کلمه جو
صفحه اصلی

مصرف


مترادف مصرف : استعمال، استفاده، صرف، کاربرد

برابر پارسی : کارکرده، کاربرد، کاربری، کارکرد، گسارش

فارسی به انگلیسی

consumption, depletion, expenditure, use

consumption, use


فارسی به عربی

استعمال , استهلاک , انفاق , رمی , مبذر , نفقة

عربی به فارسی

کنار , لب , ساحل , بانک , ضرابخانه , رويهم انباشتن , در بانک گذاشتن , کپه کردن , بلند شدن (ابر يا دود) بطور متراکم , بانکداري کردن


مترادف و متضاد

استعمال، استفاده، صرف، کاربرد


expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

utilization (اسم)
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی

expense (اسم)
هزینه، خرج، بر امد، مصرف

consumption (اسم)
زوال، مصرف، مرض سل

waster (اسم)
مصرف

expenditures (اسم)
مصرف

expenses (اسم)
مصرف، مخارج

wasteful (صفت)
مصرف، متلف، بی فایده، افراط کار، ولخرج

فرهنگ فارسی

جای صرف وخرج کردن، محل خرج، مصارف جمع
( اسم ) جای خرج کردن و بکار بردن محل خرج جمع : مصارف . توضیح مصرف بمعنی جای صرف کردن که معمولا بفتح رائ تلفظ کنند در اصل بکسر رائ است زیرا عین مضارع آن مکسور است . یا به مصرف رساندن . بکار بردن خرج کردن : اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف بعمارت وصلاح آورند .. و به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا بمصرف برساند . ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد . یا به مصرف رسیدن . بکار رفتن خرج شدن : ... چون خوان سالار است خوانها نهادهو سماطها کشیده اطعم. گوناگون از حد چند و چون بیرون بمصرف انمانطعمکم لوجه الله رسید ...
جای بازگشتن یا خرج و صرف

فرهنگ معین

(مَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) محل خرج و صرف . ج . مصارف .

لغت نامه دهخدا

مصرف. [م َ رِ ] ( ع اِ ) محل بازگشت. ( ناظم الاطباء ). جای بازگشت. ( منتهی الارب ). معدل. ( یادداشت مؤلف ). || جای گریز. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ). || خلاص و رهایی از بدبختی. ( ناظم الاطباء ). ج ، مصارف. || در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب و به اصطلاح آب برگردان معنی می دهد : پس مقدران را و صانعان رابیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند از چپ و راست رود کر. ( فارسنامه ابن البلخی ص 151 ). || اسم ظرف به معنی جای خرج کردن. ( آنندراج ). محل صرف و خرج. ج ، مصارف. ( ناظم الاطباء ). جای خرج کردن و به کار بردن. محل هزینه کردن :
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید.
حافظ.
- به مصرف رساندن ؛ به کار بردن. خرج کردن : اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف... به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد. ( مرصادالعباد ص 263 ).
- به مصرف رسیدن ؛ به کار رفتن. خرج شدن : چون خوانسالار است خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون به مصرف انما نطعمکم لوجه اﷲ رسید. ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 364 ).

مصرف. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) صرف کننده. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مصرف. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) جای بازگشتن. ( یادداشت مؤلف ).مَصْرِف. || خرج و صرف. ( ناظم الاطباء ). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 2 شماره 1 ص 26 ).
- مصرف شدن ؛ به کار شدن. خرج شدن. به کار رفتن : در خانه ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. ( از یادداشت مؤلف ).
- مصرف کردن ؛ به کار بردن : در چاپخانه دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. ( از یادداشت مؤلف ).
|| قیمت. || فایده.
- بی مصرف ؛ بی فایده و هیچکاره. ( ناظم الاطباء ).

مصرف . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (یادداشت مؤلف ).مَصْرِف . || خرج و صرف . (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 2 شماره ٔ 1 ص 26).
- مصرف شدن ؛ به کار شدن . خرج شدن . به کار رفتن : در خانه ٔ ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. (از یادداشت مؤلف ).
- مصرف کردن ؛ به کار بردن : در چاپخانه ٔ دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. (از یادداشت مؤلف ).
|| قیمت . || فایده .
- بی مصرف ؛ بی فایده و هیچکاره . (ناظم الاطباء).


مصرف . [ م ُ رِ ] (ع ص ) صرف کننده . (از غیاث ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).


مصرف . [م َ رِ ] (ع اِ) محل بازگشت . (ناظم الاطباء). جای بازگشت . (منتهی الارب ). معدل . (یادداشت مؤلف ). || جای گریز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). || خلاص و رهایی از بدبختی . (ناظم الاطباء). ج ، مصارف . || در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب و به اصطلاح آب برگردان معنی می دهد : پس مقدران را و صانعان رابیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند از چپ و راست رود کر. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 151). || اسم ظرف به معنی جای خرج کردن . (آنندراج ). محل صرف و خرج . ج ، مصارف . (ناظم الاطباء). جای خرج کردن و به کار بردن . محل هزینه کردن :
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید.

حافظ.


- به مصرف رساندن ؛ به کار بردن . خرج کردن : اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف ... به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد. (مرصادالعباد ص 263).
- به مصرف رسیدن ؛ به کار رفتن . خرج شدن : چون خوانسالار است خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه ٔ گوناگون از حد چند و چون بیرون به مصرف انما نطعمکم لوجه اﷲ رسید. (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 364).

فرهنگ عمید

۱. صرف و خرج کردن.
۲. (اسم ) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن، محل خرج.

دانشنامه عمومی

مصرف (به انگلیسی: Consumption) یک مفهوم مهم در علم اقتصاد است و در بسیاری از علوم اجتماعی دیگر نیز این مفهوم مورد مطالعه قرار می گیرد. اقتصاددانان به رابطه ویژه بین مصرف و درآمد بسیار علاقه مند هستند که در نتیجه باعث شده تا ''تابع مصرف'' در علم اقتصاد نقش مهمی را ایفا کند.در مکاتب مختلف اقتصاددانان، تولید و مصرف را متفاوت از هم تعریف می کنند. به طور کلی به گفته اکثر اقتصاددانان، تنها خرید نهایی از کالاها و خدمات توسط افراد به منزله مصرف در نظر گرفته می شود در حالی که انواع دیگر هزینه ها (به عنوان مثال سرمایه گذاری ثابت، مصرف متوسط، و هزینه های دولت) در دسته های جداگانه (مراجعه شود به مبحث انتخاب مصرف کننده) قرار داده شده است.
درآمد:
عمده عوامل گوناگون مؤثر بر مصرف که مورد توجه و بررسی اقتصاددانان قرار گرفته اند به اختصار شامل موارد زیر است:
اقتصاددانان مهم ترین عامل مؤثر بر مصرف را سطح درآمد می دانند و میزان تأثیر سایر عوامل درجهٔ اهمیت کمتری دارد و لذا توابع مصرف عرضه شده، غالباً بر متغیر درآمد تأکید دارند. بدین ترتیب، درآمد اولین عامل مؤثر بر مصرف است. کینز درآمد جاری، دوزنبری درآمد جاری و نسبت آن به درآمد گذشته، و فریدمن درآمد دایمی را عواملی می دانند که مصرف فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.
تغییر در سطح عمومی قیمت ها، موجب تغییر قدرت خرید و درآمد مصرف کننده می شود. این مسئله موجب تغییر در میزان و کیفیت مصرف مصرف کننده شده و گاه حتی به تغییر سلیقهٔ او می انجامد. همچنین انتظارات نسبت به آینده، می تواند عامل مؤثری در تغییر هزینه های مصرفی باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

مصرف (consumption)
انبوه جمعیت در مراکز خرید
در علم اقتصاد، استفاده از کالاها یا خدمات برای رفع نیاز یا تولید چیزی دیگر. آن را معمولاً هدف تولید به شمار می آورند. ممکن است مصرف مولد باشد، که مشتمل است بر مصرف سرمایه یا بهره گیری از کالاهایی، نظیر ماشین آلات یا مواد اولیه برای تولید کالایی دیگر، یا ممکن است غیر مولد باشد. عموماً در معنای غیر مولد آن به کار می رود. ممکن است شخصی، اجتماعی، یا عمومی باشد. مطالعه درخصوص مقولۀ مصرف، به ویژه با شکل گیری اقتصاد سرمایه داری، اهمیت بسیار یافت. اساساً بنیاد اقتصاد سرمایه داری بر مبادلۀ کالاها و خدمات تولیدکنندگان با پول مصرف کنندگان است. سطح و میزان مصرف در اقتصادهای سرمایه داری، از عوامل تعیین کنندۀ سود سرمایه داران بوده که از نظر برخی این خود بر میزان اشتغال و درنتیجه رفاه عمومی تأثیر بسیار می گذارد. اساساً فرآیندهای تولید و مصرف در ارتباط متقابل با یکدیگرند. از طرفی، نوع کالاهای مصرفی در بازار است که تعیین می کند چه چیزی باید تولید شود. به علاوه وقتی تولید ناکافی باشد، میزان مصرف نیز محدود می شود و درنتیجه، ممکن است نیازهای انسان کاملاً برآورده نشوند. در ضمن، اضافه تولید نیز ممکن است به کاهش قدرت خرید افراد منجر شده و خود باعث کاهش مصرف شود. امروزه، تبلیغات و بازاریابی از عوامل بسیار مؤثری است که تولید کنندگان و بازرگانان برای افزایش میزان مصرف کالاهای مورد نظرشان از آن ها بهره می گیرند. برخی با انتقاد از وضعیتی که مصرف در دوران معاصر یافته است، بسیاری از کالاها و خدمات مصرفی را ناشی از ایجاد نیازهای کاذب می دانند. در همین خصوص، اقتصاددانانی چون تورستاین وِبلن، درپی تبیین این نکته برآمده اند که چگونه تبلیغات و بازاریابی بر انتخاب های مصرف کنندگان تأثیر می گذارد. ازجمله مسائلی که امروزه توجه اقتصاددانان را به خود جلب کرده، سطح عمومی مصرف و نحوۀ کنترل آن به وسیلۀ حکومت است. قاعدتاً، حکومت ها با بهره گیری از نظام مالیاتی می توانند با کنترل میزان درآمد شهروندان در مصرف عمومی نیز تأثیر بگذارند.

فرهنگ فارسی ساره

گسارش، کاربرد، کارکرد


پیشنهاد کاربران

بهره جویی، در کشیدن، درآشامی


کلمات دیگر: