کلمه جو
صفحه اصلی

گورخر

فارسی به انگلیسی

wild ass, onager, zebra

فارسی به عربی

حمار وحشی

مترادف و متضاد

zebra (اسم)
گور اسب، گورخر

فرهنگ فارسی

( اسم ) گون. وحشی خر که در بیابانها و کویر های آسیای غربی خصوصا ایران و افغانستان میزید . جثه اش بانداز. خر معمولی است و رنگ خرمایی روشنی دارد . رنگ زیر شکمش نسبه روشن تر و دارای سمهای ظریف است خر وحشی انغرا خر دشتی خر بیابانی گورخر . توضیح غالبا گورخر را با گور اسب اشتباه کنند . گور اسب در افریقا وجود دارد و بدنش دارای خطوطی شبیه نقش و نگار ببر است . این حیوان را در اکثر کتب کلاسی بخطا گورخر ذکر کرده اند در حالیکه گورخر که یک گون. اصیل آن امروزه در کویر های ایران نیز یافت میشود مراد از گور اصلی همین گور خر است . از سوی دیگر رنگ بدن گورخر خرماییاست و خطی مشکی در وسط پشت از پشت گردن تا انتهای دمش کشیده شده و انتهای اندامهایش در نزدیک سمها نیز دارای دو خط باریک سیاه رنگ میباشد . مخصوصا خط وسطی پشتی سیاه رنگ زیبایی خاصی باین حیوان میدهد . در معجم انجلیزی عربی چاپ وزارت معارف مصرص ۵۶۴ آمده : الحمار - الوحشی - الفرائ - حمار و حش - الاخدری و در ص ۹۶۶ آمده : حمارالزرد - زرد ( جمع : زرود ) - الزبیره ( بالحبشیه ) العیر. حیوان وحشی . در المنجد ذیل ( زرد ) آمده : حمارالزرد ( ح ) حیوان یشبه الحمار مخطط من فصیله الخیلیات و در ذیل آمده : الفرا و الفرائ جمع : افرائ و فرائ ( ح ) : حمار الوحش . وصفی که نظامی گنجوی در هفت پیکر از گور میکند منطبق است با گورخر مذکور ( که در ایران فراوانست ) : آخر الامر مادیان گوری آمد افکند در جهان شوری ... پشت مالیده ای چو شوش. زر شکم اندوده ای بشیر و شکر خط مشکین کشیده سر تادم خال برخال ( خالش ) از سرین تاسم . در کشیده بجای ز ناری برقعی از پرند گلناری . گوی برده ز هم تکان طللش برده گوی از همه تنش کفلش . آتشی کرده با گیا خویشی گلرخی در پلاس درویشی . ساق چون تیر غازیان بقیاس گوش خنجر کشیده چون الماس سینه ای فارغ از گریو. دوش گردنی ایمن از کنار. گوش سیرم پشتش از ادیم سیاه مانده زین کوهه را میان دو راه . عطف کیمختش از سواد ادیم یافت آنچ از سواد یا بد سیم پهلو از پیه و گردن از خون پر این برنج از عقیق و آن از در خز حمری تنیده بر تن او خون او در دوال گردن او رگ آن خون بر او دوال انداز راست چون زنگگ دو الک باز کفلی با دمش بدم سازی گردنی باسمش بسر بازی .

فرهنگ معین

(رِ خَ ) (اِمر. ) حیوانی است شبیه خر که بدنش خط های سیاه دارد.

لغت نامه دهخدا

گورخر. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) ( از: گور + خر ) به معنی خر صحرایی ، چه گور به معنی صحرا و زمین هموار و دشت است.( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). خر وحشی و بیابانی. ( ناظم الاطباء ). گور. خرگور: اَبْتَر. اَخْدَری . بَنات ُاَلاکْدَر. بَنات ُ صَعْدة؛ گورخران. جَأب ؛ گورخر درشت و سطبر. حمار وحش. حمار وحشی. دَیْدَب. صَتَع. صَدَع. عَیْثَمی . عَیر. فَراء. ( دهار ). فَنّان. قَلَهْبَس ؛ گور کهنسال. قَهْبَلة؛ گورخر ماده. مِجْوَل ، مِسْحَل ، مسیَّح. مِشْحَج ، شَحّاج ، ناعِل ، نَوْص ، هَجیرة؛گورخر درشت و آکنده گوشت. ( منتهی الارب ) :
گورخران میمنه ها ساختند
زاغان گلزار بپرداختند.
منوچهری.
گورخر درهمه دشت برافکنده به هم
همه را دوخته پهلو و سر سینه و بر.
فرخی.
و گورخری در راه بگرفتند به کمند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513 ). شاهزاده اسب برانگیخت و گورخر از پیش او بگریخت. ( سندبادنامه ص 252 ).
در بیابان چو گورخر می تاخت
بانگ می کرد و جفته می انداخت.
سعدی ( صاحبیه ).
رجوع به گور شود.

دانشنامه عمومی

گورخر کوهیگورخر دشتیگورخر گروی
گور اسب یا گور خر آفریقایی (به انگلیسی زِبرا Zebra از ریشه کنگویی) جانوری از خانوادهٔ اسب و بومی آفریقای مرکزی و جنوبی است. این جانور به خاطر خطوط سیاه و سفید روی بدنش معروف است. این خطوط معمولاً بر روی سر گردن و تنه به صورت عمودی وجود دارد. این نوارهای سیاه و سفید در پنهان شدن گورخر از دید صیادان موثراند.
نوارهای راه راه هیچ دو گورخری شبیه به هم نیست. هر گله گورخر صحرایی، از خانواده های زیادی تشکیل شده است و هر گورخر اعضای خانوادهٔ خود و اطرافیانش را از روی خط های بدنشان تشخیص می دهد. هر خانوادهٔ گورخر در موقع حرکت٬ نظم خاصی دارد. اگر گورخر ضعیف یا آسیب دیده ای در خانواده وجود داشته باشد٬ همهٔ اعضای خانواده از او مراقبت می کنند و آهسته حرکت می کنند تا عقب نماند.
گر چه در فارسی امروز اغلب به این حیوان گورخر می گویند اما گوری که در ایران و برخی نقاط دیگر آسیا یافت می شود و بهرام گور، مطابق افسانه های ایرانی، صید می کرد از این نوع گورخرهای آفریقایی نیست و پوستی ساده و به رنگ زرد اخرایی دارد و به گورخر ایرانی مشهور است.

دانشنامه آزاد فارسی

گورِخَر (onager)
گورِخَر
گورِخَر
گورِخَر
گورِخَر
نوعی الاغ وحشی در نواحی غربی آسیا. این الاغ به رنگ قهوه ای خاکی، و در سطح شکمی اش روشن تر و تقریباً به اندازۀ اسبی کوچک است. این جانور به گونۀ Equus hemionus تعلق دارد. گورخر، که زیرگونۀ آن با نام Equus hemionus onager به زیرگونۀ ایرانی موسوم است، یگانه گونۀ وحشی خانوادۀ اسب و الاغ، از راستۀ فردسمان در ایران است. گورخر در تاریخ ایران از مظاهر بارز شکار بوده است. با این که از این گونه حفاظت می شود، تعداد آن بسیار کم است و اگر حمایت نشود نسل این جانور مقاوم و شکیل منقرض خواهد شد. گورخر در محیط های خشک نیمه کویری زندگی می کند. نیز ← گوراسب

پیشنهاد کاربران

فرا

سکین

حیوانی از گروه اسب سانان که غذایش علف و یونجه میباشد
گردن بلندش برای این است که بتواند راحت از علف ها تغذیه کنن
دسته ای زندگی میکنند
این حیوان به صورت لزوم میتواند با سرعت 40کیلومتر در ساعت بدود.

حماروحش و حمار وحشی ؛ گورخر. ( منتهی الارب ) .

پیشرو لشکر صحرا ؛ گورخر. ( برهان ) .

گور خر
zebra


کلمات دیگر: