شاه محمد شعر فارسی و ترکی را خوب میگوید .
قورچی
فرهنگ فارسی
شاه محمد شعر فارسی و ترکی را خوب میگوید .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
قورچی. ( اِخ ) شاه محمد. شعر فارسی و ترکی را خوب میگوید. این مطلع او راست :
بقصد خون من برخاست باهر کس که بنشستم
بجان من بلایی راست شد با هرکه پیوستم.
بقصد خون من برخاست باهر کس که بنشستم
بجان من بلایی راست شد با هرکه پیوستم .
(مجالس النفائس ص 167).
قورچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) از قور مخفف قوران بمعنی سلاح و چی . سلاح دار. (سنگلاخ ). (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رئیس جبه خانه . جبه پوش . (ناظم الاطباء). و در لغات ترکی قورچی بمعنی اهتمام کننده ٔ دربار پادشاه نوشته شده . (آنندراج ). تلفظ صحیح آن ابتدا بایستی کرچی باشد که بمعنی تیرانداز (با کمان ) است از ریشه ٔ کر «ترکش دار». (سازمان اداری حکومت صفوی بنقل از مقدمه الادب پوپ چ لنینگراد 1938 م . ص 445 و دلاواله ص 766 تحت نام Corci). قورچیان یعنی بازماندگان سواران عشیره ای و ایلیاتی سابق . آنان مانند مخازن اسلحه متحرک به کمان وتیر و شمشیر و خنجر و تبر و سپر مسلح بودند . کلاه اصلی این جنگجویان ترکمان که بهمان مناسبت نام قزلباش گرفته بودند کلاهی سرخ بود، دارای زرهی زنجیردار که بر گونه ها می افتاد. سبیل های بلند نیز از مشخصات قورچیان بود. (سازمان اداری حکومت صفوی ) : در همان روز قورچیان در عمارت پادشاهی وی را [ ابونصر طبیب ] با سوء احوال بقتل آوردند. (نامه ٔ دانشوران ).
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
گویش مازنی
نام مرتعی واقع در منطقه ی آمل