کلمه جو
صفحه اصلی

جنگ جمل

دانشنامه آزاد فارسی

جنگ جَمَل
اولین جنگ داخلی در صدر اسلام، بین حضرت علی (ع) از یک سو و عایشه و طلحه و زبیر از سوی دیگر در ۳۶ ق، که به پیروزی حضرت علی (ع) انجامید. این جنگ در نزدیکی بصره درگرفت و چون عایشه جنگ را از روی شُتر زره پوشی که بر آن سوار بود، هدایت می کرد به جنگ جمل معروف گشت. عایشه به هنگام حج عمره از قتل عثمان باخبر شد و او که در ابتدا مردم را به شورش علیه عثمان دعوت می کرد پس از شنیدن بیعت مردم با حضرت علی (ع)، و خلافت وی، مردم را به خونخواهی عثمان شوراند و در ضدّیت با حضرت علی (ع) و واگذاشتن خلافت به شورا با مردم سخن گفت. طلحه و زبیر نیز که در طمع خلافت و فرمانروایی بودند به تحریک بیشتر عایشه پرداختند و بیعت خود را با حضرت علی (ع) از روی اکراه و ترس خواندند. آنان با کمک معاویه و عاملان عثمان سپاهی فراهم آورده به بصره رفتند. حضرت علی (ع) طی نامه ای از ابوموسی اشعری، عامل کوفه خواست تا مردم را برای پیوستن به او آماده کند ولی او مردم را از این کار بازداشت و آن را فتنه خواند. امام نیز ابوموسی را معزول و قَرظَه بن کعب انصاری را به جای او والی کوفه کرد. سپاهیان امام ۱۹ یا ۲۰ هزار تن و لشکریان شورشی ۳۰ هزار تن یا بیشتر بوده اند. قبل از جنگ حضرت علی (ع) کسانی را برای مصالحه نزد عایشه، طلحه و زبیر فرستاد و آنان را از برادرکشی منع کرد. ولی گروهی از کوفیان محرک قتل عثمان با هماهنگی خودشان به ناگاه جنگ را شروع کردند و صلح ایجاد نشد. جنگ به نفع حضرت علی (ع) و یارانش خاتمه یافت. او همه را از کشتن زخمیان، اسیران و فراریان نهی کرد و اسیر کردن زنان و به غنیمت گرفتن اموال آن ها را ناروا دانست. امام عایشه را با همراهانی، با احترام روانه مدینه کرد. از مرگ طلحه و زبیر بسیار اندوهناک شد چرا که در جنگ های صدر اسلام، برای پیامبر (ص) بسیار جنگیده بودند و فرمود تا آن ها را به خاک بسپارند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جَمَل ، جنگ ، نخستین جنگ داخلی در حوزه اسلامی ، میان علی علیه السلام و پیمان شکنان ( ناکِثین ) در سال ۳۶ رخ داد.
امام علی علیه السلام در ذیحجه ۳۵، در پی اصرار و اتفاق نظر مردم مدینه از مهاجران و انصار ، و به رغم میل باطنی خود، زمام خلافت را به دست گرفت .همه ، جز عده اندکی که گرایش عثمانی داشتند، با حضرت بیعت کردند.عده ای از مخالفان به شام و مکه گریختند.طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام ، دو تن از سرشناسان صحابه ، که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند، به حضرت علی دست بیعت دادند.گفته شده است که طلحه نخستین بیعت کننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آن را به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید. طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دست کم به فرمانروایی ولایات برسند.آن دو از علی علیه السلام خواستند که امارت و حکومت بصره و کوفه (یا عراق و یمن ) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست . چهار ماه پس از به خلافت رسیدن علی علیه السلام ، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی ، مردم از ایشان رویگردان شده اند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند.امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد عمره دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنه ای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست .امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند.با این حال ، امام فرمود که آنان به عمره نمی روند، بلکه قصد نیرنگ دارند.
هم پیمانی با عایشه
طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از عایشه ، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی ، که اکنون از یاران نزدیک علی و سرداران او شده اند، با آنان همراه شود.پس از مدتی ، سرانجام ، عایشه خواست آنان را پذیرفت . اگرچه طلحه و زبیر، به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی علیه السلام ، آنان خود قاتلان عثمان بودند. آنان ادعا می کردند که توبه کرده اند و برای جبران گناه خویش ، می خواهند انتقام خون عثمان را، که به ستم کشته شده است ، بگیرند و کار خلافت مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند.آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. طلحه و زبیر، برای توجیه پیمان شکنی خویش ، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کرده اند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از امیرمؤمنان ندارند. امام فرمود که زبیر می پندارد با دستش بیعت کرده است ، نه با دلش ؛ پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا می کند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد طلحه ، که از بنی تَیم و هم طایفه ابوبکر بود، همچون زبیر، آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمی آورد.
خون خواهی عثمان
عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود، گمان می کرد، یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان ، طلحه به خلافت رسیده است ، روانه مدینه گردید؛ اما، هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی علیه السلام بیعت کرده اند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضدعثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه : نَعْثَل ) تشویق می کردی ، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند.
اتحاد ناکثین
...


کلمات دیگر: