کلمه جو
صفحه اصلی

پوسته


مترادف پوسته : پوست، طبقه، غشا، قشر، لاک، لایه، ورقه

متضاد پوسته : مغز

فارسی به انگلیسی

dandruff, encrustation, film, flake, husk, scale, shell, shuck, skin, surface, cortex, bark, crust, pellicle, scurf

crust, scale, pellicle


dandruff, encrustation, film, flake, husk, scale, shell, shuck, skin, surface


فارسی به عربی

رقاقة , غشاء , قد

مترادف و متضاد

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

flake (اسم)
جرقه، برفک، پوسته، ورقه، فلس، تکه کوچک، برفک زدن تلویزیون

cod (اسم)
کیسه، چنته، نوعی ماهی، پوسته، ماهی کاد، کیسه کوچک، غلاف سبوس

membrane (اسم)
پرده، پوسته، غشاء، پوست، غشا، پوشه، میان پرده، شامه

chaff (اسم)
سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت

crust (اسم)
پوسته، قشر، پوست، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بی ادب، قسمت خشک و سخت نان

cortex (اسم)
پوسته، قشر، پوست، لایه رویی، روپوش

incrustation (اسم)
پوشش، پوسته، اندود، نمای مرمر

scurf (اسم)
پوسته، شوره سر، سعفه، سبوسه، وازده اجتماع

pellicle (اسم)
پوسته، شامه، پوسته نازک، غشاء نازک

patagium (اسم)
پرده، پوسته، شامه، پرده پای پرندگان

shuck (اسم)
پوسته، پوست نخود و غیره

testa (اسم)
پوسته، تستا، کوزل، قشر خارجی دانه

پوست، طبقه، غشا، قشر، لاک، لایه، ورقه ≠ مغز


فرهنگ فارسی

پوست کوچک، پوست نازک، هرچیزپوست مانند
( اسم ) ۱- پوست . ۲- پوست کوچک پوستک قشر . ۳- قطعات کوچک سفید رنگی که در سر آدمی بهنگام شوخگنی پدید آید و چون شانه زنند فرو ریزد. یا پوست. نازک . غشائ نازک .شامه .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - بیرونی ترین بخش پوست . ۲ - پوشش اندام های درونی بدن . ۳ - بخش کوچکی از پوست که یاخته های آن مرده است و از بقیة پوست جدا می شود. ۴ - پوشش بیرونی دانه .

لغت نامه دهخدا

پوسته. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) پوست. || پوستک. پوستی نازک. قشارة. || شوره سر. قطعات کوچک سفید رنگ که در سر آدمی بگاه شوخگنی پدید آید و چون بشانه زنند فروریزد. هبریه. پوسه. رجوع به پوسه شود.

فرهنگ عمید

۱. پوست کوچک.
۲. پوست نازک.
۳. هرچیز پوست مانند.
۴. هر چیز ریز شبیه پوست.
۵. پولک ریز و نازک.

دانشنامه عمومی

غِشا.


پوسته به لایهٔ سخت بیرونی سیارات می گویند. پوسته قسمتی از لیتوسفر است. پوسته از انواع مختلفی از سنگها ساخته شده است. از جمله: سنگ آذرین، سنگ رسوبی، سنگ دگرگونی. در پایین پوسته گوشته است. پوسته دارای دو بخش متفاوت است: پوستهٔ قاره ای و پوستهٔ اقیانوسی. ضخامت پوسته در نقاط مختلف زمین بین ۵ تا ۷۰ کیلومتر است. پوسته قشر نسبتاً نازکی دراطراف کرهٔ زمین است. ترکیب و ساختمان پوسته در زیر قاره ها و اقیانوس ها با هم متفاوت است. پوستهٔ زمین در زیر قاره ها از دو لایهٔ سیلیسیم و آلومینیوم و سیلیسیم و منیزیم و آهن درست شده است.
انواع ذخایر معدنی فلزی و غیرفلزی از دیگر ویژگی های بخش بیرونی پوسته زمین است.

دانشنامه آزاد فارسی

پوسته (زمین شناسی). پوستِه (زمین شناسی)(crust)
پوستِه
لایۀ سنگی بیرونی کرۀ زمین، شامل دو بخش مجزا، پوستۀ اقیانوسی و پوستۀ قارّه ای. پوستۀ اقیانوسی، با ضخامت متوسط ۱۰ کیلومتر، عمدتاً از سنگ های بازالتیِ پوشیده از رسوبات گِلی تشکیل شده است. در مقابل، پوستۀ قاره ای عمدتاً ترکیباتِ درشتِ گرانیتی و ساختار پیچیده تری دارد، زیرا پوستۀ اقیانوسی طی فرآیند فرورانش، با ورود به داخل گوشته واچرخیده می شود. پوستۀ اقیانوسی در هیچ جا قدمتی بیش از ۲۰۰میلیون سال ندارد، در حالی که سن بخش هایی از پوستۀ قاره ای بیش از۳.۵میلیارد سال است. پوستۀ اقیانوسی متشکل از لایه ای از رسوبات در بالا، لایه ای از بازالت در زیر آن، و لایه ای از گابرو در پایین است. ضخامت پوستۀ قاره ای از ۴۰ تا ۷۰ کیلومتر متغیر است و ضخیم ترین بخشِ پوسته در زیر رشته کوه هاست، در حالی که در نواحی درّه های کافتی قارّه ای، پوسته کمترین ضخامت را دارد. پوستۀ اقیانوسی تقریباً از سنگ های آذرینِ بازالت و رسوبات ساخته شده است، اما پوستۀ قارّه ای از انواع بسیار متفاوتی از سنگ های رسوبی، سنگ های آذرین، و سنگ های دگرگونی تشکیل شده است. پوستۀ زمین از صفحاتی با حواشی متفاوت ساخته شده است. در میانۀ اقیانوس ها، حواشی صفحه ای سازنده قرار دارند که در آن جا، ماگما از درون زمین فوران می کند و پوستۀ جدیدی می سازد. در حواشی قاره ـ قاره، رشته کوه ها براثر برخورد دو قاره ساخته می شوند. در حواشی مخرّب اقیانوس ـ قاره، پوستۀ اقیانوسی به زیر پوستۀ قاره ای چگال تر رانده می شود و ناحیۀ آتشفشانی ناپایداری ایجاد می کنند

پوسته (شیمی). پوستِه (شیمی)(scale)
در شیمی، رسوب کربنات کلسیم روی دیوارۀ داخلی کتری یا دیگ بخار، حاصل از جوشاندن آب سخت.

پوسته (گیاه شناسی). پوستِه (گیاه شناسی)(testa)
پوشش بیرونی دانه. پس از لقاح تخمک تشکیل می شود. پوسته وظیفۀ حفاظتی دارد و معمولاً سخت و خشک است. گاه پوسته به انتشار دانه نیز کمک می کند و برای این کار سازش یافته است. انسان از پوستۀ دانۀ برخی از گیاهان، مثل الیاف دانۀ پنبه، استفاده می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{casing} [علوم و فنّاوری غذا] ماده ای طبیعی یا مصنوعی که به عنوان لفاف فراوردۀ گوشتی به کار میرود و علاوه بر نگهداری، به آن شکل مشخصی می دهد
{cortex} [زیست شناسی] لایۀ خارجی هر ساختار یا اندامی که از بخش های درونی متمایز باشد متـ . قشر
{crust} [ژئوفیزیک] بخش بیرونی کرۀ زمین
{scale} [خوردگی] محصولی فلزی که براثر اُکسایش و گرما بر سطح فلزات ایجاد می شود متـ . پوستۀ اکسیدی mill scale
{shell} [مهندسی عمران] ورق خمیده

واژه نامه بختیاریکا

پو؛ پورند؛ تا؛ لا؛ تُووِه؛ قات؛ کُلَوه؛ لو؛ توته فال

جدول کلمات

لایه

پیشنهاد کاربران

پوسته:خورده آجرهایی که به ضخامت ۷میلی متر تا تا ۵/۲ سانتی متر باشد. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )


کلمات دیگر: