کلمه جو
صفحه اصلی

دوغدو

فرهنگ فارسی

دغدو . دوغداو نام مادر زرتشت است .

لغت نامه دهخدا

دوغدو. ( اِخ ) دغدو. دوغداو.نام مادر زرتشت است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مزدیسنا و ادب پارسی ص 71 و 482 و نیز ماده دغدو شود.

دانشنامه عمومی

دٌوغدو به زبان پهلوی یا دوغذُوا یا دُغدویه همسر پوروشسب و نام مادر زرتشت بوده است. دُغدویه به معنی دختر یا دوشیزه است. به موجب بند دهم از فصل ۳۲ بندهشن دوغدو دختر فَراهیم رَوا بوده است و مادرش به موجب اشارهٔ زاد سپرم، فرِنو نام داشته است.
زرتشت
پوروشسب
زایش زرتشت
اسپنتمان
مزدیسنا
نام دوغدو ریشه در زبان اوستایی دارد. این واژه از ریشه ایرانی باستان دوغ (dūγ) است. این واژه با پسوند (tara) واژه دختر را ایجاد می کند که در اصل به معنی دوشنده شیر است. در سنسکریت باستان (duhitar) بکار رفته است. واژه های دوغ و دوشیدن نیز از همین ریشه اند. در انگلیسی به صورت (daughter) بکار رفته است.
دوغدو فرزند فِراهیم و زوییش است و حسب آرای متون زردشتی در زمان تولد فره زردشت را هم به همراه خود به جهان می آورد.بدین نحو که فره زردشت از طریق اهورامزدا به روشنی بی پایان و از آنجا از طریق ماه و ستارگان به آتش منزل فراهیم می رسد.هنگام زادن دوغدو از زوییش این فره وارد بدن نوزاد می شود و دوغدو با شمایلی نورانی و منور متولد می شود.دیوان که روشنی را دریافته بودند قصد جان دوغدو را میکنند و با سه آفت زمستان و بیماری و دشمنان ستمگر به دوغدو می تازند.سپس او را جادوگر و جادو شده معرفی و دشمنی اهل ده را نسبت به دوغدو برمی انگیزانند.بدنبال دشمنی اهل ده با دوغدو کوی ها و کرپ ها دوغدو را از ده اخراج میکنند.فِراهیم پدر دوغدو او را به نزد بزرگ خاندان خود یعنی پتیریترسب برود.پتیریترسب بزرگ خاندان اسپنتمان بود و در روستایی بنام راغ یا راگ اقامت داشت.برخی مناطق راغ را همان رغا یا ری باستان دانسته اند و در برخی منابع این روستا در شرق ایران معرفی شده است.منابع ساسانی راغ را در آذربایجان و نزدیک دریاچه ارومیه میدانند.
دوغدو با پوروشسب پسر پتیریترسب پیوند زناشویی بست.آن ها از یک خاندان بشمار میرفتند و این ازدواج بگونه ای "درون خاندانی " بود.در متون پهلوی آمده که فروهر و گوهرتن زردشت نیز بدنبال فره وارد بدن دوغدو شدند.به این صورت که فروهر زردشت را امشاسپندان به شکل شاخه هوم بزرگی بر بالای کوه اسناوند رویانیدند.سپس ایزدان در هیبت پرندگان آن هوم را که کامل شده بود به بالای درختی قراردادند.پوروشسب آن هوم را یافت و آن را به خانه برد و به دوغدو داد.گوهرتن زردشت نیست توسط قطره های باران به زمین ریختند و گیاهان از آن رویش کردند و از شیرگاوانی که از گیاهان تغذیه کرده بودند و هومی که پوروشسب آورده بود فروهر و گوهرتن زردشت در بدن دوغدو وارد شدند.نطفهٔ زردشت در بدن دوغدو بسته شد.دیوان برای نابود کردن دوغدو و فرزندش میکوشند از طریق بیماری ها آن ها را نابود سازند و توفیقی نمی یابند.سه روز مانده به زایش زردشت خانه پوروشسب را نور فرا میگیرد.بدنبال زایش زرتشت دشمنان بسیاری سعی میکنند با اغوای پوروشسب زردشت را از بین ببرند که چندین بار دوغدو مانع می شود و فرزند خود را از مهلکه دور می کند.

پیشنهاد کاربران

البته دوغدو در زبان ترکی میشه زایید
در زبان ترکی
گاو زایید . اینک دوغدو
گاو زاییده اینک دوغوب
گاو میزاید اینک دوغور

دوغدو. به زبان آذری یعنی کسی که زایید. ویا کسی که نوزادی بدنبا آورد. نومنه کلمات ترکی در این ردیف - دوغ - دوغوم - دوغدی - دوغان - دوغوب - دوغور - دوغدولار - دوغانلار - دوغوبلار - دوغوردی - دوغاجه - و خیلی کلمات دیگر را میتوان آورد.


کلمات دیگر: