کلمه جو
صفحه اصلی

اشعری

فرهنگ فارسی

منسوب به اشعریاقبیله اشعر، ومنسوب به فرقه اشعریه
( صفت ) ۱ - منسوب به اشعر ( یکی از قبایل عرب ) . ۲ - منسوب به فرق. اشعریه .
تمیم بن اوس اشعری از محدثان بود از عبد الله بن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند . وی بروزگار خلافت هشام بن عبد الملک در گذشت .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به اشعر (یکی از قبایل عرب ). ۲ - منسوب به فرقة اشعریه .

لغت نامه دهخدا

اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن اشعری شود.


اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوالقاسم سعدبن عبداﷲبن ابی خلف اشعری قمی . از اعیان و وجوه شیعه و معروف به شیخ الطایفه با امام عسکری (ع ) معاصر بود و به حضور آن حضرت نائل آمد. محمدبن احمد اشعری و احمدبن محمد خالد برقی متوفی بسال 274 یا 280 هَ . ق . و دیگران از وی روایت کرده اند. او راست : احتجاج الشیعة علی زیدبن ثابت فی الفرائض . الاستطاعة. الامامة. بصائرالدرجات فی المناقب . الرحمة. (از ریحانة الادب ج 1 ص 76).


اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بلال بن سعدبن تمیم سکونی اشعری . از تابعین شام بود و از پدرش روایت دارد و او را صحبتی است . اوزاعی و عمروبن شراحیل از او روایت کرده اند... مردم شام به کلام او همان عنایت داشتند که اهالی عراق به کلام حسن بصری . وی در عصر فرمانروائی هشام بن عبدالملک درگذشت . نسبت او به قبیله ٔ اشعر است . (از انساب سمعانی برگ 39 «الف »).


اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تمیم بن اوس اشعری . از محدثان بود. از عبداﷲبن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند.وی بروزگار خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت . نسبت او به قبیله ٔ اشعر است . (از انساب سمعانی برگ 39 الف ).


اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن عیسی بن عبداﷲبن سعدبن مالک بن احوص بن مالک اشعری . از فرزندان جماهربن اشعر بود که در قم میزیست و از بزرگان علمای رجال و فقه بشمار میرفت و بر همه ٔ دانشمندان مقدم بود. سلطان قم در امور آن شهراز رای وی استمداد می جست . سفرهائی به مشهد و عتبات کرد. او راست : الاظله و التوحید. و فضائل العرب و فضل المنی و المتعه و ناسخ و منسوخ . (از ریحانة الادب ).


اشعری. [ اَ ع َ ]( ص نسبی ) منسوب به اشعر. رجوع به اشعر شود. || منسوب به فرقه اشاعره. رجوع به اشاعره شود.

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن اشعری شود.

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر احمدبن عیسی بن عبداﷲبن سعدبن مالک بن احوص بن مالک اشعری. از فرزندان جماهربن اشعر بود که در قم میزیست و از بزرگان علمای رجال و فقه بشمار میرفت و بر همه دانشمندان مقدم بود. سلطان قم در امور آن شهراز رای وی استمداد می جست. سفرهائی به مشهد و عتبات کرد. او راست : الاظله و التوحید. و فضائل العرب و فضل المنی و المتعه و ناسخ و منسوخ. ( از ریحانة الادب ).

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران. از علمای شیعه بود. او راست : کتاب الجامع. کتاب النوادر. کتاب ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی ( ع ). ( ابن الندیم ). و صاحب ریحانة الادب نیای وی عمران را فرزند عبداﷲبن سعدبن مالک اشعری دانسته و او را از فقیهان اوایل قرن چهارم هجری شمرده است و هم آرد: سعدبن عبد اشعری از وی روایت کرده است و ابوجعفر از محمدبن خالد برقی روایت دارد. و علاوه بر تألیفات مذکور این دو کتاب را نیز به وی نسبت داده است : مناقب الرجال. نوادرالحکمة. رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 79 شود.

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوالقاسم سعدبن عبداﷲبن ابی خلف اشعری قمی. از اعیان و وجوه شیعه و معروف به شیخ الطایفه با امام عسکری ( ع ) معاصر بود و به حضور آن حضرت نائل آمد. محمدبن احمد اشعری و احمدبن محمد خالد برقی متوفی بسال 274 یا 280 هَ. ق. و دیگران از وی روایت کرده اند. او راست : احتجاج الشیعة علی زیدبن ثابت فی الفرائض. الاستطاعة. الامامة. بصائرالدرجات فی المناقب. الرحمة. ( از ریحانة الادب ج 1 ص 76 ).

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوموسی. رجوع به ابوموسی اشعری شود.

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) بلال بن سعدبن تمیم سکونی اشعری. از تابعین شام بود و از پدرش روایت دارد و او را صحبتی است. اوزاعی و عمروبن شراحیل از او روایت کرده اند... مردم شام به کلام او همان عنایت داشتند که اهالی عراق به کلام حسن بصری. وی در عصر فرمانروائی هشام بن عبدالملک درگذشت. نسبت او به قبیله اشعر است. ( از انساب سمعانی برگ 39 «الف » ).

اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) تمیم بن اوس اشعری. از محدثان بود. از عبداﷲبن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند.وی بروزگار خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت. نسبت او به قبیله اشعر است. ( از انساب سمعانی برگ 39 الف ).

اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران . از علمای شیعه بود. او راست : کتاب الجامع. کتاب النوادر. کتاب ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی (ع ). (ابن الندیم ). و صاحب ریحانة الادب نیای وی عمران را فرزند عبداﷲبن سعدبن مالک اشعری دانسته و او را از فقیهان اوایل قرن چهارم هجری شمرده است و هم آرد: سعدبن عبد اشعری از وی روایت کرده است و ابوجعفر از محمدبن خالد برقی روایت دارد. و علاوه بر تألیفات مذکور این دو کتاب را نیز به وی نسبت داده است : مناقب الرجال . نوادرالحکمة. رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 79 شود.



اشعری . [ اَ ع َ ](ص نسبی ) منسوب به اشعر. رجوع به اشعر شود. || منسوب به فرقه ٔ اشاعره . رجوع به اشاعره شود.


فرهنگ عمید

۱. از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند.
۲. (صفت نسبی ) [جمع: اشاعِرَة] پیرو فرقۀ اشعری.

دانشنامه عمومی

اشعری می تواند به موارد زیر اشاره کند:
اشاعره

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشعری (ابهام زدایی). اشعری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالحسن علی اشعری، متکلم نامدار و بنیان گذار مکتب اعتقادی اشاعره• ابوموسی اشعری، از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و از افراد حکمیت و فریب خورده توسط عمروعاص• احمد بن محمد بن عیسی اشعری، از راویان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از یاران ائمه (علیهم السلام)• ادریس بن عبدالله اشعری قمی، از عالمان و راویان بلند مرتبه شیعی در سده اول هجری قمری• ابواسحاق ابراهیم بن جعفر اشعری، از محدّثین اصفهان در قرن چهارم هجری• ابواسحاق ابراهیم بن عامر اشعری اصفهانی، از محدّثان اصفهان در قرن سوم هجری
...

[ویکی شیعه] اشعری (ابهام زدایی). اشعری، ممکن است به یکی از این موارد اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

بنظر من اشعری به کسی گفته میشه
که از روی جبر واستدلال وتحکیم شعر بگه
که بیشتر این حالات در شاعران قدیم دیده میشد
اما حالا شاعران بیشتر از روی اختیار و عشق شعر میگن


کلمات دیگر: