شاملو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاملو. (اِخ ) مرتضی قلیخان شاملو، متخلص به مرتضی ،در اوایل سلطنت شاه صفی ایشیک آقاسی بود سپس عزل گردید و در زمان تألیف تذکره ٔ نصرآبادی به وزارت اردبیل گماشته شد. دیوان مخطوط او ذیل شماره ٔ 4586 کتابخانه ٔ ملی ملک موجود است . (از الذریعة ج 9 ص 1027).
شاملو. (اِخ ) (ایل ) طایفه ای از قزلباش و قزلباش فرقه ای است از مغلان ایران و در یکی از لغات ترکی نوشته که شاملوبمعنی شامی است چرا که لفظ لو بضم لام و واو معروف در ترکی برای نسبت آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بعضی از سکنه ٔ شام هستند که امیرتیمور آنها را بخراسان کوچانید و بعدها به ایل شاملو معروف شده اند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 46). یکی از هفت قبیله ای که از ارکان قزلباش بشمار آیند. (تاریخ ادبیات صص 11 - 41).
شاملو. (اِخ ) حسن خان فرزند حسین خان . در عهد شاه عباس اول حاکم شهر هرات و مردی بسیار خوش خط بود و مؤلف آتشکده ٔ آذر وی را به صاحب سیف و قلم توصیف می نماید. در کتاب «نمونه ٔ خطوط خوش نستعلیق » سال مرگ او 1052 هَ . ق . ثبت شده است و صاحب تذکره ٔ غنی درگذشت او را بسال 1100 هَ . ق . دانسته . مؤلف امتحان الفضلاء گوید حسن شاملو و حسن کرمانی در اصطلاح خطاطان «حسنین » باشند. (از الذریعة ج 9 ص 243).
شاملو. (اِخ ) دهی از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. دارای 365 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ،حبوب و سردرختی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاملو. (اِخ ) قیصر. از طایفه ٔ شاملو، معروف به هروی است زیرا مدتی در هرات از ملازمان حسین خان بود و معارض ملاشکوهی . از تاریخ زندگی او اطلاعی در دست نیست . (از الذریعة ج 9 ص 894).
شاملو. (اِخ ) مرتضی قلیخان سلطان شاملو، فرزند ارشد حسینخان شاملو است . نصرآبادی درباره ٔ او گوید: مردی در کمالات انسانی بی نظیر و در خط شکسته زبردست بود. از اشعار او ابیاتی نیز آورده است .
شاملو. ( اِخ ) دهی از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. دارای 365 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ،حبوب و سردرختی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
شاملو. ( اِخ ) حسن خان فرزند حسین خان. در عهد شاه عباس اول حاکم شهر هرات و مردی بسیار خوش خط بود و مؤلف آتشکده آذر وی را به صاحب سیف و قلم توصیف می نماید. در کتاب «نمونه خطوط خوش نستعلیق » سال مرگ او 1052 هَ. ق. ثبت شده است و صاحب تذکره غنی درگذشت او را بسال 1100 هَ. ق. دانسته. مؤلف امتحان الفضلاء گوید حسن شاملو و حسن کرمانی در اصطلاح خطاطان «حسنین » باشند. ( از الذریعة ج 9 ص 243 ).
شاملو. ( اِخ ) قیصر. از طایفه شاملو، معروف به هروی است زیرا مدتی در هرات از ملازمان حسین خان بود و معارض ملاشکوهی. از تاریخ زندگی او اطلاعی در دست نیست. ( از الذریعة ج 9 ص 894 ).
شاملو. ( اِخ ) مرتضی قلیخان سلطان شاملو، فرزند ارشد حسینخان شاملو است. نصرآبادی درباره او گوید: مردی در کمالات انسانی بی نظیر و در خط شکسته زبردست بود. از اشعار او ابیاتی نیز آورده است.
شاملو. ( اِخ ) مرتضی قلیخان شاملو، متخلص به مرتضی ،در اوایل سلطنت شاه صفی ایشیک آقاسی بود سپس عزل گردید و در زمان تألیف تذکره نصرآبادی به وزارت اردبیل گماشته شد. دیوان مخطوط او ذیل شماره 4586 کتابخانه ملی ملک موجود است. ( از الذریعة ج 9 ص 1027 ).
دانشنامه عمومی
ایل شاملو از ایلهای بزرگ قدیمی ترک تبار که در خاورمیانه پراکنده شده اند
احمد شاملو شاعر و مترجم ایرانی
سپیده شاملو داستان نویس ایرانی
مرتضی قلی خان شاملو شکسته نویس و حاکم هرات در عهد صفوی
احمد شاملو مشهدی خوشنویس اوایل دوره قاجار
مرتضی قلی خان شاملو خوشنویس دوره صفوی
علی قلی بیگ گورکان شاملو از رجال سیاسی نظامی دوره صفوی
زینل بیگ بیگدلی شاملو از بزرگان ایل بیگدلی در دوره صفویه
این روستا در دهستان جره قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲۶ نفر (۴۱خانوار) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
...
پیشنهاد کاربران
حاکمان ایل لر شول
روزبهان
ماکان
سیف الدین
اکبر
نجم الدین
حسام الدین
طایفه شالو ( شاهلو ) لر بختیاری
طایفه شادلو لر کرمانج
طایفه کر شولی لر بختیاری
طایفه شول گپ لر
طایفه داره شولی لر
شهر شول آباد بختیاری
شهر ماشول ( معشور. ماهشهر ) لر بختیاری و عرب