کلمه جو
صفحه اصلی

رشد


مترادف رشد : رویش، نشو، نمو، بلوغ، کمال، صلاح، هدایت ، ضلالت، غی، گمراهی

برابر پارسی : رُست، رویش، گُوالِش

فارسی به انگلیسی

growth, development, maturity, accretion, increase, increment, swell, swelling

growth, development, maturity


accretion, development, growth, increase, increment, swell, swelling


فارسی به عربی

تشکیل , زیادة , مراهقة , نمو
( رشد( ) ) عمر

تشکيل , زيادة , مراهقة , نمو


مترادف و متضاد

increase (اسم)
فزونی، افزایش، اضافه، ترقی، توسعه، رشد، تکثیر

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

growth (اسم)
پیشرفت، افزایش، ترقی، اثر، نمود، نتیجه، روش، رشد، حاصل، تومور، گوشت زیادی، چیز زائد

formation (اسم)
ساختمان، صف، ارایش، احدای، تشکیلات، شکل، سازمان، تشکیل، رشد، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن

pickup (اسم)
ترقی، انتخاب، رشد، پیکاپ، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون

رویش، نشو، نمو


بلوغ، کمال


صلاح، هدایت


۱. رویش، نشو، نمو
۲. بلوغ، کمال
۳. صلاح، هدایت ≠
۴. ضلالت، غی، گمراهی


فرهنگ فارسی

براه راست رفتن، ازگمراهی در آمدن، براه راست رفتن، ازگمراهی در آمدن، پایداری درراه
۱ - ( مصدر ) براه راست رفتن . ۲ - از گمراهی بیرون آمدن . ۳ - ( اسم ) هدایت رستگاری . ۴ - راستی . ۵ - پیروزی .
رشد بن سعد از روایت است

مجموعه‌ای از دگرگونی‌های جسمی هر موجود به‌سوی بالیدگی


فرهنگ معین

(رُ شْ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به راه راست رفتن ، هدایت شدن . ۲ - بالیدن ، نمو کردن . ۳ - (اِمص . ) نمو، ترقی .
(رَ شَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) هدایت داشتن ، به راه راست شدن . ۲ - (اِمص . ) هدایت . مق . گمراهی ، ضلال .

(رُ شْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به راه راست رفتن ، هدایت شدن . 2 - بالیدن ، نمو کردن . 3 - (اِمص .) نمو، ترقی .


(رَ شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هدایت داشتن ، به راه راست شدن . 2 - (اِمص .) هدایت . مق . گمراهی ، ضلال .


لغت نامه دهخدا

رشد. [ رَ ش َ ] (ع اِ) راه راست . (دهار) (منتهی الارب ) :
هر ضریری کز مسیحی سر کند
او جهودانه بماند از رشد.

مولوی .


|| (اِمص ) اصابه ٔ حق .اصلاح . (یادداشت مؤلف ). || راه برداری . براهی . برهی . رستگاری . (یادداشت مؤلف ). نجات . نجاح :
که نگردد سنت ما از رشد
نیک نیکی را بود بد راست بد.

مولوی .


ور نباشد طفل را گوش رشد
گفت ِ مادر نشنود گنگی شود.

مولوی .


- رَشَد داشتن ؛ رستگار بودن . در رستگاری و نجات بودن . (یادداشت مؤلف ) :
چون ز مرده زنده بیرون می کشد
هرکه مرده گشت اودارد رشد.

مولوی .


- رَشَد یافتن ؛ رستگاری یافتن . نجات پیدا کردن . (یادداشت مؤلف ) :
هرکه او چل گام کوری را کشد
گشت آمرزیده و یا بد رشد.

مولوی .


- راه رَشَد ؛ راه رُشْد. راه رستگاری :
این بدانسو آن بدینسو می کشد
هر کسی گوید منم راه رشد.

مولوی .



رشد. [ رَ ش َ ] (ع مص ) راه راست یافتن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به راه شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت یافتن . (از اقرب الموارد).


رشد. [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد. از اصحاب روایت است . (از منتهی الارب ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 26 شود.


رشد. [ رُ ] (اِخ ) نام مردی . (از منتهی الارب ).


رشد. [ رُ ] (ع مص ) به راه شدن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت شدن . (از اقرب الموارد). راه راست یافتن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). راه راست گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) تمیز نیک و بد. استقامت بر راه حق و تصلب در آن . استقامت در طریق حق و قرار و پایداری در آن . رَشَد. رشاد. بسامانی . برهی . براهی . (یادداشت مؤلف ). استقامت در راه حق با استواری در آن . ضدغی . (از اقرب الموارد). راست ایستادن در راه حق با ثبات و قرار. (منتهی الارب ). || رستگاری . مقابل غی . خلاف گمراهی و نابسامانی و نابراهی . (یادداشت مؤلف ).
- راه رشد؛ راه رستگاری . راه صلاح و صواب : راه رشد خود را بندید [ بوسهل ] و آن باد که در او شده بود از آنجا دور نشد و از تسحب و تبسط بازنایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334). باد تخت و ملک در سر برادر ما شده بود... و شب روز به نشاط مشغول شده . راه رشد بندید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ج 74).
|| (اِ مص )در تداول فارسی زبانان ، رشد کردن . نمو کردن . بالا کردن . (یادداشت مؤلف ). نشو و نما.
- امثال :
رشد زیادی مایه ٔ جوانمرگی است . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 868).
- حد رشد ؛ حد تکامل . حد بلوغ . رسیدن به سنی که مسائل اجتماعی و امور زندگی و خیر و شر را بتوان تشخیص داد.
- رشد اجتماعی ؛ تکامل اجتماعی . درک اجتماعی . (یادداشت مؤلف ). فهم و درک مسائل اجتماعی .
- رشد سیاسی ؛ تبحر و آگاهی در سیاست . (یادداشت مؤلف ). درک و استنباط امور سیاسی . فهم سیاسی .
- رشد ملی ؛ تکامل از حیث درک حقوق و وظایف ملی . فهم و درک مسائل ملی و میهنی . (یادداشت مؤلف ).
- رشدیافته ؛ تکامل یافته . ترقی کرده . (یادداشت مؤلف ).
- || هدایت شده : جاه پدران رشیافته ٔ خود یافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312).
|| در شرع رشد عبارت است از سلوک راه راست یعنی صلاح راه دین و اصلاح مال ، کما قال اﷲ تعالی : ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم . (قرآن 6/4). (آنندراج ). در فقه ، حفظ مال . اختیار ملایم در تصرفات . (یادداشت مؤلف ).


رشد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام مردی . (از منتهی الارب ).


رشد. [ رُ ] ( ع مص ) به راه شدن. ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ). هدایت شدن. ( از اقرب الموارد ). راه راست یافتن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( مصادر اللغه زوزنی ). راه راست گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) تمیز نیک و بد. استقامت بر راه حق و تصلب در آن. استقامت در طریق حق و قرار و پایداری در آن. رَشَد. رشاد. بسامانی. برهی. براهی. ( یادداشت مؤلف ). استقامت در راه حق با استواری در آن. ضدغی. ( از اقرب الموارد ). راست ایستادن در راه حق با ثبات و قرار. ( منتهی الارب ). || رستگاری. مقابل غی. خلاف گمراهی و نابسامانی و نابراهی. ( یادداشت مؤلف ).
- راه رشد؛ راه رستگاری. راه صلاح و صواب : راه رشد خود را بندید [ بوسهل ] و آن باد که در او شده بود از آنجا دور نشد و از تسحب و تبسط بازنایستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334 ). باد تخت و ملک در سر برادر ما شده بود... و شب روز به نشاط مشغول شده. راه رشد بندید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ج 74 ).
|| ( اِ مص )در تداول فارسی زبانان ، رشد کردن. نمو کردن. بالا کردن. ( یادداشت مؤلف ). نشو و نما.
- امثال :
رشد زیادی مایه جوانمرگی است . ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 868 ).
- حد رشد ؛ حد تکامل. حد بلوغ. رسیدن به سنی که مسائل اجتماعی و امور زندگی و خیر و شر را بتوان تشخیص داد.
- رشد اجتماعی ؛ تکامل اجتماعی. درک اجتماعی. ( یادداشت مؤلف ). فهم و درک مسائل اجتماعی.
- رشد سیاسی ؛ تبحر و آگاهی در سیاست. ( یادداشت مؤلف ). درک و استنباط امور سیاسی. فهم سیاسی.
- رشد ملی ؛ تکامل از حیث درک حقوق و وظایف ملی. فهم و درک مسائل ملی و میهنی. ( یادداشت مؤلف ).
- رشدیافته ؛ تکامل یافته. ترقی کرده. ( یادداشت مؤلف ).
- || هدایت شده : جاه پدران رشیافته خود یافت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ).
|| در شرع رشد عبارت است از سلوک راه راست یعنی صلاح راه دین و اصلاح مال ، کما قال اﷲ تعالی : ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم. ( قرآن 6/4 ). ( آنندراج ). در فقه ، حفظ مال. اختیار ملایم در تصرفات. ( یادداشت مؤلف ).

رشد. [ رَ ش َ ] ( ع اِ ) راه راست. ( دهار ) ( منتهی الارب ) :
هر ضریری کز مسیحی سر کند
او جهودانه بماند از رشد.

فرهنگ عمید

۱. به راه راست رفتن، از گمراهی درآمدن.
۲. پایداری و ایستادگی در راه راست.
۱. نمو، ترقی، بالیدگی.
۳. [قدیمی] به راه راست شدن، از گمراهی به راه آمدن.
۲. [قدیمی] پایداری و ایستادگی در راه راست.

۱. به راه راست رفتن؛ از گمراهی درآمدن.
۲. پایداری و ایستادگی در راه راست.


۱. نمو؛ ترقی؛ بالیدگی.
۳. [قدیمی] به راه راست شدن؛ از گمراهی به‌ راه آمدن.
۲. [قدیمی] پایداری و ایستادگی در راه راست.


دانشنامه عمومی

رشد و نمو به تغییرات پی درپی و منظمی گفته می شود که از زمان تولد تا مرگ اتفاق می افتد. این تغییرات در ابعاد گوناگون جسمانی، عاطفی، شناختی و اجتماعی به وجود می آید و دارای الگو و نظم خاصی است و دارای آثار بلند مدّتی در زندگی فرد می باشد. رشد در دو بعد رسش و یادگیری انجام می پذیرد.
رشد یک فرایند مرحله ای اما مداوم و پیوسته است؛ و عموماً به هشت دورهٔ نوباوگی، نوپایی، کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی، میان سالی، پیری
رشد فرآیندی کل گراست و ابعاد مختلفی دارد که مهم ترین آن ها از دین روان شناختی ادراک، زبان، یادگیری، تفکر و حرکت است.
انعطاف پذیری در رشد به این معناست که انسان برای تغییر در مقابل تجربیات مثبت یا منفی زندگی خودش انعطاف پذیر است. متخصصین رشد معتقدند که بر اساس تغییرات گوناگون زندگی فرد دورة رشد نیز می تواند به طور ناگهانی تغییر یابد، این انعطاف پذیری به انسان کمک می کند تا نقایص و اختلالات رشدی را برطرف کند.

رشد (ابهام زدایی). رشد ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
رشد
رشد یاخته
هورمون رشد
زیست شناسی رشد
روان شناسی رشد

رشد (دهانه). رشد (دهانه) یک دهانه برخوردی در ماه است.

دانشنامه آزاد فارسی

رشد (حقوق). (در مقابل سَفَه، به معنی نادانی، مانند حالت معلولین ذهنی)، رشد در قانون مدنی ایران تعریف نشده، اما غیر رشید مطابق مادۀ ۱۲۰۸ ق.م. «کسی است که تصرف او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد». به کمک مفهوم مخالف این ماده می توان گفت رشد عبارت است از رسیدن انسان به سنّی که تصرفات او در اموال و حقوق مالی عقلایی باشد. شخص غیر رشید را سفیه نیز گویند. رشد، بعد از بلوغ است و تا قبل از رسیدن به سن بلوغ، رشد حاصل نمی شود. بنابراین ممکن است شخص بالغ باشد اما رشید نباشد، مانند مجنون یا سفیه که به ۱۸سالگی تمام رسیده، اما قوۀ تشخیص عقلی ندارد. ملاک رشد، برای معاملات ۱۸ سال تمام شمسی است که امارۀ رشد است و ملاک رشد برای ازدواج در پسران ۱۵ سال تمام شمسی و برای دختران ۱۳ سال تمام شمسی است. معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست، مگر با اجازۀ ولی یا قیم او، اعم از این که این اجازه قبلاً داده شده باشد یا بعد از انجام معامله یا تصرف. مع ذلک غیر رشید می تواند مانند صغیرِ ممیز تملک بلاعوض کند (مادۀ ۱۲۱۴ق.م.).

رشد (زیست شناسی). رشد (زیست شناسی)(growth)
در زیست شناسی، افزایش اندازه و توده، طی تکوین جاندار در دوره ای زمانی. رشد را غالباً برحسب افزایش زیست توده اندازه گیری می کنند. رشد با تقسیم یاخته ای میتوز و افزایش متعاقب اندازۀ یاخته ای و تمایز یاخته ها برای انجام اعمال ویژه همراه است. یاخته های خونی پستانداران و یاخته های ریشۀ گیاهان به این ترتیب رشد می کنند. همۀ جانداران رشد می کنند، هرچند آهنگ رشد آن ها طی زندگی تغییر می یابد. معمولاً رشد جاندار از منحنی S شکلی پیروی می کند که در آن، رشد ابتدا کُند، سپس سریع، و در انتهای حیات متوقف می شود. در دورۀ پیش از مرگ، رشد با سرعت گرفتن تباهی نسبت به جایگزینی یاخته های از دست رفته ممکن است منفی شود. در انسان ، رشد در شروع بلوغ به مدت کوتاهی سریع است. رشد تحت تأثیر عوامل وراثتی است و اندازۀ نهایی و ظاهر جاندار را تعیین می کند. رشد به مقدار کافیِ آب و مواد غذایی (رژیم غذایی) و در گیاهان، به نور و دمای مناسبی که نرخ فتوسنتز را تعیین می کنند، بستگی دارد.

فرهنگ فارسی ساره

رست، رویش، گُوالش


فرهنگستان زبان و ادب

{growth} [روان شناسی] مجموعه ای از دگرگونی های جسمی هر موجود به سوی بالیدگی

نقل قول ها

رشد
• «رشد یک فرایند اجتماعی است، یعنی شخصیّتِ انسان در ارتباطاتِ اجتماعی رشد می کند و رشدِ عقلانی، عاطفی و مهارتی انسان در گروِ حضورِ او در جامعه و درگیریِ او با مسائل اجتماعی است. با استعدادترین و باهوش ترین انسان ها را اگر از حضور در جمع و درگیری با مسائلِ اجتماعی محروم کنیم، رشد نخواهند کرد و یا دست کم رشدِ آنان موزون نخواهد بود.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رُشد در دو معنای توانایی حفظ مال و مصرف آن در راه درست و نمو به کار رفته است.از این عنوان در باب حج و به مناسبت در بابهایی نظیر نکاح، وصیت و قضاء سخن گفته اند.
بسیاری از فقها رشد به معنای نخست را به توانایی حفظ و ساماندهی مال به هزینه کردن آن در راههای درست و عقلایی، بدون اسراف و تبذیر و برخی، به ملکه نفسانی آن تعریف کرده اند.
← وحدت دو تعریف در معنا
در اینکه در تحقق رشد، علاوه بر توانایی حفظ مال، عادل بودن شرط است یا نه اختلاف است. قول دوم به اکثر، بلکه به مشهور نسبت داده شده است.
محجوریت کودک
کودک از تصرف در اموال خود به فروختن، اجاره دادن و مانند آن، محجور و ممنوع است و با رسیدن به سن بلوغ و برخورداری از رشد، از محجوریت خارج شده، اموالش در اختیار او قرار می گیرد.
← بالغ غیر رشید
...

جدول کلمات

نمو

پیشنهاد کاربران

بالندگی

شکوفا

رشد درخت : بزرگ شدن درخت
یک معنی رشد ، بزرگ شدن است
رشد کودکان : بزرگ شدن کودکان
درختان سریع الرشد : درختان زود بزرگ شد
Darakhtane zood bozorg shod
این خط سامی به دلیل ناتوانی اش مارا از کاربرد خط لاتین ناگزیر می کند و چه خوب است که این خط بسیار بد و ناکارآمد سامی را که زشت هم است کنار بگذاریم .

این واژه پارسی ست و همان رستن و رُست در پارسی پهلوی و در اوستایی رَئُد raod

رشد باید پارسی باشه، دودمانهای گوناگون آریایی گاهی س را ش گویش میکنند گاهی ش را س، مانند کوروش و کوروس ، هفت سین و هفت سین، پرسیا، پرشیا و. . .
رشد همان رست اوستایی است
و سامیها از ما گرفتن

《 پارسی را پاس بِداریم 》
رُشد
با دُرود ( با دُراست : دُ - راست )
رُشد اَرَبیده یِ رُستِ پارسی اَست که اَز آن چَند واژه یِ بَرساخته به پارسی دَرآمَده :
رُشد = رُست
راشِد = رُستار ، رویَنده
مُرشِد = رویانَنده ، رُستگَر
اِرشاد = رویاندَن ، رُستاندَن
رِشادَت = رُستیدِگی ، رویَندِگی ، رُستمَندی ، رویِشمَندی
رَشید = رویا ، رویان ، رُستمَند ، رویِشمَند ، رُسته، روییده
با سِپاس وَ دانگِه !

رویش

نمونه:
. . . چنین فرآیندی به نوبه ی خود، سویه ای از ناهمتایی میان درونمایه ( مضمون ) سرمایه داری رویش [رشد] و گسترش یافته با برونزد ( شکل ) وامانده ی سده ی میانی آن . . . را نیز بازمی تاباند

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/11/blog - post_61. html

رشد # نشو و نما


رفتن به سوی تکامل
معنی جدیدی هست که می گم شاید کسی خدایی ناکرده عقب ماندگی داشته باشه و با اینکه نوزده سال از سنش گذشته ولی می گن 9 سال رشد کرده یعنی بلوغ و تکاملش به اندازه یک فرد 9 ساله است


کلمات دیگر: