کرچک
فارسی به انگلیسی
castor beans, castor-oil plant
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
سردهای از فرفیونیان، شامل یک گونه گیاه یکسالۀ درختچهای با برگهای براق و پنجهای به طول 15 تا 45 سانتیمتر با دُمبرگهای بلند و 5 تا 12 عدد برگچه و گلهای تکجنسی واقع در گلآذین خوشهای مرکب، گلهای نر زرد مایل به سبز و با پرچمهای کرمرنگ، گلهای ماده با کلالۀ برجستۀ قرمز رنگ واقع در انتهای گلآذین و میوۀ پوشینهای خاردار
فرهنگ معین
(کَ چَ) (اِ.) گیاهی است از تیرة فرفیون ها که یک ساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد. برگ های این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد و پنجه ای شکل و گل هایش خوشه ای و به طور متقابل با برگ های انتهایی ساقه قرار دارد. میوه اش کپسول دار و پوشیده از خار و شامل سه دانه روغن دار است . از دانه های کرچک روغنی به دست می آید که مصارف صنعتی و دارویی دارد.
لغت نامه دهخدا
- تخم کرچک ؛ دانه کرچک که از آن کرچک گیرند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- روغن کرچک ؛ روغنی که از دانه پوست کنده کرچک گیرند و مصرف صنعتی و داروئی دارد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک چینی ؛ گونه ای کرچک که بیشتر در چین و افریقا بعمل می آیدو به صورت درختچه و پایا و دارای برگهای بیضوی و کشیده است. از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه می شود. دانه این گونه کرچک را حب ختایی گویند، کرچک هندی. بید انجیر ختایی. دند. کرچک خطائی. حب السلاطین. حب الملوک. خروع چینی. خروع صینی. چیپال گوته. جمال گوته. شجر حب الخطا. طاریقه. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک خطائی یا خطایی ؛ کرچک چینی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
- کرچک هندی ؛ کرچک چینی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
کرچک. [ ک َ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بلده در آمل مازندران. ( ترجمه سفرنامه مازندران رابینو ص 151 ).
کرچک . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بلده در آمل مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 151).
کرچک . [ ک َ چ َ ] (اِ) اسم ترکی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). دانه ٔ بید انجیر. (ناظم الاطباء). بید انجیر. خِروَغ . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از تیره ٔ فرفیون ها که یکساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد گونه های پایای کرچک تا 6 متر ارتفاع دارند و در آب و هوای گرم می رویند. ارتفاع گونه های معمولی گاه به 2 متر می رسد. انواع مذکور در نقاط معتدل از جمله ایران می رویند.برگهای این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد پنجه ای شکل و دارای 5 تا 11 بریدگی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است . گلهایش خوشه ای و بطور متقابل با برگهای انتهایی ساقه قرار دارند و شامل دو نوع گل نر و ماده است . میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانه ٔ روغن دار است . قد دانه ها معمولاً میان 6 تا 26 میلیمتر است و وزنشان میان 70 میلی گرم تا 1/25 گرم است . دانه هارنگهای مختلف مانند خاکستری ، سیاه ، سفید، قرمز و قهوه ای دارند. از دانه های کرچک روغنی به دست می آید که مصرف صنعتی و دارویی دارد. (از فرهنگ فارسی معین ).
- تخم کرچک ؛ دانه ٔ کرچک که از آن کرچک گیرند. (فرهنگ فارسی معین ).
- روغن کرچک ؛ روغنی که از دانه ٔ پوست کنده ٔ کرچک گیرند و مصرف صنعتی و داروئی دارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک چینی ؛ گونه ای کرچک که بیشتر در چین و افریقا بعمل می آیدو به صورت درختچه و پایا و دارای برگهای بیضوی و کشیده است . از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه می شود. دانه ٔ این گونه کرچک را حب ختایی گویند، کرچک هندی . بید انجیر ختایی . دند. کرچک خطائی . حب السلاطین . حب الملوک . خروع چینی . خروع صینی . چیپال گوته . جمال گوته . شجر حب الخطا. طاریقه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک خطائی یا خطایی ؛ کرچک چینی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
- کرچک هندی ؛ کرچک چینی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
فرهنگ عمید
۲. گیاه این دانه که علفی، یک ساله، و از خانوادۀ فرفیون است.
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
کَرْچَک
بوته ای بلند در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری، از تیرۀ فرفیون با نام علمی Ricinus communis. دانۀ این گیاه حاوی روغن کرچک است که باعث لینت دستگاه گوارش می شود و روده را به آسانی تخلیه می کند. این دانه همچنین حاوی ریسین، یکی از قوی ترین سم های شناخته شده، است. از ریسین برای حذف سلول های سرطانی استفاده می کنند. این ماده بر سلول های سالم بی تأثیر است.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش اصفهانی
تکیه ای: karčak
طاری: karčak
طامه ای: karčak
طرقی: karčak
کشه ای: karčak
نطنزی: karčak
گویش مازنی
نام پرنده ای شکاری،نوعی عقاب
واژه نامه بختیاریکا
از گونه ی گیاهان؛ برگ دست
پیشنهاد کاربران
نخست هرودوت4 نامش برده و از مصریان مرداب نشینی دانسته که از روغن فشرده دانه تن خود چرب کنند. او این گیاه را sillikyprion نامیده5 و نام مصری آن را kiki دانسته. 6 این گیاه در یونان خودروست ( ) اما مصریان آن را در کناره رودخانه ها و دریاچه ها کشت می کنند که پر محصول هرچند بد بوی است. محصول را پس از گردآوری کوبیده و فشرده یا تفت داده می جوشانند و روغنش
می گیرند. این روغن برای سوخت چراغ کم از روغن زیتون نیست، جز اینکه بوی ناخوشایندی بر آرد. دانه های کرچک در آرامگاههای مصر دیده شده و هنوز در آن سرزمین کشت می شود. پلینی1 گوید دیری از ورود آن به ایتالیا نمی گذرد. دوکاندول2خاستگاه آن را سرزمین های استوایی افریقا می داند و با او همداستانم. همچنین، بر این باورم که از مصر به هند سر کشیده هر چند هیچ مدرکی موّید این مدّعا در اختیار نداریم. کرچک جزو گیاهانی نیست که ایرانی ها و هند و آریایی ها به یک اندازه با آن آشنایی داشتند. از آن در وداها یا قوانین مانو Manu]، در اساطیر دین هندو[ نامی نیست. 3 نخستین اشارات تاریخ پذیر به آن در دستنوشته باور ( Bower Manuscript ) آمده و روغن و ریشه زیر نامهای eranda ، gandharva ، rubūgaka ، و vaks?ana آمده است. نامهای دیگر عبارت اند از ruvu ، ruvuka، یا vuvūka ، citraka ، gandharva - hastaka ، vyāghrapuccha ( ’’دم ببر‘‘ ) . چینی ها با این واژه eranda بـــــــه صورت i - lan آشنا شده اند، 4و به صورت hiranda وارد زبان کوچایی ( Kuča ) ( تخاری ب ) شده است. 5 گویا این گیاه از هند به مجمع الجزایرمالایا* و هندوچین رفته باشد ( jarak در زبانهای مالایایی، سوندایی و جاوه ای؛ lohon در زبان خمری؛du du tran ، kai - dua، یا kai - du - du - tia در زبان آنامی؛ tamnön، lahaun ، lahon در زبان چامی ) . 6 گویا مردمان میائو ( Miao ) و لو ـ لو ( Lo - lo ) با این گیاه آشنا باشند؛ مردم میائو آن را zrwa - no ، 7 و مردم لو ـ لو آن را č‛e - tu - ma ( یعنی "میوه برای مسموم کردن سگها" ) می نامند. 8
در ایران کشت کرچک بسیار اهمیت یافته است، اما هیچ سندی درباره زمان انتقال کشت آن به ایران در دست نیست. به هر روی می توان پذیرفت پیش از سده بیستم در ایران دربست شناخته بوده است. 1 نامهای فارسیش بیدانجیر*، bedānjir ، pandu ، punde یا pendu است و در عربی خروع xarva یا xirva گویند. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.