کلمه جو
صفحه اصلی

جان بنویل

دانشنامه عمومی


The Sea- John Banville- Alfred A. Knopf- New YOrk- ۲۰۰۵
ویلیام جان بنویل (به انگلیسی: William John Banville) در سال ۱۹۴۵ در وکس فورد ایرلند به دنیا آمد. او سیزده رمان منتشر کرده است. بنویل ساکن دوبلین است. او با نوشتنِ رمان دریا در سال ۲۰۰۵ جایزه ادبی من بوکر را از آن خود کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

(William John Banville(1945
نویسنده ی ایرلندی. از شاخص ترین رمان نویسان معاصر این کشور است و در سال 2005 با رمان دریا برنده ی جایزه ی ادبی بوکر شد.
در وکسفورد به دنیا آمد و در کالج سنت پیتر همین شهر به تحصیل پرداخت. با این حال تحصیلات آکادمیک را دنبال نکرد و به دانشگاه نرفت. مدتی در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و این تجربه کمک کرد تا به نقاط مختلفی سفر کند. ابتدا قصد داشت نقاش یا معمار شود اما به مرور به ادبیات گرایش پیدا کرد و در سال های بعد، به عنوان دبیر بخش ادبی آیریش تایمز انتخاب شد. اولین رمانش را در سال 1971 منتشر کرد. کتابی با عنوان Nightspawn با طنزی گزنده و تلخ که بنویل در سال های بعدی اجازه ی تجدید چاپ آن را نداد چون به نظرش اثری متظاهرانه و ضعیف بود.
آثار شاخص بنویل با سه گانه ای آغاز شد که درباره ی سه دانشمند بزرگ نوشت. کتاب های دکتر کوپرنیک، کپلر و نامه ی نیوتون. در هنگام نوشتن این سه روایت داستانی، زندگی هر کدام از این اندیشمندان و تلاش شان برای یافتن نظم مستتر در زندگی روزمره، شدیداً توجه بنویل را به خود جلب کرده بود.
اثر بعدی او، کتاب مدرک، درباره ی یک مورخ هنر سی و هشت ساله به نام فردی مونتگومری است که هنگام ربودن یک تابلوی نقاشی از همسایه، دختر خدمتکاری را به قتل می رساند. این رمان یکی از نامزدان نهایی جایزه ی بوکر بود. بنویل در رمانارواح، سرنوشت فردی را ادامه داد و طی روایتی غیرخطی و چندپاره، درباره ی دنیای هنر نوشت. سومین اثر او در این باب، رمانی به نام آتنا است. این سه اثر، دومین سه گانه ی بنویل را می سازند.
سومین سه گانه ی بنویل شامل این رمان هاست: کسوف، کفن و نور باستانی. این سه رمان همگی حول محور بازیگری سرشناس به نام الکساندر کلیو و دختر باهوش و عجیبش کاس کلیو شکل می گیرند و نثری شاعرانه و روایتی مقطع و پیچیده دارند.
بنویل رمان هایی نیز در ژانر جنایی با اسم مستعار بنجامین بلک منتشر کرده است. با این حال شاخص ترین اثر وی، دریا نام دارد که در ایران نیز با همین نام توسط اسدالله امرایی و به همت نشر افق منتشر شده است. دریا روایتی است از زبان مکس موردن، یک مورخ هنر که حالا به کهن سالی رسیده و خاطراتی از کودکی و همچنین بزرگ سالی را با خود مرور می کند. کتاب در سه زمان مختلف در رفت و آمد است: کودکی مکس و تجربه ی بازی با خانواده ی همسایه در کنار دریا و احساس عاشقانه ی عمیقش به کلوئی، دختر همسایه؛ آخرین لحظات عمر همسرش آنا که بر اثر سرطان از دنیا رفته است؛ زندگی روزمره ی یکنواخت مورمون در عمارتی که بیشتر خاطرات مهم زندگی خود را در آن جا تجربه کرده است. اگرچه کتاب ریتمی کند دارد، نثر شاعرانه ی آن و توصیفات زنده و جزئی نگرانه اش از تجربیات کودکی، آن را منحصر به فرد می کند.
علاوه بر این آثار، بنویل کتاب هایی در زمینه ی ادبیات نمایشی نیز منتشر کرده، چندین فیلم نامه نوشته و ده اثر مجزا با اسم مستعار به چاپ رسانده است.

نقل قول ها

ویلیام جان بنویل (به انگلیسی: William John Banville) (زادهٔ ۱۹۴۵) رمان نویس ایرلند است. او با نوشتنِ رمان دریا در سال ۲۰۰۵ جایزه ادبی من بوکر را از آن خود کرد.
• «دوست داشت به چاک چاک ماشین تحریر من گوش کند که از اتاق مطالعه می آمد. می گفت صدایی آرام بخش است، مثل گوش دادن به فکرهای من؛ هر چند نمی دانم صدای فکر کردن من چگونه می تواند یکی را آرام کند، کاملاً برعکس.»• «زندگی درست و حسابی همه اش تلاش است، کار بی وقفه و پی درپی، این که با کله بروی توی شکم دنیا، یک چیزی توی همین مایه ها، اما حالا وقتی به گذشته نگاه می کنم، می بینم بخش اعظم زندگی من و توان و تلاشم برای این بوده که سرپناهی گیر بیاورم و توی گوشه ای دنج با خودم خلوت کنم. آدم با خودش تعارف ندارد. از قضا تحقق هم یافت. پیش تر، خودم را سردستهٔ دزدهای دریایی می دیدم که با قه ای که توی دهان داشتم ترتیب همه را می دادم، اما حالا می فهمم که همه اش خواب و خیال بوده است. چیزی که می خواستم از اول تا آخر این بوده که توی گوشه ای بخزم و خودم را حفظ کنم و در گرمای امن جنینی پناه بگیرم و در آن از گزند نگاه های سرد و بی اعتنای آسمان در امان باشم و سرمای تند و ویرانگر را حس نکنم. برای همین است که گذشته برای من همواره چنین پناهگاهی دست و پا می کرد. سرمای فعلی و زمهریر بعدی را از خود می راندم و به گذشتهٔ گرم و نرم پناه می برم. اما راستی، چه وجودی داشت، این گذشته؟ به هر حال همین فعل و حال خودمان بود، یعنی روزگاری و حالی که رفته است، همین.»• «لحظه هایی هست که گذشته با چنان نیرویی ظاهر می شود که به نظر می رسد آدم از بین می رود.»• «مارس ۲۰۰۵ رفتم ایتالیا برای اینکه پیش یکی از دوستانم بمانم. او اتاقی به من داد؛ و صبح یک دوشنبه من نشستم به فکر کردن. نمی دانم باز هم می توانم این کار را بکنم یا نه، ولی به هر حال تا موقع ناهار من هزار و پانصد کلمه نوشته بودم. چیزی که برای جان بنویل بی سابقه بود. اگر به عنوان جان بنویل هفته ای هزار و پانصد کلمه می نوشتم، خیلی خوب می شد. مهارت این نوع نوشتن را در خودم کشف کردم.»• «وقتی من به عنوان جان بنویل می نویسم با خودنویس می نویسم و بعد به کامپیوتر منتقل می کنم. نوشتن «کریستین فالس» را هم همین طور شروع کردم ولی خوب این خیلی کند بود و من دست نگه داشتم. نوشتن به عنوان بنجامین بلک چیزی میان نوشتن برای نیوورک ریویو و نوشتن کتاب های جان بنویل بود. یک کار حرفه ای. کاری که کاملاً به آن افتخار می کنم و برایم بسیار مفرح بود؛ خب راستش کمی مفرح و پر از احساس رضایت مندی. من به این کتاب ها افتخار می کنم. افتخار به عنوان یک هنرمند. در حالی که از تمام کتاب های جان بنویل نفرت و بیزاری دارم. واقعاً از آن ها بدم می آید. آن ها از کارهای دیگران بهترند ولی برای من به اندازهٔ کافی خوب نیستند.»• «از وقتی شروع کردم می دانستم می خواهم از اسم مستعار استفاده کنم. یک اسم مستعار آشکار. من نمی خواستم پشت آن پنهان شوم. تنها می خواستم مخاطب بداند این کار از جنس دیگری است. همین است که این کار از جنس شوخی های ادبی پست مدرن نیست.»• «اولین کارهای من ـ که شکر خدا هیچ کس آنها را نخوانده ـ شخصیتی داشتند به اسم بنجامین وایت. من می خواستم از همین بنجامین وایت استفاده کنم ولی ناشرم گفت ما فکر می کنیم بلک بهتر باشد. بهتر به نظر می رسد. این اسم صدر فهرست خرید کتابخانه ها قرار می گیرد، فهرست هایی که بر اساس الفباست. با مزه است، روزی دیگر بسته ای از طرف ناشر برایم فرستاده شده بود که آدرس بنجامین بلک رویش درج شده بود و مجبور شدم رسید پستی را به اسم بنجامین بلک امضا کنم. من با بنجامین بلک کلی تفریح کردم و باید هزینه های آن را بپردازم. من یک ایرلندی ام و به همین دلیل آنچه انجام می دهم اشتباه است.»


کلمات دیگر: