کلمه جو
صفحه اصلی

مذهب


مترادف مذهب : آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله | زراندود، مطلا

متضاد مذهب : مفضض

برابر پارسی : کیش، روش، آیین، دین، راه

فارسی به انگلیسی

gilt, illuminated, illuminator, gilder, faith, religion, revealed religion, illuminated (as a book)

gilt, illuminated (as a book)


religion


faith, religion, revealed religion


فارسی به عربی

دین , طائفة

عربی به فارسی

افراس , افراه , عقيده , اصول , حکمت , تعليم , گفته


مترادف و متضاد

sect (اسم)
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

religion (اسم)
دین، کیش، مذهب، ایین

denomination (اسم)
پول، مذهب، نام گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، واحد جنس

illuminator (اسم)
مذهب

gilder (اسم)
مذهب

gilded (صفت)
مذهب، طلاکاری شده، مطلا

illuminated (صفت)
مذهب، روشن شده، اشراقی

آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله


زراندود، مطلا ≠ مفضض


فرهنگ فارسی

راه وروش، طریقه، مذاهب جمع، طلاکاری شده، زرکوبی شده، زراندود
( اسم ) طلا کاری شده زراندود : سلطان ... ابوالعلائ را با جامه و استری بازین مذهب با ساخت و افسار زر از بارگیران خاص بداد . توضیح ساخت درمتن چاپی ساجب چاپ شده .
طلا کاری کننده

فرهنگ معین

(مُ ذَ هَّ) [ ع . ] (اِمف .) زر اندود شده .


(مَ هَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دین ، آیین . ۲ - راه ، روش . ج . مذاهب .
(مُ ذَ هَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) زر اندود شده .

(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دین ، آیین . 2 - راه ، روش . ج . مذاهب .


لغت نامه دهخدا

مذهب . [ م َ هََ ] (ع اِ) در اصطلاح علم کلام اسلامی ، طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی ، خاصه امامت که منشاء اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی و یا تفسیر ظاهر کتاب خداست ، مانند مذهب شیعه ٔ امامی ، اشعری ، معتزلی و ماتریدی و در اصطلاح فقهی روش خاص در استنباط احکام کلی فرعی از ظاهر کتاب و سنت مانند فقه مذهب شیعه ، حنفی ، مالکی ، حنبلی و غیره : در این که گفتم ، معما و تأویل نیست به هیچ مذهب از مذاهب . (تاریخ بیهقی ص 318). سلطان محمود (رض ) گفت مذهب راست از آن امام بوحنیفه رحمه اﷲ قبایان دارند. (تاریخ بیهقی ص 205) مذهب ایشان آن است که نماز نگزارند و روزه ندارند و غسل جنابت نکنند. (تاریخ بخارا ص 88، از فرهنگ فارسی معین ). هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی میگفتند. (کلیله و دمنه ).
من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بد
پاکتر ز آن کز دم آتش برون آید ذهب .

ناصرخسرو.


خلقی ازین شد به سوی مذهب مالک
قومی از آن شد به سوی مذهب نعمان .

ناصرخسرو.


نگه کن که چون مذهب ناصبی
پر از باد و دود است و پر میغ و غم .

ناصرخسرو.


در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت .

مولوی .


|| روش . طریقه . طریقت . شیوه . مسیر. راه و رسم . پیشه :
علم و عمل مذهب من است و تو می
علم نجوئی که گاوبی عملی .

ناصرخسرو.


تو گوئی که چون و چرا را نگویم
همین است نزدیک من مذهب خر.

ناصرخسرو.


یک دوست بسنده کن که یک دل داری
گر مذهب عاشقان عاقل داری .

(از کلیله و دمنه ).


اهمال را در مذهب حمیت رخصت نمی بینم . (کلیله و دمنه ).
عشق آمد و جام جام درداد
ز آن می که خلاف مذهب آمد.

خاقانی .


عشقی که دل اینچنین نورزد
در مذهب عشق جو نیرزد.

نظامی .


ستم در مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمکار آشنا نیست .

نظامی .


مذهب عاشق ز مذهبها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست .

مولوی .


با هر کسی به مذهب خود باید اتفاق
شرط است یا موافقت جمع یا فراق .

سعدی .


عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی از این جمله برستی .

سعدی .


در مذهب ما باده حلال است و لیکن
بی روی تو ای سرو گلندام حرام است .

حافظ.


|| هریک از شعب دینی . (یادداشت مؤلف ). شعبه ای ازدین . (فرهنگ فارسی معین ): مذهب شیعه ، مذهب شافعی ، مذهب مالکی و غیره .
روز که شب دشمنیش مذهب است
هم به تمنای چنان یک شب است .

نظامی .


بهر چنین خشکسال مذهب خاقانی است
از پی کشت رضا چشم به نم داشتن .

خاقانی .


مهر بریدن ز دوست مذهب ما نیست
لیک چنین هم طریق و رسم ترابود.

خاقانی .


- مذهب جعفری ؛ رجوع به جعفری شود.
- مذهب شیعه ؛ رجوع به شیعه شود.
|| امت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به معانی قبلی شود. || مسیر. راه . طریق . محل ذهاب :
هر کبوتر می پرد در مذهبی
وین کبوتر جانب بی جانبی .

مولوی .


ماه عرصه ٔ آسمان را هر شبی
می برد اندر مسیر ومذهبی .

مولوی .


|| مکتب . نحله . مسلک فلسفی یا سیاسی :
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم .

خاقانی .


|| اصل . || وضوگاه . (از منتهی الارب ). متوضا. آبخانه . (مهذب الاسماء) (فرهنگ خطی ). محل حاجت که پیش از نماز به آنجا می روند. (ناظم الاطباء). خلاء. (متن اللغة). || قانون . انتظام و ترتیب . (ناظم الاطباء). || (مص ) ذهاب . ذهوب . (متن اللغة). رجوع به ذهاب شود :
حاش للّه که مرا نیست بدین ره مذهب
جز که هزلی است که رفته ست میان شعرا.

مسعودسعد.



مذهب . [ م ُ ذَهَْ هََ ] (ع ص ) زراندودکرده شده . (غیاث اللغات ). مطلی . زرداندود. زرین . به زرکرده . مزوق .مزخرف . ذهیب . زرنگار. (یادداشت مؤلف ) :
سپید است دستار لیکن مذهب
سیاهست جبه ولی رنگ بسته .

خاقانی .


سلطان ... ابوالعلاء را با جامه و استری با زین مذهب با ساخت و افسار زر از بارگیران خاص بداد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 20، از فرهنگ فارسی معین ). || تذهیب شده . کتاب و نوشته ای که سرفصل های آن یا حواشی صفحاتش با آب طلا و شنگرف و رنگهای دیگر تزیین شده باشد :
ابر چنان مطرد سیاه و بر او برق
همچو مذهب یکی کتاب مطرد.

منوچهری .


|| ساخته شده با تارهای زر. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود.

مذهب . [ م ُ ذَهَْ هَِ ] (ع ص ) زراندودکننده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). که به طلا انداید چیزی را. که طلاکاری و تذهیب کند. || که حواشی و سرفصل های کتب را باآب طلا و رنگهای دیگر تزیین کند و بیاراید. نعت فاعلی است از تذهیب . رجوع به تذهیب شود. || زردوزی کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی قبلی شود.


مذهب . [ م ُ هََ ] (اِخ ) کعبه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم است کعبه را. (از متن اللغة). || وسواس . وسوسه . (یادداشت مرحوم دهخدا از معجم الادباء). گویند: به مذهب ؛ یعنی وسواسی دارد در ریختن آب و کثرت استعمال آب هنگام وضوساختن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). و مُذهِب شیطان این وسوسة است . (از متن اللغة). || دیو وضو که بر اسراف آب انگیزد، قال ابوطاهر: و کسر هاء الصواب . (از منتهی الارب ). رجوع به معنی قبلی و مُذهِب شود. || (ص ) کمیت مذهب ؛ اسبی که بیشتر زردی زند تا سرخی ، خلاف مدمی که بیشتر به سرخی زند از زردی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و هی المذهبة. (از متن اللغة). || زراندود از دوال و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).مطلی . طلاکرده شده . مُذَهَّب . ذهیب . (از متن اللغة).


مذهب . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) برنده . دورگرداننده . (ناظم الاطباء). زائل کننده . نعت فاعلی است از اذهاب ، به معنی ازالة. رجوع به اذهاب شود. || زراندودکننده . (ناظم الاطباء). رجوع به مُذَهِّب شود. || (اِخ ) شیطانی که شخص را وادار به وسواس در وضو و زیاد ریختن آب می کند. رجوع به مُذهَب شود.


مذهب. [ م َ هََ ] ( ع اِ ) در اصطلاح علم کلام اسلامی ، طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی ، خاصه امامت که منشاء اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی و یا تفسیر ظاهر کتاب خداست ، مانند مذهب شیعه امامی ، اشعری ، معتزلی و ماتریدی و در اصطلاح فقهی روش خاص در استنباط احکام کلی فرعی از ظاهر کتاب و سنت مانند فقه مذهب شیعه ، حنفی ، مالکی ، حنبلی و غیره : در این که گفتم ، معما و تأویل نیست به هیچ مذهب از مذاهب. ( تاریخ بیهقی ص 318 ). سلطان محمود ( رض ) گفت مذهب راست از آن امام بوحنیفه رحمه اﷲ قبایان دارند. ( تاریخ بیهقی ص 205 ) مذهب ایشان آن است که نماز نگزارند و روزه ندارند و غسل جنابت نکنند. ( تاریخ بخارا ص 88، از فرهنگ فارسی معین ). هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی میگفتند. ( کلیله و دمنه ).
من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بد
پاکتر ز آن کز دم آتش برون آید ذهب.
ناصرخسرو.
خلقی ازین شد به سوی مذهب مالک
قومی از آن شد به سوی مذهب نعمان.
ناصرخسرو.
نگه کن که چون مذهب ناصبی
پر از باد و دود است و پر میغ و غم.
ناصرخسرو.
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت.
مولوی.
|| روش. طریقه. طریقت. شیوه. مسیر. راه و رسم. پیشه :
علم و عمل مذهب من است و تو می
علم نجوئی که گاوبی عملی.
ناصرخسرو.
تو گوئی که چون و چرا را نگویم
همین است نزدیک من مذهب خر.
ناصرخسرو.
یک دوست بسنده کن که یک دل داری
گر مذهب عاشقان عاقل داری.
( از کلیله و دمنه ).
اهمال را در مذهب حمیت رخصت نمی بینم. ( کلیله و دمنه ).
عشق آمد و جام جام درداد
ز آن می که خلاف مذهب آمد.
خاقانی.
عشقی که دل اینچنین نورزد
در مذهب عشق جو نیرزد.
نظامی.
ستم در مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمکار آشنا نیست.
نظامی.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست.
مولوی.
با هر کسی به مذهب خود باید اتفاق
شرط است یا موافقت جمع یا فراق.
سعدی.
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی از این جمله برستی.
سعدی.

فرهنگ عمید

زراندود، طلاکاری شده، زرکوبی شده.
۱. راه وروش، طریقه.
۲. هریک از فرقه ها و گرایشات دینی با مجموعه ای از آیین ها و آموزه ها.

۱. راه‌وروش؛ طریقه.
۲. هریک از فرقه‌ها و گرایشات دینی با مجموعه‌ای از آیین‌ها و آموزه‌ها.


زراندود؛ طلاکاری‌شده؛ زرکوبی‌شده.


دانشنامه عمومی

مذهب در اصطلاح علم کلام اسلامی، طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی، خاصه امامت که منشأ اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی یا تفسیر ظاهر کتاب الهی است، مانند مذهب شیعهٔ دوازه امامی، اشعری، معتزله و ماتریدی و در اصطلاح فقهی روش خاص در استنباط احکام کلی فرعی از ظاهر کتاب و سنت مانند فقه مذهب شیعه، حنفی، مالکی، حنبلی و غیره است.
مذهب در گذشته به مکتب های فکری درون یک دین (مانند مذاهب چندگانه فقه اسلامی) اطلاق می شد. در مغرب زمین، واژه Religion به معنای مکتب های درون یک دین و به معنای خود دین به کار می رود. حدود نیم قرن است که در ایران تحت تأثیر این موضوع، کلمه مذهب را به هر دو معنا استعمال می کنند. این اصطلاح در زبان عربی و فارسی به دو مفهوم بکار رفته است.
بر این اساس مذهب را می توان هر یک از شاخه های دینی هم معنی کرد.
در ادبیات فارسی در بسیاری از منابع مذهب به معنی روش و پیشه، راه ورسم و طریقت فکری نیز به کار رفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

به معنی راه و روش و مشرب و مکتب. اصطلاحی در ادیان به معنای شاخه ها و گرایش های سازمان یافتۀ درون دینی که در مسائل کلامی یا فقهی با دیگر شاخه ها تفاوت دارند. بزرگ ترین مذاهب در اسلام دو مذهب شیعه و سنی اند که هریک شاخه های فرعی کوچک تری نیز دارند. اختلاف اصلی این دو در معنای خاصی است که شیعیان از امامت در نظر دارند و اهل سنت آن را نمی پذیرند. شیعیان با اختلافاتی که در تعیین امام میانشان پیش آمد به مذاهب بزرگ اثنی عشریه، اسماعیلیه و زیدیه تقسیم شدند. مذاهب مهم کلامی مسلمانان معتزله، اشاعره، و ماتُریدیه هستند. مذاهب مهم فقهی نیز با انتساب به پیشوایانشان جعفری، مالکی، حنفی، حنبلی و شافعی هستند که همه جز مذهب جعفری سنی اند. در علوم اسلامی علمی که به توصیف و بیان عقاید مذاهب و مکاتب بشری می پردازد علم ملل و نحل نام دارد. گاهی مکتب های فلسفی را نیز به مذهب تعبیر می کنند مانند مذهب اصالت تجربه.

فرهنگ فارسی ساره

آیین، کیش


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «مذهب» به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، مذهب گفته می شود. در این تعریف، می توان مذهب را در ارتباط با اصل دین هم به کار برد، به عنوان نمونه، پیامبر (صلی الله علیه وآله)، بنیان گذار مذهب اسلام بوده است، اما اکنون در مورد اصل اسلام از واژه «دین» و یا «آیین» استفاده می شود.
مذهب در گذشته به مکتبهای فکری درون یک دین (مانند مذاهب چهارگانه یا پنجگانه فقه اسلامی ) اطلاق می شد.در مغرب زمین ، واژه ((Religion)) به معنای مکتبهای درون یک دین و به معنای خود دین به کار می رود و حدود نیم قرن است که متجددان کشور ما تحت تاءثیر این موضوع ، کلمه مذهب را به هر دو معنا استعمال می کنند.
مذهب در زبان عربی و فارسی
این اصطلاح در زبان عربی و فارسی به دو مفهوم بکار رفته است. الف : مفهوم خاص که عبارتست از شاخه ای مخصوص از دین مانند مذاهب شیعه و تسنن نسبت به دین اسلام . ب : مفهوم عام و کلی که با مفهوم دین مترداف و همسان است. چنانکه گفته می شود مذاهب اسلام و مذهب زرتشت که مقصود دین اسلام و دین زرتشت می باشد.
نظر شهید مطهری
استاد مطهری می گوید: اسلام به حکم اینکه مذهب است و به حکم اینکه دین خاتم است بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای بر پاداشتن عدالت اجتماعی آمده است چنانچه در آیه ۲۵ سوره حدید به این مسئله اشاره می کند و هدف اسلام نجات محرومان و مستضعفان و نبرد و ستیز با ستم پیشیگان است.
منبع
...

جدول کلمات

دین

پیشنهاد کاربران

کیش

مذهب DENOMINATION :[اصطلاح جامعه شناسی] فرقه ای دینی که پویایی احیاگرایانه ی خود را از دست داده و به صورت یک هیأت نهادی شده در آمده است و تعداد قابل توجهی از افراد از آن پیروی می کنند.
منبع https://rasekhoon. net

آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله | زراندود، مطلا

دین از واژه اوستایی دئنا به چم وجدان گرفته شده. در دانش دین شناسی ادیان دو بخش هستند که آنها را هند و آریایی و سامی می نامند. دین های هندی مانند هندو Hedonism بودا Buddhism و ادیان آریایی میترایی, زرتشتی و مزدایی هستند که در ایران زمین خانه دارند. دین های سامی هم یهودیت, ترسایی و اسلام هستند.
George Wilhelm Friedrich Hegel فرزانه آلمانی در هنگام درسهای دانشگاهی خود با پیش گفتار درسهایی در باره سرگذشت فرزان یا همان Philosophy می گوید: \\ کارنامه گذشتان جهان با کهن نگاری History ایران زمین آغاز می شود. چون در باره دین می نویسم خوب است بدانیم دین های آریایی چه درآیشی روی دینهای سامی گذاشته است. چنانکه ایرانشناسان آلمانی - اروپایی می نویسند: یهودیان که دستکم از 700 سال پیش از زایش مسیح در ایران زمین زندگی می کرده اند با ایرانیان دیگر با باور چون زرتشتی بر خورد داشته اند. آنها اندیشه های خود را در هنگام گفتگو های دوستانه برای یکدیگر باز گو می کرده اند و بر این پایه چیزهایی از دین زرتشتی آموخته و وارد دین یهودیت شده و می دانیم از این دین که پایه ادیان سامی است به دیگر دین های این گروه ( سامی ) رسیده. این چیز یا واژه ها آسمانها, دوزخ خشم خداوند و پافرده گناهان, آتش دوزخ پایان زمان ( روز رستاخیز ) بهشت, فرشتگان و ایزدان نیروی جان ( به تازی روح ) و روان همان نیروی خرد هستند. دیگر اینکه کیش مهر یا همان آئین میترا است که به گفته مارتین ورمازرن دانشمند و ایرانشناس فرانسه بدون داشتن شناخت در باره دین میترایی گذشته ترسایی Christianity در تاریکی و پوشیدگی خواهد ماند. چون دین اروپایی ها پیش از ترسایی میترا بوده و برای آن دستک هایی چون مهر کده ها و پیکره میترا و سکه هایی که هک کرده اند می باشد. بر روی پاره ایی از مهرکده ها کلیسا ساخته اند. مانند کلیسای بزرگ و نامی روم Santa Prisca و San Clemente و پیدا شدن بیش از 100 پیکره میترایی و یا سکه هایی که در دوران کسراهای رومی پرس شده. میترا در ستیز با دین ترسایی شکست خورد ونکه دین تازه ایی بنام Manichaeism به اروپا وارد شد که پیامبر آن ایرانی و همان مانی ( زادگاهش مداین ) بود. این کیش مدتی همرزم سر سخت دین ترسایی بود و داشت جهانگیر می شد که آمیخته ایی از آئین های ترسایی بودایی و زرتشت بود در آن هم ردی از خدا و ماده Materialism بود آنچه در دین زرتشت آنرا مزدا و انگر مینو ( اهریمن ) می نامند مانی آنرا به شکل خدا و ماده باز گو کرده بود. پندار نیک, گفتار نیک و کردار نیک را به شکل بستن دهان از گفتن دروغ و واژه های زشت, خوداری از خوردن گوشت و نوشیدن شراب , دیگر اینکه کوتاهی دستها از کشتن چهار پایان و کندن گیاهان باز گو کرده بود. در این دیدگاه از نسکهای دانشمند سوئدی Geo Widengren به نام مانی و مانیشی ایسم, کیش های ایرانی Glasenapp دین های جدا از ترسایی, نسک آئین میترا از دانشمند فرانسوی Martin Vermaseren , نوشته های فرزانه آلمانی هگل و گفتار های ایرانشناسان آلمانی را بکار برده ام.


دین را میتوان انحصار عام و هماهنگ کننده نظام های فکری از قبیل باورها و اعتقادات و معارف و نظام های ارزشی از قبیل احکام اخلاقیات و عدالت و نظام های پرورشی از قبیل قوانین و مقررات سیاسی و اجتماعی. مذهب انشعاب انحصار خاص از انحصار عام دین می باشد. به عنوان مثال مذاهب تسنن و تشیع در دین اسلام دو انشعاب خاص انحصاری از نظام سیاسی میباشند، یعنی تعیین و انتخاب جانشین در صدر اسلام پس از رحلت پیامبر و سپردن حکومت به دست یکی از خلفای چهار گانه : ابوبکر ؛ عمر ؛ عثمان و علی. سنی ها همانطور که در تاریخ اتفاق افتاده است، سه خلیفه اول را جانشین بر حق پیامبر می دانند و شیعه ها علی را.
بهر حال این حقیر بر این باور است که انحصار طلبی عام و خاص دین و مذهب را باید رام نمود و آن را به سوی اهلیت دعوت کرد تا از آدمیت فاصله بگیرد و به سوی انسانیت هدایت شود. و آنهم نه از طریق گوشمالی دادن از نوع کمونیستی بلکه با زبان خوش. دین و مذهب در سطح آدمیت را می توان به زبان تمثیل به یک فیل بی گناه و بی آزار در یک مغازه چینی فروشی تصور کرد که با خرطوم بدون داشتن قصد و نیت بد، کلیه بشقاب ها را از قفسه ها پایین بیندازد و آنها را بشکند و با سم روی تلاشه ها راه برود و سم خودرا زخمی کند و ناخواسته و ناآگاهانه به صاحب مغازه خسارات مالی و روانی برساند. بهتر بود که صاحب دکان چینی و لیوان فروشی پیشاپیش از ورد آن حیوان زبان بسته و بی آزار به مغازه جلوگیری می کرد، بجای آنکه بعدا بنشیند و خاک بر سر ریزد و اشکش جاروی شود و در سوک و غم مال از دست رفته فرو رود و آه و ناله سر دهد و از خداوند درخواست نماید که آن فیل کافر را به عذاب جهنمی دچار نماید و حق اورا کف دستش بگذارد.
والحاصل: انگیزه و نیروی محرکه پیدایش دین و مذهب را نباید روی ابر ها و در بالای قوس رنگین کمان و یا آسمان جستجو کرد بلکه در شهوت غریزه شهرت طلبی و نام آوری بنیان گذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی - مذهبی.

نوشته ی آرین را با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها و چند بهبود کوچک دیگر همراه پی افزوده ی زیر در تارنگاشتم به نشانی زیر درج نمودم:
نوشته ای سودمند، گرچه فشرده و تا اندازه ای نارسا و نیز در یکی دو جا از دیدِ من نادرست یا دستکم نیازمند بررسی دانشورانه بیشتر از کاربری به نام آرین، گنجانده شده در یکی از واژه نامه های اینترنتی. یکی دو تا از آن باره های نیازمند بررسی بیشتر، ریشه ی سامی دین ترسایی و �زایش مسیح� است. این را نیز بسیار کوتاه ناگزیرم بیفزایم که کسی به نام �عیسا مسیح� از هستی تاریخی برخوردار نیست؛ درست به همین شَوَند است که درباره اش از زادروز وی گرفته تا بسیاری چیزهای دیگر، جداگانگی های بسیاری میان پیروانِ آیین های گوناگون ترسایان دیده می شود. این را نیز بگویم که بنا بر گواهی های نیرومند، بخش بسیار بزرگی از آیین های درون کلیسا و ایستارهای پدید آمده در دین ترسایی بدست شناخته شده ترین و نامورترین پیرِ سپندینه ی ( قِدّیس ) ترسایان: �سنت آگوستین� که پیش از گرویدن به آن دین، یکی از برجسته ترین شاگردان مانی پیامبر بود به درون آن دین برده شد و آن را پربار نمود.

ب. الف. بزرگمهر ۱۴ خرداد ماه ۱۴۰۰

https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/06/blog - post_35. html


کلمات دیگر: