مترادف تخویف : ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید، بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن
تخویف
مترادف تخویف : ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید، بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن
فارسی به انگلیسی
intimidation
عربی به فارسی
ارعاب
مترادف و متضاد
۱. ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید
۲. بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن
ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید
بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن
فرهنگ فارسی
ترسانیدن، بیم دادن
( مصدر ) ترسانیدن بیم دادن . جمع : تخویفات .
( مصدر ) ترسانیدن بیم دادن . جمع : تخویفات .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ترسانیدن .
لغت نامه دهخدا
تخویف. [ ت َخ ْ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی )( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ترسانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :... فظلموا بها و مانرسِل ُ بالاَّیات ِ الا تخویفاً. ( قرآن 59/17 ). || گردانیدن کسی را به حالی که مردم از وی می ترسند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ترسناک گردانیدن کسی را. ( المنجد ). خَوَّفَه ؛ جعله ُ یخاف و قیل صیره بحال یخافه ُ الناس... ( اقرب الموارد ). || راه را چنان کردن که مردم از آن بترسند. ( از المنجد ): ماکان الطریق ُ مَخوفاً فخَوَّفه السبعُ او العدوﱡ. || فرستادن گوسفندان را دسته دسته. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
ترسانیدن، بیم دادن.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
هراس پراکندن
در هراس افکندن
در هراسم افکندی= هراسم دادی
در هراسم افکندی= هراسم دادی
نهیب دادن ؛ ترساندن :
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .
کلمات دیگر: