[متن وقایع قحطی سال 1288ق] در ساوه وایران
در اصل بلده در چهار ماه تقریباً زیاده از چهار هزار نفس از گرسنگی مردند و بسیاری را در شوارع سباع خوردند. تسعیر مأکولات اگر پیدا می شد
[متن وقایع قحطی سال 1288ق]
قال الله تعالی: �و لنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین� ( سوره بقره آیه 155 (
اللهم أغفر لنا ذنوبنا الّتی تنزل البلاء ماه دویّم است، از سال سیّم غلای عام بلاد روم و
ایران و قحط خاصّه عراق عجم. سرقت چنان شایع شده که بجهة دو من نان جو جوانی را کشتند و اکل میته به نحوی متداول گردیده که از لحوم سگ و گربه کراهت نداشتند. در یکی از قراء چند نفر طفلی را در تنور افروخته افکنده، سدّ رمق خود نمودند.
دیروز که پنجشنبه شانزدهم شهر صفر المظفّر سنه 1298 بود در بلده ساوه مردی را گرفتند که زنی را کشته و تمام او را بجز کله و سر و دو دست خورده بود به هجوم عام آن نامرد را به دیار عدم فرستادند.
در اصل بلده در چهار ماه تقریباً زیاده از چهار هزار نفس از گرسنگی مردند و بسیاری را در شوارع سباع خوردند. تسعیر مأکولات اگر پیدا می شد، بدین تفصیل رسید.
نرخ ماکولات، یک من، هشت عباسی.
گندم؛ دو قران و هفت شاهی
جو؛ دو قران و صنّار[صد دینار]
نخود؛سه قران
لوبیا؛سه قران
ماش؛ سه قران
برنج؛ شش هزار و ده شاهی
گوشت؛سه قران
روغن؛ هشت قران
کشمش؛ دو قران و ده شاهی
شیره؛ چهارقران و ده شاهی
شیر و ماست؛ سه قران
قند؛ یک تومان
سایر چیزها را قیاس کنند. اشیاء غیر مأکوله نیز آنچه ضرورت داشت، تابع خوردنی شد در تسعیر.
تنباکو؛ یک تومان
صابون؛ چهار قران
روغن چراغ؛ چهار قران
پنبه دانه؛ نه صنّار[صد دینار]
کرچک؛سه قران
هیمه، بوته در زمستان؛ باری دو قران و ده شاهی
زغال سرسرندی؛ ده شاهی
تنباکوی کاشی را اوّل تابستان هر سیری دوازده هزار فروختند.
چیزی که ارزان بود، متاع دین و ایمان و آنچه فقرا از باب ضرورت می فروختند:
مسینه آلات؛ چهار قران
فرش پشمینه؛ سی شاهی
رخوت بی مروّت مشتری.
در زمستان، دوازده برف و زیاده در شهر بارید. کوهسار و ییلاقات ازشمار خارج شد، باغات را سرما برد. اینک که اردیبهشت است، بریده هیمه آن قابل کرایه و نقل نیست. نعوذ بالله من غضب الجبّار. حررها احمد الحسینی.
روز هفتاد و دوم بهار سیلی آمد که جمیع زراعات را از شتوی و صیفی فرو کوفت و بسیاری را فاسد کرد. تا بعد چه شود؟ ما شاء الله کان در جمیع ایّام بهار به خصوص ماه سیّم انواع امراض در کمال عموم و اشتداد بود؛ خاصّه حسبه و سرسام و ا ستسقاء و مطبقه و محرقه و حنّاق و درد گوش، زعاف، پنداری عدد علل و اسقام از عدد بقیة السلف اهل قحط فزون آمده[است]. لهذا هر مریض را چند مرض قسمت رسید؛ خانه ای که یک و دو ناخوش باشد، بسیار کم و خانه ای که تمام مبتلا باشند؛ بسیار زیاد است. دیروز که نود و چهارم بهار بود، جوانی در علالی خوشه میچید. نعاس و پینکی او را عارض شد. سر به زمین نهاد که لحظه ای بخوابد تا رفع کسالت شود. دیگر توفیق بر خواستن نیافت. هنیئاً له.
مست می بیدار گردد نیم روز[17] مست ساقی روز محشر بامداد
نعش او را تا به شهر رسانیدند، جمیع گوشت بدن او پخته شده سرش را گرفتند، از سه جا شق شده بود. در هر حال شکر آن دارم که مبادا از ین بتر گردد. اهل شهر با کمال امساک یخ را به جهت مرض، من تبریزی ده شاهی و زرد آلو را سه عباسی می خرند. مثل سائر در نزد عوام است که�سالی که نکوست، از بهارش پیداست�.
هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست بریتانیای کبیر تصاویر
http://chsaveh. blogfa. com/
شهر سالم ساوه / مهندس محمد شرافت ساوجی
ادامه مطلب