Turkoman
ترکمان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) ۲- فردی از قوم ترکمان
دهی از دهستان باراندوز چای است که در بخش حومه شهرستان رضائیه و ۲٠ هزار گزی جنوب خاوری رضائیه قرار دارد جلگه معتدل است و ۱٠٠ تن سکنه دارد.
لغت نامه دهخدا
ترکمان . [ ت ُ ] (نف مرکب ) بمعنی ترک مانند است . (برهان ). ترک مانند و ماناترک . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمه ٔ بعد شود.
ترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه و 33 هزارگزی شمال باختری میانه و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه تبریز قرار دارد. مرکز بخش دارای پست بهداری ، شعبه ٔ تلفن و دبستان است و مختصات جغرافیایی آن بقرار زیر است : عرض 37 درجه و 34 دقیقه و 41 ثانیه . ارتفاع از سطح دریا تقریباً 1600 گز و اختلاف ساعت آن با تهران 20 دقیقه یعنی ساعت 12 در ترکمان برابر با ساعت 12 و 20 دقیقه تهران است . عهدنامه ٔ مشهور ترکمان چای بین ایران و روس در این محل بسته شد. کوهستانی و معتدل است و 2751 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رود ترکمان و محصول آنجا غله و نخود سیاه و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). و رجوع به ترکمان چای شود.
مرطغرل ترکمان و جغری را
با بخت نبود و با مهی کاری .
ناصرخسرو.
از شیر شتر خوشی نجویم
چون ترشی ترکمان ببینم .
خاقانی .
و تاختن ترک و ترکمان از دیگر جانب و آنچه یافتندی به غارت بردندی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 133).
مشتری را ماهئی صید و کمانی زیر دست
آفت تیر از کمان ترکمان انگیخته .
خاقانی .
ترکمان را گر سگی باشد بدر
بر درش بنهاده باشد رو و سر.
مولوی .
بر در خرگه سگان ترکمان
چاپلوسی کرده پیش میهمان .
مولوی .
تا نشان پای اسبت گم کنند
ترکمانا نعل را وارونه زن .
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ترکمانی نام جنت می شنید
گفت آنجا غارت و تاراج هست .
(یادداشت مرحوم دهخدا).
خطه ٔ ایران زمین را چون سلیمان زمان
یافت در زیر نگین آمد خطاب از آسمان
کاین زمان شمشیر کین بر ترک ترکان آزمای
در دیار ترکمان نه ترک مان نه ترکمان .
سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).
ترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان میانه که از شمال محدود است به شهرستان سراب و از جنوب به بخش مرکزی و از خاور به بخش ترک و بستان آباد شهرستان تبریز. این بخش عموماً کوهستانی و سردسیر و دارای آب و هوای سالم است . قراء آن همه در دره های ارتفاعات بزکش واقع است و آب این بخش از رودخانه های کوچک محلی بزرلیق ، ایشلیق و النجارق تأمین میگردد. راه شوسه ٔ تبریز از دهستان تیرچایی و بروانان این بخش میگذرد وغیر از دهات ایشلیق کلاله ، خواجه ده ، اونیلق و ترکمان که دارای راه ماشین رو تسطیح شده می باشند و دیگر آبادیهای واقع در کنار شوسه ، بقیه ٔ دهات آن دارای راه مالرو است و خط آهن میانه به مراغه از جنوب دهستان اوچ تپه ٔ بخش عبور می نماید. جمع 120 آبادی با 59089 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ترکمان. [ ت ُ ک َ ] ( اِخ ) لقب طایفه ای هم هست از ترکان بی اعتدال. گویند این طایفه از اولاد یافث بن نوح نیستند. ( برهان ). نام طایفه ای است معروف و مشهور از گرگان استراباد تا خوارزم و از آنجا تا بلخ و بخاراو سمرقند و مرو و سرخس.ایلات ایشان صحرانشینی کنند و به خیمه و خرگاه و الاچیق ، ییلاق و قشلاق گزینند و چندین طایفه اند و بعضی از ایشان در آذربایجان سالها سلطنت داشتند و در تواریخ مسطور است. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). لقب طایفه ای معروف که در پایه فروتر از ترکان اند. ( آنندراج ) ( بهارعجم ). نام قومی از ترک... و در سراج نوشته که چون اینها از ترکان پایه کمتر دارند چنین موسوم شدند یعنی مانند ترکان و بعضی نوشته که مرکب نیست. ( غیاث اللغات ). اصلی است ترکان را به غایت نامردم و ناداشتند وقیل به فتح تا. ( شرفنامه منیری ). طایفه ای از ترکان صحرانشین که اکنون مطیع و منقاد و محکوم دولت روس اند و در ترکستان متفرق باشد. ( ناظم الاطباء ). ترکمان یا ترکمن نام قومی است ترک در آسیای مرکزی. این نام از قرن پنجم هجری ( یازدهم میلادی ) نخست به شکل جمع فارسی «ترکمانان » توسط نویسندگان ایرانی مانند گردیزی وابوالفضل بیهقی استعمال شده و بهمان معنی که اغز درترکی و غز در عربی و فارسی بکار رفته. میدانیم که غزان نخست در مغولستان سکونت داشتند و در کتیبه های ارخون متعلق به قرن هشتم میلادی ، ذکر ایشان در مغولستان رفته. اغزان مزبور را ترک محسوب داشته اند نه ترکمان ، ترکمانان ، را فقط در جانب مغرب یاد کرده اند، نخست با تلفظ «تو کو مونگ در دایرة المعارف چینی قرن هشتم میلادی ( تونگ تین فصل 193 ). بقول تونگ تین ، کلمه توکومنگ نام دیگریست که بکشور سوک تاک یعنی کشور آلانان اطلاق شده و اینان در آغاز تاریخ میلادی در مشرق تا مسیر سفلای سیردریا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم هَ. ق. ( دهم میلادی ) مقر اصلی اغزان بود. در کتب جغرافیایی عرب ، ترکمان ( الترکمان یا الترکمانیون ) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی «اربیجاب » یا «سیرام » که موقع آن درست معلوم نیست ، آمده در باب اصل کلمه ترکمان در قرن پنجم اطلاعی نداشته و اینکه آن را از ترکیب فارسی «ترک مانند» گرفته اند. ( محمد کاشغری ج 3 ص 307 ). وجه اشتقاقی عامیانه است ( همین وجه اشتقاق درمتن برهان نقل شده است ). بعلت مهاجرت های ترکمانان بسوی مغرب ، زبان و قیافه آنان تعدیل شد، بقسمی که بین ایشان و بقیه ترکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند. امروزه ترکمانان در آسیای مرکزی و شمال گرگان و خراسان سکونت دارند. سلسله های ترکمان که در ایران دوره اسلامی حکومت کرده اند: قراقوینلو ( 780 - 874 هَ. ق. )، آق قوینلو ( 780 - 980 هَ. ق. )، قاجاریه ( 210 - هَ. ق. 1304 هَ. ق. ).( حاشیه برهان چ معین ). ج ، تراکمه :... را فرموده ایم با جمله ترکمانان نیشابور نزدیک تو آیند... و ترکمانانرا دل گرم کرده. بخمارتاش سپرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 267 ). از خراسان به حدیث ترکمانان و آمدن ایشان به حدود مرو و سرخس و بادغیس و باورد وفسادهای بافراط که میرود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 440 ). و دو سالار محتشم نیز با لشکرها به بلخ و تخارستان اند. چگونه ممکن گردد ترکمانان رودبار را قصد مرو کردن و از بیابان برآمدن. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 453 ).
ترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه و 20 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه قرار درد. جلگه و معتدل است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از باراندوزچای و محصول آنجا غله و توتون و برنج و انگور و دیگر حبوبات و چغندر است شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جوراب بافی است . راه ارابه رو دارد، که اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ای-ران ج 4).
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان ترکمان قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۷۱ نفر (۴۰ خانوار)بوده است.
گویش مازنی
ترکمان – ترکمن
پیشنهاد کاربران
2 معماران شیرازی که کار گنبد مساجد را میکردند آخرین بازبینی گنبد ترکمان یا تائید کار گنبد معنی داشت
3 قومی از اقوام ایرانی ساکن شمال ایران