در اعضاء موجود است تا آنچه مناسب و مفید است جذب کند. و در ذخیره ٔ خوارزمشاهی آمده : و این چهار قوت یکی جاذبه است یعنی کشنده ، دوم ماسکه است یعنی قوتی که غذا را نگه دارد... || یکی از هشت خادم نفس نباتی که غذا را از ظاهر به باطن جسم خود جذب میکند و این قوه در تمام موجوداتی که دارای نفس نباتی هستند وجود دارد و غذاهای لازم را به خود جذب میکند. مؤلف ذخیره ٔ خوارزمشاهی آرد: قوت جاذبه اندر لیفهای عصبها است که از درازا نهاده است :
بود جلاد شهرستان جسمت جاذبه هموار
چو یخ انداز باشد ماسکه اندر غمش شادان .

ناصرخسرو.


- جاذبه (قوه ٔ...) ؛ قوه ای است که مولکول ها بوسیله ٔ آن بسوی یکدیگر کشیده میشوند و در اصطلاح علوم ، جاذبه یا قوه ٔ ثقل ، قوه ای است که اجسام ثقیل را بطرف مرکز زمین جذب میکند.
- جاذبه ٔ الکتریکی ؛ نیروئی است که بوسیله ٔ آن اجسام «الکتریزه » اجسام سبک را بطرف خود می کشد.
- جاذبه ٔ زمین ؛ قوه ای که در مرکز زمین نهفته است و اشیاء را بسوی خود جذب میکند. فرید وجدی در دائرة المعارف آرد: جاذبه ٔ زمین ، بعقیده طبیعیین نیروئی است در زمین که بوسیله ٔ آن تمام موجودات روی آن کره بطرف مرکز آن کشیده میشود. حقیقت قوه ٔ جاذبه بدرستی معلوم نیست ولی جذب اشیاء بسوی آن محسوس است ، زیرااگر جسمی را بفضا پرت کنیم ، در مدت کوتاه یا درازی بزمین سقوط میکند. نیوتن (1642 - 1727 م .) عالم معروف انگلیسی ، قانون جاذبه ٔ عمومی را کشف کرد که بموجب آن تمام کرات آسمانی متقابلاً به سوی هم کشیده میشوندبطوری که هیچ جرمی از تحت این قاعده بیرون نیست . معلق بودن کرات در فضای خالی بدون چیزی که آنها را نگه دارد او را مجبور به این فرض علمی کرده است ، ولی بمجرد دقت در احوال موجودات آسمانی و حرکت آنها بر ما معلوم میشود که فرضیه ٔ جاذبه ٔ عمومی کامل نیست ، زیرااگر اجرام سماوی کشش متقابل در یکدیگر داشته باشند میبایست همه یک گروه تشکیل دهند، مگر اینکه فرض شود اجرام نامتناهی هستند. علاوه بر این مجرد فرض جاذبه ٔ عمومی حرکات سیارات را برای ما توجیه نمیکند، بلکه تصور آن را از ذهن بدور میکند و خود نیوتن نیز به این نکته توجه داشته و گفته است : باید دانست که تمام حرکات کنونی سیارات را نمیتوان به قوه ٔ جاذبه منسوب دانست ، زیرا این قوه اجسام را تنها بطرف خورشید میکشاند، بنابراین باید یک دست الهی (غیبی ) سیارات را در محور خودشان بدور خورشید بچرخاند. (از دایرة المعارف فرید وجدی ج 3 ص 45).
- جاذبه ٔ عمومی ؛ نیروئی است که بوسیله ٔ آن تمام اجسام طبیعت متقابلاً به سوی یکدیگر کشیده میشوند.
- || قانون نیوتن . این قانون مفسر کلیه ٔ حرکات بسیار معقد و متغیر ستارگان نیز میباشد.
- جاذبه ٔ محبت ؛ کشش عشق و محبت .
- جاذبه ٔ مغناطیسی ؛ آن است که دارای قوه ٔ کشش قطعات آهن است .
- مرکز جاذبه ؛ نقطه ٔ ثابت جائی که نتیجه ٔ وزن مولکولی یک جسم در تمام حالات ممکن متراکم باشد.

( جاذبة ) جاذبة. [ ذِ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث جاذب. شتر کم شیر: ناقة جاذبه ؛ یعنی شترماده کم شیر. || کشنده. رباینده. ( منتهی الارب ): بر مثال مغناطیس به جاذبه قهر ایشان رابخود کشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 35 ). || برگرداننده چیزی از جای خودش. ج ، جِذاب. ( منتهی الارب ). || تأثیر. || محبت. ( آنندراج ) ( غیاث ). یکی از قوای تن. قوه ای در حیوان و نبات که غذا را جذب میکند. مؤلف ذخیره خوارزمشاهی آرد: از چهار قوه خادمه طبیعیّه است که در اعضاء موجود است و مواد مورد احتیاج را به خود جذب میکند. ( تذکره ضریر انطاکی ج 1 ص 13 ). مؤلف آنندراج آرد: قوتی است که در اعضاء موجود است تا آنچه مناسب و مفید است جذب کند. و در ذخیره خوارزمشاهی آمده : و این چهار قوت یکی جاذبه است یعنی کشنده ، دوم ماسکه است یعنی قوتی که غذا را نگه دارد... || یکی از هشت خادم نفس نباتی که غذا را از ظاهر به باطن جسم خود جذب میکند و این قوه در تمام موجوداتی که دارای نفس نباتی هستند وجود دارد و غذاهای لازم را به خود جذب میکند. مؤلف ذخیره خوارزمشاهی آرد: قوت جاذبه اندر لیفهای عصبها است که از درازا نهاده است :
بود جلاد شهرستان جسمت جاذبه هموار
چو یخ انداز باشد ماسکه اندر غمش شادان.
ناصرخسرو.
- جاذبه ( قوه ٔ... ) ؛ قوه ای است که مولکول ها بوسیله آن بسوی یکدیگر کشیده میشوند و در اصطلاح علوم ، جاذبه یا قوه ثقل ، قوه ای است که اجسام ثقیل را بطرف مرکز زمین جذب میکند.
- جاذبه الکتریکی ؛ نیروئی است که بوسیله آن اجسام «الکتریزه » اجسام سبک را بطرف خود می کشد.
- جاذبه زمین ؛ قوه ای که در مرکز زمین نهفته است و اشیاء را بسوی خود جذب میکند. فرید وجدی در دائرة المعارف آرد: جاذبه زمین ، بعقیده طبیعیین نیروئی است در زمین که بوسیله آن تمام موجودات روی آن کره بطرف مرکز آن کشیده میشود. حقیقت قوه جاذبه بدرستی معلوم نیست ولی جذب اشیاء بسوی آن محسوس است ، زیرااگر جسمی را بفضا پرت کنیم ، در مدت کوتاه یا درازی بزمین سقوط میکند. نیوتن ( 1642 - 1727 م. ) عالم معروف انگلیسی ، قانون جاذبه عمومی را کشف کرد که بموجب آن تمام کرات آسمانی متقابلاً به سوی هم کشیده میشوندبطوری که هیچ جرمی از تحت این قاعده بیرون نیست. معلق بودن کرات در فضای خالی بدون چیزی که آنها را نگه دارد او را مجبور به این فرض علمی کرده است ، ولی بمجرد دقت در احوال موجودات آسمانی و حرکت آنها بر ما معلوم میشود که فرضیه جاذبه عمومی کامل نیست ، زیرااگر اجرام سماوی کشش متقابل در یکدیگر داشته باشند میبایست همه یک گروه تشکیل دهند، مگر اینکه فرض شود اجرام نامتناهی هستند. علاوه بر این مجرد فرض جاذبه عمومی حرکات سیارات را برای ما توجیه نمیکند، بلکه تصور آن را از ذهن بدور میکند و خود نیوتن نیز به این نکته توجه داشته و گفته است : باید دانست که تمام حرکات کنونی سیارات را نمیتوان به قوه جاذبه منسوب دانست ، زیرا این قوه اجسام را تنها بطرف خورشید میکشاند، بنابراین باید یک دست الهی ( غیبی ) سیارات را در محور خودشان بدور خورشید بچرخاند. ( از دایرة المعارف فرید وجدی ج 3 ص 45 ).

فرهنگ عمید

۱. نیرویی که همۀ اجسام و اشیا را به سوی یکدیگر جذب می کند، گرانش.
۲. (صفت ) =جاذب

دانشنامه عمومی

جاذبه یا ربایش پدیده ای فیزیکی که در آن اجسام در اثر نیروی برهم کنش های گوناگون فیزیکی به سمت یکدیگر شتاب می گیرند.
جاذبه (دزفول)، روستایی از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول در استان خوزستان
جاذبه همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جاذبه (فیلم)، محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی آلفونسو کوارون
جاذبه (ترانه سارا باریلز)، تک آهنگی محصول سال ۲۰۰۹
جاذبه (ترانه پیکسی لات)، تک آهنگی محصول سال ۲۰۱۰

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:گرانش

فرهنگ فارسی ساره

کشش، گرانش، ربایش


فرهنگستان زبان و ادب

[فیزیک] ← ربایش

نقل قول ها

جاذبه (فیلم). جاذبه (به انگلیسی: Gravity) فیلمی سه بعدی علمی–تخیلی و درام آمریکایی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی آلفونسو کوارون است که برای اولین بار در هفتادمین جشنواره فیلم ونیز در ماه اوت ۲۰۱۳ به نمایش درآمد. ساندرا بولاک و جرج کلونی دو بازیگر اصلی این فیلم هستند. این فیلم در جشنواره اسکار سال ۲۰۱۴ برنده هفت جایزه شد.

جدول کلمات

کشش

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هاکْسویی ( سنسکریت: بْهاکس= جذب + پسوند فاعلی اوستایی «او» + پسوند مصدری «ی» )
لایاکی ( لایا از سنسکریت: لَیَ= جذب + پسوند فاعلی «اک» + پسوند مصدری «ی» )
لایوگاری ( لایوگ از سنسکریت: لَیَیوگَ= جذب + پسوند فاعلی «ار» + پسوند «ی» )
سایوجاکی ( سایوج از سنسکریت: سایوجیَ= جذب + پسوند فاعلی «اک» + پسوند «ی» )
( جاذبه = جذابیت )

گرایش

جذب، جذبه، جلب، گیرایی، کشش، ملاحت، ربایش، گرانش

گیرایی


کلمات دیگر: