کلمه جو
صفحه اصلی

شربت


مترادف شربت : آشامیدنی، جلاب، مشروب، معجون، نوشیدنی

برابر پارسی : دوشاب، شکرآبه، شهدآبه، نوشابه

فارسی به انگلیسی

cooling drink, sherbet, syrup, elixir, medicinal draught


syrup, phosphate, cooling drink, sherbet, elixir, medicinal draught

sherbet


فارسی به عربی

سلسبیل , شراب , عصیر

مترادف و متضاد

nectar (اسم)
شهد، شربت، نوش، شراب لذیذ خدایان یونان

juice (اسم)
جوهر، اب، خوشنامی، شربت، خوشاب، عصاره، شیره، اب میوه

beverage (اسم)
نوشابه، شربت، مشروب، اشامیدنی، خورش

syrup (اسم)
شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی

sirup (اسم)
شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی

آشامیدنی، جلاب، مشروب، معجون، نوشیدنی


فرهنگ فارسی

مقداری از آشامیدنی که بیک بارنوشند، عصاره میوه، یا آب که قندیاشکردر آن حل کرده باشند، به معنی دارو، ی آشامیدنی میگویند
( اسم ) ۱ - مقداری از نوشیدنی که به یک بار نوشیده شود . ۲ - آب میوه و عصاره آن که با قند شکر یا عسل پخته و قوام آورده باشند و آن انواع بسیار دارد . ۳ - داروی نوشیدنی . یا شربت الماس . شمشیر .

محلول آبی قندها یا محصولات آب‌کافت نشاسته


فرهنگ معین

(شَ بَ ) [ ع . شربة ] (اِ. ) در فارسی : ۱ - نوشیدنی . ۲ - آب آمیخته با شکر یا عصارة میوه .

لغت نامه دهخدا

شربت . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) آشامیدنی : چندانکه شربت مرگ را تجرع افتد... هرآینه بدوباید پیوست . (کلیله و دمنه ). شربتهای تلخ که آن روزتجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه ). هر که درگاه ملوک را لازم گیرد و از... تجرع شربتهای تلخ تجنب ننماید... هرآینه مراد خویش ... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه ).
جو تا که هست خام غذای خر است و بس
چون پخته گشت شربت عیسی ناتوان .

خاقانی .


چو فراغت رسیدمان از خورد
از غذاهای گرم و شربت سرد.

نظامی .


شربت خاص خورد و خلعت خاص
یافت از قرب حق برات خلاص .

نظامی .


- شربت غرور :
ور فلک شربت غرور دهد
سنگ بر ساغر فلک فکنید.

خاقانی .


- شربت وصل :
از لب بفرست شربت وصل
ای یار اگر شفای او بینی .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 691).


|| آنگاه که آن را مطلق آرند آب قراح به قند یا شکر شیرین کرده باشد. (در تداول فارسی ). آب که در آن قند حل کرده اند. آب سرد که با قند آن را شیرین کرده باشند. (یادداشت مؤلف ). آن را از قند و عسل و دوشاب هم کنند. (برهان ). جلاب : جده ای بود مرا... چیزهای پاکیزه ساختی از خوردنی و شربتها. (تاریخ بیهقی ).
نالش او را کشید مادر و فرزند
شربت او را چشید عمه و خاله .

ناصرخسرو.


قدحی برف آب در دست گرفته و شکر در آن ریخته ... فی الجمله شربت از دست نگارینش بگرفتم . (گلستان سعدی ).
خادما شربت پربرف و عرق پیش آور
با طبقهای پر از نقل و به رویش دستار.

بسحاق اطعمه .


|| آب میوه ها که با شکر و یا عسل پخته قوام آورند. (ناظم الاطباء). آب میوه ها و یادواها و گلهای تر و خشک در آب خیسانیده و جوشانیده با شکر و یا عسل قوام آورده . (فهرست مخزن الادویة).
- شربت آلات ؛ انواع شربتها که از آب میوه ها پخته باشند. (ناظم الاطباء).
|| در اصطلاح پزشکی از این لفظ مفهوم تناول اراده شود خواه آن شی ٔ جامد باشد یا مایع و از این جهت است که گویند: شربتی از فلان دوا یک مثقال است . (ازکشاف اصطلاحات الفنون ) :
گفتا بدهم داروی با حجت و برهان
لیکن بنهم مهری محکم بلبت بر
زآفاق و ز انفس دو گوا حاضر کردش
برخوردنی و شربت من پیر هنرور
راضی شدم و مهر بکرد آنگه دارو
هر روز بتدریج همی داد مزور.

ناصرخسرو.


شربتهای خنک ، چون : شراب غوره و شراب انار و سکنجبین ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). از شربتهای معروف است : شربت زوفا. شربت زرک نعناعی . شربت زرک . شربت ریواج . شربت دینار. شربت خرغوله . شربت حماض ترنج . شربت حب الاس . شربت تمر هند. شربت جو.شربت بزوری گرم . شربت بزوری . شربت بزوری سرد. شربت بادرنجبویه . شربت بادام . شربت انجبار. شربتهای طبی : شربت بیدمشک . شربت بنفشه . شربت هفت بادام . شربت نعناع . شربت کوکنار. شربت نیلوفر. شربت لیموی سفرجلی . شربت گل مکرر. شربت گل گاوزبان . شربت خشخاش . شربت فواکه : شربت غوره . شربت عناب . شربت صندل . شربت سیب و صندل . شربت سیب . شربت سوسن . شربت سکنجبین . رجوع به کتب طبی قدیم و مخزن الادویة و تحفه و جز اینها شود.
- شربت ساختن ؛ درست کردن شربت .آماده کردن شربت :
بعد از آن از بهر او شربت بساخت
تا بخورد و پیش دختر میگداخت .

مولوی .


- شربت کردن ؛ شربت ساختن . شربت دادن :
عین آن تخییل را حکمت کند
عین آن زهراب را شربت کند.

مولوی .


- شربت گرم آب ؛ مسهل بود و دوای قی را نیز گویند :
امتحان را کار فرما ای کیا
شربت گرم آب ده بهر نما.

مولوی (مثنوی چ کلاله ٔ خاور ص 70).


|| مأخوذ از شربة تازی . در اصطلاح اطبا مقدار دوائی خشک یا تر که در یکبار خورده شود. (غیاث اللغات ). مقدار خوراک طبی از داروئی مایع. مقدار خوراک از دارو. مقداری که توان آشامید از دوائی مایع و توسعاً غیرمایع. (یادداشت مؤلف ) مقداری از هر دارو که یکبار خورده شود. (ناظم الاطباء). یک جرعه آب . یک جرعه دارو : شادنج عسلی ... و دم الاخوین و... همه را برب آبی بسرشند شربتی از دو درم تا پنجدرم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بگیرند جوزبوا دارچینی ... شربتی چند گوز. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بگیرند زیره و نطرون از هریکی یک مثقال و یک شربت کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || آشام . جرعه . غمجه .مقداری که توان آشامید از مایعی :
جهانی کجاشربت آب سرد
نیرزد بر او دل چه داری به درد .

فردوسی .


بر آن نهادند که ... شربتی از این [ از شراب ] بدو دهند تاچه پدیدار آید، چنان کردند و شربتی از این ... دادند... گفتند: دیگر خواهی ، گفت : بلی ، شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن ... آمد و گفت یک شربت دیگر بدهید...پس شربت سوم بدو دادند. (نوروزنامه ). اسب را آسایش داد و خود از آب چشمه شربتی تجرع کرد. (سندبادنامه ص 253). هر مرد که شربتی از آن آب بخوردی ، ظاهر صورت او منعکس شدی . (سندبادنامه ص 251). خواهم که جمله ٔ آب این دریا را که در پیش ماست به یک شربت بخوری . (سندبادنامه ص 305).
شبانگاه آمدی مانند نخجیر
وز آن حوضه بخوردی شربتی شیر.

نظامی .


شه چونان پاره ٔ شبان را دید
شربتی آب خورد و دست کشید.

نظامی .


... سر در بیابان نهاد... تا تشنه و بیطاقت بچاهی برسید قومی برو گرد آمده هر شربت آبی به پشیزی همی آشامیدند. (گلستان سعدی ).
ما به یک شربت چنین بیخود شدیم
دیگران چندین قدح چون خورده اند؟

سعدی .


|| زهر مذاب . (یادداشت مؤلف ).
- شربت دادن ؛ زهر دادن : هم در شب بفرمود تا قاورد را شربت دادند و هر دو پسرش را میل کشیدند. (راحةالصدور راوندی ).
- شربت زهر ؛ زهر مذاب :
که بسا مخلصا که شربت زهر
نوش کرد از برای همدردی .

خاقانی .


شربت زهر ار تو دهی تلخ نیست
کوه احد ار تو نهی نیست بار.

سعدی .


|| نام دارویی است که آن را فراسیون گویند و به عربی صوف الارض و حشیشةالکلب خوانند و آن گندنای کوهی است . (برهان ).

شربت. [ ش َ ب َ ] ( ع اِ ) آشامیدنی : چندانکه شربت مرگ را تجرع افتد... هرآینه بدوباید پیوست. ( کلیله و دمنه ). شربتهای تلخ که آن روزتجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. ( کلیله و دمنه ). هر که درگاه ملوک را لازم گیرد و از... تجرع شربتهای تلخ تجنب ننماید... هرآینه مراد خویش... او را استقبال واجب بیند. ( کلیله و دمنه ).
جو تا که هست خام غذای خر است و بس
چون پخته گشت شربت عیسی ناتوان.
خاقانی.
چو فراغت رسیدمان از خورد
از غذاهای گرم و شربت سرد.
نظامی.
شربت خاص خورد و خلعت خاص
یافت از قرب حق برات خلاص.
نظامی.
- شربت غرور :
ور فلک شربت غرور دهد
سنگ بر ساغر فلک فکنید.
خاقانی.
- شربت وصل :
از لب بفرست شربت وصل
ای یار اگر شفای او بینی.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 691 ).
|| آنگاه که آن را مطلق آرند آب قراح به قند یا شکر شیرین کرده باشد. ( در تداول فارسی ). آب که در آن قند حل کرده اند. آب سرد که با قند آن را شیرین کرده باشند. ( یادداشت مؤلف ). آن را از قند و عسل و دوشاب هم کنند. ( برهان ). جلاب : جده ای بود مرا... چیزهای پاکیزه ساختی از خوردنی و شربتها. ( تاریخ بیهقی ).
نالش او را کشید مادر و فرزند
شربت او را چشید عمه و خاله.
ناصرخسرو.
قدحی برف آب در دست گرفته و شکر در آن ریخته... فی الجمله شربت از دست نگارینش بگرفتم. ( گلستان سعدی ).
خادما شربت پربرف و عرق پیش آور
با طبقهای پر از نقل و به رویش دستار.
بسحاق اطعمه.
|| آب میوه ها که با شکر و یا عسل پخته قوام آورند. ( ناظم الاطباء ). آب میوه ها و یادواها و گلهای تر و خشک در آب خیسانیده و جوشانیده با شکر و یا عسل قوام آورده. ( فهرست مخزن الادویة ).
- شربت آلات ؛ انواع شربتها که از آب میوه ها پخته باشند. ( ناظم الاطباء ).
|| در اصطلاح پزشکی از این لفظ مفهوم تناول اراده شود خواه آن شی جامد باشد یا مایع و از این جهت است که گویند: شربتی از فلان دوا یک مثقال است. ( ازکشاف اصطلاحات الفنون ) :
گفتا بدهم داروی با حجت و برهان
لیکن بنهم مهری محکم بلبت بر
زآفاق و ز انفس دو گوا حاضر کردش
برخوردنی و شربت من پیر هنرور
راضی شدم و مهر بکرد آنگه دارو

فرهنگ عمید

۱. مقداری از آشامیدنی که به یک بار آشامیده شود.
۲. مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند.
۳. (پزشکی ) داروی آشامیدنی حاوی قند.
* شربت الماس: [قدیمی، مجاز] شمشیر آبدار، شمشیر تیز.
* شربت حیوان: [قدیمی] آب حیات، شربت خضر.

۱. مقداری از آشامیدنی که به ‌یک‌بار آشامیده شود.
۲. مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند.
۳. (پزشکی) داروی آشامیدنی حاوی قند.
⟨ شربت الماس: [قدیمی، مجاز] شمشیر آبدار؛ شمشیر تیز.
⟨ شربت حیوان: [قدیمی] آب حیات؛ شربت خضر.


دانشنامه عمومی

شربت به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
شربت (دارو) فراورده ای مایع، تغلیظ شده، حاوی ترکیبات دارویی، شکر یا مواد جانشین شوندهٔ آن
شربت (نوشیدنی) گونه ای آشامیدنی با پایهٔ آب و ترکیب افزودنی های دیگر

فرهنگ فارسی ساره

دوشاب، نوشابه


فرهنگستان زبان و ادب

{syrup} [علوم و فنّاوری غذا] محلول آبی قندها یا محصولات آب کافت نشاسته

گویش اصفهانی

تکیه ای: šarbat
طاری: šarbat
طامه ای: šarbat
طرقی: šarbat
کشه ای: šarbat
نطنزی: šarbat


گویش مازنی

/shar bet/ شربت - نوعی علف هرز

پیشنهاد کاربران

نوشینه= شربت، شراب

واژه نوشینه به ساختار مایه ای که نوش میشود، گوییم.
و
نام درون مایه ی نوشینه را میتوانیم پس از ( ( نوشینه ) ) آوریم.

همانند:
نوشینه ی نامل= نوشیدنی غیر الکلی
نوشینه ی پرتغال
نوشینه ی می = شراب

شربت گونه ای آشامیدنی است که با پایهٔ آب و ترکیب افزودنی های دیگر ساخته می شود. ساده ترین نوع شربت آبی است که در آن قند را حل می کنند. [۱]
محتویات [نمایش]
انواع شربت [ویرایش]
شربت ایرانی از مخلوط کردن آب، شکر و طعم دهنده ساخته می شود. طعم دهنده ها طیف گوناگونی از میوه ها و آب میوه ها را تشکیل می دهند. علاوه بر میوه ها و آب میوه ها، گیاهان و گل ها را نیز با جوشاندن همراه با شیرین کننده به شربت تبدیل می کنند. [۲] گاهی نیز به شربت تخم گیاهان افزوده می شود ( مانند شربت خاکشیر ) . [۳] و شربت تخم شربتی که در مراسم مذهبی سرو می شود. [۴]
برخی از این شربت ها خواص دارویی نیز دارند و در کتب طب قدیم ذکری از آن ها رفته است. مانند شربت بیدمشک، شربت بنفشه، شربت هفت بادام، شربت عرق نعناع، شربت کوکنار، شربت نیلوفر، شربت لیموی سفرجلی، شربت گل مکرر، شربت گل گاوزبان، شربت خشخاش. [۱]
امروزه در کارخانجات صنعتی، شربت ها از کنستانتره تازه میوه جات تهیه شده و پس از پاستوریزه شدن، در ظروف شیشه ای و پلاستیکی به فروش می رسند. [۵]
طرز تهیه [ویرایش]
شربت انواع میوه از جوشاندن میوه یا آب آن همراه با شیرین کننده ای مانند شکر و یا عسل و قوام آوردن مخلوط به دست می آید. برخی از معروف ترین شربت های میوه عبارتند از شربت غوره، شربت انار، سکنجبین، شربت ریواس، شربت تمر هندی، شربت جو، شربت بابونه، شربت بادام. [۱]
برای آنکه ناخالصی شکر در حین تولید شربت گرفته شده و درنتیجه شربت شفاف تر شود، به آن سفیده تخم مرغ اضافه می شود. در این حالت سفیده تخم مرغ با جذب ناخالصی های شکر شربت را شفاف نموده و خود به راحتی از شربت جدا می شود. [۶] برای جدا کردن ذرات سفیده تخم مرغ آن را از صافی عبور می دهند. برای خوشرنگ شدن شربت معمولاً در ظرف لعابی یا مسین پخته می شود. [۷]
پذیرایی [ویرایش]
بیشتر انواع شربت ها خنک یا سرد سرو می شوند. معمولاً شربت رنگی غلیظ در ته لیوان ریخته شده و آب و یخ به آن اضافه می شود و قاشقی در شربت قرار داده می شود تا در موقع نوشیدن هم زده شود. [۸]
منابع [ویرایش]
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «شربت». لغتنامه دهخدا. بازبینی شده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰.
↑ «شربت گل سرخ و قند گل». آفتاب. بازبینی شده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰.
↑ «بفرمائید شربت خاکشیر». سامانه اطلاع رسانی شبکه پزشکی کشور. بازبینی شده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰.
↑ رزا منتظمی. «شربت تخم شربتی». در هنر آشپزی. چاپ بیست و سوم. تهران: انتشارات کتاب ایران، ۱۳۷۰. ۷۹۴.
↑ «آبلیمو و انواع شربت». سایت شرکت محصولات غذایی برتر. بازبینی شده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰.
↑ «نکات مهم برای تهیه مربا و شربت». سایت روز. بازبینی شده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰.
↑ مینو تهمتن زاده. «شربت ها». در آشپزی و شیرینی پزی گل آرا. چاپ دوم. تهران: انتشارات پل، ۱۳۷۷. ۲۷۳. ISBN 964 - 91896 - 1 - 0.
↑ پریا گوهریان. ۵۰ نوع بستنی و نوشیدنی. چاپ اول. همدان: انتشارات هانی، ۱۳۷۸. ۶۱. ISBN 964 - 6879 - 10 - 1.
[نمایش]
ن • ب • و
آشپزی ایرانی
رده ها: آشپزی آذربایجان آشپزی عراقی غذاهای ترکیه نوشیدنی های غیرالکلی
قس انگلیسی
Sharbat or Sherbet ( Arabic: شربت Sharbt; Persian/Urdu: شربت Sharbat; Turkish: Şerbet; Azerbaijani:Şərbət ) is a popular West and South Asian drink that is prepared from fruits or flower petals. [1] It is sweet and served chilled. It can be served in concentrate form and eaten with a spoon or diluted with water to create the drink.
Popular sharbats are made of one or more of the following: Rose, Sandalwood, Bael, Gurhal ( Hibiscus ) , Lemon, Orange, Mango, Pineapple, Falsa ( Grewia asiatica ) .
Most of the sharbats are very common in Pakistani, Turkish, Arab, Iranian, Afghan, Bangladeshi, and Indian homes. These are claimed to have several medicinal values and to be ayurvedic in nature.
Contents [show]
[edit]Etymology
A Pakistani sharbat drink made from Rooh Afza syrup
The word Sharbat is from Persian "شربت" "sharbat", and Sherbet is from Turkish "şerbet" "sherbet", both of which in turn come from Arabic شربة "sharba" a drink, from شرب "shariba" to drink. Also called "sorbet", which comes from French "sorbet", from Italian "sorbetto", and in turn from Turkish "şerbet". The word is cognate to syrup in British and American English. Historically it was a cool effervescent or iced fruit soft drink. The meaning, spelling, and pronunciation have fractured between different countries. It is usually spelled "sherbet", but a common corruption changes this to "sherbert".
[edit]History
In the 12th century, Persian book of Zakhireye Khwarazmshahi, Gorgani describes different types of Sharbats in Iran, including Ghoore, Anar, Sekanjebin, etc.
It was popularised in the Indian subcontinent by the Mughal rulers, one of whom sent for frequent loads of ice from the Himalayas to make a cool refreshing drink.
In the gardens of the Ottoman Palace, spices and fruits to be used in sherbet were grown under the control of pharmacists and doctors of the Palace.
[edit]In Central Asia
A Central Asian Sherbet with nuts
In Central Asia, Sherbet is not an ice - cream, but has a solid state. [2]
[edit]See also
Smoothie
Rooh Afza
[edit]References
^ Molavi, Afshin ( 2002 ) . Persian Pilgrimages. W. W. Norton & Company. p. 113. ISBN 0 - 393 - 05119 - 6.
^ http://culinar. ivest. kz/recept. php?id=1208
[edit]External links
Wikimedia . . .

Syrup

Sirup

شربت ( Syrup ) :[صنعت قند]معمولا این واژه در مورد محلولهای شکر نسبتا غلیظ بکار می رود.

شربت گرداندن

شربت همخانواده شراب است و هر دو واژه ای ایرانی اند ولی بیسوادهایی مثل دهخدا و معین ، خیلی از واژه های ایرانی را عربی میدانند در حالی که بیش از هفتاد درصد عربی ، ایرانی است واژه های مثل جنایت و قاضی و نجاست و . . . همه ایرانی هستند


کلمات دیگر: