دهی است از دهستان میردج حومه شهرستان شهرکرد .
فارسان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فارسان.( اِخ ) دهی است از دهستان میردج بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 30 هزارگزی جنوب باختری شهرکرد، کنار راه شهرکرد به باباحیدر واقع است. جلگه ای معتدل و دارای 4024 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ، رودخانه ، سرآب و قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و حبوبات ، وشغل اهالی زراعت و کسب است. پست بهداری ، دبستان و راه ماشین رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
دانشنامه عمومی
فارسان یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری است. شهر فارسان، مرکز شهرستان فارسان است.
مختصات و ارتفاع
شهر فارسان در ۵۰ درجه و ۳۵ دقیقه طول شرقی جغرافیایی و ۳۲ درجه و ۱۶ دقیقه عرض شمالی جغرافیایی، و ارتفاع ۲۰۷۲ متر از سطح دریا در یک منطقه کوهستانی قرار دارد. شهر فارسان مرکز شهرستان فارسان در ۳۳ کیلومتری جنوب غربی شهرکرد واقع شده است. رود سراب غرب و جنوب این شهر را مشروب می سازد.
مردم شهر فارسان بختیاری هستند و به زبان لری (گویش بختیاری) و با لهجه ی فارسونی صحبت می کنند
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۳۰٬۵۰۴ نفر (در ۸٬۴۰۰ خانوار) بوده است.
مختصات و ارتفاع
شهر فارسان در ۵۰ درجه و ۳۵ دقیقه طول شرقی جغرافیایی و ۳۲ درجه و ۱۶ دقیقه عرض شمالی جغرافیایی، و ارتفاع ۲۰۷۲ متر از سطح دریا در یک منطقه کوهستانی قرار دارد. شهر فارسان مرکز شهرستان فارسان در ۳۳ کیلومتری جنوب غربی شهرکرد واقع شده است. رود سراب غرب و جنوب این شهر را مشروب می سازد.
مردم شهر فارسان بختیاری هستند و به زبان لری (گویش بختیاری) و با لهجه ی فارسونی صحبت می کنند
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۳۰٬۵۰۴ نفر (در ۸٬۴۰۰ خانوار) بوده است.
wiki: فارسان
واژه نامه بختیاریکا
پارسُو
پیشنهاد کاربران
فارسان ده نیست. یک شهرستان از استان چهارمحال و بختیاری است. مرکز این شهرستان ، شهر فارسان است که جمعیت آن ۳۰۵۰۴ تن ( طبق سرشماری سال ۹۵ ) می باشد .
واژه شناسی فارسان: فارسان در لغت به معنی سوار یا صاحب است. از جهتی این اسم از کلمه پارس ( پارسان ) گرفته و به فارسان تبدیل شده است.
۱ - فارس به معنی سوار، یعنی صاحب اسب. جمع، فرسان، فوارس. صورت جمع اخیر برای وزن فاعل بسیار نادر است زیرا وزن فواعل جمع فاعله است. ( منتهی الارب ) .
۲ - شیر بیشه، دلاور.
۳ - قسمی ذوذوابه ( ﺳﺘﺎره ﮔﯿﺴﻮ دار، ستاره دنباله دار ) است به صورت ماه تمام با یالی چون یال اسب از پس افکنده.
۱ - فارس به معنی سوار، یعنی صاحب اسب. جمع، فرسان، فوارس. صورت جمع اخیر برای وزن فاعل بسیار نادر است زیرا وزن فواعل جمع فاعله است. ( منتهی الارب ) .
۲ - شیر بیشه، دلاور.
۳ - قسمی ذوذوابه ( ﺳﺘﺎره ﮔﯿﺴﻮ دار، ستاره دنباله دار ) است به صورت ماه تمام با یالی چون یال اسب از پس افکنده.
نام اصلی فارسان پارسون و قبل اون پارسوم بوده و ربطی به کلمه عربی فرس به معنی اسب ندارد.
فارسان قبلا روستا بوده و حدودا دو دهه هست که شهر شده اما مردم فارسان خودرا شهری میدانند و خودشان را از مردمان روستایی و بختیاری اطراف بالاتر میگیرند. انگار فارسون تهرانه. ببخشید لندنه.
فارسان قبلا روستا بوده و حدودا دو دهه هست که شهر شده اما مردم فارسان خودرا شهری میدانند و خودشان را از مردمان روستایی و بختیاری اطراف بالاتر میگیرند. انگار فارسون تهرانه. ببخشید لندنه.
کلمات دیگر: