حلقوم. [ ح ُ ] ( ع اِ ) مجرای غذا بین
دهان و معده. خشکنای. حلق. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قصبةالریه. ( مفاتیح ). گلو. حنجره. خشکنای گلو. مجموع قصبةالریه و حنجره. مجرای تنفس. راه دم زدن و راه
آواز دادن است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). ج ، حلاقم و حلاقیم. ( منتهی الارب ) :
حلقوم جوالقی چو ساق موزه است
و آن
معده کافرش چو خم غوزه است.
عسجدی.
مطلق این آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبداﷲ بود.
مولوی.
- حلقوم نشکن ؛ اسب سخت دهان. ( آنندراج ) :
حرون و بدرگ و حلقوم نشکن
بسان اسب چوبین تخته گردن.
اشرف ( از آنندراج ).