کلمه جو
صفحه اصلی

اقتصاد


مترادف اقتصاد : صرفه جویی، قناعت، میانه روی

متضاد اقتصاد : اسراف

برابر پارسی : بازرگانی، تراز داری، میانه

فارسی به انگلیسی

economy, nomics_

economy


فارسی به عربی

اقتصاد

عربی به فارسی

علم اقتصاد , اقتصاديات , اقتصاد


مترادف و متضاد

economy (اسم)
علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی

صرفه‌جویی، قناعت، میانه‌روی ≠ اسراف


فرهنگ فارسی

میانه راه رفتن، میانه روی کردن، به اندازه خرج کردن، تعادل دخل وخرج رانگاه داشتن ، میانه روی، میانه روی درهرکار
۱ - ( مصدر ) میانجی شدن میانگی کردن. ۲ - میانه نگاه داشتن . ۳ - باندازه خرج کردن . ۴ - تعادل دخل و خرج را حفظ کردن. ۵ - ( اسم ) میان کاری . ۶ - میانه روی در هر کار باندازه خرج کردن . یا علم اقتصاد . یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط بدخل و خرج و چگونگی روابط مالی افراد جامعه با یکدیگر و اصول و قوانینی که بر امور مذکور حکومت میکند و وسایلی که باید در عمل با توجه بمقتضیات زمان و مکان اتخاذ شود تا موجبات سعادت و ترقی جامعه و رفاه و آسایش افراد آن تائ مین گردد بحث میکند.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) میانه روی در هر کاری . ۲ - رعایت اعتدال در دخل و خرج . ۳ - (اِمص . ) میانه روی در هزینه ها، میان کاری . ۴ - مجازاً صرفه جویی . ،علم ~یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج و چگونگی روابط

(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) میانه روی در هر کاری . 2 - رعایت اعتدال در دخل و خرج . 3 - (اِمص .) میانه روی در هزینه ها، میان کاری . 4 - مجازاً صرفه جویی . ؛علم ~یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج و چگونگی روابط مالی افراد جامعه با یکدیگر و اصول و قوانینی که بر امور مذکور حکومت می کند و وسایلی که باید در عمل با توجه به مقتضیات زمان و مکان اتخاذ شود تا موجبات سعادت و ترقی جامعه و رفاه و آسایش افراد آن تامین گردد، بحث می کند.


لغت نامه دهخدا

اقتصاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) میانه راه رفتن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میانجی نگاه داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). میانه نگاه داشتن. ( ترجمان القرآن ). || ( اِمص ) میانه روی در هر کاری. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). قصد.
- علم اقتصاد ؛ عبارت از علم به مجموع وسایلی است که برای رفع نیازمندیهای مادی بشر از آن استفاده میشود.
|| مواصلةالشاعر عمل القصائد. ( منتهی الارب )؛ مواصله کردن شاعر عمل قصائد را. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. دانش بررسی روش های کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی، و سازمان دهی امور مالی برای بهره برداری بهینه از منابع تولید ثروت.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] میانه روی کردن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] به اندازه خرج کردن، تعادل دخل وخرج را نگه داشتن.
۴. [قدیمی] میانه روی، میانه روی در هر کار.

دانشنامه عمومی

اقتصاد یا ترازمان به یک نظام اقتصادی در یک یا چند منطقه جغرافیایی یا سیاسی خاص اطلاق می شود و در برگیرنده تولید، توزیع یا تجارت و مصرف کالاها و خدمات در آن منطقه یا کشور می باشد. یک اقتصاد مجموع کل ارزش معاملات میان فعالان اقتصادی نظیر افراد، گروه ها، سازمان ها و حتی ملت هاست.
مخارج مصرفی
نرخ ارز
تولید ناخالص داخلی
GDP سرانه
GNP
بازار سهام
نرخ بهره
بدهی ملی
نرخ تورم
بیکاری
تراز تجاری
اقتصاد برآیندِ کلیه فرایندهایی است کهفرهنگ،ارزش، آموزش، تکامل تکنولوژیکی، تاریخ، سازمان اجتماعی، ساختار سیاسی، سیستم های قانونی، جغرافیا و همین طور مواهبِ طبیعی را دربر می گیرد.این عوامل زمینه، محتوا و شرایطی راتعیین می کند که یک اقتصاد در آن عمل می کند. برخی فرهنگ ها اقتصادهای مولدتری را به وجود می آورند و لذا ارزش یاGDP بیشتری را تولید می کنند.
فرهنگِ لغتِ آکسفورد اقتصاد را این گونه تعریف کرده است:ارتباط میانِ تولید، تجارت و عرضه پول، در یک کشور یا منطقه مشخص. در تعریفی دیگرِ اقتصاد، مجموعه بزرگی از فعالیت های به همم مرتبطِ تولیدی و مصرفی دانسته شده که به تعیینِ چگونگی تخصیصِ منابع کم یاب کمک می رسانَند. اقتصاد همچنین به صورت «شبکه ای از تولیدکنندگان، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان کالاها و خدمات در یک مکان، منطقه یا کشور» تعریف شده است.
امروزه، طیفی وسیعی از حوزه هایِ مختلف علوم اجتماعی از جامعه شناسی (جامعه شناسی اقتصادی) و تاریخ (تاریخ اقتصادی) گرفته تا انسان شناسی (انسان شناسی اقتصادی) و جغرافیا (جغرافیای اقتصادی) به بررّسی و تجزیه و تحلیلِ جنبه هایِ مختلفِ اقتصادیِ حیاتِ جمعیِ انسان ها می پردازد.

دانشنامه آزاد فارسی

اقتصاد (economics)
شاخه ای از علوم اجتماعی، با هدف مطالعه دربارۀ تولید، توزیع و مصرف ثروت. اقتصاد دو بخش عمده دارد: اقتصاد خرد، که به مطالعه در مورد رفتار یکایک تولیدکنندگان، مصرف کنندگان، یا بازارها می پردازد و اقتصاد کلان، که کل اقتصاد یا کل نظام اقتصادی (به ویژه زمینه هایی از قبیل مالیات بندی و مخارج عمومی) را بررسی می کند. اقتصاد عبارت است از مطالعه دربارۀ چگونگی تخصیص منابع، در جامعه ای خاص، به منظور تولید کالا و خدمات برای مصرف و سازوکارها و اصولی که بر این فرآیند حاکم اند. اقتصاد در جست وجوی کاربرد روشی علمی است تا نظریه هایی در مورد فرآیندهای اقتصادی طرح کند و آن ها را در برابر رخدادهای واقعی بیازماید. دو موضوع اصلی که اقتصاد به آن ها می پردازد عبارت اند از تخصیص مناسب منابع موجود و مسئلۀ ایجاد سازگاری بین منابع محدود و خواست های نامحدود در ارتباط با کالاها و خدمات. اقتصاد، مؤلفه های کارایی اقتصادی در فرآیند تولید و مفاهیم مربوط به روش های اجرایی را تجزیه و تحلیل می کند و به بررسی تقاضاهای متعارض برای منابع و نتایج انتخاب های صورت گرفتۀ افراد، شرکت ها یا دولت ها می پردازد. اقتصاد خرد و اقتصاد کلان جنبه های مشترک بسیاری دارند. آن ها زیرمجموعۀ رشتۀ اقتصاد سنجی را دربرمی گیرند، که با استفاده از روش های ریاضی و آماری روابط اقتصادی را تجزیه و تحلیل می کند. امروزه روش های پیچیدۀ اقتصاد سنجی برای موضوع هایی از قبیل پیش بینی اقتصادی به کار برده می شوند. راگنار فریش و لیونید کانتوروویچ از پیش گامان این رشته اند. هدف های اقتصادی به دو بخش تقسیم می شوند: هدف های اثباتی که با توصیف های عینی، واقعی و علمی چگونگی عملکرد اقتصاد را بیان می کنند، و هدف های هنجاری که دستورالعمل ها و توصیه هایی را برای درمان بیماری های مشهود عرضه می کنند. با این حال، داوری های ارزشی اقتصاددانان به نحوی اجتناب ناپذیر، در فرمول بندی های آنان دخالت می کنند. اقتصاد با انتشار کتاب ثروت ملل آدام اسمیت (۱۷۷۶)، چنان رشد کرد که علمی مستقل تلقی شد؛ آلفرد مارشال وضعیت سنّتی اقتصاد نئوکلاسیک را تثبیت کرد و پس از آن، با تعدیلی که جان مِینارد کِینز در آن انجام داد، به صورت استاندارد امروزی درآمد. برخی از دیگر متفکران مهم اقتصادی عبارت اند از دیوید ریکاردو، تامس مالتوس، جان استوارت میل، کارل مارکس، ویلفردو پارتو، و میلتون فریدمن. فهرستی از برندگان جایزه نوبل در رشته اقتصاد در جدول آمده است.

فرهنگستان زبان و ادب

[اقتصاد] ← علم اقتصاد
{economy} [اقتصاد] 1. مجموعه ای از فعالیت های اقتصادی در چارچوب تولید و مصرف که به استناد آن نحوۀ تخصیص منابـع در یک ناحیـۀ جغـرافیایی یا حوزه مشخص می شود 2. منابع و ثروت یک کشور یا یک منطقه، به ویژه آنهایی که برحسب تولید و مصرف قابل تعریف اند

نقل قول ها

اقتصاد یا ترازمان به یک نظام اقتصادی در یک منطقه جغرافیایی مشخص اطلاق می شود و در برگیرنده تولید، توزیع یا تجارت و مصرف کالاها و خدمات در آن منطقه یا کشور می باشد. یک اقتصاد مجموع کل ارزش معاملات میان فعالان اقتصادی نظیر افراد، گروه ها، سازمانها و حتی ملتهاست.
• «در بسیاری کشورها مردم از این که می گویند اقتصاد مشکل است و آنها نخواهند فهمید، از اینکه گفته می شود “مسائل اقتصادی و مالی را فقط گروه کوچکی از کارشناسها می فهمند و بقیه دنیا نمی فهمد“، از این حرفها خسته شده اند. این حرفها شوخی است چیزی به نام علم اقتصاد وجود ندارد. این مسائل، مسائل سیاسی و اجتماعی هستند مسائل فرهنگی و ادبی هستند و هر کسی می تواند در این زمینه ها نظری داشته باشد.» -> توما پیکتی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنظیم و ساماندهی اموال‏ خصوصی و عمومی و عملیّات مرتبط با آن را اقتصاد می گویند.
اقتصاد در لغت به معنای اعتدال و میانه روی است و آنچه در شناسه آمده اصطلاحی در علم اقتصاد است.

بیان علم اقتصاد
علم اقتصاد عبارت است از دانش بررسی تولید ثروت و مصرف کالاها و خدمات و سامان دادن به ثروت، صنعت و منابع ملّی و استفاده بهینه از اندیشه‏ها.

بابهای فقهی مرتبط با اقتصاد
اسلام در کنار توجّه به بُعد معنوی حیات انسانی، به زندگی مادّی و حیات اقتصادی بشر نیز توجّه ویژه کرده است. از این رو، در فقه، بابهای بسیاری به شئون مختلف این بُعد از زندگی انسان اختصاص یافته است، مانند زکات، خمس، انفال، تجارت، قرض، دین، رهن، تفلیس، حجر، ضمان، حواله، صلح، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، ودیعه، عاریه، اجاره، وکالت، کفالت، وقف، صدقات، عطیه، هبه، سبق و رمایه، وصیت، عتق، جعاله، کفارات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، غصب، شفعه، احیاء موات، لقطه، ارث و دیات. همچنین بخشهایی از دیگر بابها به گونه‏ای با مسائل مالی مرتبط‏اند، مانند نکاح، خلع، یمین، نذر و عهد.
مباحث اقتصادی با بیش از صد هزار مسئله، افزون بر یک چهارم مباحث فقه را در بر می‏گیرد و حجم به نسبت زیادی از آیات و روایات را به خود اختصاص داده است.

ارکان اقتصاد
...

[ویکی فقه] اقتصاد (ابهام زدایی). واژه اقتصاد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اقتصاد (فقه)، تنظیم و ساماندهی اموال خصوصی و عمومی و عملیّات مرتبط با آن و به کار رفته در فقه• اقتصاد (اخلاق)، به معنای میانه روی و یکی از مصادیق اعتدال
...

[ویکی فقه] اقتصاد (اخلاق). اعتدال به معنای میانه روی است که در همه امور حتی در عبادات، از اصول مسلم قرآنی و روایی است که بستر بسیاری از توصیه ها و هنجارهای اخلاق اسلامی محسوب می گردد.. یکی از مصادیق بسیار پررنگ اعتدال، میانه روی در معیشت و اقتصاد مالی می باشد که در این نوشتار بر مسائل، فضائل، آثار و راه کارهای میانه روی در معیشت و اقتصاد مالی پرداخته خواهد شد.
به طور کلی اعتدال و میانه روی در مطلق امور حتی در عبادات
حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۴۱۴، بوستان کتاب، قم، چ سوم، ۱۳۸۱.
اقتصاد در لغت به معنای میانه روی در کارها است و شامل هر کار می شود
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۶۷۲، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق - بیروت، چ اول، ۱۴۱۲ ق.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) همواره پس از نمازها از دعاهایی که می کرد این بود که: خدایا، میانه روی در هر دو حال از فقر و دارایی را به من نصیب کن
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۴۸، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
...

[ویکی فقه] اقتصاد (فقه). تنظیم و ساماندهی اموال‏ خصوصی و عمومی و عملیّات مرتبط با آن را اقتصاد می گویند.
اقتصاد در لغت به معنای اعتدال و میانه روی است و آنچه در شناسه آمده اصطلاحی در علم اقتصاد است.

بیان علم اقتصاد
علم اقتصاد عبارت است از دانش بررسی تولید ثروت و مصرف کالاها و خدمات و سامان دادن به ثروت، صنعت و منابع ملّی و استفاده بهینه از اندیشه‏ها.
الفقه ج۱۰۷، ص۹.
اسلام در کنار توجّه به بُعد معنوی حیات انسانی، به زندگی مادّی و حیات اقتصادی بشر نیز توجّه ویژه کرده است. از این رو، در فقه، بابهای بسیاری به شئون مختلف این بُعد از زندگی انسان اختصاص یافته است، مانند زکات، خمس، انفال، تجارت، قرض، دین، رهن، تفلیس، حجر، ضمان، حواله، صلح، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، ودیعه، عاریه، اجاره، وکالت، کفالت، وقف، صدقات، عطیه، هبه، سبق و رمایه، وصیت، عتق، جعاله، کفارات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، غصب، شفعه، احیاء موات، لقطه، ارث و دیات. همچنین بخشهایی از دیگر بابها به گونه‏ای با مسائل مالی مرتبط‏اند، مانند نکاح، خلع، یمین، نذر و عهد.
مباحث اقتصادی با بیش از صد هزار مسئله، افزون بر یک چهارم مباحث فقه را در بر می‏گیرد و حجم به نسبت زیادی از آیات و روایات را به خود اختصاص داده است.
الفقه ج۱۰۷، ص۴۴.
...

[ویکی فقه] اقتصاد (قرآن). اقتصاد از قصد به معنای میانه روی آمده است
در اصطلاح، دانشی است که به بررسی فعالیت های فردی و اجتماعی مربوط به تولید، مبادله و مصرف کالا و خدمات می پردازد. گفتنی است که در این مدخل، مباحثی از اقتصاد مورد بحث قرار می گیرد که بیش تر، جنبه کلی و ارزشی دارد و هر یک از موضوعات اقتصادی مانند انفاق، مالکیت و... در جایگاه الفبایی خود آورده شده است. در این مدخل از واژه های «اسراف»، «اکل»، «اموال»، «انفاق»، «تبذیر»، «ربا»، «رزق»، «شراب»، «طعام»، «طیبات»، «مال»، «نعمت» و... استفاده شده است.
اقتصاد در قرآن
قرآن کریم در آیات ۵۸ تا ۶۲ سوره بقره ضرورت آشنائی با علم اقتصاد را مطرح نموده است. بنی اسرائیل تا قبل از ورود به بیت المقدس بیابانگرد بودند و با آزادی کامل عمل می کردند اما وقتی اجازه ورود به بیت المقدس را یافتند ملزم به مراعات شرایط و ضوابط زندگی شهری و قوانین اقتصادی شدند. علامه طباطبائی معتقد است شرایط زندگی در شهر بیت المقدس تسلیم بودن در برابر قوانین اقتصادی و حقوق شهروندی است که اگر تابع این قوانین همزیستی و حقوق شهروندی شوند از هرج و مرج و متلاشی شدن نجات می یابند.
عناوین مرتبط
آزادی اقتصادی؛ آسیب شناسی اقتصادی؛ اصلاحات اقتصادی؛ اصول اقتصاد؛ اقتصاد و معنویت؛ اهمیت اقتصاد؛ رشد اقتصادی؛ وابستگی اقتصادی.

جدول کلمات

آکانومی, صرفه جویی

پیشنهاد کاربران

در پهلوی " آبریک " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو

ترازمایه

به طور طبیعی ارتباط فرهنگی شبه جزیره عربستان با ملل دیگر قبل از ظهور اسلام نیز وجود داشته است

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وارتا ( سنسکریت )
لاگاه ( سنسکریت: لاگهَوَ )
پاشکیت ( کردی: پاشه که وت )

Finance

کدبانی

زربانی. بازربانی

بیش از هفتاد درصد عربی ، ایرانی است و بسیاری از واژه ها کخ گمان میکنیم عربی اند ، ایرانی اند مانند واژه قاضی وجنایت و . . . واژه اقتصاد نیز برخی گمان میکنند ایرانی است و در دیگر زبان های هند و اروپایی میتوان این واژه را دید از جمله در زبان آلمانی ، ما نباید فراموش کنیم که زبان عربی را ایرانی ها پدید آوردند و چون این زبان ، واژه چندانی نداشت ، ایرانی ها واژه های بسیاری در این زبان ریختند

لغت آریایی�اکتساد�که گویش ایرانی آن�اختساداست و عرب آنرا�اقتصاد�مینویسد ریشه در زبان آلمانی دارد و ساخته شده از لغت�اکتسی�که خود از ریشه هندواروپایی��agبه معنای گذاشتن مدیریت سوارکردن پیشبردن به دست آمده است. لغت�اکتسی� ( سرمایه - دارایی ) که در ارمنستان�ակցիաakts’ia� ( share ) �خوانده میشود و در روسیه به دو شکل اکتسی�акции�به معنای�finance�و اکتیوактив�به معنای�assets�به کار میرود در دو واژه ازبکستانی�aktsiyadorlik� ( سرمایه - دارایی ) وaktsiyador� ( سرمایه گذار ) �نیز به کار رفته که از ایندو واژه ایرانی�اختساد�به دست آمده است. واژگان زیر همگی به معنای سرمایه گذارshareholder�هستند که از ریشه�اکتسی�ساخته شده اند:



ازبکستان:�aktsiyador

آلبانی:�aksioneri

باسک:�akziodun

بلاروس:�акцыянер

بلغارستان:�акционер

کاتالان:�accionista

چک - اسلواک:�akcion�ř

دانمارک:�aktion�r

استونی:�aktsion�r

فرانسه:�actionnaire

ایتالیا:�azionista

لاتویا:�akcionārs

لیتوانی:�akcininkas

مقدونیه:�акционер

نروژ:�aksjon�r

لهستان:�akcjonariusz

پرتغال:�acionista

رومانی:�acționar

روسیه:�акционер

صربستان:�акционар

اسپانیا:�accionista

سوئد:�aktie�gare



بدینسان روشن میشود�که�لغت�ایرانیاختساد←اقتصاد هیچ ربطی ( رپتی ) به ریشه�عربی قصد ندارد و از باب عربی افتعال ساخته نشده است.





با درود به پیشگاه پارسی دوستان گرانسنگ:
بنده با بررسی جستارهای گوناگون درباره این واژه چنین برداشتم:
این واژه در باب افتعال عربی از واژه اقتصد و ریشه چهار بخشی است. در آیات قرآن کریم آمده <و منهم مقتصد:برخی میانه رو هستند> پس نمی توان این واژه را با پارسی یکی دانست.
واژه کساد نیز که شاید دوستمان برشمرده باشند از: ( دهخدا )
کساد. [ ک َ ] ( ع اِمص ) ناروائی متاع و جز آن . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ناروائی متاع و بی رواجی اشیاء و عدم خریداری آن . ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . ناروا شدن متاع و کالاباشد. ( برهان ) . فارسیان کساد را به معنی کاسد هم استعمال نمایند و این مجاز است . ( آنندراج ) :
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشائی بوقت خندیدن .
بنده چند برابر برای این واژه یافتم بمانند میان داری، میانه روی، میان کاری، اندازه داری
ولی ( خدابیامرز ) دهخدا باز چنین آورده است:
اقتصاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) میانه راه رفتن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . میانجی نگاه داشتن . ( تاج المصادر بیهقی ) . میانه نگاه داشتن . ( ترجمان القرآن ) .
◄ ( اِمص ) میانه روی در هر کاری . ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) . قصد.
♦ علم اقتصاد ؛ عبارت از علم به مجموع وسایلی است که برای رفع نیازمندیهای مادی بشر از آن استفاده میشود.
اکنون با هم سنجی این واژگان باید چم را در واژه دیگی جست که بتواند به پول و سرمایه و نیز گذاری داشته باشد.
به واژگان زیر بنگرید:
داشته، دارایی
و نگهداشت
با آمیختن آنها
می توان واژه داشته داری، داشت داری، داشت دارانه، داشت آوری، داشت آورانه و از این دست را پیشنهاد نمود.
باسپاس


اکثر واژه ها در اصل یکی هستند. مطابق با شرایط جغرافیایی و اجتماعی و گویش های محلی و فرهنگ و آداب مناطق مختلف و. . . . تغییر یافتند. مثلا cat و قط،
cut و قطع ، father و پدر ، mather و مادر ، و هزاران نمونه دیگر

اقتصاد
کدیوری ، خانه داری ، کَدمداری ، خانه مَداری، کَردوَرزی ،
وَرزگَری ، وَرزداری ، وَرزمداری ، وَرزاری ، وَرزَندی

اقتصاد و یا فلسفه ثروت نام دیگری است بر این واژه در علم تجارت

میانه روی
( قصد، یقصد، اقتصاد : میانه روی کرد، میانه روی می کند، میانه روی )

اقتصاد
آلمانی ها به این فهمیده یا مفهوم می گویند :
Wirtschaft
که خود از دو بخش ساخته شده :
Wirtschaft : Wirt - schaft
Wirt = این واژه همریشه با " وَرز " پارسی است که در کاشتورزی یا کشاورزی از آن واژه ساختیم و در کُل به مینهء کار و کنشی را پیوسته انجام دادن است.
schaft = از کارواژهء schaffen که در پارسی: کَردن و انجام دادن میتوان مینید ( معنی کرد ) ، ولی در اسل این واژه همریشه با واژهء : شُفتَن یا شوفتَن یا شوبیدن پارسی است که آن را به سورت : آشُفتن یا آشوبیدن داریم که مینهء آن نَفیَنده یا منفی شده است چون پیشوند " آ " در اینجا مینهء واژه را برمی گرداند مانند : کندن # آکندن ، بُردن # آبُردن / آوُردن ؛ از نگر دانش ریشه شناسی شُفت یا شوب به مینهء گیخت، گیز ( انگیختن ) ، هَرک ، اَرک ، اَرد ، اَرت ( حرکت ) است که مایه انجام کار میشود.
اگر بخاهیم گرته برداری کنیم : وَرزشُفت ، وَرزشوبی
روی هم رفته مینهء وَرز و شفت : کاری را پِیوسته کردن
پیش نهاد های دیگر :
کَدآمایی ، کَدآماد ، کَدآمود = برای کَد یا خانه که در اینجا نگریسته ( یا نزریده و منظور ) کشور است هزینه ها و درینه ها ( خرج و دخل ) را آمودن یا آمادن یا آماییدن ( تهیه و تدارک دیدن ) است.

در پارسی واژه ی مانبد maanbod به چم اقتصاد آمده.
علم اقتصاد = دانش مانبد، مانبدشناسی

ترازمانن، مانبد، پاشکیت

دارایی

آبوری ( ئابوری ) در زبان کرمانجی

موضوعات جالبی را خواندم از مخاطبانی که نظرات خویش را نوشته اند.
اصلا قبل از این فکر می کردم که اقتصاد ممکن از کلمه قصد عربی گرفته شده باشد اما با مطالعه بیش تر و جست وجو در این مورد و مخصوصا چک کردن این صفحه و نظریات کسانی که نظر دادند، توانست مرا کمک کند تا درباره کلمه اقتصاد بیش تر به فهمم.

با پوزش، نگرش دوستانی که ریشۀ واژه اقتصادرا اقتصد می دانند بویژه ایرانیار گرامی نیازعلی شمس را نمی پذیرم و این واژه همانست که در زبان های اروپایی بسیار دیده می شود به چم اکتساد که به اختساد در پارسیک دیگرگون شده است. درقرآن بزرگوار در آیه های گوناگون آمده است که قرآن به زبان عربی شیوا برشما فرودآمده است، از جمله سوره ی یوسف / آیه ی ۲ که می گوید: �ما قرآنی عربی نازل کرده ایم، باشد که شما دریابید. � و نیز در شعرا / ۱۹۵ و موارد مشابه دیگر. از سوی دیگر کاوش های اسلام شناسان و قرآن شناسان برجسته، از آن میان آرتور جفری، زبان شناس و اسلام شناس انگلیسی ( پروفسور دانشگاه کلمبیا و نیز دارنده ی کرسی الاهیات در دانشگاه های نیویورک و قاهره ) و مفسران و زبان شناسان اسلامی نیز در گذشته گاه خود به فارسی بودن برخی از واژگان فارسی موجود در عربی اشاره کرده اند. آرتور جفری نیز در موارد گوناگونی به این که فارسی بودن این واژه ها برای نویسندگان اسلامی شناخته شده بوده است نیز اشاره کرده و منابع آن ها را نیز برشمرده است )
نخستین پژوهش جداسر ( مستقل ) در این باره، به دوره ی میانی اسلام باز می گردد. موهوب بن احمد مشهور به ابی مقصور جوالیقی ( ۵۳۹ هجری ) از پیشگامان این کوشش در سده ی ششم هجری بوده است. وی در کتاب خود المعرّب بیش از ۸۰۰ واژه را در زبان عربی فارسی دانسته است. در دوره کنونی، دکتر محمد التونجی پژوهشگر گرانسنگ مصری بیش از ۳۰۰۰ واژه را فهرست کرده اندکه از زبان پارسیک به قرآن راه یافته است. من شماری از واژه های دکتر التونجی را گردآورده ام و به اندازه ای برایم کشش داشت که با سختی بسیار توانستم نسخه ای از نبیگ ( کتاب ) دکتر التوجی را در قاهره تهیه کنم که بزودی آنرا دریافت خواهم کرد و کوشش خواهم کرد که آنرا به فارسی روان ترجمان کرده و در رایاتار در دسترس همگی ایرانیاران و دوستداران زبان پرنغز پارسی قرار دهم، زبانی که به گفتار استاد جلال الدین کزازی توانمندترین زبان زیباشناختی در جهان است.

با درود
و با سپاس از اشکان عزیز که بدینسان با دیدی پژوهشگرانه، دقیق و تقریبا جامع برای تبیین این واژه همت گماشته اند، اما با نگاه به این واژه با زبان ترکی این کلمه و ریشه ی آن گویا شده و معنی و منشا خود را بیان میکند:
لغت "اکتساد" در ایران، که در دو واژه "aktsiyadorlik" و "aktsiyador" در ازبکستان، شکل کامل خود را حفظ کرده و نمایش میدهد، بر اساس زبان ترکی چنین وندسازی شده است:
"aktsiyadorlik" : همان واژه ی "iktisiyadorluk" می باشد که برای یک ترک زبان معنی دار است. پیشوند "i" در ترکی رایج بوده و تقریبا مثل "ال" عربی به اول بعضی کلمات در قدیم اضافه میشد که میتوان آن را حذف کرد. با حذف "i" تلفظ حروف باقی مانده مشکل میشود ولی شکل قابل بیان آن در زبان ترکی آذری و آناتولی به گونه زیر خود نمایی میکند:
kasiyadorluk: همان واژه ی "kasayadurluk" که از دو واژه "kasaya" "durluk" تشکیل شده است.
"kasaya": از دو قسمت "kasa" "ya" تشکیل شده است به معنی "به کاسه"
"durluk": یک نوع مصدر برای فعل "dur " می باشد که واژه "durluk" در ترکی به معنی "ایستادگی کردن بر"
میباشد.
با این توضیح که در قدیم مغازه دار کاسه ای به عنوان ظرف جمع آوری سکه در مغازه داشته است، معنی واژه "kasiyadorluk" برای یک شنونده ترک زبان اینگونه معنی و مفهوم پیدا میکند: معنی "ایستادگی کردن بر کاسه ی جمع آوری سکه" ، به مفهوم "صبوری در مغازه برای کسب درآمد" و "صبوری در تجارت" می باشد.
با سپاس از صبوری، تلاش و علاقه ی دوستان برای پی بردن به حقیقت واژگان، به امید فردایی به روشنی حقیقت
بدرود


اقتصاد به پارسی یعنی تراز داری همچنین این را باید گفت که بسیاری از واژگان معرب نشدند و تعدادی معرب شدند امروز ۴۶ درصد از واژگان عربی و معرب شده هستند

زبان پارسی دیرینه بسیاری از کردی و بلوچی دارد

لطفاً با منبع معتبر دلیل بیاورید

‏شیتا = ثروت، wealth ( کالا یا خدمات )
شیتاچرخه = اقتصاد، economy
شیتاشناسی، شیتاچرخه شناسی = دانش اقتصاد، economics

{ "شیتا" برگرفته از واژه ی "شَئیتَ" اوستایی به معنای ثروت است }

بن مایه: فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی

سرمایه . . . . اقتصاد کارشناس سرمایه . . . . اقتصاد دان

ترازمان

دارایی و سرمایه

داد و ستد . . دارایی . .

بهرهمندی


کلمات دیگر: