یلدا
فارسی به انگلیسی
(name of) the longest night of winter
فرهنگ اسم ها
معنی: میلاد، طولانی ترین شب سال، شب اول ماه دی، چله بزرگ زمستان که تقریبا با ولادت حضرت مسیح ( ع ) همزمان است، ( سریانی )، آخرین شب پاییز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال [مقارن میلاد عیسی ( ع ) ]، ( در قدیم ) ( به مجاز ) تاریک و بلند یا تاریک و عمیق، آخرین شب پائیز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال که همزمان با میلاد مسیح ( ع ) است
(تلفظ: yaldā) (سُریانی) آخرین شب پاییز در نیمکره شمالی و بلندترین شب سال [مقارن میلاد عیسی (ع)] ؛ (در قدیم) (به مجاز) تاریک و بلند یا تاریک و عمیق .
فرهنگ فارسی
(اسم ) درازترین شب سال شب اول برج جدی شب چل. بزرگ زمستان .توضیح این کلمه درسریانی بمعنی میلاد است چون شب یلدا را بامیلاد مسیح تطبیق میکردهاند ازاین رو بدین نام نامیدند : تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا. ( معزی )
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
یلدا. [ ی َ ] (اِخ ) یکی از ملازمان حضرت عیسی (ع ) بوده است . (برهان ) (از ناظم الاطباء). اما ظاهراً از بیت «به صاحب دولتی پیوند...» سنایی بعض فرهنگ نویسان (از جمله مؤلف برهان ) پنداشته اند که «یلدا» نام یکی از ملازمان عیسی بوده است ، ولی چنین نامی در زمره ٔ ملازمان او در مأخذی دیده نشده و «چاکری » کردن هم در بیت سنایی به معنی اختصاص یافتن زمان مزبور به ولایت وی می باشد. (پورداود، یشتها ج 1 ص 419).
چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا.
عنصری .
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند.
منوچهری .
گرنیابد خوی ایشان درنیابد خلق را
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود.
ناصرخسرو.
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا.
ناصرخسرو.
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا.
ناصرخسرو.
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا.
مسعودسعد.
ایزد دادار مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مؤمن
زانکه به کینت بود تفاخر ترسا.
امیرمعزی .
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا.
سنایی .
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا.
خاقانی .
گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا.
خاقانی .
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند.
خاقانی .
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بینند.
خاقانی .
با جفای تو بر که خورد از عمر
شب یلدا رفو که کرد پرند.
خاقانی .
هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من .
خاقانی .
در شبهای یلدای ظلم که آفتاب ملک من به مغرب زوال افول نماید چراغ فراغ چگونه افروزند. (سندبادنامه ص 40).
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا.
سیف اسفرنگ .
روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست .
سعدی .
همه بر آن همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را.
سعدی .
یاد آسایش گیتی بزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود.
سعدی .
برآی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم .
سعدی .
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست
شب فراق تو هرگه که هست یلدایی ست .
سعدی .
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست .
؟(از انجمن آرا).
در سالی اگر شبی ست یلدا
در یک مه آن صنم دو یلداست .
رضاقلیخان هدایت .
یلدا. [ ی َ ] ( سریانی ، اِ ) لغت سریانی است به معنی میلاد عربی ، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده اند. باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح ( نوئل ) که در 25 دسامبر تثبیت شده ، طبق تحقیق محققان در اصل ، جشن ظهور میترا ( مهر ) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شبهای سال است و در آن شب یا نزدیک بدان ، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام میشود. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از شعرا مانند سنایی و امیرمعزی که به عنوان شاهد در زیر می آید رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست ویکم دسامبر فرانسوی. ( از برهان ، آنندراج ، حواشی علامه قزوینی بر آثارالباقیه ، شرح پورداود در یشتها، فرهنگ فارسی معین و یادداشت مؤلف ) :
چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا.
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند.
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود.
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا.
تو لیل قدر داری و او یلدا.
روز همه دشمنان شب یلدا.
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مؤمن
زانکه به کینت بود تفاخر ترسا.
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا.
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا.
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی، مجاز] تاریک و طولانی: باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی۲: ۴۳۶ ).
دانشنامه عمومی
شب یلدا یا شب چلّه، بلندترین شب سال
شب یلدا (فیلم)، فیلمی از کیومرث پوراحمد محصول سال ۱۳۸۰
علیرضا یلدا، پزشک و عضو فرهنگستان علوم پزشکی
جایزه ادبی یلدا، از نخستین جایزه های ادبی ایران
محمدرضا شریفی نیا
اسماعیل خلج
اکبر سلطانعلی
الهام پاوه نژاد
بیژن افشار
چنگیز جلیلوند
حامد میرباقری در نقش صادق
حمیدرضا آذرنگ
سحرناز افتاده در نقش یلدا
سید مهرداد ضیایی
فریبا کوثری
کاظم هژیرآزاد در نقش حاج رضا
در این مجموعه بازیگرانی چون محمدرضا شریفی نیا، کاظم هژیر آزاد، چنگیز جلیلوند، اسماعیل خلج، فریبا کوثری، الهام پاوه نژاد، حمیدرضا آذرنگ، سید مهرداد ضیائی، حامد میرباقری، بیژن افشار، اکبر سلطانعلی، سحر افتاده نقش آفرینی کرده اند و مازیار فلاحی خواننده تیتراژ پایانی آن است.
این مجموعه داستان حاج محمدعلی زاهدی مشهور به مندلی که سال ها است سنت تعزیه خوانی را در شهرستان بسطام حفظ کرده است با نزدیک شدن زمان مرگش احساس می کند که خطا یا گناهی در گذشته باعث تنهایی و آشفتگی امروز او و دور افتادن فرزندانش از اصالت ها است. وی به جستجو در گذشته اش می پردازد تا این …
دانشنامه آزاد فارسی
شب (در سریانی: به معنی ولادت، میلاد؛ در رومی: ناتالیس اَنویکتوس، به معنی روز تولد مهرِ شکست ناپذیر) درازترین شب سال، یعنی شب اول زمستان؛ در تقویم ایرانی شب اول دی ماه. در اصطلاح عموم، شب چله یا شب چلۀ بزرگ؛ در باور ایرانی، شبی اهریمنی است که با پیروزی مهر (آفتاب) و برآمدن روز به پایان می رسد. بر مبنای اشتباهی که در محاسبۀ کبیسه ها در قرن ۴م رخ داد، روز ۲۵ دسامبر (برابر ۴ دی) را، به جای ۲۱ دسامبر (برابر ۳۰ آذر)، روز تولد مهر دانستند، پس از مسیحی شدن روم همین روز را نیز روز تولد عیسی مسیح و نوئل قرار دادند که در واقع می بایست در ۲۱ دسامبر نهاده می شد. این معنی در ادبیات فارسی نیز بازتاب دارد، چنان که سنایی گفته است: « به صاحب دولتی پیوند، اگر نامی همی جویی ـ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا». یلدا در تقویم جلالی برابر با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه است. آغاز دی ماه و زایش خورشید و بلند شدن روزها در بسیاری از فرهنگ ها گرامی داشته شده است، اما در هیچ فرهنگی چون فرهنگ ایران باستان این اندازه بازتاب و رونق نداشته است. شاعران، بلندی شب یلدا را دست مایۀ مضمون سازی های عاشقانه کرده اند و آن را در تشبیه به زلف دراز یار و به معنی هجران گرفته اند. برگزاری آداب و مراسم مربوط به شب یلدا، در ایران دیرینه ای بس طولانی دارد؛ از دلایل پایندگی آن، این که یلدا پایان برداشت محصولات صیفی کشاورزی و آغاز فصل استراحت کشاورزان در جامعۀ عمدتاً مبتنی بر اقتصاد کشاورزی ایرانی بوده است. این معنی نیز که زمستان عملی در واقع ۶۰ روز است و ۴۰ روز اول آن، چلۀ بزرگ و ۲۰ روز دوم آن، چلۀ کوچک، نامیده می شود نیز در اساس ریشه در فرهنگ کشاورزی ایرانیان باستان دارد. در این شب که آن را جشن گردهم آیی خانوادگی نیز دانسته اند، خویشان و آشنایان در خانۀ بزرگ خانواده گرد می آیند و ضمن خوردن آجیل و شب چَره (نقل و میوه های خشک) شب دراز سال را با خواندن اشعار حافظ، گاه به فال، سپری می کنند. ضروری ترین خوردنی ویژۀ شب یلدا هندوانه است. عوام بر آن اند که هندوانه ای که در شب یلدا می خورند در بدن شان ذخیره می شود و در تابستان گرم به وجودشان خنکا می بخشد. کدوتنبل و انار نیز از دیگر خوردنی های مخصوص شب یلداست.
پیشنهاد کاربران
یل::پهلوان
دا::مادر
پهلوان مادر.
Eal da
30 آذر
آخرین شب پاییز
شب اول دی
بلندترین شب سال
هندوانه
کرسی
مهمونی
برف
خواهشمندم همه ی این جُستار را تا پایان خوانش فرمایید که دسترنجم هدر نرود!
یلدا: اسم دخترانه - ترکیبی از واژه سُریانی - اَوِستایی
این واژه در پیِ گذشت زمان ساخته شده است!
سُریانی: در زمان آشوریان ( بابِلیان - شاخه ای از زبان آرامی ) و همچنین در زمان چیرگی اسکندر به ایران که مربوط به روزگارِ اشکانیان و ساسانیان می باشد!
اَوِستایی: زبان ایران باستان و مربوط به روزگارِ زرتشتیان!
یَل: واژه سُریانی - شجاع، دلیر، دلاوَر، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان -
بلند، طولانی، دور و دراز، دیرپا، دیرباز - بسیار، افزون، انبوه، سرشار، فراوان، گسترده، وَشناد
دا: واژه اَوِستایی - 1. دادن، بخشیدن، عطا کردن 2. انجام دادن، ساختن، آفریدن، اختراع کردن
3. گذاشتن، گُماشتن، منصوب کردن، رسالت! 4. پشتیبانی، حمایت، یاری
5. پاسداری، نگهبانی، محافظت 6. عقل، خِرَد، اندیشه
7. چاره، راه حل، نقشه، دوراندیشی، خِرَدمندی، هوشیاری، هوشمندی
معنی: شجاعت و دلاوری های بی شُمار انجام دادن، پهلوانی و رادمردی نشان دادن، قهرمان شدن -
بلند و طولانی بودن، به درازا کشیدن، دیرپا گذشتن، رسالتِ بی شُمار انجام دادن - بلندای شب، درازنای شب -
پشتوانه طولانی مدّت، یاریگر یِ وَشناد - جانپاسی طولانی مدّت، پاسداری فراوان -
دور اندیشی مَدید، هوشیاری دیرین -
جشن کُهَن، مهمانیِ دیرباز، دورِهمیِ دیرینه، شب نشینی خاطره انگیز - خُرّم روز - شبِ چلّه
( ( گرچه در زبان لُری، معنی آن: مادرِ بزرگ، رویش و زایش قهرمان، زایش نور و روشنایی ) )
زادروز و زایش مِهر ( میترا ) که یکی از فرشتگان اهورامزدا ( سَروَر دانایی، هستی بخش توانا ) بود، همزمان با حضرت مسیح ( ع ) در این روز اتفاق افتاده است.
ایرانیان باستان، در شب نخست زمستان که بلندترین شب سال هم هست؛ به یُمن آن فرشته والا، این مراسم کهن را، از آیین مهرپرستی ( میترایییسم ) در 1400 سال پیش از میلاد مسیح ( 7000 سال پیش ) و همچنین در زمان داریوش یکم ( داریوش بزرگ - 522 پیش از میلاد یا 2558 سال پیش ) ؛ هر ساله برگزار می کردند و برای پیروزی مِهر ( میترا ) بر اهریمن تا سپیده دم، دورِهمی می گرفتند.
در اساطیر یونان به آن ( ( هِلیوس میثراس یا ناتالیس اِنویکتوس "Natalis - Invictus" ) ) می گویند.
که به معنیِ: روزِ ( ( تولد مِهر ( میترا ) شکست ناپذیر و بی همتا ) ) است!
جشن مهرگان ( میتراکانا: چشمه روشنایی ) در روز دی به مهر ( پانزدهمین روز اوستایی ) تا هفت روز پسین ( رام روز، بیست و یکمین روز اوستایی ) در مهرماه انجام می گیرد!
از نظر زمین شناسی، وقتی خورشید در دی ماه ( حَضیضِ خورشیدی ) قرار گیرد:
در نیم کُره ی شمالی ( به مانندِ کشور ایران ) :
انقلاب زمستانی، پیش از آن طول روز کوتاه تر و پس از آن طول روز بلندتر،
زمین بیشترین سرعت گردش، طول سایه ی اجسام بی نهایت،
خورشید بر مدار رأس الجَد عمود می تابد، کمترین فاصله خورشید با زمین
بسیاری، زایش خورشید و آغاز دی را "عید اصلی" خود قرار دادند.
بخاطر این که، در این روز بود که خورشید از چَنگ شب های اهریمنی رَهید و
روزی وَرجاوند ( مقدس ) برای مِهر پرستان به شمار می رفت.
در سده ی چهارم میلادی، در پیِ ندانم کاری که در محاسبه ی کبیسه ها رُخ داد، روز 25 دسامبر " 4 دی " را ( به جای روز 21 دسامبر " 30 آذر " ) روز تولد مهر ( میترا ) دانسته اند و تولد حضرت عیسی مسیح ( ع ) را نیز در این آغاز سال قرار دادند.
بنابراین نوئل اروپایی یا کریسمس ( جشن مسیح ) ، به راستی همان شب یلداست؛ یعنی، انقلاب زمستانی در 30 آذر برابر با 21 دسامبر است!
( ( گاهشماری در اروپا از صدها سال پیش از میلاد رواج داشت ولی تقویم دقیقی وجود نداشت. ) )
در سال 45 قبل از میلاد که به آخرین سال اغتشاش تقویمی مشهور است، به دستور جولیوس سِزار،
ساسی جینز ( Sosigenes ) مُنَجِّم و ریاضیدان آلمانی ( برخی منابع: اسکندریه ای ) تقویمی
بر اساس گاهشماری شمسی ( خورشیدی ) مصری ها تهیه کرد که نامش را بخاطر جولیوس سِزار، ژولین ( Julian ) نامید،
که تقویمی مذهبی یا مسیحی نبود بلکه حکومت سِکولار ( کفر ) بود،
در حالی که تقویم دومی ( تقویم قمری ) تقویمی بود که عیسی مسیح ( ع ) به آن پایبند بود و با آن روزگار را سپری می کرد.
تقویم عهدینی ( کتاب مقدس ) اصلی، تقویم " قمری" بوده است؛ تقویمی که خداوند به آن امر فرموده است.
این تقویم دوازده ماه در هر سال داشته و بر اساس حرکت ماه استوار بود، طوری که آغاز هر ماه با مشاهده هلال ماه تعیین می شده است.
ناگفته نماند که ایرانیان بیش از 4000 سال پیش تقویم رسمی و دقیقی داشتند! ( رجوع شود به تاریخ گاهشماری ایرانیان )
در این بُرهه تعداد روز های ماه را هم تغییر دادند تا به یک سال 365 روزه برسند.
90 روز به تقویم سال 45 قبل از میلاد افزودن که بین نوامبر و فوریه بود.
حتی نام های ماه ها را هم تغییر دادند:
1 - فارسی: ژانویه ( انگلیسی:جَنیوئری ) : خدای رومی دروازه ها، درگاه ها، آغاز و پایان ها
2 - فارسی: فِوریه ( انگلیسی: فِبروئری ) : تصفیه و پاکسازی - مراسمی مذهبی بود که رومیان در روز 15 این ماه، برای پاکسازی روح خود انجام می دادند
3 - فارسی: مارس ( انگلیسی: مارچ ) : الهه و خدای جنگ - به سبب کسی که آغازگر بهار است و به جنگ سرما می رود ( عید نوروز )
4 - فارسی: آوریل ( انگلیسی: اِیپریل ) : خدای عشق یونانیان - به معنای باز شدن شکوفه ها و بهترین فصل بهار است
5 - فارسی: مه ( انگلیسی: مِی ) : از کلمه فرانسوی ( مایا ) که به معنای خدای زمین در روم باستان - الهه ی حاصل خیزی و باروَری
6 - فارسی: ژوئن ( انگلیسی: چُون ) : نام ملکه خدایانِ روم باستان - الهه ی ازدواج ( همسر ژوپیتر )
7 - فارسی: ژوئیه ( انگلیسی: جُولای ) : جولیوس سِزار در این ماه متولد شده است
8 - فارسی: اُوت ( انگلیسی: آگِست یا آگُست ) : اولین امپراطور روم باستان
9 - فارسی: سِپتامبر ( انگلیسی: سِپتمبِر ) : برگرفته از عدد لاتینی، معادل هفت
10 - فارسی: اُکتبر ( انگلیسی: آکتوبر یا اُکتوبِر ) : برگرفته از عدد لاتینی، معادل هشت
11 - فارسی: نُوامبر ( انگلیسی: نُوِمبِر ) : برگرفته از عدد لاتینی، معادل نُه
12 - فارسی: دِسامبر ( انگلیسی: دیسِمبِر ) : برگرفته از عدد لاتینی، معادل دَه ( عید کریسمس )
تقویم ژولین شامل چرخه های: سه سال 365 روزه با یک سال 366 روزه ( کبیسه ) بود.
بعدها تقویم ژولین مبدل به تقویم گرگورین ( Gregorian ) گشت، که تقویم مدنی پذیرفته شده جهانی کنونی است و به عنوان تقویم مسیحی یا تقویم غربی هم شناخته می شود.
این تقویم در سال 1582 توسط اختر شناس و پزشک ایتالیایی به نام الاسیوس لیلیوس ( Alosyius Lilius ) ساخته شد و چون پاپ گرگوری هشتم آن را تأیید کرد، آن را تقویم گرگورین نامیدند.
هشدار: شایسته است برای بررسی تقویم کنونی غربی در اینترنت جستجو کنید تا از چند و چون ماجرا آگاهی کافی را بدست آورید!
میتراییسم یا مِهر پرستی یکی از آیین های دینی ( مذهبی ) ایران باستان به شمار می رفت، که مهمترین جشن آن ( یلدا ) بود!
مهر ( میترا ) : یکی از کهن ترین اسطوره های بشری است که ریشه در اقوام آریایی نخستین ( کاسپی ها ) دارد.
داستان مهر ( میترا ) بتدریج در مناطق گوناگون دنیای باستان و جهان رواج پیدا کرد و
از شکل اولیه اسطوره ای تبدیل به یک آیین اجتماعی و مذهبی شد،
تا این که در مراسم مذهبی و عبادی جامعه زرتشتی هم گسترش پیدا کرد.
این آیین بعدها در زمان اشکانیان ( پارت ها ) در 2000 سال پیش توسط سربازان رومی دگرگون شد و به سرزمین های امپراتوری روم از جمله: آلمان، اتریش، انگلستان و. . . برده شد و مِهرابه های بسیاری در آن کشورها ساخته شد.
( ( رومیان باستان به آن ساترنالیا ( ساتورنالیا ) یا جشن خدای کِیوان ( زُحَل ) می گویند! ) )
برخی، بخشی از شاهان اشکانی ( مانند:کوماگنه یا کوماژن، در جنوب شرقی ترکیه امروزی ) که مهرپرست بودند را فرنود ( دلیل ) راه یابی میتراییسم به اروپا می دانند!
سنگ نوشته آنتیوخوس یکم تئوس کوماژن ( در کوه نمرود یا نمرود داغ ) گویای مهرپرستی آنان بود که به ایتالیا راه یافته است!
همچنین بازمانده ارتش مهرداد ششم ( شاه پُنتوس، فرنام: اوپاتور: پادشاه بزرگ ) با دریازنان ( دزدان دریایی ) سیسلی نبرد کرد و پس از زندانی کردن آن ها، آنان را با مهرپرستی آشنا کرد و پس از آزادی سیسلی ها؛ دریازنان سیسلی، آن را به ارتش رومیان آموزش دادند
بازمانده یک مهرابه در سال 1954 میلادی، هنگام نوسازی در زیرِ عمارت وال برُوک ( Wal brook House ) لندن کشف و
پس از مدتی در کنارِ خیابان کویین ویکتوریا ( Queen Victoria ) بازسازی شد.
*** مهرابه یا مهراوه: واژه مرکّب اَوستایی -
مِهر: خورشید، آفتاب، هُور - عشق، محبّت، مهربانی، عطوفت، دلسوزی، همدردی - نماز، نیایش، راز و نیاز
آبه: ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سٓرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، مَعبَد، صومعه، دَِیر ***
به گوش باشید: واژه محراب هم از مهرابه میاد؛یعنی، جایی برای راز و نیاز عاشقانه با پروردگار
مهرکده ها و یادبودهای نامدار ایزد مهر ( میترا ) در جهان:
مهرکده نزدیک به کلیسای سَنت پریسک روی تپه آوِنتین ( آوانتِن ) رم
مهرکده نزدیک به والبُروک لندن
مهرکده زیگورات ( معبد ) مِریدا اسپانیا
مهرکده زیگورات ( نیایشگاه ) دویچ - آلتِن بورگ ویَن اتریش
مهرکده زیگورات ( پرستشگاه ) سارمیز گِتوزا رومانی
مهرابه آنازاریوس ایتالیا
دیوارنگاره ( فِرِسک: واژه فرانسوی ) معبد دورا - اُروپوس سوریه
نقش برجسته بازیافته پِتوژ اسلوونی
نقش برجسته کتوبریگا پرتغال
کُنستانتین یکم یا کُنستانتین بزرگ ( به لاتین: Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus )
که طرفدارِ مذهب کاتولیک بود، بعد از فرمانروایی اش،
با آیین مهر پرستی ( میتراییسم ) در سال 331 میلادی مقابله کرد
تا این که در سال 390 میلادی تمام مذاهب غیر از مسیحیت ممنوع اعلام شد و
به مسیحیان افراطی اختیار داده شد تا تمام افراد و آیین های میترایی را نابود کنند!
روز های مسیحیان هم برگرفته شده از روز های ایران باستان است:
دا: در فارسی میانه ( پهلوی ) معادل روز است. مثل: فردا و day برگرفته شده از فارسی است!
شید: در فارسی اَوِستایی معادل روز است.
هفت در آیین مهر پرستی ( میتراییسم ) شماره ای وَرجاوند ( مقدس ) به شمار می رود ( نگاهی به گام های مهرپرستی در واژه آناهیتا شود! )
شنبه ( کِیوان شید ) : روز ستاره ( satur day ) - در یونانی ساتورن: کیوان -
saturn خدای کشتزار و مرغزار های رومی است
یکشنبه ( مِهر شید ) : روز خورشید ( sun day )
دوشنبه ( مَه شید ) : روز ماه ( mon day )
سه شنبه ( بَهرام شید ) : روز ستاره مریخ ( tues day ) -
tiw خدای جنگاوران روم
چهارشنبه ( تیر شید ) : روز ستاره تیر ( wednes day ) ، روز جشنواره ها ( wed: جشن، عروسی، مهمانی ) -
woden خدای دانستنی ها، اندیشه ها و خِرَدهای روم
پنجشنبه ( بِرجیس شید یا هُرمَزد شید ) : روز آتشدان ( thurs day ) -
thur خدای تُندَر، صاعقه و آذَرَخش روم
جمعه یا آدینه ( ناهید شید ) : روز آتش ( fri day ) -
figg خدای بهشت و برزخ روم
( بیشتر واژگان "روز ها" از خدایان روم آمده است و در انگلیسی تغییر های ظاهری پیدا کردند )
روزهای هفته بسیار کهن تر از روزهای اوستایی است ( نگاهی به واژه نوروز! ) و به مهرپرستی ( میتراییسم، 7000 سال پیش ) بر می گردد که پس از آن به اروپا راه یافت! ( 2000 سال پیش )
و پس از آن به بابِلیان باستان ( بین النهرین
یا میان رودان - 4850 سال پیش ) راه یافته است:
شنبه ( کیوان شید ) : ایزد زُحَل بابِلیان" نینورتا، نینگیرسو"
یکشنبه ( مِهرشید ) : ایزد خورشید بابِلیان" اوتو، شَمَس"
دوشنبه ( مَهشید ) : ایزد ماه بابِلیان"سوئن، نانا"
سه شنبه ( بهرام شید ) : ایزد مریخ بابِلیان" نِرگال"
چهارشنبه ( تیر شید ) : ایزد عطارد بابِلیان" نَبو، نابو"
پنجشنبه ( برجیس شید یا هُرمَزد شید ) : ایزد مشتری بابِلیان" مَردوک"
جمعه ( ناهید شید ) : ایزد زهره بابِلیان" اینانا، ایشتار"
( ( در مهرپرستی روزهای هفته از یکشنبه آغاز می شده است! ) )
سنگ نوشته میتانی و پیمان نامه هیتی - میتانی درباره مهر ( میترا ) سخن رفته است!
سپس در سنگ نوشته های "تورفان چین" دیده شد
و پس از آن هم در فرقه آذر کیوانیان بکار گرفته شد
چه بسا سروده ای از مسعود سعد سلمان درباره آن آمده است که بیت های نخست را تنها می آورم:
زحل والی شنبه است ای نگار
مرا این چنین روز بی مِی مدار
یک شنبه است و دارد نسبت به آفتاب
بر روی آفتاب به من دِه شراب ناب
دوشنبه که دارد مزاج ماه ای ماه
چو ماه مجلس بِفروز و جام باده بخواه
سه شنبه به مریخ دارد نسب
چرا باده ندهی مرا ای عجب
چهارشنبه بِتا نوبت عطارد راست
نشاط باید کرد و نبید باید خواست
( ( بِتا: بُگذار ) )
باشد ابروی و موی و خوی تو خوب
پنجشنبه به مشتری منسوب
آدینه مزاج زهره دارد
چون آمد لهو و شادی آرد
یاران مهر ( میترا ) :
مهر ( میترا ) هفت فرشته نگهبان آسمانی و همچنین دوازده ایزدیار داشته است!
فرشته های نگهبانش:
کِیوان ( زُحَل ) - بِرجیس، اورمَزد، هُرمَزد ( مُشتری ) - بَهرام ( مِریخ ) - مِهر ( خورشید ) - ناهید ( زُهره ) - تیر ( عَطارُد ) - بُرج ( قَمَر یا ماه )
ایزدیارانش:
فَروَردین: ایزد نگهبان جان و روان انسان ها و درگذشتگان
اُردیبِهشت: ایزد درستی و راستی، نظم و قانون - به زمانی که از بهشت با اُردَنگی خارج شدیم هم معنا می دهد!
خُرداد: فرشته نگهبان آب و زندگانی
تیر: ایزد باران
مُرداد: فرشته جاودانگی و بی مرگی
شَهریوَر: نگهبان و سرپرست فلزات و جنگ افزار های گرانبها
مِهر ( خورشید ) : ایزد نور و روشنایی، عَهد و پیمان
آبان: فرشته نگهبان و نظارتگر بر پُرسِمان های آب
آذَر: ایزد نگهبان آتش
دِی: فرشته روز و امید
بَهمَن: ایزد اندیشه و خِرَد
اِسفَند: ایزد عشق و باروَری
از نظر علمی:
4. 5 میلیارد سال قبل زمین بوجود آمد، به این گونه که سطح اولیه زمین پوشیده از مواد مذاب بود >>>
بتدریج سرد شد >>> سنگی شدن پوسته ی زمین >>> متراکم شدن بخار آب جَوّ و ریزش باران های سیل آسا >>>
پیدایش اقیانوس های وسیع >>> امکان تشکیل حیات
از نظر اساطیری و باستانی:
پیش از مهر ( میترا ) : زمین در تاریکی مُطلَق قرار داشت و اثری از زندگی و حیات وجود نداشت و تنها خاک و سنگ و کوه همه ی زمین را پوشانده بود.
زایش مهر ( میترا ) : در مهرماه در غاری تاریک پا به عرصه ی هستی نهاد!
داستان زایش مهر ( میترا ) که تعبیر های گوناگونی درباره آن وجود دارد:
1 - از دلِ شبِ سرد و سیاه در مهرماه، مهر ( میترا ) در غارِ گود و کم ارتفاعی در بلندترین کوه البرز ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: کوه بزرگ و با شکوه ) >>> یعنی دماوند ( اَئیریوخَشوثَه، اَئیریوخَشوتا ) ، از دلِ سنگی پدید می آید.
( برخی زاده شدن او را از درونِ سنگ، استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگِ گرانبها به هم می دانند )
مهر ( میترا ) در هنگام تولد، تنها یک کلاه هلالی قرمز بر سر داشت و همچنین شمشیر و تیر و کمان در دست!
2 - آناهیتا ( الهه ی باروَری آریایی ) ، مهر ( میترا ) را به گونه ای بَرِشنوم ( بَرِسنوم، پاک ) درون غاری در تاریکی مَحض به دنیا می آورد.
( ( آناهیتا ایزدبانو و میترا ایزد به شمار می روند!
همچنین برخی گفتاوردها یا نقل قول ها می گویند که در آن هنگام دو چوپان حضور داشتند و گواهی دهنده ی زایش میترا بودند! ) )
نام آن دو چوپان:
کوتِس: نماینده خورشید ( سپیده دم )
میترا: نماینده نیمروز ( چاشتگاه )
کوتوپاتِس: نماینده ماه ( شامگاه )
واسه همین هم هست که مهرپرستان بیشتر در ظهر مراسم و آیین های خود را برگزار می کنند!
میترا تیری به صخره می زند و چشمه آبی روان می شود که به آن دو چوپان می نوشاند و آن ها را جاودانه می کند تا سرگذشتش را به دیگران بازگو کنند!
( ( در پایان جهان ( یادآوری از واژه هوشیدر: سه هزاره چهارم یا ویچَرِشن: گزینش ) :
از آمیزش پیه ( چربی ) گاو هَدَیوُش ( سَریشوک ) با هوم سپید، اِکسیر جاودانگی ( موج ابدیت ) ساخته می شود و همه ی جهان را تا فَرَشگرد جاودانه می کند! ) )
آناهیتا پس از زایش مهر ( میترا ) ، وی را روی برگ گُل نیلوفر ( نماد ایزدبانو آناهیتا ) قرار می دهد.
3 - مهر ( میترا ) از درون گُل نیلوفر و بر روی بِرکه آبی، که برای آناهیتا بوده است در مهرماه به دنیا می آید.
( نقاشی ها و تندیس هایی در این زمینه وجود دارد! )
چکیده ی زندگانی مهر ( میترا ) :
در مهرماه: او چون "کودکی" ضعیف با برگ انجیر خود را می پوشاند و با خوردن میوه های درختان، تنومند می شد و به هر جای پا می گذاشت گلستان می شد.
در آبان ماه: چون به "جوانی" می رسد، روزی با گاو اَیوداد ( اوگرات، گاو یکتا آفریده ) سَرشاخ می شود!
گاوی که شیره گیاه هوم ( اکسیر جاودانگی ) را خورده بود و تنها با ریختن خون آن، جهان حاصلخیز می شد ولی اهریمن او را طلسم کرده بود که سرکش ( وحشی ) شود و از ایزد روشنایی ( میترا ) فرار کند!
( ( برای همین، میترا هنگامی که سوار بر گاو اهریمنی می شود تا او را به غار خود بیاورد و خونش را بر زمین بریزد، گاو رم کرده و از دست میترا می گُریزد! ) )
سپس میترا به کمک کلاغ جای او را آشکار می سازد و به مهر ( میترا ) خبر می رساند تا این که با وفاداری و پیگیری سگ، جایش را پیدا می کنند
( ( واسه همین، فَرنام ( لقب ) خبرآور را به کلاغ و وفاداری را به سگ نسبت می دهند! ) )
پس از آن مهر ( میترا ) گاو اَیوداد را به غار برده و با دَشنه ای قربانی اش می کند یا کارَش را می سازد،
از خونِ گاو اَیوداد زمین بارور گشته و تاک ( درخت انگور ) و هوم ( گیاه مقدس، اِفِدرا ) می روید.
( ( گاو در کیش مهر پرستی، مقدس به شمار می آید و هنوز هم بعضی کشورها مثلِ هندوستان گاو را می پرستند ولی به جهت این که در شب یلدا؛ اهریمن، گاو اَیوداد را طلسم کرده بود، تنها کُشتن و ریختن خون آن باعث ناتوانی اهریمن و حاصلخیزی زمین می شد!
سپس روح و توانایی آن به گوش ( دُرُواسپ ) می رود و با او یکی می شود! ) )
جانوران اهریمنی یا خَرفَستَران ( در آیین مهر ) : مار، عقرب و مورچه بودند!
مورچه برای جلوگیری از ریخته شدن خونِ گاو اهریمنی نُطفه او را می مکد ولی الهه ماه، نُطفه گاو را پاک کرده و از نُطفه او؛ حیوانات اهورایی، مَشی و مَشیانه ( آدم و حوّای میترایی - زرتشتی ) را به وجود می آورد و موجودات روی زمین را نجات می دهد. ( رجوع شود به واژه نیمه گمشده یا فرهنگ اساطیر و داستان واره دکتر یاحقی )
در آذرماه: میترا در هنگام "پیری" که نیرومند می شود، با اهریمن می جنگد!
اهریمن سیل ایجاد می کند اما مهر ( میترا ) درخت سَرو ( کاج ) تنومند،
که میوه های فراوان و متنوعی دارد می آفریند ( درخت سَرو: نماد جاودانگی ) و
به انسان می آموزد تا چگونه از چوب قایق بسازد و خود و رَمه هایش را از این وَرطه نجات دهد!
اهریمن آتش سوزی بزرگی به راه می اندازد و مهر ( میترا ) به کمک باد و باران و طوفان، با آن مقابله می کند!
تا این که سرانجام پس از جنگ های پی در پی با اهریمن، طلسم شب را می شکند و
به پیروزی می رسد و پس از به پایان رساندن رسالت خویش،
در پایان آذرماه: در شبِ یلدا، شام آخر را با دوازده ایزدیارانش می خورد!
مهر ( میترا ) و ایزدیارانش گوشت گاو را کباب کرده و خون گاو را درون جام می ریزند و
از گندمی که مهر ( میترا ) رویانده بود نان درست کرده و
از شرابی که از انگورها و نوشابه ای که از گیاه هوم ( گیاه دارویی، اِفِدرا ) بدست آمده بود، همراه با آن می خورند و می نوشند تا جاودانه ( نوشه ) شوند یا همان آب حیات!
( به همین دلیل هست که در این شب، از آجیل و شیرینی و میوه های سُرخ، مثل:
هندوانه، انار، سیب قرمز، انگور قرمز، لبو، پرتقال خونی و. . . استفاده می شود )
در اول دی ماه: در پایان شبِ یلدا، مهر ( میترا ) سَوار بر ارابه ای با چهار اسب! ( که نشانه ی چهار عنصر اصلی هستند ) عُروج می کند و
با خورشید یکی می شود، خورشید از او نور و گرما می گیرد و در بامداد، پس از طولانی ترین شب زمین، خورشید در آسمان طلوع می کند ( زایش خورشید ) و زین پس خورشید به کمک ماه، زمین را گرم و روشن می کنند.
( از این روست که مهر آیینان برای نیایش مهر ( میترا ) ، خورشید را می سِتایند و رنگ سُرخ را به جهت آتش خورشید مقدس می دانند! )
کریسمس ( جشن مسیح ) >>> نماد یلدا
بابانوئل ( بابا نوروز، پدر میترا ) و نشان شرکت وِرساچه ( وِرساچی ) >>> نماد مهر ( میترا )
غسل تَعمید ( baptism ) آیین مسیح >>> همان زایش مهر ( میترا ) از درون گُل نیلوفر و بر روی بِرکه آبی است!
کلاه هلالی و شِنِل قرمز بابانوئل >>> نماد کلاه هلالی و شِنِل قرمز مهر ( میترا ) موقع تولدش
( ( در ضمن به آن کلاه آزادی ( کلاه فریژی ) یا کلاه برفی هم می گویند! ) )
ریش بلند و هیکل تنومند بابانوئل >>> نماد پیری و اسطوره ایِ مهر ( میترا ) و هیکل تنومند او
درخت سَرو ( کاج ) نوئل >>> نماد درخت سرو ( کاج ) مهر ( میترا ) موقع سیل اهریمن که نشانه: بلندی و پهناوری، آزادی و جاودانگی زمین بود
چراغ های تزیینی درخت کریسمس و ستاره ی بالای آن >>> نماد هفت فرشته نگهبان آسمان و الهه مهر ( میترا )
آتیش بازی و باز شدن فواره های آب در شب کریسمس >>> نماد آتش بزرگ اهریمن و مقابله مهر ( میترا ) با باد و باران در شب یلدا
تابلو شام آخر مسیح و دوازده حواریونش ( اثر لئوناردو داوینچی ) >>> نماد شام آخر مهر ( میترا ) با دوازده ایزدیارانش
سورتمه بابانوئل و گوزنانش >>> نماد ارابه ی مهر ( میترا ) و چهار اسبانش هنگام عُروج
هدیه بابانوئل به بچه ها در شب کریسمس >>> نماد عُروج مهر ( میترا ) و از برکات آن بهره بردن
نمایش گاو بازی توسط ماتادورها ( گاوبازان ) >>> نماد سَرشاخ شدن مهر ( میترا ) با گاو اَیوداد ( اوگرات، گاو یکتا آفریده )
روز های مسیحیان >>> نماد روز های آیین مهر پرستی ( میتراییسم )
فَرنام ( لقب ) خبرآوری کلاغ و وفاداری سگ >>> واسه ( بخاطرِ ) کارهایی که کلاغ و سگ برای میترا انجام داده بودند
صلیب مسیح، نشان آلمان نازی ( رایش آلمان بزرگ، هیتلر ) >>> نماد چَلیپا ( سُواستیکا ) یا گردونه ی مِهر ( چهارپایه، چهار پرّه ) که چهار خط آن نشانه فصل های سال و درون چهار خط مظهر عنصر های اصلی هستی ( آب، باد، خاک و آتش ) که بر روی مهرابه ها، مسجدها و کلیسا ها و. . . حک و نقاشی شده است!
( از جمله: حکاکی ها، دستکندها و نقاشی های تخت جمشید ( پرسپولیس ) ، مسجد شیخ لطف الله اصفهان و کلیسای وانک اصفهان، نقش رستم"دیوارِ چلیپا" در مَرودشت فارس و. . . )
( مجسمه آزادی ) در جزیره آزادی در بندر نیویورک آمریکا ( منطقه مَنهَتَن ) که
نمادی برای خوشامدگویی به مسافرانی است که از راه دریا به نیویورک می آیند!
این مجسمه کتابی در دست چپ و مَشعلی در دست راست و همچنین تاج خورشیدی بر سَر دارد >>>
نماد مهر ( میترا ) که کتاب اَوِستا در دست چپ و آتش جاودان خورشید در دست راست و همچنین تاج هفت تیغ میترایی ( پرتوی هفتگانه نور ) که هدیه ای گرانبها از خورشید است
مجسمه آزادی به نام رسمی ( Statue of Liberty: آزادی روشنگر جهان ) که فرانسه بخاطر 4 ژوئیه 1776 میلادی که یادآور استقلال آمریکا هست به آمریکا هدیه داد!
نمادی برای رهیدن خورشید از چَنگ اهریمن و آزادی بَشَر از دست بدی هاست!
( در اساطیر یونان به آن آتیس و
در اساطیر روم به آن لیبِر ( لیبِرتاس ) می گویند! )
شعری زیبا از قیصر امین پور:
لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست / لَختی بخند، خنده ی گُل زیباست
پیشانیَت تنفسِ یک صبح است / صبحی که انتهای شبِ یلداست
( ( هوشیدر ماه ( حضرت مهدی موعود ) و هوشیعانا ( حضرت عیسی مسیح ) را همانند مهر ( میترا ) می دانند،
به جهت آن که هر سه رهاننده و نجات دهنده زمین و انسان ها هستند! ) )
این موضوع با کمک از برخی سرچشمه های زیر برگرفته شده است:
جُستاری چند در فرهنگ ایران: دکتر مهرداد بهار
فرهنگ اساطیر و داستان واره ها: دکتر محمدجعفر یاحقی
آیین میترا: مارتین وِر مازِرن ترجمه: بزرگ نادر زاد
جُستار درباره مِهر و ناهید ( با شرح لغات و ترجمه ) : دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
رازهای میترا ( آیین پر رمز و راز میتراییسم ) : فرانس کومون - ویرایش: هاشم رضَی
گاهشماری و جشن های ایران باستان: هاشم رَضی
اَدیانِ بزرگِ جهان: هاشم رَضی
آیین و جشن های کهن در ایران امروز: محمود روح الامینی
جشن های ایرانی: پرویز رجبی
دیدی نو از دینی کهن: دکتر فرهنگ مهر
تاریخ نوروز و گاهشماری در ایران: عبدالعظیم رضایی
تاریخ تمدن و فرهنگ ایران: عبدالعظیم رضایی
متن اَوِستا ( با شرح لغات و ترجمه ) : دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
اَوِستای کهن: رضا مرادی غیاث آبادی
راهنمای زمان و جشن ها و گردهمایی های ملّی ایران باستان: رضا مرادی غیاث آبادی
( امید است که با کمک به زلزله زدگان و نیازمندان،
این شب خاطره انگیز را برای آن ها هم دل انگیز و به یاد ماندنی کنیم! )
تولد انسانی مهربان و قوی
یعنی اسطوره ی قدرتمند و شگفت انگیز
نام های میترا و مهر: مهران، مهرابه، مهرداد، مهرانه، مهریا، مهرسا، مهرگان، مهرآیین،
مهروش، مهرنوش، مهرتاش، مهر گل، میتران، میترانا و. . . . . .
یلدا را هم اگر دست نجنبانیم کشور آذربایجان به نام خودش ثبت می کند مثل خیلی از چیزهای دیگر که کشورهای دیگر به نام خودشان ثبت کرده اند. ممنون از سایت خوبتون
یل که به معنای نیرومند، بزرگ، قوی
و دا هم به معنای مادر، تولد، رویش
و یلدا به معنای رویش بزرگ هست
رویش نور در شب تاریک. . .
زرتشنیان مهر پرست بودن و نور و روشنایی براشون مقدس بوده.
شب یلدا شب زایش و تولد دوباره خورشید هست. چون از فردای این شب، روزها شروع میکنن به بلندتر شدن و روشنایی و نور کم کم بر تاریکی شب غلبه میکنه تا جایی که در 31 خرداد و گاهی هم اول تیرماه شاهد بلندترین روز سال خواهیم بود.
به شکرانه شروع این روند که همراه با گرمی هوا و جان دوباره گرفتن طبیعت و سربرآوردن گیاهان از خاک هست شب یلدا رو جشن میگیرن.
پهلوان مادر
دخترزیباروی شرقی
ملکه برفی
و مادر برفا هم هست
چون شبی سرد و اولین شب زمستان شب یلداعه : ) ) )
خیلی قشنگههههه
بلند تربن شب سال که همزمان با میلاد مسیح است💜
بزرگ ترین
زیباترین شب دنیا
برای من مهم نیست که یل به چه معناست یا دا به چه معناست برای من این مهم که بخاطره همین هم که شده تمام خانواده ام دور هم جمع میشن و یک شب هم که شده شور قدیم ها برمی گرده
مبینا السادات مدرسی ۱۲ساله از یزد
یلداتون مبارک
این شبم مثل تمام شب های دیگه خدا قشنگی خودشو داره ، اما باز هم بستگی به این داره که هر فردی این شب رو چطوری سپری کنه!
با خدا بودن و پادشاهی کردن ، یا بی خدا بودن همه کار کردن.
ان شاء الله دعا برای سلامتی و فرج آقامون یادمون نمیره.
به امید روزای در کنار یار بودن.
چله هم بمعنی۴۰ نیست چله بزگوکوچک یعنی سرمای بزرگ وکوپک - چه دراصل همریشهchill انگلیسی است وگرنه اگر۴۰ بود ده روز سرد برفی اضافه میماند
زیبایی زمستان و
بلند ترین شب در سال
❤
مردم استان لرستان نیز در این شب که در گویش لری خود به آن ( اول قاره ) یا ( توک چله ) می گویند شب یلدا را به همراه آداب و رسوم ویژه ای اجرا می کنند که از گذشته ها نسل به نسل انتقال یافته است .
لرستانی ها مانند دیگر هموطنان ایرانی همواره آیین های شب یلدا را ارج نهاده و از چند روز قبل خود را برای برگزاری این آیین ها مهیا می کنند .
در این شب تنقلات زیادی که برخی از آنها مختص همین منطقه است مصرف می شود که شامل گندم شیره ، گندمی که در شیر می خیسانند و زرد چوبه و نمک را با آن مخلوط می کنند سپس آن را روی ساج برشته می کنند و آن را همراه با خلال بادام ، گردو، کشمش و کنجد مخلوط می کنند و می خورند . معمولا در شب یلدا گندم شیره در تمام خانه ها یافت می شود . انواع شیرینی های محلی از جمله تنقلات دیگری است که مردم این دیار در شب یلدا از آنها استفاده می کنند . غذای مخصوص مردم لرستان در شب یلدا بوقلمون ، گوسفند ، سبزی پلو و خورش سبزی است.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم ( کشتی ) به معنای کشتن است هر خانواده ای در این استان با توجه به موقعیت و وضعیت اقتصادی اش سعی می کند گوسفند یا بزی را سر بریده و سورو سات کبابی را مهیا کند .
همچنین مردم این استان بنا به سنت دیرینه اغلب خانواده ها یلدا را در کنار بزرگان طایفه به ویژه پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های خود سپری می کنند.
خواندن دیوان حافظ و تفعل به آن ، شاهنامه فردوسی و داستان سرایی از دیگر آدابی است
که در شب یلدا زینت بخش محافل گرم مردم این دیار بوده و از محبوبیت و یژه ای نیز نزد مردم برخوردار است .
ازدیگر سنت های دیرینه مردم این دیار در شب یلدا رفتن به پشت بام منازل و طلب کردن تنقلات شب یلدا است .
در شب یلدا بسیاری از پشت بام منازل این شهر مملو از جوانان و نوجوانانی است که با شور و شوق فراوان عبارت امشو اول قاره ( امشب شب یلدا است ) را در شهر طنین کرده و حال و هوای خاص شب یلدا را دو چندان می کنند .
در این شب نوجوانان و جوانان با تاریک شدن هوا به پشت بام منازل همسایه رفته و شالی را به حیاط منزل آویزان می کنند و با سر دادن شعار جمعی ( امشو اول قاره، خیر د هونت بواره ، نون و پنیر و شیره ، کیخا حونت نمیره ) از صاحب خانه می خواهند تنقلات شب یلدا را در شال آنها بریزد .
این شب که در لرستان از آن به عنوان چله یاد می شود به دو بخش چله بزرگ وچله کوچک تقسیم می شود. چله بزرگ همان اول زمستان است وچله کوچک آخر زمستان که به عید نوروز باستان ختم می شود که بزرگان نیز اشعاری در مورد چله بزرگ وکوچک بیان نمود ه اندوگفتند پیره زن سپید موی که همان چله کوچک است به چله بزرگ که پیرمرد است می گوید چرا توچله را که شروع فصل سرماست را ازبین نمی بری ودر جواب می گوید من نمی توانم مگر اینکه چهل وپنچ روز از آن بگذرد امادر این مدت بر اثر سرما پیره زن پسرش را ازدست می دهد وبا گذشت 72روز از فصل زمستان پیره زن برای اینکه چله بزرگ را ازپای در آورد چوب یزرگی را برداشته آن را به طرف چله بزرگ پرتاب میکند می گوید حالا که پسر من بخاطر تو ازبین رفته من هیچ دلخوشی ندارم واگر چوب چله کوچک به داخل آب افتاد شروع بهار همرا با بارندگی است واگر در میان خشکی افتاد بهار خوبی در انتظار مردم ومحصولات کشاورزی نیست .
در بعضی از منازل، کلیه اقوام نزدیک و صمیمی به دور هم جمع می شوند و تا آخر شب به گفتگو می پردازند و با گرفتن فال "چل سرو" cel seru ( فال چهل سرود _ یکنفر تسبیح می اندازد و هر کدام از حاضرین یک شعر به زبان لکی می گویند و چهلمین شعر نیت اصلی گیرنده فال است ) و با گفتن افسانه های کهن وقت را می گذرانند.
اوایل شب یلدا بعضی از پسر بچه ها به بالای پشت بام منازل می روند و ریسمانی را به یک شال بزرگ بسته به پایین و بطرف درب خانه ها می فرستند و می گویند:
"امشو اول قاره _ خیر د هونت بواره"
Emshow aval gahara xer de honat bavara
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد )
"نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره"
Non _ o _ panir _o _ sira kixa honat namira
( نان و پنیر و شیره کدخدا ( صاحب خانه ) خانه ات نمیرد )
"چی به علی کوشکه بیاره"Ci be ali koska beyara
( چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد )
سپس صاحب خانه مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی در شال آنها می گذارد و بچه ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه میگویند:
"امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره"
Emsow aval gahara non _o _ panir _o_sira kixa honat namira .
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد ) .
بعد از برداشتن محتویات شال به روی پشت بامهای دیگر میروند و گفته های مذکور را تکرار می کنند. بعضی مواقع عده ای از صاحب خانه ها برای اینکه با پسر بچه های روی پشت بام شوخی کرده باشند، وقتی بچه ها شال را به پایین می فرستند، صاحب خانه بجای آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی مقداری سنگ در شال می گذارند و وقتی بچه ها متوجه این موضوع می شوند همصدا می گویند:
"نون و پنیر و حلوا کیخا هونت لنگ والا"
Non _o_ panir _o_ halva kixa honat leng vala
( نان و پنیر و حلوا کدخدا خانه ات پا در هوا یا بزمین بخورد ) .
"نون و پنیر و شیره کیخا هونت بمیره"Non _o_ panir _o_ sira kixa honat bamira
( نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات بمیرد ) .
در این هنگام کسانی که در خانه هستند با شنیدن گفته های بچه ها با صدای بلند می خندند و ضمن دلجویی دادن بچه ها مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی به آنها می دهند. باید متذکر شد در آذربایجان رسم کجاوه اندازی و در روستاهای نزدیک به تهران رسم شال اندازی در شب چهار شنبه سوری یک سمبول بوده و این رسم در دوران ابوریحان بیرونی نیز مرسوم بوده. یکی دیگر از رسوم دیرینه مردم این دیار در شب اول قاره سنت قاشق زنی است. دراین آیین نیز افراد با پوشاندن سر و صورت خود به درب منازل رفته و با به صدا در آوردن قاشق صاحب خانه را از حضور خود آگاه می کنند. در این هنگام صاحب خانه نیز به میمنت این شب مقداری از تنقلات و شیرینی خانگی را در ظرف آنان می ریزد.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم قربانی است و هر خانواده ای با توجه به وضعیت اقتصادی اش سعی می کند حیوانی راسرببرد و گوشتش را کباب کند. این حیوان اغلب گوسفندی است که از ۶ ـ ۵ ماه پیش نشان شده و نزد عشایر به امانت گذارده اندتا پروار شود. گاهی هم اگر خانوده ای از نظر اقتصادی و معیشت تنگ دست باشد، بوقلمون یامرغ و خروس سر می برد. دراین شب ، بزرگ خانواده از همه دعوت می کند تا شام را در کنار هم صرف کنند.
در این شب برای بچه هایی که نزد خانواده های خود نشسته اند پرسشهایی در مورد فصلها پیش می آید که بزرگتران با خوشرویی در مورد فصلها توضیحاتی می دهند، بخصوص فصلی که آغاز شده و ارمغانی از برف و باران و سرما به همراه دارد و معمولا افسانه "امیل" ami و "ممیل"mamil را برای بچه ها می گویند.
که این دو نامهای دو برادر زمستانی "چله گپه" cella gapa ( چله بزرگ _ چهل روز اول زمستان ) و "چله کوشکه" cella koska ( چله کوچک _ چهل روز بعد از زمستان ) می باشند که اولی یعنی "چله بزرگ" از اول دیماه الی یازدهم بهمن ماه و دومی یعنی "چله کوچک" از یازدهم بهمن ماه الی اول اسفند ماه ادامه دارد و افسانه این دو برادر از این قرار است که:
"امیل" "amil و "ممیل" mamil دو برادر زمستانی هستند و دو نفس دارند. "امیل" که برادر بزرگتر است دارای نفس "دزد" می باشد که آن در روز چهل و پنجم زمستان در اثر سرمای زیاد مشخص می گردد و "ممیل" برادر کوچکتر دارای نفس "آشکار" می باشد و آن در روز پنجاه و پنج زمستان که هوا کمی بهتر می شود مشخص میگردد.
چهل روز که از زمستان می گذرد "امیل" ( چله بزرگ ) به کوه می رود و زیر سنگ سیاه و بزرگی می نشیند. در این موقع سنگ سیاه بر روی او می افتد و "امیل" قادر به بلند کردن سنگ و بیرون کشیدن خودش نیست. پس همانطور زیر سنگ می ماند.
پس از سپری شدن پنجاه روز از زمستان "ممیل" ( چله کوچک ) بفکر برادرش می افتد و پیش خود می گوید نکند در کوه برای برادرم "امیل" اتفاقی افتاده باشد؟ از این رو برای پیدا کردن برادر خود به کوه می رود.
در این زمان است که مردم می گویند: هوا خیلی سرد شده و اکنون درست در وسط "ششله ششله" sasela_ sasela هستیم. یعنی تلاقی بین شش روز بعد از رفتن "ممیل" به دنبال برادرش که این دوازده روز هوا بسیار سرد می شود و آن از روز چهارم تا شانزدهم بهمن ماه می باشد.
خلاصه "ممیل" بعد از جستجوی فراوان برادرش "امیل" را در حالیکه تخته سنگی بر رویش افتاده پیدا می کند. خود را به کنار او می رساند و هر کاری می کند نمی تواند تخته سنگ را جابجا نماید تا برادرش را نجات دهد.
از آنجا که "امیل" دارای قدرت سرمای زیادی است، "ممیل" این قدرت را حس می کند. از این رو به برادرش "امیل" میگوید: اگر من جای تو بودم کاری می کردم .
وبه منظور دورهم جمع شدن جشنی دراین شب گرفته می شود
اما در نزد مردم و روستاییان قدیمی شب چله معروف بود. آداب و رسوم و زبانهای قدیمی در حال نابودی است. جا دارد در اینجا به برخی عقاید و آداب و رسوم قدیمی یکی از روستاهای قدیمی خمین اشاره کنم.
منظور از چله یعنی طولانی و بلند.
یادم هست که پدر و مادرم در روستا معتقد بودند که وقتی گره ای به کاری و طولانی می افتاد می گفتند به کار چله افتاده. یعنی طولانی شده. قدیمی ها معتقد بودند برخی افراد دارای دست و قدم سبک و برخی سنگین هستند. یعنی دست و پای سبک باعث زود انجام شدن یک کار و دست و قدم سنگین باعث طولانی شدن کار می شود. لذا برای راه اندازی یک کار مثلا بستن دار قالی از یک فردی که دارای دست سبک باشد می خواستند کار را آغاز کند یا کمی راه رود و بقیه ساکت بنشینند . اگر در این بین اگر کسی که قدم سنگین دارد راه برود به کار چله می افتد یعنی کار طولانی می شود و بین کار گره رخ می دهد و آن فرش بسیار بیشتر از حد معمول طول می کشد.
خواستم با این روایتها ضمن بیان آداب و رسوم باستانی یکی از روستاهای ایران، معنای چله و شب چله به معنای بلند را توضیح دهم.
نکته دیگر اینکه بین ادبیات کتابی ایران و زبان و آداب و رسوم توده مردم در دوره باستان و تا پیش از دوره گسترش تمدن جدید و وسایل ارتباط جمعی، اختلافهایی بوده است.
یعنی در کتابهای ادبی می گفتند یلدا ولی در بین مردم می گفتند شب چله. و به نظر من شب چله درست تر است چون یلدا واژه سریانی است ولی چله ایرانی اصیلتر است.
ما نیاز است که آداب و رسوم پدر و مادرها و روستاها و جاهای دست نخورده ایران را ثبت و مکتوب و حفظ کنیم چون خود سرچشمه و گاهی رمز گشای برخی واژه ها و آداب و رسوم و فرهنگ ما است.
سپاس از وقتی که برای مطالعه این نوشتار گذاشتید و اعلام دیدگاههای شما