روش علمی یا به عبارت دقیقتر روش اثبات تجربی یک پدیده به گستره ای از روش ها اشاره دارد که برای بررسی پدیده ها، دست یافتن به دانش نوین، یا بازسازی و درهم آمیزی دانش های پیشین به کار می رود. یک روش پژوهشی برای این که علمی به شمار آید باید بر پایه داده های مشاهده پذیر، تجربی و اندازه گیری شونده ساخته شده باشد و از یک رشته بنیادهای روشن استدلالی پیروی کند. به دیگرسخن، در روش دانشورانه، داده ها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری می شوند، و پس از آن تدوین (فرمول بندی) شده و با فرضیه های موجود سنجیده می شوند. با این که رویه ها در شاخه های گوناگون بررسی دانشوارانه ناهمسانی هایی دارند ولی شناسه های ویژه ای وجود دارند که روش دانشوارانه را از روش های دیگر دانش جدا می کنند. پژوهشگران علمی، برای آشکارنمایی یک پدیده انگاره هایی را پیش کشیده و سپس پژوهش های تجربی را برای آزمودن این انگاره ها برنامه ریزی می کنند.
سؤال ساخته شده ممکن است به توضیح مشاهدات خاصی اشاره کند. برای مثال در سؤال "آیا آسمان آبی است؟" هرچند می تواند دارای پاسخ باز باشد. یا در سؤال "چگونه می توانم دارویی خاص را برای درمان بیماری خاصی بسازم؟" که در این مرحله غالباً درگیری پیدا کردن و ارزیابی کردن بر اساس آزمایشات گذشته، مشاهدات علمی شخصی و/ یا ادعاها همراه با پیگیری کردن کار دیگر دانشمندان، می شویم. اگر پاسخ را بدانیم، می تواند سؤال دیگری که بر شواهد تأکید داشته باشد، مطرح شود. هنگام استفاده از روش علمی برای تحقیق، تعیین کردن یک سؤال خوب می تواند بسیار دشوار باشد و بر نتایج تحقیقات تأثیر گذار باشد.
فرضیه حدسی است که بر اساس علم؛ زمانی که در حال طرح سؤال هستیم، به وجود می آید، که می تواند برای هر رفتار ارائه شده توضیحی بدهد. فرضیه ممکن است بسیار علمی باشد. برای مثال اصل همسان سازی انیشتین یا فرضیهٔ فرانسیس کریک که می گوید: آران ای RNA، دی ان ای DNA را مجبور به ساختن پروتئین می کند. یا این که ممکن است دامنهٔ گسترده ای داشته باشد. برای مثال، گونه های ناشناخته ای که در ژرفای ناشناختهٔ اقیانوس ها زندگی می کنند. یک فرضیه آماری یک حدس در مورد یک جمعیت آماری داده شده است. به عنوان مثال، جمعیت، ممکن است افرادی که به یک بیماری خاص مبتلا هستند، باشد و حدس: یک داروی جدید بیماری برخی از این افراد را درمان خواهد کرد. معمولاً شرایط با فرضیات آماری، مرتبط با فرضیه بلااثر و فرضیه های جایگزین است. فرضیه بلااثر، حدسی است که بنا به فرضیات آماری اشتباه است. برای مثال این که داروی جدید بی تأثیر بوده و بیماران بهبود یافته با فاکتور شانس بهبود یافته اند. محققان معمولاً می خواهند ثابت کنند که فرضیهٔ بلااثر درست نمی باشد. فرضیهٔ جایگزین نتیجه ای است که آن را می خواهیم، که در این مثال دارو بهتر از شانس است. نتیجه گیری نهایی: فرضیه علمی بایستی فریبکارانه فرض شود، این به این معناست که نتیجهٔ احتمالی یک آزمایش را که با پیش بینی های حاصل از فرضیه سازگار است را می توان شناسایی کرد؛ در غیر این صورت، نمی توان آن را به طور معناداری مورد آزمایش قرار داد.
این مرحله شامل تعیین عواقب منطقی فرایض می گردد. پس از آن یک یا چند پیش بینی برای آزمایشات بیشتر انتخاب می گردد. به نظر نمی رسد که یک پیش بینی فقط تصادفا درست از آب در بیاید، و اگرپیش بینی صورت پذیرد بیشتر قانع کننده می شود؛ همچنین اگر پاسخی برای پیش بینی ها موجود نباشد، در دست داشتن شواهد قوی تر خواهد بود بر اثر درک طرفداری. ( به قسمت تضاد در گذشته مراجعه شود.) به طور مطلوب، پیش بینی بایستی فرضیه را از گزینه های احتمالی تشخیص دهد؛ اگر دو فرضیه دارای پیش بینی مشابهی باشند، شواهد پیش بینی درست نمی باشد، شواهد پیش بینی منحصر بفرد بوده و برای یک یا دو مورد دیگر نمی باشد. (این اظهارات در مورد قدرت نسبی شواهد می تواند از نظر ریاضی با استفاده از قضیه بایس صورت گیرد)
سؤال ساخته شده ممکن است به توضیح مشاهدات خاصی اشاره کند. برای مثال در سؤال "آیا آسمان آبی است؟" هرچند می تواند دارای پاسخ باز باشد. یا در سؤال "چگونه می توانم دارویی خاص را برای درمان بیماری خاصی بسازم؟" که در این مرحله غالباً درگیری پیدا کردن و ارزیابی کردن بر اساس آزمایشات گذشته، مشاهدات علمی شخصی و/ یا ادعاها همراه با پیگیری کردن کار دیگر دانشمندان، می شویم. اگر پاسخ را بدانیم، می تواند سؤال دیگری که بر شواهد تأکید داشته باشد، مطرح شود. هنگام استفاده از روش علمی برای تحقیق، تعیین کردن یک سؤال خوب می تواند بسیار دشوار باشد و بر نتایج تحقیقات تأثیر گذار باشد.
فرضیه حدسی است که بر اساس علم؛ زمانی که در حال طرح سؤال هستیم، به وجود می آید، که می تواند برای هر رفتار ارائه شده توضیحی بدهد. فرضیه ممکن است بسیار علمی باشد. برای مثال اصل همسان سازی انیشتین یا فرضیهٔ فرانسیس کریک که می گوید: آران ای RNA، دی ان ای DNA را مجبور به ساختن پروتئین می کند. یا این که ممکن است دامنهٔ گسترده ای داشته باشد. برای مثال، گونه های ناشناخته ای که در ژرفای ناشناختهٔ اقیانوس ها زندگی می کنند. یک فرضیه آماری یک حدس در مورد یک جمعیت آماری داده شده است. به عنوان مثال، جمعیت، ممکن است افرادی که به یک بیماری خاص مبتلا هستند، باشد و حدس: یک داروی جدید بیماری برخی از این افراد را درمان خواهد کرد. معمولاً شرایط با فرضیات آماری، مرتبط با فرضیه بلااثر و فرضیه های جایگزین است. فرضیه بلااثر، حدسی است که بنا به فرضیات آماری اشتباه است. برای مثال این که داروی جدید بی تأثیر بوده و بیماران بهبود یافته با فاکتور شانس بهبود یافته اند. محققان معمولاً می خواهند ثابت کنند که فرضیهٔ بلااثر درست نمی باشد. فرضیهٔ جایگزین نتیجه ای است که آن را می خواهیم، که در این مثال دارو بهتر از شانس است. نتیجه گیری نهایی: فرضیه علمی بایستی فریبکارانه فرض شود، این به این معناست که نتیجهٔ احتمالی یک آزمایش را که با پیش بینی های حاصل از فرضیه سازگار است را می توان شناسایی کرد؛ در غیر این صورت، نمی توان آن را به طور معناداری مورد آزمایش قرار داد.
این مرحله شامل تعیین عواقب منطقی فرایض می گردد. پس از آن یک یا چند پیش بینی برای آزمایشات بیشتر انتخاب می گردد. به نظر نمی رسد که یک پیش بینی فقط تصادفا درست از آب در بیاید، و اگرپیش بینی صورت پذیرد بیشتر قانع کننده می شود؛ همچنین اگر پاسخی برای پیش بینی ها موجود نباشد، در دست داشتن شواهد قوی تر خواهد بود بر اثر درک طرفداری. ( به قسمت تضاد در گذشته مراجعه شود.) به طور مطلوب، پیش بینی بایستی فرضیه را از گزینه های احتمالی تشخیص دهد؛ اگر دو فرضیه دارای پیش بینی مشابهی باشند، شواهد پیش بینی درست نمی باشد، شواهد پیش بینی منحصر بفرد بوده و برای یک یا دو مورد دیگر نمی باشد. (این اظهارات در مورد قدرت نسبی شواهد می تواند از نظر ریاضی با استفاده از قضیه بایس صورت گیرد)
wiki: روش علمی