امامت . [ اِ م َ ] (ع مص ، اِمص ) پیشوایی کردن . پیشوا و
امام بودن . ریاست عامه . رجوع به اِمامَة شود
: جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست . (تاریخ بیهقی ).
امام امم ناصرالدین که در دین
امامت جز او را مسلم ندارم .
خاقانی .
به امامت و خلافت او تبرک و تیمن نمودند. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). || یکی از دو اصل مذهب
شیعه ، و در اصطلاح ریاست بر عامه است در امور دین و دنیابنیابت از حضرت رسول . بزرگترین اختلافی که در اسلام بین مسلمین بر سر مسائل دینی بروز کرده مسئله ٔ امامت یعنی جانشینی حضرت رسول است چه به اندازه ای که مسلمین در این خصوص با زبان و قلم و شمشیر با یکدیگر مناظره و مجادله و کشمکش کرده و جد و جهد و حرارت بخرج داده اند در هیچیک از موارد دیگر از ایشان تا این حد اختلاف و نزاع دیده نشده و علت این امر این است که مسئله ٔ امامت بیشتر جنبه ٔ سیاسی داشته و با پیشرفت عقیده ٔ یک فرقه یا فرقه ٔ دیگر زمام اداره ٔ امور دنیوی مسلمین نیز مثل امور دینی ایشان در کف پیشوای فرقه ٔ غالب قرار میگرفته است و این خلاف که از زمان رحلت حضرت رسول بروز کرده همه وقت بین مسلمین باقی بوده و هست . در باب اینکه چه کسانی استحقاق مقام امامت دارند وامام بچه ترتیب باید تعیین شود و اینکه آیا امام واجب است یا نه و در آن واحد یک امام کافی است یا
ائمه ٔ متعدد، بین فرق مختلف اسلامی اختلاف است . عموم فرق اسلامی بجز یک فرقه از خوارج و دو تن از رؤسای معتزله امامت را واجب میدانستند. فرقه ٔ نجدات از خوارج میگفتند اصلاً امامت واجب نیست ، مردم خود باید بر سبیل حق و بحکم
قرآن با یکدیگر معامله کنند. ابوبکر اصم ازقدمای معتزله میگفت در مواقعی که عدل و انصاف بین مردم حاکم است بوجود امام احتیاجی نیست فقط وقتی که
ظلم بروز کند امامت واجب میشود. هشام فوطی یکی دیگر از معتزله بخلاف وی عقیده داشت که امامت در موقع حکومت عدل در بین مردم واجب است تا امام شرایع الهی را اظهار کند و در موقع ظهور ظلم ممکن است ظلم کنندگان از او
اطاعت نکنند و وجود او موجب مزید فتنه شود. عقیده ٔ علمای
امامیه این است که هرچه بر وجوب
نبوت دلالت دارد بر وجوب امامت نیز دال است چه امامت قائم مقام نبوت میباشد مگر در تلقی وحی الهی بلاواسطه ، و امامت لطف عام است و نبوت لطف خاص چه ممکن است روزگار از پیغمبری زنده خالی بماند در صورتی که خالی ماندن آن از امام امکان ندارد و بهمین نظر است که فرقه ٔ امامیه بحث امامت را از فروع و توابع بحث نبوت و از اعظم ارکان دین میشمارند و ایمان را بدون عقیده به امامت پایدار نمیدانند و کسی را مطلقاً مؤمن میگویند که بعقیده ٔ امامیه باشد در صورتی که فرق دیگر امامی آنرا درعداد فروع دین بشمار می آورند و متکلمین
اهل سنت فقطبرای رد عقاید شیعه در این باب این بحث را در علم کلام خود داخل کرده اند. (از خاندان نوبختی صص
53-
56)
: گفته های عاقلان غفلت شماری با نظر
خود نگویی تا امامت یا رسالت چیست پس .
ناصرخسرو.
ملک امامت سوی کسی است که او راست
ملک سلیمان و علم و حکمت لقمان .
ناصرخسرو.