کلمه جو
صفحه اصلی

تولید


مترادف تولید : پدیدآوری، زایش، توالد، زادن، زاییدن، ایجاد، خلق، فرآوری، فرآورده، محصول

متضاد تولید : مصرف

برابر پارسی : بارآوری، پدید آوردن، زاستن، زای وری، ساختن، ساخته، فراورده، فراوری، فرآوری

فارسی به انگلیسی

fabrication, generation, making, manufacture, output, production

generation, production


فارسی به عربی

انتاج , صناعة

مترادف و متضاد

efficiency (اسم)
کفایت، سودمندی، بهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه

genesis (اسم)
ریشه، پیدایش، سنخیت، منشاء، تولید، تکوین، سفر پیدایش، طرز تشکیل، پسوند به معنی ایجاد کننده

generation (اسم)
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو

manufacture (اسم)
ساخت، تولید

production (اسم)
عمل، ساخت، محصول، استخراج، تولید، عمل اوری

output (اسم)
محصول، بازده، تولید، برونداد

production rule (اسم)
تولید، قاعده

turn-out (اسم)
اجتماع، ازدحام، تولید، اعتصاب، اعتصاب گر

پدیدآوری، زایش، توالد ≠ مصرف


زادن، زاییدن


ایجاد، خلق، فرآوری


فرآورده، محصول


۱. پدیدآوری، زایش، توالد
۲. زادن، زاییدن
۳. ایجاد، خلق، فرآوری
۴. فرآورده، محصول ≠ مصرف


فرهنگ فارسی

زایاندن، حاصل کردن چیزی ازطریق زراعت یاصناعت
۱ - ( مصدر ) زایاندن زادن . ۲ - پدید آوردن پیدا کردن ایجاد : تولید ثروت . ۲ - ( اسم ) زایش . جمع : تولیدات . یا تولید مثل . نظیر خود را پدید آوردن فرزند آوردن .
از گوسفند بچه گرفتن زایاندن قابله زن حامله را و از گوسفند بچه گرفتن پروردن از اصل چیزی پدید آوردن نزد معتزله فعل صادر از فاعل است با واسطه و مباشرت مقابل آنست

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پدید آوردن . ۲ - زادن . ۳ - (اِمص . ) زایش . ۴ - ایجاد.

لغت نامه دهخدا

تولید. [ ت َ ] ( ع مص ) از گوسفند، بچه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). زاینده گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زایانیدن قابله زن حامله را و از گوسفند بچه گرفتن. ( از اقرب الموارد ). زایانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || پروردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پرورش کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ازاصل چیزی پدید آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).پدید آوردن. ( دهار ). پدید آوردن چیزی از چیزی. ( از اقرب الموارد ). به معنی پیدا کردن چیزی از خاصیت و تأثیر نیز مستعمل میشود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- تولید مثل ؛... ادامه دودمان موجودات زنده مربوط به نیرو... و طریقه خاصی است که... تولید مثل نامند. ( جانورشناسی عمومی ج 1 ص 26 ). پدید آوردن نظیر خود. زاد و ولد کردن.
|| نزد معتزله فعل صادر از فاعل است با واسطه ای و مباشرت مقابل آن است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به مباشرت شود.

فرهنگ عمید

۱. چیزی را از چیز دیگر به وجود آوردن، زایاندن.
۲. (اقتصاد ) حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت.
۳. (اقتصاد ) مقدار کالای تهیه شده.

دانشنامه عمومی

تولید یا فرآوری، از اصطلاحات علم اقتصاد، به معنی تهیه کالا و خدمات مورد نیاز با استفاده از منابع و امکانات موجود است. و بر دو نوع است،تولید مداوم و تولید متناوب.فعالیّت تولیدی سلسله اقداماتی است که برای تبدیل منابع به کالاهای مورد نیاز صورت می گیرد.واژه Production در لغت به معانی استخراج، فراورده، محصول، کار، عمل، نتیجه، ارائه و تولید آمده است.اندازهء تولید یک اقتصاد شاخص گلبال صنعت است که با این شابلن جنس اقتصاد از جهت چیدمان اجتماعی تعیین و تاءیید می شود.
حییم، سلیمان؛ فرهنگ معاصر انگلیس به فارسی و فارسی به انگلیسی، تهران، فرهنگ معاصر، 1386، ص526.
▪▪بابک ،کاضمی؛مدیریت تولید،انتشارات پیام نور،1392
تولید یا ساخت نام صنعت بسیار مهمّی ست که از ماقبل تاریخ ایجاد شد. شاید بتوان تولید را اوّلین صنعت بشر دانست. نیاز به تولید، منجر به پیشرفت تمام رشته های مهندسی شد.
تولید یا فرآوری، از اصطلاحات علم اقتصاد، به معنی تهیه کالا و خدمات مورد نیاز با استفاده از منابع و امکانات موجود است. فعالیّت تولیدی سلسله اقداماتی است که برای تبدیل منابع به کالاهای مورد نیاز صورت می گیرد.
در اقتصاد، خلق مطلوبیت از طریق فعالیت انسانی است. تولید از نظر علم اقتصاد، دربردارنده خلق اشیا توسط انسان نیز هست؛ ولی شامل دیگر فعالیت های خدماتی چون حفاظت و نگهداری، پاکیزه سازی و ... هم می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

تولید (production)
فرآیندِ ساختِ یک کالا یا عرضۀ خدمت. سه روش مختلف سازمان دهی تولید عبارت اند از تولید کارمزدی۱، تولید دسته ای مواد۲، و تولید جاری۳. تولید، برحسب بخش های صنعتی به چند گروه طبقه بندی می شود: تولید اولیه۴ (استخراج معدن و کشاورزی)؛ تولید ثانویه۵ (تولید کارخانه ای)؛ تولید نوع سوم۶ (خدمات).
job productionbatch productionflow productionprimary productionsecondary productiontertiary production

تولید (ادبیات). (در لغت به معنای پروردن) اصطلاحی در بدیع. آن است که شاعری مضمون شعر شاعری دیگری را، با برخی از الفاظ آن، در شعر خود بیاورد و معنای دیگری تولید شود؛ مانند این شعر سعدی: رخسار یار در شکن زلف تاب دار/چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس، که شاعر دیگری آن را چنین گفته است: در زیر آن دو زلف زنخدان ساده بین/یک گوی در میان دو چوگان فتاده بین.

فرهنگ فارسی ساره

فراوری، فرآوری، زاستن، زایوری، ساخته، فراورده


فرهنگستان زبان و ادب

{articulation} [زبان شناسی] عملکرد اندام های آوایی در ایجاد آوا متـ . فراگویی
{production} [سینما و تلویزیون، شیمی، علوم مهندسی، مهندسی بسپار] [سینما و تلویزیون] 1. مجموعۀ مراحل آماده سازی و ساخت فیلم یا برنامه در سینما یا تلویزیون 2. مرحلۀ فیلم برداری فیلم یا برنامه که بین دو مرحلۀ پیش تولید و پس تولید قرار دارد [شیمی، علوم مهندسی] عملیات...

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تولید، اصطلاحی کلامی می باشد.
به معنای پدیدآوردن کاری به وسیله کاری دیگر.

مفهوم تولید
وقتی کاری به واسطه انجام شدن کاری دیگر صورت پذیرد، این عمل، تولد و آن کار، فعلِ متولده خوانده می شود، مثل حرکت کلید در قفل که متولد از حرکت دست است،

ارتباط مفهوم تولید با جبر واختیار
مفهوم تولید یا تولد با موضوع جبر و اختیار مرتبط است که نخستین بحث انتزاعی کلامی در جهان اسلام بوده و همواره یکی از مهمترین مباحث کلامی باقی مانده است

خلق الاعمال از اساسی ترین مناقشات معتزله و اشاعره
...

[ویکی شیعه] تولید؛ اصطلاحی کلامی به معنای پدیدآوردن کاری به وسیله کاری دیگر است.
وقتی کاری به واسطه انجام شدن کاری دیگر صورت پذیرد، این عمل، تولد و آن کار، فعلِ متولد خوانده می شود، مثل حرکت کلید در قفل که متولد از حرکت دست است.

پیشنهاد کاربران

ساخت


واژه ای بی معنی و عربی که برابر زیبای آن " ساخت و ساز " است.
ساخت و ساز در ایران بیمار است


کالاگری

صنعتگری

تولید
ریشهء این واژه پارسی ولی شکل کنون آن اربی ست :
این واژه از ریشه سه گانهء افزایندهء ( ثلاثی مزید ) : وَلَدَ گرفته شده و با آن واژه های: والِد ، والِده ، مُوَلِد ، مولود ، تولید ، تَوَلُد. . . بر ساخته شده است .
این واژه : والیدن ، والاندن یا بالیدن و بالاندن پارسی است که می توان برای تمام برساخته ها با این ریشه برابر سازی کرد :
والد و والده = والَنده ( بالَنده )
مولود = والیده ( بالیده )
تولید = والانِش ( بالانِش )
تَوَلُد = والِش ( بالِش )
پیش نهاد های دیگر :
از ریشهء زاد و زای : فَرزادن ، فرزاییدن ، فرزایاندن
والد = فرزا ، فرزاینده
مولود = فرزاد ، فرزاییده
تولید = فرزایانش
مُوَلِد = فرزایش



کلمات دیگر: