مترادف ریسه : رشته، نوار، ضعف، غش
ریسه
مترادف ریسه : رشته، نوار، ضعف، غش
فارسی به انگلیسی
file, queue
giggle, series, yarn
مترادف و متضاد
رشته، نوار
ضعف، غش
صف، خط، سطر، رده، ریسه، ردیف، قطار، قیل و قال، راسته، رج، ردیف چند خانه
حلقه، زنجیر، رشته، سلسله، ریسه، کند و زنجیز
۱. رشته، نوار
۲. ضعف، غش
فرهنگ فارسی
بیتهای یکسان متوالی در یک دنبالۀ دودویی که با بیتهای پیش و پس از خود متفاوت باشند
تار، رشته، رشتهای ازیاخته های همانند، تارها
۱ - رشته نوار . ۲ - پشت سر هم قرار گرفتن . ۳ - نوارهای بسیار باریک و دراز دستگاه رویش جلبکهاو قارچها که از توالی سلولهای ساده که ساختمان مشابهی دارند بوجود آمده است و آن در حقیقت دستگاه رویش گیاهان ریسه دار ( آلگها و قارچها ) میباشد .
ده از بخش نطنز شهرستان کاشان
۱ - رشته نوار . ۲ - پشت سر هم قرار گرفتن . ۳ - نوارهای بسیار باریک و دراز دستگاه رویش جلبکهاو قارچها که از توالی سلولهای ساده که ساختمان مشابهی دارند بوجود آمده است و آن در حقیقت دستگاه رویش گیاهان ریسه دار ( آلگها و قارچها ) میباشد .
ده از بخش نطنز شهرستان کاشان
فرهنگ معین
(س ) (اِمص . ) ۱ - تار، رشته . ۲ - پشت سر هم قرار گرفتن .
رفتن ( ~. رَ تَ ) (مص ل . ) (عا. ) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
رفتن ( ~. رَ تَ ) (مص ل . ) (عا. ) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
(س ) (اِمص .) 1 - تار، رشته . 2 - پشت سر هم قرار گرفتن .
رفتن ( ~. رَ تَ) (مص ل .) (عا.) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
لغت نامه دهخدا
ریسه . [ س َ ] (اِخ ) دهی از بخش شهربابک شهرستان یزد. دارای 748 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) رشته که در آن عده ای از چیزی بند کرده باشند. مرسله از جوز و انجیر و جوزآکند و مانند آن : کَلْوَند؛ یک ریسه انجیر. کلونده ؛ یک ریسه جوزقند. (یادداشت مؤلف ).
- بادریسه ؛ بادریس . فلکه ٔ گلوی دوک :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.
رجوع به بادریس شود.
- دوک ریسه ؛ آن دوک که بدان ریسمان خیمه وجز آن تابند. (آنندراج ). رجوع به مدخل دوک ریسه شود.
- ریسه رفتن دل ؛ نوعی از حالت در شکم شبیه به گرسنگی . حالی شبیه به گرسنگی در معده پدید آمدن . یا خود همان حال گرسنگی است : دلم ریسه می رود. پیدا آمدن حالتی در معده مانند کسی که گرسنه است یا کرم در معده دارد و یا ترشی بسیار خورده . (یادداشت مؤلف ).
- ریسه سازی ؛ (اصطلاح گچ بری ) روی هم قرار دادن آجرها یا خشتها بطور ساده . مقابل بافتن .
|| شوربای غلیظ که به بالای شله ٔ پولاو و کشکک و امثال آن ریزند. (یادداشت مؤلف ). || هریسه . حلیم . صاحب برهان این دو معنی را به کلمه ٔ ریس داده است ، لیکن از بیت لبیبی [ ذیل ماده ٔ قبل ] معلوم است که ریسه است ، ریس و ریسه هردو به معنی هریسه آمده است . (یادداشت مؤلف ).
- بادریسه ؛ بادریس . فلکه ٔ گلوی دوک :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.
لبیبی .
رجوع به بادریس شود.
- دوک ریسه ؛ آن دوک که بدان ریسمان خیمه وجز آن تابند. (آنندراج ). رجوع به مدخل دوک ریسه شود.
- ریسه رفتن دل ؛ نوعی از حالت در شکم شبیه به گرسنگی . حالی شبیه به گرسنگی در معده پدید آمدن . یا خود همان حال گرسنگی است : دلم ریسه می رود. پیدا آمدن حالتی در معده مانند کسی که گرسنه است یا کرم در معده دارد و یا ترشی بسیار خورده . (یادداشت مؤلف ).
- ریسه سازی ؛ (اصطلاح گچ بری ) روی هم قرار دادن آجرها یا خشتها بطور ساده . مقابل بافتن .
|| شوربای غلیظ که به بالای شله ٔ پولاو و کشکک و امثال آن ریزند. (یادداشت مؤلف ). || هریسه . حلیم . صاحب برهان این دو معنی را به کلمه ٔ ریس داده است ، لیکن از بیت لبیبی [ ذیل ماده ٔ قبل ] معلوم است که ریسه است ، ریس و ریسه هردو به معنی هریسه آمده است . (یادداشت مؤلف ).
ریسه . [ س ِ ] (اِخ )دهی از بخش نطنز شهرستان کاشان . دارای 470 تن سکنه .آب آن از 4 رشته قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات ، حبوب ، میوه ، خربزه و هندوانه است . مردم برای تأمین معاش به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ریسه. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) رشته که در آن عده ای از چیزی بند کرده باشند. مرسله از جوز و انجیر و جوزآکند و مانند آن : کَلْوَند؛ یک ریسه انجیر. کلونده ؛ یک ریسه جوزقند. ( یادداشت مؤلف ).
- بادریسه ؛ بادریس. فلکه گلوی دوک :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.
- دوک ریسه ؛ آن دوک که بدان ریسمان خیمه وجز آن تابند. ( آنندراج ). رجوع به مدخل دوک ریسه شود.
- ریسه رفتن دل ؛ نوعی از حالت در شکم شبیه به گرسنگی. حالی شبیه به گرسنگی در معده پدید آمدن. یا خود همان حال گرسنگی است : دلم ریسه می رود. پیدا آمدن حالتی در معده مانند کسی که گرسنه است یا کرم در معده دارد و یا ترشی بسیار خورده. ( یادداشت مؤلف ).
- ریسه سازی ؛ ( اصطلاح گچ بری ) روی هم قرار دادن آجرها یا خشتها بطور ساده. مقابل بافتن.
|| شوربای غلیظ که به بالای شله پولاو و کشکک و امثال آن ریزند. ( یادداشت مؤلف ). || هریسه. حلیم. صاحب برهان این دو معنی را به کلمه ریس داده است ، لیکن از بیت لبیبی [ ذیل ماده قبل ] معلوم است که ریسه است ، ریس و ریسه هردو به معنی هریسه آمده است. ( یادداشت مؤلف ).
ریسه. [ س َ ] ( اِخ ) دهی از بخش شهربابک شهرستان یزد. دارای 748 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
ریسه. [ س ِ ] ( اِخ )دهی از بخش نطنز شهرستان کاشان. دارای 470 تن سکنه.آب آن از 4 رشته قنات و محصول عمده آنجا غلات ، حبوب ، میوه ، خربزه و هندوانه است. مردم برای تأمین معاش به تهران می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
- بادریسه ؛ بادریس. فلکه گلوی دوک :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.
لبیبی.
رجوع به بادریس شود.- دوک ریسه ؛ آن دوک که بدان ریسمان خیمه وجز آن تابند. ( آنندراج ). رجوع به مدخل دوک ریسه شود.
- ریسه رفتن دل ؛ نوعی از حالت در شکم شبیه به گرسنگی. حالی شبیه به گرسنگی در معده پدید آمدن. یا خود همان حال گرسنگی است : دلم ریسه می رود. پیدا آمدن حالتی در معده مانند کسی که گرسنه است یا کرم در معده دارد و یا ترشی بسیار خورده. ( یادداشت مؤلف ).
- ریسه سازی ؛ ( اصطلاح گچ بری ) روی هم قرار دادن آجرها یا خشتها بطور ساده. مقابل بافتن.
|| شوربای غلیظ که به بالای شله پولاو و کشکک و امثال آن ریزند. ( یادداشت مؤلف ). || هریسه. حلیم. صاحب برهان این دو معنی را به کلمه ریس داده است ، لیکن از بیت لبیبی [ ذیل ماده قبل ] معلوم است که ریسه است ، ریس و ریسه هردو به معنی هریسه آمده است. ( یادداشت مؤلف ).
ریسه. [ س َ ] ( اِخ ) دهی از بخش شهربابک شهرستان یزد. دارای 748 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
ریسه. [ س ِ ] ( اِخ )دهی از بخش نطنز شهرستان کاشان. دارای 470 تن سکنه.آب آن از 4 رشته قنات و محصول عمده آنجا غلات ، حبوب ، میوه ، خربزه و هندوانه است. مردم برای تأمین معاش به تهران می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فرهنگ عمید
۱. تار، رشته.
۲. (زیست شناسی ) رشته ای از یاخته های همانند، تارهای سلولی بسیار ظریفی که از اجتماع آن ها اندام برخی از گیاهان، مانند قارچ و جلبک تشکیل می شود.
۲. (زیست شناسی ) رشته ای از یاخته های همانند، تارهای سلولی بسیار ظریفی که از اجتماع آن ها اندام برخی از گیاهان، مانند قارچ و جلبک تشکیل می شود.
دانشنامه عمومی
دستگاه رویشی گیاهان پست که فاقد تمایز کامل بافتی است و در حد ابتدایی باقی مانده است را ریسه (thallus) می نامند. بافت های ارگانیسم هایی چون جلبک، قارچ، برخی جگرواشان، گلسنگ ها و کپک مخاطی پلاسمودیومی از این گونه هستند.بسیاری از این سازواره ها پیش از در زمره ریسه داران thallophytes دسته بندی می شدند.
پیش ریسه (prothallus)
این نوع از ریسه، بعد از تشکیل میخ رخنه و نفوذ به بافت ریشه توسط قارچ، تولید می شوند. معمولاً دارای رشد محدودی هستند که پس از تشکیل به صورت بین سلولی و درون سلولی در داخل بافتریشه رشد می کنند.
این نوع از ریسه ها از نظر ریخت شناسی و عملکرد متنوع هستند و شامل ریسه های کلنیزه کننده، جذب کننده مواد غذایی و تولیدکننده هاگ هستند. یکی از عملکردهای اساسی آنها کلنیزه نمودن سایر بخش های یک ریشه، ریشه های گیاهان یک گونه و گیاهان گونه های دیگر در خاک است.
پیش ریسه (prothallus)
این نوع از ریسه، بعد از تشکیل میخ رخنه و نفوذ به بافت ریشه توسط قارچ، تولید می شوند. معمولاً دارای رشد محدودی هستند که پس از تشکیل به صورت بین سلولی و درون سلولی در داخل بافتریشه رشد می کنند.
این نوع از ریسه ها از نظر ریخت شناسی و عملکرد متنوع هستند و شامل ریسه های کلنیزه کننده، جذب کننده مواد غذایی و تولیدکننده هاگ هستند. یکی از عملکردهای اساسی آنها کلنیزه نمودن سایر بخش های یک ریشه، ریشه های گیاهان یک گونه و گیاهان گونه های دیگر در خاک است.
wiki: زمان بند سیستم عامل می تواند آن ها را به شکل مستقل مدیریت کند. یک ریسه، یک فرایند سبک وزن است. پیاده سازی ریسه ها و فرایندها از یک سیستم عامل به سیستم عامل دیگر متفاوت است اما در اکثر موارد، ریسه در داخل یک فرایند قرار می گیرد. چندین ریسه می توانند در داخل یک فرایند یکسان قرار داشته باشند و منابع (مثل حافظه) را در میان خود به اشتراک بگذارند در صورتی که فرایندهای متفاوت این منابع را به اشتراک نمی گذارند. به ویژه اینکه، ریسه در یک فرایند دستورالعمل (کد قابل اجرا) و متن خود (ارزش هر متغیر در هر لحظه معین) را به اشتراک می گذارد.
فرایندها عمدتاً مستقل هستند، در حالیکه ریسمان ها به صورت زیرمجموعه هایی از فرایند به حساب می آیند.
فرایندها به نسبت ریسمان ها اطلاعات بیشتری را حمل می کنند، با در نظر گرفتن اینکه چندین ریسمان در یک فرایند حالت های فرایند را به خوبی حافظه و دیگر منابع به اشتراک می گذارند.
فرایند دارای چندین فضای آدرس مجزا است، که ریسمان ها این فضای آدرس ها را به اشتراک می گذارند.
فرایند تنها بر روی سیتم های ارائه کنندهٔ ماشین های ارتباط بین پردازشی اثر متقابل می گذارد.
تعویض زمینه در بین ریسه ها در یک فرایند عموماً سریع تر از تعویض زمینه در بین فرایندها است.
در سیستم تک پردازنده ای، چندریسمانی به صورت عمده توسط تقسیم-زمانی چندگانه (به انگلیسی: time-division multiplexing) به صورت برنامه چندکاره اجرا می شود و واحد پردازش مرکزی (CPU) در بین ریسه های نرم افزاری متفاوت تعویض می شود. این تعویض زمینه به گونه ای اجرا می شود که کاربر تصور می کند ریسه ها یا وظایف؛ هم زمان اجرا می شوند. در سیستم های چند پردازنده ای یا چندهسته ای، ریسه ها می توانند به صورت جداگانه و هم زمان توسط هر کدام از پردازنده ها یا هسته ها اجرا شوند. در حالت چندپردازنده ای، سیستم عامل ممکن است از ریسمان های سخت افزار که برای بهره برداری بهتر از پردازندهٔ مرکزی؛ در پشتیبان سخت افزار موجود است استفاده کند و این حالت با ریسمان های نرم افزاری که به طور کامل توسط نرم افزار بدون دخالت پردازنده مرکزی ساخته می شوند؛ متفاوت است.
زمان بندی پردازش در اغلب سیستم عامل های امروزه به طور مستقیم از هر دو حالت ریسمان های اشتراک زمانی و چندپردازنده ای پشتیبانی می کنند. هسته سییستم عامل به برنامه ها این اجازه را می دهد که ریسمان ها را توسط بازبینی واسط فراخوان سیستمی اداره کند. برخی از پیاده سازی ریسمان ها؛ ریسمان های هسته نامیده می شوند، در حقیقت فرایندهای سبک وزن نوع خاصی از ریسمان های هسته هستند که وضعیت و اطلاعات مشابه را به اشتراک می گذارند.
برنامه ها می توانند ریسمان های فضای کاربر را برای ایجاد وقفه در عملکرد خود توسط زمان سنج، ارسال سیگنال یا روش های دیگر استفاده کنند. به طور مثال اد هوک و قبضه کردن از این دسته اند.
فرایندها عمدتاً مستقل هستند، در حالیکه ریسمان ها به صورت زیرمجموعه هایی از فرایند به حساب می آیند.
فرایندها به نسبت ریسمان ها اطلاعات بیشتری را حمل می کنند، با در نظر گرفتن اینکه چندین ریسمان در یک فرایند حالت های فرایند را به خوبی حافظه و دیگر منابع به اشتراک می گذارند.
فرایند دارای چندین فضای آدرس مجزا است، که ریسمان ها این فضای آدرس ها را به اشتراک می گذارند.
فرایند تنها بر روی سیتم های ارائه کنندهٔ ماشین های ارتباط بین پردازشی اثر متقابل می گذارد.
تعویض زمینه در بین ریسه ها در یک فرایند عموماً سریع تر از تعویض زمینه در بین فرایندها است.
در سیستم تک پردازنده ای، چندریسمانی به صورت عمده توسط تقسیم-زمانی چندگانه (به انگلیسی: time-division multiplexing) به صورت برنامه چندکاره اجرا می شود و واحد پردازش مرکزی (CPU) در بین ریسه های نرم افزاری متفاوت تعویض می شود. این تعویض زمینه به گونه ای اجرا می شود که کاربر تصور می کند ریسه ها یا وظایف؛ هم زمان اجرا می شوند. در سیستم های چند پردازنده ای یا چندهسته ای، ریسه ها می توانند به صورت جداگانه و هم زمان توسط هر کدام از پردازنده ها یا هسته ها اجرا شوند. در حالت چندپردازنده ای، سیستم عامل ممکن است از ریسمان های سخت افزار که برای بهره برداری بهتر از پردازندهٔ مرکزی؛ در پشتیبان سخت افزار موجود است استفاده کند و این حالت با ریسمان های نرم افزاری که به طور کامل توسط نرم افزار بدون دخالت پردازنده مرکزی ساخته می شوند؛ متفاوت است.
زمان بندی پردازش در اغلب سیستم عامل های امروزه به طور مستقیم از هر دو حالت ریسمان های اشتراک زمانی و چندپردازنده ای پشتیبانی می کنند. هسته سییستم عامل به برنامه ها این اجازه را می دهد که ریسمان ها را توسط بازبینی واسط فراخوان سیستمی اداره کند. برخی از پیاده سازی ریسمان ها؛ ریسمان های هسته نامیده می شوند، در حقیقت فرایندهای سبک وزن نوع خاصی از ریسمان های هسته هستند که وضعیت و اطلاعات مشابه را به اشتراک می گذارند.
برنامه ها می توانند ریسمان های فضای کاربر را برای ایجاد وقفه در عملکرد خود توسط زمان سنج، ارسال سیگنال یا روش های دیگر استفاده کنند. به طور مثال اد هوک و قبضه کردن از این دسته اند.
wiki: ریسه (رایانه)
دانشنامه آزاد فارسی
ریسِه (thallus)
پیکری گیاهی که به برگ، ساقه، و ریشۀ حقیقی تقسیم نشده باشد. ریسه غالباً نازک و مسطح است؛ مانند علف دریایی، گل سنگ، یا جگرواش، و دورۀ گامتوفیت(پیش ریسه یا پروتال) سرخس. برخی از گیاهان (نهان دانگان)، که برای زندگی در محیط آبی سازگار شده اند، دارای پیکر بسیار ساده ای اند که آن نیز به ریسه معروف است. عدسک آبیLemna از آن جمله است.
پیکری گیاهی که به برگ، ساقه، و ریشۀ حقیقی تقسیم نشده باشد. ریسه غالباً نازک و مسطح است؛ مانند علف دریایی، گل سنگ، یا جگرواش، و دورۀ گامتوفیت(پیش ریسه یا پروتال) سرخس. برخی از گیاهان (نهان دانگان)، که برای زندگی در محیط آبی سازگار شده اند، دارای پیکر بسیار ساده ای اند که آن نیز به ریسه معروف است. عدسک آبیLemna از آن جمله است.
wikijoo: ریسه
فرهنگستان زبان و ادب
{run} [رمزشناسی] بیت های یکسان متوالی در یک دنبالۀ دودویی که با بیت های پیش و پس از خود متفاوت باشند
{run} [آمار] رخداد متوالی صفات یا کیفیاتی یکسان در یک سری از مشاهدات مربوط به این صفات یا کیفیات
{thallus} [زیست شناسی- علوم گیاهی] دستگاه رویشی گیاهان پست که فاقد تمایز کامل بافتی است و در حد ابتدایی باقی مانده است
{thread} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. مجموعۀ پیام هایی دربارۀ یک موضوع که برای یک گروه تبادل نظر اینترنتی فرستاده شود 2. در برنامه نویسی، بخشی از یک برنامه که می تواند مستقل از دیگر بخش ها اجرا شود
{run} [آمار] رخداد متوالی صفات یا کیفیاتی یکسان در یک سری از مشاهدات مربوط به این صفات یا کیفیات
{thallus} [زیست شناسی- علوم گیاهی] دستگاه رویشی گیاهان پست که فاقد تمایز کامل بافتی است و در حد ابتدایی باقی مانده است
{thread} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. مجموعۀ پیام هایی دربارۀ یک موضوع که برای یک گروه تبادل نظر اینترنتی فرستاده شود 2. در برنامه نویسی، بخشی از یک برنامه که می تواند مستقل از دیگر بخش ها اجرا شود
گویش مازنی
/rise/ رشته های سفید متصل به تخم خربزه & ریسمانی چندلایه
رشته های سفید متصل به تخم خربزه
ریسمانی چندلایه
واژه نامه بختیاریکا
( ریسِه + ) علوفه خشک شده انباری
پیشنهاد کاربران
نسج. فیبر
کلمات دیگر: