کلمه جو
صفحه اصلی

لوه

فرهنگ فارسی

زشتروئی

لغت نامه دهخدا

لوه . دوکووری [ ل ُ وِ رِ ] (اِخ ) ژان باتیست . رمان نویس فرانسوی و کنوانسیونی از دسته ٔ ژیرندن ها، مولد پاریس (1760-1797 م .).


لوه . [ ] (اِخ ) احمدبن علی قاسانی ، ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی قاسانی لغوی شود. (معجم الادباء ج 1 ص 230).


لوه . [ ل َ ] (ع اِ) سراب . || (مص ) درخشیدن سراب . || مضطرب گردیدن . || آفریدن . لاه اﷲ الخلق ؛ آفرید خدای خلق را. (منتهی الارب ).


لوه . [ ل َ وَ ](اِ) زغن . غلیواج . || به لغت هندی پرنده ای باشد شبیه به تیهو که آن را شکار کنند. (برهان ).


لوه . [ ل ُ وَ ] (ق ) در تداول مردم کاشان ، بلی . آری .


لوه . [ ل ُ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش مینودشت شهرستان گرگان ، نزدیک قریه ٔ چمانی پائین . دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


لوة. [ ل َوْ وَ ] (ع اِمص ) زشتروئی . (منتهی الارب ).


لوة. [ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوبی است که بدان بخور کنند. (منتهی الارب ).


لوه. [ ل ُ وِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از بخش مینودشت شهرستان گرگان ، نزدیک قریه چمانی پائین. دارای 50 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

لوه. [ ل َ وَ ]( اِ ) زغن. غلیواج. || به لغت هندی پرنده ای باشد شبیه به تیهو که آن را شکار کنند. ( برهان ).

لوه. [ ل ُ وَ ] ( ق ) در تداول مردم کاشان ، بلی. آری.

لوه. دوکووری [ ل ُ وِ رِ ] ( اِخ ) ژان باتیست. رمان نویس فرانسوی و کنوانسیونی از دسته ژیرندن ها، مولد پاریس ( 1760-1797 م. ).

لوه. [ ] ( اِخ ) احمدبن علی قاسانی ، ابوالعباس. رجوع به احمدبن علی قاسانی لغوی شود. ( معجم الادباء ج 1 ص 230 ).

لوه. [ ل َ ] ( ع اِ ) سراب. || ( مص ) درخشیدن سراب. || مضطرب گردیدن. || آفریدن. لاه اﷲ الخلق ؛ آفرید خدای خلق را. ( منتهی الارب ).

دانشنامه عمومی

لوه (گالیکش). لوه، روستایی در دهستان قراولان بخش لوه شهرستان گالیکش استان گلستان ایران است.
آبشار لوه
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۵۳۷ نفر (در ۱۷۴ خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/lave/ دیگ

دیگ


واژه نامه بختیاریکا

( لَوِه ) از گونه ی گیاهان ییلاقی با مصرف خوراکی

پیشنهاد کاربران

لوه با فتحه «ل» و کسره «و»؛ در زبان مازنی ( تاپوری ) به معنای قابلمه می باشد.

لوه به زبان بختیاری گیاه علفی کوهی است که در ماه فروردین در کوه ها روئیده می شود و خوراکی است . برگهای این گیاه تقریبا شبیه به برگهای موسیر است ریشه خشک شده واتساب شده آن در آب چسبی مانند سریش می شود


کلمات دیگر: