کلمه جو
صفحه اصلی

معمار


مترادف معمار : استاد، بنا، سازنده، طراح، مهراز، مهندس

برابر پارسی : سازنده، آبادگر، مهراز، والادگر

فارسی به انگلیسی

architect

فارسی به عربی

مهندس معماری

مترادف و متضاد

استاد، بنا، سازنده، طراح، مهراز، مهندس


architect (اسم)
معمار، طراح، مهراز

فرهنگ فارسی

هنرمندی که به طراحی بنا می‌پردازد


سازنده عمارت، عمارت کننده، کارشناس واستاددرکارهای ساختمانی
( صفت اسم ) ۱ - کسی که طرح و نقشه ساختمانی را کشد و در بنای آ ن مراقبت کند : [ مهندسان روشن روان و معماران کاردان طرح شهری برکشیدند . ] ( ظفر نامه یزدی . چا.امیر کبیر ۲ ) ۳۸۵ - بنا ( برای بالا بردن مقام وی ) . یا معمار ارباب . مباشر مالک ملک ( تاریخ قم ) . یا معمار مخصوص . معمار دربار شاه : [ حاجیابولحسن معمار مخصوص . ] ( مراه البلدان ج ۱ ضمیمه ص ۳ ) ۲۵ - عمارت کننده تعمیر کننده آبادانی کننده ۴ - رتبهای در فراماسونری .
بسیار عمارت کننده و این صیغه مبالغه است چنانکه منعام به معنی مرد بسیار بخشش .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - طراح و سازندة بنا. ۲ - عمارت کننده ، تعمیرکننده . ۳ - رتبه ای در فراماسونری .

لغت نامه دهخدا

معمار. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) بسیار عمارت کننده و این صیغه مبالغه است چنانکه مِنعام به معنی مرد بسیاربخشش. ( غیاث ) ( آنندراج ).مردی بسیار عمارت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد :
زهی معمار انصاف تو کرده
در و دیوار دین و داد معمور.
انوری.
ای در زمین ملت معمار کشور دین
بادی چو بیت معمور اندر فلک معمر.
خاقانی.
پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان
در خانه اسلامیان عدل تو معمار آمده.
خاقانی.
جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت
یک هندسه رایش معمار همه عالم.
خاقانی.
معمار دین آثار او دین زنده از کردار او
گنجی است آن دیوار او از خضر بنا داشته.
خاقانی.
کلک آن رکن چون مهندس عقل
پنج دکان شرع را معمار.
خاقانی.
خدا ترس را بر رعیت گمار
که معمار ملک است پرهیزگار.
( بوستان ).
- معمار کارخانه قدرت ؛ کنایه از خداوند عالم می باشد. ( از ناظم الاطباء ).
|| مأخوذ از تازی ، مباشر بنایی و دانای به علم بنایی که به استاد بنادستورالعمل می دهد. ( ناظم الاطباء ). استاد بنایان. مهتر بنایان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنکه در امر ساختمان اطلاعات تجربی بسیار دارد و نقشه و طرح ساختمان تهیه کند و چند بنا، با مراقبت و نظارت او کار کنند: مهندسان روشن روان و معماران کاردان طرح شهری برکشیدند. ( ظفرنامه یزدی ).
معمار خانه های کهن را کند خراب
تا نو نهد اساس که نو بهتر از کهن.
قاآنی.
- معمارباشی ؛ رئیس گروه معماران. رئیس صنف معماران در دوران صفویه و قاجاریه. و رجوع به مرآة البلدان ص 25 شود.
- || عنوان احترام آمیزی است برای معمار.
- معمارخانه ؛ اداره ای در دوران حکومت قاجار که خانه ها و کاخهای سلطنتی زیر نظر آن اداره مرمت و تعمیر می شد. و رجوع به مرآت البلدان ص 25 شود.
|| چون عمارت به معنی آبادی است لهذا بَنّا را که صیغه نسبت است به جهت تفؤل و تیمن معمار گفتند. ( غیاث ) ( آنندراج ). بنا. ( ناظم الاطباء ). در تداول گاهی به بنایان اطلاق کنند احترام را.

فرهنگ عمید

کارشناس و استاد در کارهای ساختمانی، سازندۀ عمارت، عمارت کننده.

دانشنامه عمومی

معمار کسی است که نقشه کشی، طراحی، و به طور کلی معماری ساختمانها را می کند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسان عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه های یک بنا شامل نقشه های معماری و طراحی - نقشه های محاسبات سازه ای و نقشه های تأسیساتی است.
در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده می کردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود می زند.
در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیر خلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینه های علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود به جا بگذارد.
معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و… را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت می پذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدار - معماری سبز در گروه انرژی معماری می شناسند.

دانشنامه آزاد فارسی

مِعمار (architect)
(آرشیتکت) شخصِِ واجد شرایط برای طراحی ساختمان و نظارت بر اجرای آن. در عصر امپراتوری های یونان و روم، جایگاه معمار کاملاً شناخته شده بود؛ ویتروویوس وظایف او را توصیف می کند؛ اما در قرون وسطا، این لقب به ندرت به کار می رفت، و در انگلستان از لفظ «استاد» به جای آن استفاده می شد. واژۀ معمار د ر قرن ۱۶ احیا شد و اینیگو جونزدر اوایل قرن ۱۷ آن را به کار برد. در طی قرون ۱۷ و ۱۸، مقام معمار مشخص تر گردید. اگرچه در دوران رنسانس۴دانشگاه های خاصی در ایتالیا تأسیس شد، روش معمول برای ورود به این حرفه هنوز هم شیوۀ استاد ـ شاگردی بود. در ۱۶۷۱ با تأسیس آکادمی سلطنتی معماریدر فرانسه به همّت ژان باپتیست کولبر، در پذیرش اهمیت آموزشِ مناسب برای معماران گام مؤثری برداشته شد.

فرهنگ فارسی ساره

آبادگر، والادگر، مهراز


فرهنگستان زبان و ادب

{architect} [هنرهای تجسمی] هنرمندی که به طراحی بنا می پردازد

واژه نامه بختیاریکا

درچینا

جدول کلمات

بنا

پیشنهاد کاربران

آبادگار

Architect

از نظر من
همان مهراز خوبه

خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می نویسند. تا ما متوجه ترکی بودن آن نشویم. معمار اگر عربی بود. علاوه بر عمارت ( امارت ) چندین هم خانواده ی دیگر هم داشت که ندارد. کلمات ترکی که آخرشان مار ( منظور حیوان خزنده نیست ) دارند. تیمار از فعل تومارلاماق ( بیمار ومراقبت از اسب ) ، بیمار، قومار ( قمار ) ، خومار ( خمار ) ، یومار، دامار، یومار، بیمار ( منطور بدون مار نیست ) جومار، میانمار، سومار، سوسمار ، مئمار ( معمار ) . . . . . . (

واژه فارسی برای معمار : مِهراز ، والادگر

مِعمار
این واژه پارسی ست که اربیده گشته است :
معمار : مع - مار
مع = مَه است به مینه ی بزرگ
مار = ریشه ی واژه های : آمار ، شماردن
مَه مار یا مَهمار : مارَنده ی اُستاد ، فوق مُحاسب ،
اَبَر مارشگر
ساخت بنا یا عمارت نیاز به شمارش و محاسبه ی باریکانه و دقیق دارد


نام سایت آقای معمار هست

https://aghayememar. com


کلمات دیگر: