۱ - بطوایف مختلف ترک که با سلطان حیدر صفوی و مخصوصا با پسر او شاه اسماعیل اول در ترویج مذهب شیعه و تحصیل سلطنت یاری کردند اطلاق میشود . این طوایف ترک بسبب کلاه سرخی که بر سر میگذاشتند بدین نام معروف شدند . کلاه سرخ یا [ تاج قزلباش ] را نخست سلطان حیدر برای صوفیان و مریدان خود که آن زمان طاقیه ترکمانی بر سر می بستند ترتیب داد صوفیان و مریدان خاندان صفوی که در آغاز کارشاهاسماعیل اول برو گرد آمدند و در راه سلطنت و کشور گشایی و ترویج تشیع یارو پشتیبان وی شدند از نه قبیله ترک بودند از این قرار: رملو شاملو استاجلو شده تکه لو ذوالقدر افشار قاجار ورساق ( رک . هر یک ازین نامها ) و صوفیه قراباغ . گروهی از سران این قبایل از مدتها پیش و شاید از زمان شیخ صفی الدین جد بزرگ خاندان صفوی باین خانواده سر سپرده و در زمره صوفیان صافی و مریدان فداکار ایشان در آمده بودند چنانکه جنید و شیخ حیدر جد و پدر شاه اسماعیل نیز باتکائ فداکاری و اخلاص و جانفشانی این قوم بنام غزا و جهاد با کفار بکشور- گشایی و سلطنت جویی برخاستند و عنوان سلطان را که نشان قدرت سیاسی و نظامی بود بر عنوان موروثی روحانی و معنوی شیخ اضافه کردند. پس از آنکه شاه اسماعیل سراسر ایران را تسخیر کرد چون آن همه کشورگشایی و پیروزی که نتیجه جانفشانی و دلیری و فداکاریهای سران قزلباش در راه [ مرشد کامل ] بود آنان در هر ولایت با القاب و عناوین امیرالامرائ و بیگلربیگی و خان سلطان و بیگ حکومت مستقل یافتند و دارای اراضی و املاک پهناور شدند . شاه اسماعیل پس از فتح هر ولایت غنایم و اسیران و زمینهای آنجا را میان سرداران قزلباش تقسیم میکرد بدین ترتیب در سراسر ایران طوایف ترک نژاد و ترک زبان فرمانروا شدند و طبقه ممتاز صاحب قدرتی در کشور پیدا آمد که همه مقامات و منصبهای بزرگ لشکری و کشوری را در دست داشت . بعد از مرگ شاه اسماعیل چون ولیعهدش شاه طهماسب خردسال بود بر قدرت و نفوذ و استقلال امیران قزلباش در دربار شاهی و ولایات مختلف ایران افزوده شد و هر یک از آنان در قلمرو خویش با کمال خودسری و استبداد حکومت میکرد. همینکه دولت صفوی بر تمام ایران حکمروایی یافت و مذهب شیعه در کشور پذیرفته شد کم کم حکومت سیاسی بر قدرت روحانی غلبه کرد و شکوه و جلال [ شاهنشاهی ] مقام و نفوذ معنوی [ پیر مرشدی ] را تحت الشعاع خود ساخت . کلاه سرخ نمدین قزلباش که در زمان شیخ حیدر و شاه اسماعیل نشان صوفیگری و اخلاص و از جان گذشتگی و اطاعت محض از [ مرشد کامل ] بود بادستار زربفت ابریشمین و جیقه و جواهر و پرهای رنگارنگ آراسته شد و نشان نجابت و فرماندهی و قدرت و مقام گردید . از آغاز سلطنت شاه طهماسب با آنکه بظاهر بنیان ارادت و وفاداری و اطاعت سران قزلباش نسبت بمرشد کامل همچنان استوار بود آن ایمان و اخلاص روحانی دیرین کم کم رو بزوال میرفت و بجایش حرص و آز و علاقه بمقامات صوری و دنیوی در دلهای [ صوفیان صافی ] قوت میگرفت چنانکه در سالهای اول سلطنت شاه طهماسب مکرر میان سران طوایف بر سر نیابت سلطنت و مقامات بزرگ درباری و لشکری جنگهای سخت روی داد و حتی در هفتمین سال پادشاهی او یکی از سران طایفه تکلو بنام [ الامه ] امیر الامرای آذربایجان که داعیه وکالت یا نیابت سلطنت داشت با مرشد کامل از در جنگ در آمد و چون شکست یافت بسلطان سلیمان خان خواندگار روم ( سلطان عثمانی ) پناه برد و تاج قزلباش را به مجوزه رومی مبدل کرد و سلطان را بگرفتن ایران تحریض نمود . با مرگ شاه طهماسب اختلاف و نفاق سران قزلباش روز بروز بالا گرفت . دسته ای در قزوین حیدر میرزا پسر و ولیعهد مرشد کامل را با کمال گستاخی و بیرحمی سر بریدند و بفرمان شاه اسماعیل دوم تمام شاهزادگان صفوی را بجز محمد خدا بنده و سه فرزند او یا کشتند و یا کور کردند . دسته دیگر در خراسان عباس میرزا را بشاهی برداشتند و [ کشور قزلباش ] را تجزیه نمودند . سپس همان کسانی که شاه اسماعیل دوم را به سلطنت برگزیده بودند او را بخیانت مسموم کردند و اندک زمانی بعد از آن مادر شاه یعنی زن [ مرشد کامل ] را که با خیره سری و خودرایی ایشان مخالف بود بخیانت و بدکاری متهم ساختند و با کمال بیشرمی آن زن را از آغوش شوهر بیرون کشیده خفه کردند . پس از آن ولیعهد جوانش حمزه میرزا را نیز بدست دلاکی بی سروپا کشتند. کار خودرایی و ایجاد اختلاف و نفاق قزلباش بجایی رسید که دشمنان خارجی ایران را به حمله و تجاوز بر ولایات سرحدی برانگیخت . دولت عثمانی آذربایجان و شروان و ارمنستان را بتصرف در آورد . در داخله کشورهم خراسان از دولت مرکزی عملا جدا شد و بدستیاری سران شاملو و استاجلو سلطنتی جداگانه یافت . شاه عباس از آغاز پادشاهی دریافت که کار سلطنت با خودرایی و اقتدار و نفوذ بسیار سرداران قزلباش در امور کشوری و لشکری سازگار نیست پس مصمم شد که بهر بهانه باشد سران صاحب نفوذ قزلباش را از میان بردارد و قدرت و اختیارات موروثی و استقلال ایشان را محدود کند و چنین کرد و نیز برای آنکه از قدرت نظامی طوایف قزلباش بی نیاز گردد دو دسته سپاه منظم ترتیب داد : یکی از غلامان گرجی و چرکس و ارمنی و سایر اتباع غیر مسلمان خود و دیگر از رعایای تاجیک ( ایرانی ) که تا آن زمان از خدمات لشکری ممنوع بودند در زمان شاه عباس ۳۲ طایفه ( اویماق ) مختلف قزلباش زندگی میکردند . ۱۶ اویماق را ظاهرا بسبب آنکه در جنگها و سفرها و در دیوانخانه شاهی و مجالس مشورت و امثال آن در جانب راست شاه قرار میگرفتند [ اویماقات راست ] و ۱۶ طایفه دیگر را که در سمت چپ شاه جای داشتند [ اویماقات چپ ] میخواندند . عده افراد تمام طوایف قزلباش در زمان شاه عباس بزرگ حدود ۷٠ ٠٠٠ تن بود . از این عده نزدیک ۵٠ ٠٠٠ تن بسربازی و کارهای لشکری مشغول بودند و زندگانی ایشان بخرج خزانه شاه یا از جانب امیران و حکام و سرداران بزرگ قزلباش اداره میشد ۲٠ ٠٠٠ دیگر آزاد زندگی میکردند یعنی از کسی حقوق و مستمری نمیگرفتند و بکار تجارت و کشاورزی و امثال آن اشتغال داشتند و این دسته از نجبای قزلباش بشمار نمی آمدند . افراد یک اویماق غالبا با یکدیگر هیچگونه نسبت خانوادگی نداشتند و یگانه چیزی که ایشان را بهم می پیوست همان نام مشترک قبیله بود . افراد قزلباش کاملا آزاد و مستقل بودند و می توانستند هر وقت بخواهند از حقوق یا مستمری خود چشم بپوشند و ترک خدمت کنند یا از خدمت خان قزلباش بخدمت خان دیگر روند . قزلباشان همیشه سواره بجنگ میرفتند زیرا پادشاهان صفوی اصولا به پیاده نظام توجه و علاقه ای نداشتند. تا زمان شاه عباس اسلحه ایشان بیشتر تیر و کمان و شمشیر و نیزه و خنجر و تبرزین و سپر بود و استفاده از تفنگ را که در سپاه عثمانی بکار میرفت خلاف مردانگی و شجاعت میشمردند . شاه عباس سربازان خود را بتفنگ نیز مجهز کرد و این سلاح تازه هم بر سلاح قدیم افزوده شد ولی سرداران بزرگ باز همان سلاح کهن را بکار میبردند و از حمل تفنگ خودداری میکردند . شاه عباس به غلامان ( قوللرهای ) گرجی و چرکسی و ارمنی خود بسیار علاقه داشت و علی رغم سران قزلباش ایشان را بمقامات بسیار بزرگ لشکری و کشوری منصوب میکرد و اجازه داد که تاج [ قزلباش ] را بر سر گذارند درشان و مرتبت یکسان باشند و بدین نحو [ قزلباشان جدید ] پدید آمدند ۲ - در عهد صفویه نام قزلباش بهمه مردم ایران نیز اطلاق میگشت . یا مملکت قزلباش. در اوایل صفویه بکشور ایران اطلاق میشد . یا هفت ایل قزلباش . گاه هفت ایل ترکمان را که در زمان شاه اسماعیل اتحادیه ای تشکیل دادند و پشتیبان او در تاسیس سلطنت شدند بدین نام خوانند و آنها عبارتند از: استاجلو افشار بهارلو تکلو ذوالقدر شاملو قاجار ( دائره المعارف اسلام ).
سرخ سر، بخشی ازسپاه شاه اسماعیل اول که کلاه سرخ رنگ داشتند
۱ - هر فرد از گروه قزلباش ۲ - ( مطلق ) سپاهیان ایرانی ( صفویان ) یا مملکت ( کشور ) قزلباش . کشور ایران .
سرخ سر، بخشی ازسپاه شاه اسماعیل اول که کلاه سرخ رنگ داشتند
۱ - هر فرد از گروه قزلباش ۲ - ( مطلق ) سپاهیان ایرانی ( صفویان ) یا مملکت ( کشور ) قزلباش . کشور ایران .