کلمه جو
صفحه اصلی

مکناس

فرهنگ فارسی

جاروب .

لغت نامه دهخدا

مکناس . [ م ِ ] (اِخ ) شهری است در مغرب که در آن کارخانه های دباغی پوست و پارچه بافی دایر است . (از المنجد). شهری است در مراکش ، در جنوب غربی فاس که 000،185 تن سکنه دارد و عمارت «باب المنصور» با دیوارها و درهای بسیار زیبا و عالی در آنجاست . (از لاروس ). و رجوع به مکناسة شود.


مکناس . [ م ِ ] (ع اِ) جاروب . (غیاث ) (آنندراج ) :
فرش بی فراش پیچیده شده
خانه بی مکناس روبیده شده .

مولوی .



مکناس. [ م ِ ] ( ع اِ ) جاروب . ( غیاث ) ( آنندراج ) :
فرش بی فراش پیچیده شده
خانه بی مکناس روبیده شده.
مولوی.

مکناس. [ م ِ ] ( اِخ ) شهری است در مغرب که در آن کارخانه های دباغی پوست و پارچه بافی دایر است. ( از المنجد ). شهری است در مراکش ، در جنوب غربی فاس که 000،185 تن سکنه دارد و عمارت «باب المنصور» با دیوارها و درهای بسیار زیبا و عالی در آنجاست. ( از لاروس ). و رجوع به مکناسة شود.

دانشنامه عمومی

مکناس یکی از شهرهای کشور مراکش و مرکز استان مکناس تافیلالت است.
حمریه
محله زیتون
اکدال
تولال
بساتین
برج مولای عمر
سیدی بابا
سیدی عمر
سباته
بنی مْحمد
روستای حدراش
المنصور
نام مکناس از قبیله های مکناسه بربر (آمازیغ) گرفته شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

مَکناس (Meknes)
کاخ سلطنتی دارالمخزن، (به اسپانیایی: مِکینِس) شهری در شمال کشور مراکش(مغرب)، به فاصلۀ ۵۶کیلومتری جنوب غربی فاس، با ۴۲۷هزار نفر جمعیت (۱۹۹۵). بربرهادر قرن ۱۰م آن را بنا کردند. یکی از چهار شهر سلطنتی مراکش به شمار می رود و تا ۱۷۲۸ پایتخت بود. صنایع آن عبارت اند از تولید کالاهای چرمی، ظروف سفالین، شراب، سیمان، و روغن های نباتی، نساجی، و کنسروسازی. مولای اسماعیل، سلطان مراکش (۱۶۷۲ـ۱۷۲۷)، به رقابت با لوئی چهاردهم در ورسای، چند کاخ در این شهر ساخت. آرامگاه او نیز در این شهر قرار دارد. سایر ساختمان های مهم در مکناس عبارت اند از مدرسۀ بو عنانیه، حوزۀ علمیه ای متعلق به قرن ۱۴م؛ مسجد جامع؛ و موزۀ هنرهای مغربی.

جدول کلمات

جارو


کلمات دیگر: