کلمه جو
صفحه اصلی

پیمان شکنی


مترادف پیمان شکنی : تخلف، عهدشکنی، عهدگسلی، نقض عهد

متضاد پیمان شکنی : وفاداری

فارسی به انگلیسی

perfidy


breach of promise, perjury, violation of a treaty or contract, perfidy

breach of promise, perjury, violation of a treaty or contract


فارسی به عربی

خیانة , شجب

مترادف و متضاد

تخلف، عهدشکنی، عهدگسلی، نقض‌عهد ≠ وفاداری


perjury (اسم)
نقض عهد، سوگند شکنی، پیمان شکنی، گواهی دروغ

perfidy (اسم)
نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی

treason (اسم)
خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی وفایی

breach of promise (اسم)
نقض قول، پیمان شکنی

violation of a treaty (اسم)
پیمان شکنی

فرهنگ فارسی

عمل پیمان شکن نگاه نداشتن عهد بسته نقض عهد.

لغت نامه دهخدا

پیمان شکنی. [ پ َ / پ ِ ش ِک َ ] ( حامص مرکب ) عمل پیمان شکن. نقض عهد. نگاه نداشتن. عهد بسته. زنهار خواری. خلف عهد. غدر. خیانت.

دانشنامه عمومی


دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] پیمان شکستن: خلف عهد کردن.
پـیمان شکن: آن که عهد بسته نگاه ندارد. ناقض عهد. عهد شکن. آن که بر عهد خود ثابت نباشد.
                      
پیمان شکنی از گناهانی است که رشته اطمینان و اعتماد را در جامعه می گسلد و زیر بنای روابط اجتماع را سست می گرداند و وفای به عهد و پیمان علاوه بر این که یک حق اسلامی است حق انسانی نیز می باشد.
خلف وعده، موجب خشم خدا است:
إِیّاک...أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ و َالتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ و َالْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَاللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ و َتَعَالَی «کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ». (سوره صف: 3)
امیرمؤمنان علیه السلام در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: بپرهیز از این که به مردم وعده بدهی و تخلّف کنی... زیرا تخلف از وعده موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان که قرآن می فرماید: (نزد خدا بسیار خشم آور است که بگویید چیزی را که به آن عمل نمی کنید)...(مستدرک الوسائل، ج11، ص48)

پیشنهاد کاربران

عهد گسستن. [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نقض عهد. عهد شکستن. پیمان شکنی. مقابل عهد بستن : عهدمحبت گسستن ؛ ترک همدمی و همنشینی کردن :
نگْسسته عهد صحبت می از هوای باران
آری همیشه باشد برق آشنای باران.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ) .


کلمات دیگر: