قصبه جزئ دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات .
قورچی باشی
فرهنگ فارسی
قصبه جزئ دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات .
لغت نامه دهخدا
قورچی باشی . (اِخ )قصبه ای است از دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات ،سکنه ٔ آن 2341 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، چغندر قند، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه بافی است . این ده دبستان دارد. مزرعه ٔ ارمنی نشین جزء این ده است . راه فرعی به خمین دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
قورچی باشی . (ترکی ، اِ مرکب ) (از: قور، سلاح + چی ، علامت فاعلی + باش ، سر و «ی » حرف اضافه ). (آنندراج ). رئیس سلاح داران و داروغه ٔ اسلحه خانه . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قورچی باشی یکی از مناصب شاهان صفویه بوده است . در سازمان اداری حکومت صفوی ص 85 آمده : قورچی باشی ازلحاظ مقام و نفوذ پس از وزیر اعظم قرار داشت . تذکرةالملوک او را عمده ترین «امرای ارکان دولت باهره » میداند، ولی وزیر اعظم در حقیقت عمده ترین رکن بشمار میرفته است . در زمان سابق هنگامی که ایران قشون دایمی نداشت ، قورچی باشی در واقع بمنزله ٔ وزیر جنگ بشمار میرفت و لقب و عنوان معمولی او امیرالامراء بود. اقسام قورچیان که قورچی باشی آنان را مأمور ادارات مختلف میکند. از این قرار است : مندیل قورچیسی ، قورچی دستار (دستاردار). قیلیچ قورچیسی ، قورچی شمشیر (شمشیردار). خنجرقورچیسی ، قورچی خنجر (خنجردار). کمان قورچیسی ، قورچی کمان (کمان دار). نیزه قورچیسی ، قورچی نیزه (نیزه دار). صَدَق قورچیسی ، قورچی ترکش (ترکش دار). قلقن قورچیسی ، قورچی سپر. (سپردار). کیبیم قورچیسی ، قورچی زره (زره دار). پهله قورچیسی ، قورچی دستکش (پهله دار). باشماق قورچیسی ، قورچی کفش (پای افزاردار). جام قورچیسی ، قورچی جام (پیاله دار). هازیرقورچیسی ، قورچی براغ (رکابدار). جلوقورچیسی ، قورچی دهانه یا جلو (جلودار). قورچی اجرلو، گروهی صدتنی بودند که وظایف ژاندارمری را به عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی صص 88-89).
قورچی باشی. ( اِخ )قصبه ای است از دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات ،سکنه آن 2341 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، چغندر قند، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه بافی است. این ده دبستان دارد. مزرعه ارمنی نشین جزء این ده است. راه فرعی به خمین دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
قورچی باشی شهری است در بخش کمره شهرستان خمین استان مرکزی ایران.
قورچی باشی (قزلباش) به فرمانده سواران مسلح قزلباش گفته می شود.
سفرنامه کمپفر
سفرنامه شاردن
مینورسکی (ایرانشناس روسی) آنها همچون مخازن متحرک جنگ افزار توصیف می کند. کمپفر در سفرنامه خود آنها را سربازانی بسیار مغرور و شجاع می داند که خود را به حق عامل به قدرت رسیدن صفویان می دانند. محدوده وظایف قورچی باشی (کل کشور) به درستی مشخص نیست، اما وی پس از امیرالامرا یا سپهسالار بالاترین مقام نظامی محسوب می شده است. در ولایات و ایالات نیز منصب قورچی باشی وجود داشته که در محدوده همان ولایت فرماندهی قورچی ها را به عهده داشته اند.
قورچی ها در ابتدا مهم ترین بخش سپاه صفوی محسوب می شدند اما از زمان شاه عباس اول به بعد اهمیت آنها کاسته شد. شاه عباس اول برای کاهش قدرت آنها قوای نظامی از غلامان و همچنین قوای پیاده مسلح به تفنگ از مردم غیر قزلباش تشکیل داد. اما با این همه حتی در زمان شاه سلیمان تقریباً کمی کمتر از نیمی از نفرات ارتش را همین قورچی ها تشکیل می دادند. البته باید در نظر داشت که به وجود غلامان و نیروها جدید از استقلال و قدرت آنها کاسته شده بود.
دانشنامه آزاد فارسی
عنوان رئیس قُورچیان (مُحافِظان شاهی ) و از مناصب عالی دولت صفوی . مقام و منصب او پس از اعتمادُالدّوله (وزیر اعظم ) و به رکن شیعه ملقب بود. قورچی باشی رئیس قورچیان بود که سپاه ویژه ای را تشکیل می دادند و حراست از جان شاه و حرم و دربار شاهی را برعهده داشتند. رفته رفته واژۀ قورچی به همۀ کارکنان دربار صفوی اطلاق شد. این منصب را صفویان همیشه به یکی از سران معتمد طوایف قزلباش می دادند. قورچی باشی مسئول قورخانه (اسلحه خانه ) و نیز جزو مشاوران خاص شاه بود. شاه عباس صفوی اول ، برای کاستن از نفوذ و اختیارات قورچیان ، دستۀ دیگری به نام قُولْلَر تشکیل داد که رئیس آنان قُولْلَر آقاسی نام داشت .