کلمه جو
صفحه اصلی

منوری

لغت نامه دهخدا

منوری. [ م ُ ن َوْ وَ ] ( حامص ) نورانی بودن. روشن بودن :
دوش که صبح چاک زد صدره چست عنبری
خضر درآمد از درم صبح وش از منوری.
خاقانی ( چ سجادی ص 421 ).
بنگه تیر ازو شود روضه صفت به تازگی
خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 436 ).

دانشنامه عمومی

منوری روستایی در دهستان افین بخش زهان شهرستان زیرکوه استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۶ نفر (در ۴ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: