کلمه جو
صفحه اصلی

تفریح


مترادف تفریح : بازی، پیک نیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری، گردش کردن، شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن

برابر پارسی : خوش گذرانی، سرگرمی، شادمانی، لشتن

فارسی به انگلیسی

amusement, delectation, disport, enjoyment, entertainment, fun, pastime, pleasure, recreation, relaxation, escape, diversion

recreation, diversion, fun, sport


amusement, delectation, disport, enjoyment, entertainment, fun, pastime, pleasure, recreation, relaxation


فارسی به عربی

استجمام , انحراف , تسلیة , مسرحیة , هبة

مترادف و متضاد

۱. بازی، پیکنیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری
۲. گردش کردن
۳. شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن


amusement (اسم)
گمراهی، سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، پذیرایی، فریب خوردگی، نمایش

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

paseo (اسم)
گردش، باغ ملی، تفریح، تفرج

walk (اسم)
راهرو، تفریح، خیابان، سیر، گردشگاه، پیاده رو، راهروی، گردش پیاده

pastime (اسم)
سرگرمی، تفریح، ورزش، مشغولیات، کار وقت گذری

recreation (اسم)
سرگرمی، تفریح، خلق مجدد

promenade (اسم)
گردش، تفریح، تفرجگاه، سیر، گردشگاه، تفرج

diversion (اسم)
تفریح، عمل پی گم کردن، انحراف از جهتی

divertimento (اسم)
تفریح، تنوع

jaunt (اسم)
گردش، تفریح، مسافرت کوچک

recreative (صفت)
تفریح، دوباره ایجاد کننده

بازی، پیک‌نیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری


گردش کردن


شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن


فرهنگ فارسی

شادمانی کردن، شادمانی وخوشی
۱ - ( مصدر ) شادمانی نمودنشادی کردن . ۲ -( مصدر )شاد کردن شادمان ساختن . ۳ - ( اسم ) خوشی . ۴ - گردش . جمع : تفریحات .

سپری کردن اوقات فراغت با فعالیت‌های فرح‌بخش


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شادمانی نمودن . ۲ - (مص م . ) شادمان ساختن .

لغت نامه دهخدا

تفریح. [ ت َ ] ( ع مص ) شاد کردن. ( تاج المصادربیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ). شادمانه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شادمان کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) فرح و خوشی و عیش و تماشاو تفرج و گشت و لهو و بازی. ( ناظم الاطباء ) : و بدان تنزهی و تفریحی میجستم. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ عمید

۱. شادمانی کردن.
۲. شادمانی و خوشی.

دانشنامه عمومی

تفریح در لغت به معنای فرح و خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و لهو و بازی می باشد. و در مفهوم به اعمالی گفته می شود که توسط افراد در زمان فراغت انجام می گیرد و باعث بازگشت شخص به حال تعادل و طبیعی می شود. تفریح در واقع شامل آن دسته از فعالیت ها می شود که افراد آن ها را برای خودشان، برای شوخی، سرگرمی، برای بهبود خود یا برای اهدافی که خودشان تعیین می کرده اند انتخاب می کنند. نه به خاطر سود و منفعت ها یا اهدافی که جامعه برای ایشان تعیین می نماید. در واقع تفریح، همان وقت آزاد نیست؛ برای مثال بعضی مردم وقت آزاد زیادی دارند، اما نمی دانند چگونه از آن استفاده کنند و آن را تفریح تلقی می کنند. اما برای تفریح، داشتن وقت آزاد ضروری است.
تفریح و زندگی فعال برای سلامتی فرد اهمیت دارد.
تفریح و پارک ها باعث تقویت بنیاد خانواده و ایجاد جوامعی سالمتر می شود.
تفریح هزینه های مربوط به مراقبت های پزشکی، خدمات اجتماعی و پلیس و دادگستری را کاهش می دهد.
تفریح و گردشگاه ها مولد قوی اقتصادی به شمار می رود.
جامعه شناسان، اوقات فراغت را به دو دسته اصلی تفریح فعالانه و منفعلانه تقسیم می کنند. این تقسیم بندی را می توان در مورد تفریح ها هم به کار برد. در تفریح فعال برای خوش گذراندن انرژی جسمی یا انرژی روانی صرف می کنیم. بعضی وقتها برای تفریحمان انرژی ذهنی می گذاریم. مثلاً وقتی کتاب می خوانیم یا نقاشی می کشیم. به هر حال تفریح های فعال همیشه با هیجان همراه هستند.
برخلاف تفریح فعال، در تفریح منفعل انرژی جسمی یا ذهنی زیادی صرف نمی کنیم. واضح ترین نمونه تفریح منفعل، تماشای تلویزیون است البته به هر حال موقع تماشای تلویزیون فعالیت ذهنی می کنیم، اما هر چه برنامه ای که تماشا می کنیم عامه پسندتر باشد، کمتر ذهن ما را درگیر می کند. در تفریح منفعلانه بیشتر از اینکه مختار باشیم، تسلیم هستیم.
تفریح انسان را از بیماری های روانی همچون افسردگی حفظ میکند

فرهنگ فارسی ساره

لشتن


فرهنگستان زبان و ادب

{recreation} [گردشگری و جهانگردی] سپری کردن اوقات فراغت با فعالیت های فرح بخش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خوش گذرانی را تفریح گویند و از آن به مناسبت در باب صلات نام برده شده است.
تفریح کردن بنفسه امری مباح است مگر آنکه با کارهای حرام در شرع مقدّس، مانند تفریح با آلات لهو قمار بازی و غیر آن توأم گردد.
از آنجا که حکم اوّلی تفریح جواز و اباحه است، سفر حتّی به قصد خوش گذرانی و شادمانی موجب قصر نماز می‏شود، مگر سفر به قصد شکار ـ در فرضی که غرض از شکار صرف تفریح باشد و نه تأمین نیاز زندگی ـ که نماز در آن تمام است.
برخی چنین سفری را از مصادیق سفر معصیت دانسته‏اند.


واژه نامه بختیاریکا

عیشووگردی

پیشنهاد کاربران

سرگرمی
شادای کردن


شاد کردن

باعث تفریح کسی شدن/بودن

One for the road

" بنام خدا "
در گویش لری کهگیلویه ( لنده ) واژه " گشتیل "
بجای تفریح مورد استفاده قرار می گیرد .
گشتیل به معنای گشت و گذار ، تفریح و تفرج می باشد.


کلمات دیگر: