کلمه جو
صفحه اصلی

معتزله

فارسی به انگلیسی

sect of schismatics

فرهنگ فارسی

فرقه معتبری بودند در اسلام که در اواخر عصر بنی امیه ظهور کردند و تا چند قرن در تمدن اسلامی تاثیر داشتند موسس این فرقه و احل بن عطا از شاگردان حسن بصری ( م . ۱۱٠ ه.ق . ) . بود که با کمک عمر و بن عبید این فرقه را پدید آورد. پیروان این فرقه را در فارسی [ عدلی مذهب ] نیز میگفتند. ظهور این فرقه در تمدن اسلامی باعث ایجاد یک نهضت و تحول بزرگ فکری شد و مسلمین را بعلوم و فلسفه آشنا کرد زیرا اینان برای اثبات عقاید و افکار خود از قبیل توحید نفی جسمیت خدا عدل و اختیار و غیره از فلسفه استفاده میکردند و بمباحث عقلی و منطقی متوسل میشدند و روی همین اصل مورد بغض و کینه شدید اغلب فرق اسلامی مخصوصا محدثین و اشاعره بودند . این فرقه تقسیم شدند. اصول عقاید معتزله عبارتست از : ۱ - قول به [ المنزله بین المنزلتین ] ۲ - قول بتوحید.۳ - قول بعدل . ۴ - قول بوعد و وعید .۵ - امر بمعروف و نهی از منکر .
۱ - ( صفت ) مونث معتزل .

لغت نامه دهخدا

معتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث معتزل . رجوع به معتزل شود.


معتزله. [ م ُ ت َ زِ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث معتزل. رجوع به معتزل شود.

معتزله. [ م ُ ت َ زِ ل َ ] ( اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست. ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم این جماعت است شاگرد شیخ حسن بصری بوده یک روز در مسجد با شاگردان دیگر این حکایت می کرد که مرتکبان کبائر نه مؤمن اند و نه کافر و اثبات منزلت بین المنزلتین می کرد، شیخ این سخن بشنید و فرمود که «اعتزل منا» یعنی جدا شده و دور افتاده از ما و از این سخن این اسم معتزله بر آن فرقه ماند. ( غیاث ) ( آنندراج ). فرقه معتبری از فرق اسلامی هستند که از اول قرن دوم هجری در اواخر عهد بنی امیه ظهور کرده تا چند قرن در تمدن اسلامی تأثیر شدید داشته اند مؤسس این فرقه یکی از شاگردان حسن بصری به نام واصل بن عطا بود که با استاد خود بر سر سرنوشت مرتکب معاصی کبیره و تعیین حدود کفر و ایمان اختلاف نظر یافت و از مجلس درس او کناره گرفت و سپس یکی از شاگردان دیگر حسن به نام عمروبن عبید به او پیوست و این دو به یاری یکدیگر فرقه جدیدی را پدید آوردند به نام معتزله یا «اهل عدل و توحید» که در فارسی آنان را «عدلی مذهب » نیز گفته اند. علت تسمیه این فرقه به معتزله بنابر قول مشهور اعتزال و اصل و عمروبن عبید است از مجلس درس حسن بصری بر اثر اختلاف در سرنوشت مرتکبین معاصی کبیره. برخلاف حسن بصری که مرتکب معاصی را منافق و در حکم کافر می دانست ، واصل بن عطا وی را در منزلی واقع در میان دو منزلت کفر و ایمان قرار داد. معروف است واصل بعد از کناره گیری از مجلس درس حسن در بصره بر ستونی تکیه کرد و شروع به القاء عقاید خود نمود و چون حسن او را بدین صورت دید گفت :
«اعتزل واصل عنا» و به همین سبب واصل و معتقدین او را معتزله نامیده اند. قول دوم در وجه تسمیه این فرقه به معتزله آن است که از باب اعتزال خود از همه اقوال محدثه بدین اسم موسوم شده اند. مراد از اقوال محدثه سراسر اقوالی است که راجع به مرتکب کبیره حادث شده و آن چنان بود که مرجئه ایشان را مؤمن و ازارقه و برخی دیگر کافر می دانستند و حسن بصری منافق می شمرد. و اصل همه این مراتب را انکار کرد و از همه آن گفتارها اعتزال جست و عقیده مشهور خود را آورد و بدین سبب پیروان او را معتزله خواندند. مسعودی در مروج الذهب گوید علت تسمیه این فرقه به معتزله آن است که می گفتند مرتکب کبیره از کفار و مؤمنین اعتزال جست و معتزله یعنی قائلین به اعتزال صاحب کبایر. معتزله درباب ایمان معتقد بودند که ایمان عبارت است از خصال خیر که چون در کسی جمع شد او را مؤمن گویند لیکن فاسق از آنجا که جامع خصال خیر نیست ، مؤمن مطلق نیست اما کافر مطلق هم نمی باشد زیرا شهادت را جاری کرده است و قسمتی از اعمال خیر هم از او سر می زند. با اعتقاد بدین اصل معتزله مجبور شدند تمام وقایعی را که تا آن وقت در اسلام رخ داده بود توجیه و تأویل کنند و چون غالب تأویلات آنان در این مسائل به سود امویان بود برخی از خلفای اخیر بنی امیه مثل یزیدبن ولید و مروان بن محمد مذهب اعتزال را پذیرفتند. با آنکه فرق معتزله در اجرای عقاید خود با یکدیگر اختلافاتی داشتند برروی هم در پنج اصل با یکدیگر شریک بودند که عبارتند از:

معتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست . ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم این جماعت است شاگرد شیخ حسن بصری بوده یک روز در مسجد با شاگردان دیگر این حکایت می کرد که مرتکبان کبائر نه مؤمن اند و نه کافر و اثبات منزلت بین المنزلتین می کرد، شیخ این سخن بشنید و فرمود که «اعتزل منا» یعنی جدا شده و دور افتاده از ما و از این سخن این اسم معتزله بر آن فرقه ماند. (غیاث ) (آنندراج ). فرقه ٔ معتبری از فرق اسلامی هستند که از اول قرن دوم هجری در اواخر عهد بنی امیه ظهور کرده تا چند قرن در تمدن اسلامی تأثیر شدید داشته اند مؤسس این فرقه یکی از شاگردان حسن بصری به نام واصل بن عطا بود که با استاد خود بر سر سرنوشت مرتکب معاصی کبیره و تعیین حدود کفر و ایمان اختلاف نظر یافت و از مجلس درس او کناره گرفت و سپس یکی از شاگردان دیگر حسن به نام عمروبن عبید به او پیوست و این دو به یاری یکدیگر فرقه ٔ جدیدی را پدید آوردند به نام معتزله یا «اهل عدل و توحید» که در فارسی آنان را «عدلی مذهب » نیز گفته اند. علت تسمیه ٔ این فرقه به معتزله بنابر قول مشهور اعتزال و اصل و عمروبن عبید است از مجلس درس حسن بصری بر اثر اختلاف در سرنوشت مرتکبین معاصی کبیره . برخلاف حسن بصری که مرتکب معاصی را منافق و در حکم کافر می دانست ، واصل بن عطا وی را در منزلی واقع در میان دو منزلت کفر و ایمان قرار داد. معروف است واصل بعد از کناره گیری از مجلس درس حسن در بصره بر ستونی تکیه کرد و شروع به القاء عقاید خود نمود و چون حسن او را بدین صورت دید گفت :
«اعتزل واصل عنا» و به همین سبب واصل و معتقدین او را معتزله نامیده اند. قول دوم در وجه تسمیه ٔ این فرقه به معتزله آن است که از باب اعتزال خود از همه ٔ اقوال محدثه بدین اسم موسوم شده اند. مراد از اقوال محدثه سراسر اقوالی است که راجع به مرتکب کبیره حادث شده و آن چنان بود که مرجئه ایشان را مؤمن و ازارقه و برخی دیگر کافر می دانستند و حسن بصری منافق می شمرد. و اصل همه ٔ این مراتب را انکار کرد و از همه ٔ آن گفتارها اعتزال جست و عقیده ٔ مشهور خود را آورد و بدین سبب پیروان او را معتزله خواندند. مسعودی در مروج الذهب گوید علت تسمیه ٔ این فرقه به معتزله آن است که می گفتند مرتکب کبیره از کفار و مؤمنین اعتزال جست و معتزله یعنی قائلین به اعتزال صاحب کبایر. معتزله درباب ایمان معتقد بودند که ایمان عبارت است از خصال خیر که چون در کسی جمع شد او را مؤمن گویند لیکن فاسق از آنجا که جامع خصال خیر نیست ، مؤمن مطلق نیست اما کافر مطلق هم نمی باشد زیرا شهادت را جاری کرده است و قسمتی از اعمال خیر هم از او سر می زند. با اعتقاد بدین اصل معتزله مجبور شدند تمام وقایعی را که تا آن وقت در اسلام رخ داده بود توجیه و تأویل کنند و چون غالب تأویلات آنان در این مسائل به سود امویان بود برخی از خلفای اخیر بنی امیه مثل یزیدبن ولید و مروان بن محمد مذهب اعتزال را پذیرفتند. با آنکه فرق معتزله در اجرای عقاید خود با یکدیگر اختلافاتی داشتند برروی هم در پنج اصل با یکدیگر شریک بودند که عبارتند از:
1- قول به «المنزلة بین المنزلتین » و اینکه مرتکب کبیره نه کافر است و نه مؤمن بلکه فاسق است و فاسق از جهت فسق مستحق نار جحیم باشد. 2-قول به توحید و آن این است که صفات خداوند غیر ذات او نیست یعنی خداوند عالم و قادر وحی و سمیع و بصیر بذاته است . این صفات زاید برذات نیستند و مدعی بودندکه قول به قدم صفات غیر ذاتیه مستلزم قبول قدماء متعدد و نتیجه ٔ آن تصور شریک برای باری تعالی است . معتزله هر یک از آیات را که منجر به اثبات صفات زاید برذات می شد یعنی برای خداوند صفاتی مثل صفات مخلوق اثبات می نمود، به نوعی تأویل می کردند و علی الخصوص با کسانی که به تجسید واجب و رؤیت او به نحوی از انحاء معتقد بودند مثل مقاتل بن سلیمان معاصر واصل بن عطا و کرامیه و جزآنها مخالفت شدید می کردند و این مخالفت با مجسمه و مشبهه همواره در میان معتزله معمول بود. 3- قول به عدل و آن نتیجه ٔ قول به قدر است . معتزله دراین معنی بحث فراوان می کردند. خلاصه ٔ اقوال آنان در این باب آن است که خداوند خلق را به غایت خلقت که کمال باشد سیر می دهد و بهترین چیزی را که ممکن است برای آنان می خواهد. نه ارائه به شر می کند و نه طالب شر برای کسی است ، افعال مخلوق را از خوب و بد خلق نمی کند بلکه اراده ٔ انسان در انتخاب آنها آزاد و در حقیقت آدمی خالق افعال خویش است و به همین سبب هم مثاب به خیر و هم معاقب به شر می باشد. 4- قول به وعد و وعیدیعنی خداوند در وعد و وعید خود در پاداش مثوبات و کیفر کبائر صادق است . خلف خداوند از وعد مستوجب نقص اوست و همچنین است خلف از وعید مگر آنکه قلم عفو بر سیاهه ٔ گناهان کسی بکشد. مرتکب کبائر هم به اندازه ٔ گناهش عقاب و نسبت به ایمان و جنبه ٔ خیر خود ثواب می بیند پس مخلد در عقاب نیست . 5- امر به معروف و نهی ازمنکر. از مبانی مهم معتقدات معتزله قول به سلطه ٔ عقل و قدرت آن در معرفت نیک از بد هست ، در موردی که شرع سخنی از آن نگفته باشد، معتزله می گفتند از صفات و خواص هر چیز خوبی و بدی آن در نزد عقل آشکار است و این تمیز خطا از صواب برای همه میسر می باشد پس ملاک خوبی و بدی فقط امر و نهی شرعی نیست .
معتزله ایمان را معرفت به قلب و اقرار به لسان و عمل به جوارح می دانند و می گویند هر چه بر اعمال خیر آدمی افزوده شود بر ایمان او هم به همان نسبت افزوده خواهد شد و هر چه عصیان افزایش یابد وکارهای نابهنجار فزونی گیرد از ایمان هم به همان میزان کاسته می گردد.
معتزله به حدود بیست فرقه منقسم گردیدندکه بر روی هم همه ٔ شعب معتزله در اصول معینی که بدانها شهرت دارند شریکند. اسامی فرق مختلف معتزله عبارت است از: واصلیه ، عمرویه ، هذلیه ، نظامیه ، اسواریه ، معمریه ، بشریه ، هشامیه ، مرداریه ، جعفریه پیروان جعفربن حرب الثقفی (متوفی به سال 234)، جعفریه اتباع جعفربن مبشر همدانی (متوفی به سال 236)، اسکافیه ، ثمامیه ، جاحظیه ، شحامیه ، خیاطیه ، کعبیه ، جبائیه ، بهشمیه . از جمله ٔ فرقی که از ائمه ٔ معتزله در مقالات خود استفاده کرده اند فرق شیعه اند علی الخصوص شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشریه و امامیه ٔ اسمعیلیه و زیدیه . معتزله بر اثر استفاده از مباحث منطقی و فلسفی برای اثبات عقاید خود و شروع به بحث ها و مشاجرات و تألیف کتب و رسالات متعدد در اثبات معتقدات خود و رد افکار و عقاید دیگران در حقیقت بنیان گذار علم کلام در اسلام گردیده اند. (از تاریخ ادبیات ایران ج 1 تألیف ذبیح اﷲ صفا صص 52 - 57) :
گر درست است قول معتزله
این فقیهان بجمله کفارند.

ناصرخسرو.


و رجوع به اعتزال و الفرق بین الفرق ترجمه ٔ دکتر مشکور ص 17 و 111 و الملل و النحل شهرستانی و کشاف اصطلاحات الفنون و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف دکتر صفا و غزالی نامه و مصباح الهدایه چ همایی حاشیه ٔ ص 24، 26، 30، 36، 40 و ضحی الاسلام ج 3 و خاندان نوبختی شود.

فرهنگ عمید

فرقه ای از مسلمانان پیرو و اصل بن عطا که معتقد به مختار بودن انسان و حدوث عالم بودند.

دانشنامه عمومی

معتزله از جریان های اصلی کلامی در میان اهل سنت است. ایشان بر خلاف اهل حدیث که انبوه حدیث های اصیل و جعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند، عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی می دانستند؛ و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط می ساختند. بعدها اشاعره برخاستند و جانشین اهل حدیث شدند. اشاعره را می توان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آن ها نیز عقاید معتزله را مردود می دانستند.
توحید ذاتی: مقصود آن است که خداوند شریک و همتایی ندارد.
توحید صفاتی: یعنی صفات خداوند از نظر مفهوم متعددند، ولی از حیث مصداق و واقعیت عینی کثرت و تعددی در آن ها نیست و همگی عین هم و عین یکدیگرند.
توحید افعالی: یعنی همه آثار و افعالی که در گستره آفرینش تحقق می یابد، به حول و قوه الهی است.
توحید در عبادت: بدین معنا که جز خدای یگانه کسی شایسته پرستش نیست.
تأکید معتزله بر روی عقل آنچنان جدی بود که بر خلاف بسیاری از فقها که حدیث را مطلق می دانستند آنان اعتقاد داشتند که در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. به علاوه و باز بر خلاف نظر بسیاری از علما، اعمال و احادیث صحابه را مطلق و لازم الاجرا نمی دانستند. اما اساسی ترین و در عین حال بحث انگیزترین موضع گیری معتزله در بحث پیچیده مخلوق یا غیر مخلوق بودن قرآن پیش آمد.
ظهور این مکتب در زمان بنی امیه و در دوران حکومت عبدالملک مروان به سال ۶۵ تا ۸۶ هجری قمری است. معتزلیان طرفدار قدرت و حریت انسان بودند و آدمی را در رفتار و کردار خویش آزاد می دانستند. اساس مذهب معتزله مبتنی بر خردگرایی و آزاداندیشی است. اینان ابتدا به اصحاب العدل و عدلیه شهرت یافتند. معتزله اعمال بندگان را به اختیار خودشان می دانستند از این جهت قَدَریه نامیده شدند.
مؤسس فرقه معتزله ابوحذیفه واصل بن عطا الغزال است که شاگرد حسن یصار بصری بود. وی متولد مدینه در سال ۲۱ هجری قمری است و در سال ۱۱۰ نیز وفات یافته است. وی به رواج این اعتقاد پرداخت که هر کس مسئول رفتار خودش است و خداوند افعال بندگان را به خودشان واگذاشته است. در نظر ایشان اعمال بندگان به قَدَر (اختیار) انسان نسبت دارد. معتزله صفات ازلی خداوند را عین صفات ذاتی او می دانند و معتقدند اگر جز این باشد باید مانند مشرکان به چندخدایی قائل باشیم که خلاف توحید است.

دانشنامه آزاد فارسی

مُعتَزِله
(یا: معتزلیان؛ معتزلیه) از فرقه ها و مکاتب مهم کلامی اسلام، پیروان واصل بن عطاء، پدیدآمده در اواخر قرن ۱ و اوایل قرن ۲ق در بصره. به اعتقاد واصل بن عطا، از شاگردان حسن بصری، کسی که مرتکب گناه کبیره می شود، نه مؤمن مطلق است و نه کافر مطلق، بلکه فاسق، یعنی «منزلة بین المنزلتین» (جایی میان کفر و ایمان)، است و گویند چون با این اظهار از استادش فاصله گرفت، حسن بصری گفت: «اِعتزل عَنّا واصل»، یعنی واصل از ما کناره گرفت و از آن پس واصل و پیروانش معتزله نامیده شدند. اعتزال در عهد مأمون و معتصم و واثق، خلفای عباسی، رونق و رواج بسیار داشت و مذهب رسمی و دولتی بود، اما در خلافت متوکل، دستگاه خلافت و عامۀ مردم به سبب برخی عقاید عقل گرایانۀ معتزله و واقعۀ محنه با آنان به مخالفت برخاستند. از آن پس اهل حدیث از مخالفان اصلی معتزله بودند. تا اوایل قرن ۴ق مکتبی کلامی معارض با معتزله وجود نداشت، اما در این زمان ابوالحسن اشعری ظهور کرد و آرای کلامی اشاعره جای عقاید معتزله را گرفت. اگرچه تا قرن ۷ق متکلمان بزرگ معتزلی همچون زمخشری و ابن ابی الحدید سر برآوردند، اما مکتب معتزله رفته رفته رو به ضعف و انقراض نهاد. ابوالهذیل علاف، ابراهیم بن سیار معروف به نظام، جاحظ، ابوعلی جبائی، ابوهاشم جبائی و قاضی عبدالجبار همدانی در ری، از معتزلیان معروف مکتب بصره (این مکتب خلفای سه گانه را بر امام علی (ع) برتری می دادند) و بشر بن معتمد، ثمامة بن اشرس و ابن ابی دؤاد از بزرگان معتزلی مکتب بغداد بودند که به امام علی (ع) گرایش داشتند. اصول عقاید کلامی معتزله بر اصول توحید (مطلق و تنزیهی)، عدل (خدا فی حد ذاته عادل است)، وعد و وعید (پاداش نیکوکاران و جزای بدکاران واجب است)، منزلة بین المنزلتین، ضرورت امر به معروف و نهی از منکر اگرچه با شمشیر همراه باشد، نفی صفات زائد بر ذات خداوند، حسن و قبح عقلی، عدم جواز رؤیت خداوند و خلق قرآن استوار است. خردگرایی، آزاداندیشی، مختاربودن انسان، برتری عقل بر حدیث ونقل از دیگر ویژگی های معتزله است. شیعۀ امامیه در اصول اعتقادی، به جز اصل امامت،به معتزله نزدیک است. از فِرَق معروف معتزله می توان بشریّه، واصلیّه، هذیلیّه، نظامیّه، حائطیه، معمّریّه، مرداویه، ثمامیّه، هشامیه، جاحظیّه، جبائیه، خیاطیّه و نجاریّه را نام برد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این مذهب در اوایل قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا (۸۰- ۱۳۱) پدید آمد، در آن زمان مسئله مرتکبان گناه و حکم دنیوی و اخروی آنان مورد بحث جدی قرار داشت. خوارج آنان را کافر و مشرک دانسته و معتقد بودند اگر بدون توبه از دنیا بروند محکوم به عذاب ابدی خواهند بود، اما اکثریت امت آنان را مؤمن فاسق می دانستند، و حسن بصری آنها را منافق می دانست.در چنین شرایطی، و اصل بن عطا که از شاگردان حسن بصری بود، رای جدیدی را ابراز نموده، گفت: ایمان اسم مدح بوده و عبارت است از مجموعه ای از خصال و صفات پسندیده، و مرتکبان کبایر فاقد برخی از آن صفاتند، فسق نیز اسم ذم است، لذا فاسقان را نمی توان مؤمن نامید. و از طرفی، چون به توحید اقرار داشته و برخی از صفات حمیده را نیز دارا هستند، نمی توان آنان را مشرک و کافر نامید. و در نتیجه باید گفت: فسق حد وسط میان ایمان و کفر بوده و مرتکبان کبایر نه مؤمنند و نه کافر، ولی از آنجا که در قیامت، انسانها دو گروه بیش نیستند، گروهی اهل بهشت و گروهی اهل دوزخ،«فریق فی الجنة و فریق فی السعیر» و بهشت نیز جایگاه مؤمنان و صالحان است.بنابر این اگر فاسقان بدون توبه از دنیا بروند اهل دوزخ و مخلد در آنند، این نظریه به عنوان «منزلة بین المنزلتین » شهرت یافت.
درباره وجه تسمیه آنان به معتزله گفته شده است: چون واصل بن عطا و پیروان او پس از ابراز این نظریه، از مجلس درس حسن بصری کناره گرفتند، به این نام شهرت یافتند. در این باره وجوه دیگری نیز گفته شده است که یادآوری آن در اینجا فایده چندانی ندارد
سیر تحول تاریخی معتزله
مذهب معتزله در طول حیات خود تحولاتی را پشت سر گذاشته است .
← عصر امویان
معتزله در بحثهای کلامی و نیز تفسیر آیات قرآن،از عقل و تفکر عقلانی استفاده می کردند،و هرگاه نتایج استدلالهای عقلی آنان با ظواهر دینی مخالفت داشت،دست به تأویل ظواهر زده و بدین وسیله میان عقل و دین ایجاد هماهنگی می کردند.فیلسوفان اسلامی نیز از همین روش پیروی می کنند،که معتزله غالبا از تفکر جدلی بهره می گرفتند،ولی فیلسوفان اسلامی از تفکر برهانی. محقق لاهیجی نیز در تعریف روش معتزله گفته است: «این جماعت،ترتیب رأی عقلی نموده،آیات و احادیثی که مضمونش به حسب ظاهر موافق آرا و عقول ایشان نبودند،به تأویل آن بر نهج قوانین عقلی مبادرت می کردند»
اصول مذهب معتزله
...


کلمات دیگر: