( مصدر ) باز داشتن ممنوع کردن ناروا داشتن حرام کردن مقابل اباحت ( اباحه ) .
شاخ درخت یا هر چوب که با آن حظیره سازند
شاخ درخت یا هر چوب که با آن حظیره سازند
حظر. [ ح َ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). منع. بازداشتن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). تحریم .حرام کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). حظرة. حظارة. بازداشتن کسی را از چیزی . مقابل اباحة و آن عملی است که در ترک آن ثواب و در فعل آن عقاب است . (تعریفات ). || حظیره ساختن . || حظرمال ؛ بندکردن شتران و گوسفندان را در حظیر. || حظر شی ٔ؛ گرد کردن چیز. جمع کردن چیز. (منتهی الارب ).
حظر. [ ح َ ظِ ] (ع اِ) شاخ درخت هر چوب که با آن حظیره سازند. (آنندراج ). || خار تر. || (مص ) وقوع در حظر رطب ؛ افتادن در آنچه فوق طاقت است . || ایقاد در حظر رطب ؛ سخن چینی کردن . || آوردن حظر رطب ؛ آوردن بسیاری از مال مردم یا آوردن دروغ و مکروه . (منتهی الارب ).