کلمه جو
صفحه اصلی

نبوت


مترادف نبوت : پیامبری، پیغامبری، رسالت، آگاهی دادن، خبردادن

فارسی به انگلیسی

prophecy, prophetic mission

فرهنگ اسم ها

اسم: نبوت (پسر) (عربی) (تلفظ: nobovat) (فارسی: نُبوت) (انگلیسی: nobovat)
معنی: رسالت، پیغمبری، مبعوث بودن کسی از سوی خداوند به راهنمایی مردم، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمانان

مترادف و متضاد

prophecy (اسم)
رسالت، پیش گویی، غیب گویی، نبوت، ابلاغ

پیامبری، پیغامبری، رسالت


آگاهی‌دادن، خبردادن


۱. پیامبری، پیغامبری، رسالت
۲. آگاهیدادن، خبردادن


فرهنگ فارسی

خبردادن ازغیب یااز آینده به الهام خداوند، پیمبر
۱ - ( مصدر ) خبردادن آگاهی دادن .۲ - اخبار کردن ازغیب .۳ - ( اسم ) آگاهی .۴ - پیغامبری رسالت : ...و آخرایشان درنوبت واول دررتبت .. محمدبن عبدالله ...را... برای عزنبوت وختم رسالت برگزید.یانبوت خاص ( خاصه ).پیغامبری محمد ص بن عبدالله ازطرف حق تعالی .یانبوت عام ( عامه ) .پیغامبری انبیارسالت ( بطورعام ) .یانقطه نبوت .محمد ص بن عبدالله: ..صحابه نبی ...که تلامذه نقطه نبوت بودند وشارح کلمات جوامع الکلم ...
نفرت کردن تجنب .

فرهنگ معین

(نَ وَ ) [ ع . نبوة ] ۱ - (مص ل . ) نفرت کردن ، دوری کردن . ۲ - (اِمص . ) نفرت ، اعراض .
(نَ بُ وَّ ) [ ع .نبوة ] (اِمص . ) پیامبری ، رسالت .

(نَ وَ) [ ع . نبوة ] 1 - (مص ل .) نفرت کردن ، دوری کردن . 2 - (اِمص .) نفرت ، اعراض .


(نَ بُ وَّ) [ ع .نبوة ] (اِمص .) پیامبری ، رسالت .


لغت نامه دهخدا

نبوت . [ ن ُ ] (ع مص ) برآمدن پستان دختر. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ).


نبوت . [ ن َب ْ بو ] (ع اِ) شاخه ٔ رُسته از درخت . (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || عصای مستوی ، و این لغتی است مصری . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد از تاج ). ج ، نبابیت .


نبوت . [ ن َب ْ وَ ] (ع مص ) نبوة. نفرت کردن . تجنب . دوری و اعراض کردن : اگر نبوتی و نفرتی بینم جهد کنم تا آن را دریابم . (کلیله و دمنه ). رجوع به نَبْوة و نَبْو شود. || بازماندن شمشیر از کار. نبوة. رجوع به نَبْوة شود.


نبوت. [ ن ُ ] ( ع مص ) برآمدن پستان دختر. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

نبوت. [ ن َب ْ بو ] ( ع اِ ) شاخه رُسته از درخت. ( از معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || عصای مستوی ، و این لغتی است مصری. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد از تاج ). ج ، نبابیت.

نبوت. [ ن ُ ب ُوْ وَ ] ( ع اِمص ) پیغامبری.( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از السامی ). رسالت.( ناظم الاطباء ). پیغمبری. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( غیاث اللغات ). خبر دادن از جانب خدا به وحی و الهام که لفظ فارسیش پیغمبری است. ( فرهنگ نظام ) :
تا وزارت را بدو شاه زمانه بازخواند
زو وزارت با نبوت هرزمان همسر شود.
فرخی.
با نبوت چه کار بود او را
چون برفت از پی رسن کرباس ؟
ناصرخسرو.
به یاری خواست بر حمل نبوت
علی را سید سادات دو جْهان.
ناصرخسرو.
و اشارت حضرت نبوت بدین معنی وارد است. ( کلیله و دمنه ). و آخر ایشان در نبوت و اول در رتبت... ابوالقاسم محمدبن عبداﷲ... بن عبدمناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. ( کلیله و دمنه ).
حق به شبان تاج نبوت دهد
ورنه نبوت چه شناسد شبان ؟
خاقانی.
چون نوبت نبوت او در عرب زدند
از جودی و احد صلوات آمدش صدا.
خاقانی.
آسمان نبوت ار مه را
چون گریبان صبحدم بشکافت.
خاقانی.
این سید شعله ای بود از نور نبوت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 247 ).
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد.
سعدی.
سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون از هیبت جلال نبوت... ( مقدمه حافظ ). || خبر دادن. ( غیاث اللغات ). اخبار از غیب. پیشگوئی. ( یادداشت مؤلف ).

نبوت. [ ن َب ْ وَ ] ( ع مص ) نبوة. نفرت کردن. تجنب. دوری و اعراض کردن : اگر نبوتی و نفرتی بینم جهد کنم تا آن را دریابم. ( کلیله و دمنه ). رجوع به نَبْوة و نَبْو شود. || بازماندن شمشیر از کار. نبوة. رجوع به نَبْوة شود.

نبوة. [ ن َب ْ وَ ] ( ع مص ) بازماندن شمشیر از کار. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نَبْوَت شود : سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون از هیبت جلال نبوّت در غمد کلال و نَبْوَت بماند. ( مقدمه حافظ ). || جفوة. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). ج ، نبوات. || اقامت. ( معجم متن اللغة ). || برآمدن. بلندشدن. نباوت. ( از منتهی الارب ). رجوع به نباوت شود.

نبوت . [ ن ُ ب ُوْ وَ ] (ع اِمص ) پیغامبری .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از السامی ). رسالت .(ناظم الاطباء). پیغمبری . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث اللغات ). خبر دادن از جانب خدا به وحی و الهام که لفظ فارسیش پیغمبری است . (فرهنگ نظام ) :
تا وزارت را بدو شاه زمانه بازخواند
زو وزارت با نبوت هرزمان همسر شود.

فرخی .


با نبوت چه کار بود او را
چون برفت از پی رسن کرباس ؟

ناصرخسرو.


به یاری خواست بر حمل نبوت
علی را سید سادات دو جْهان .

ناصرخسرو.


و اشارت حضرت نبوت بدین معنی وارد است . (کلیله و دمنه ). و آخر ایشان در نبوت و اول در رتبت ... ابوالقاسم محمدبن عبداﷲ... بن عبدمناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه ).
حق به شبان تاج نبوت دهد
ورنه نبوت چه شناسد شبان ؟

خاقانی .


چون نوبت نبوت او در عرب زدند
از جودی و احد صلوات آمدش صدا.

خاقانی .


آسمان نبوت ار مه را
چون گریبان صبحدم بشکافت .

خاقانی .


این سید شعله ای بود از نور نبوت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 247).
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد.

سعدی .


سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون از هیبت جلال نبوت ... (مقدمه ٔ حافظ). || خبر دادن . (غیاث اللغات ). اخبار از غیب . پیشگوئی . (یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. نفرت داشتن؛ نفرت طبع از چیزی و نپذیرفتن آن.
۲. کند شدن شمشیر؛ کارگر نشدن شمشیر.
۳. کم شدن بینایی.


۱. پیغمبری؛ پیمبری.
۲. خبر دادن از غیب یا از آینده به الهام خداوند.


۱. نفرت داشتن، نفرت طبع از چیزی و نپذیرفتن آن.
۲. کند شدن شمشیر، کارگر نشدن شمشیر.
۳. کم شدن بینایی.
۱. پیغمبری، پیمبری.
۲. خبر دادن از غیب یا از آینده به الهام خداوند.

دانشنامه عمومی

دوری و اعراض کردن؛ مثال:«اگر نبوتی و نفرتی بینم جهد کنم تا آن را دریابم» (تاریخ بیهقی). (در دهخدا، این مثال _به اشتباه_ از کلیله و دمنه نقل شده است.)


اصل نَبُوّت، یعنی باور به اینکه خدا برای رساندن سخن خود به انسان، پیامبرانی را از میان خود آنان برگزیده است.
جامعة علوم القرآن پایگاه تخصصی علوم قرآنی
نبوت، دانشنامه رشد
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ (الانعام،91)
مسأله توحید سرآغاز تمامی مباحث معرفتی است و بلکه اصل و ریشه همه آن ها است. به عبارتی دیگر در مباحث دینی تنها یک اصل مستقل وجود دارد و آن توحید است و بقیه اصول، هر کدام شاخه ای از درخت توحیدند. در این میان نبوت که در قرآن کریم بیش تر تحت عنوان آیات الله مطرح شده، جلوه ای از یکتاپرستی است؛ چون کسی که خدا را به وحدانیّت بپذیرد لاجرم حکم عقل، او را به قبول شریعت و پیامبران الهی دعوت می کند و به تعبیر قرآن کریم آن کس که پیامبری را نپذیرد، حقیقت توحید را آن چنان که باید نشناخته است. اصولاً دین خدا واحد و شرایع آن متعدد است؛ چنان که در آیاتی از قرآن کریم مانند «شرع لکم من الدین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتفرّقوا فیه…» دین همان اطاعت از خداست، لکن پنج شریعت که نشأت گرفته از دین می باشند گرچه در اصول مبانی عقیدتی و اخلاقی یکسانند، ولی در چهره و زمان حاکمیت دین ویژه، فرقهایی با هم دارند. و این تفاوت ها از نظر زمینه فکری و کشش عقلانی نبوده است، بلکه این خود آزمایشی نسبت به مکلفان بوده، چنان که آیاتی مانند «لکلّ جعلنا منکم شرعه و منهاجاً لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات…» نصی بر این حقیقت است که: اختلاف این پنج شریعت بر مبنای آزمون مکلفان بوده، و چنان که در هر یک از این شرایع ربانی تناسخهایی درونی وجود داشته، نسبت به یکدیگر نیز تناسخهایی داشته اند، تا شریعت قرآن که آخرین و پربارترین شرایع مقدسه الهیه تا پایان زمان تکلیف است، و قرآن که رهبری کل جهانیان را تا پایان جهان به عهده دارد بیانگر کل نیازهـای مکلفـان در طول و عرض جهـان باشد. نخستین شریعت ربانی که در صحف نوح منعکس است با شریعت ابراهیم تفاوتی چندان ندارد و کمتر از آن، تفاوت بسیار کمرنگ شریعت انجیل با تورات است. و در میان این شرایع پنجگانه تنها تورات و قرآن است که بسیار مفصل تر از شرایع دیگر می باشد. و اصولاً تناسخهای درونی و برونی شرایع، چنان که بر مبنای آزمون مکلفان است، دارای سیاست گام به گام تربیتی و تکاملی می باشد که در مرحله پایانی وحی قرآنی وقفه صد درصد و بدون استثنا تا پایان زمان تکلیف داشته است. مثلاً در موارد معدودی از تناسخهای قرآنی مانند حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان کافر در آغاز هجرت به مدینه، می بینیم که در آخرین سوره مدنی، مائده، ازدواج زنان کتابی با مردان مسلمان حلال شده است. یا ازدواج ناهمسان که در سوره نور کلاً تحریم شده بود در سوره مائده همسان نابسامانش نیز حرام شده است که بر مبنای آیه نور، مرد پاک با زنان ناپاک، و زن پاک با مرد ناپاک نباید ازدواج کنند و تنها ازدواج ناپاکان با یکدیگر حلال بوده است، ولی در سوره مائده با لفظ «محصنین» و «محصنات» این ازدواج نابسامان هم حرام شده که خود مانعی است اکید و تکاملی برای حرمت زنا. و در سوره بقره هم ازدواج مردان مسلمان هر چه باشند با زنان مشرک تحریم گردیده با آن که در سوره نور، ازدواج مردان مسلمان زناکار با زنان مشرک تجویز شده بود. و در جمع چنان که اشاره شد تناسخ در شرایع، چه درونی اش و چه برونی اش، بر مبنای آزمون و تکامل و مانند اینهاست.
شرایع الهی بر مبنای تناسخ برونی در عرض هم نیستند، بلکه در هر زمانی یکی از شرایع پنجگانه حاکم است. آری اگر از روی قصور یا تقصیر، کسانی بر شرایع گذشته باقی بمانند، اهل نجاتند، و آیاتی مانند «إنّ الّذین آمنوا والّذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر فلهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و نیز آیاتی همانندش، محور اصلی را ایمان بالله و الیوم الآخر دانسته، که اگر تقصیری هم خالی از عناد نسبت به عدم پذیرش شریعت پس از خود داشته اند، چون خالی از عناد بوده و بر مبنای عادت بر شریعت خود باقی مانده اند، اگر طبق آن شریعت عمل می کرده اند، بالأخره اهل نجاتند. ٭ در صورتی که بعد از نبوت پیامبراکرم(ص)، تنها اسلام را دین نجات بخش بدانیم و پیروان ادیان دیگر را که عذری در نپذیرفتن اسلام ندارند مستحق عذاب و کیفر اخروی بدانیم، آیات ۶۲ سورهٌ بقره و ۶۹ سورهٌ مائده را که ظهور در نجات پیروان ادیان با فرض ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح دارند، چگونه توجیه کنیم۲؟ استاد صادقی: پاسخ این سؤال مفصلاً داده شد و آیاتی مانند آنچه اشاره کردیم نیز بر این حقیقت گواه است که تنها ایمان بالله و الیوم الآخر و عمل شایسته ایمان است که در کل نجات بخش می باشد، ولی در صورت روشن بودن حقانیت وحیانی شریعت بعدی، به ویژه شریعت اسلام، باقی ماندن بر شریعت قبلی خود کفر و بی ایمانی است که هرگز پذیرفته نیست؛ زیرا همان خدایی که شریعت گذشته را واجب کرده همو آن را نسخ نموده. آری ما منکر تفاوت بین اینان و مشرکان نیستیم که اینان، گر چه بر خلاف حکم خدا شریعت بعدی را نپذیرفته اند، ولی بالأخره به شریعتی ربّانی پایبند بوده اند که طبعاً عذابشان کمتر از مشرکان است؛ گرچه شایسته بهشت نیستند.

دانشنامه آزاد فارسی

نبوّت
رجوع شود به:پیامبر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصل نَبُوّت، یعنی باور به اینکه خدا برای رساندن سخن خود به انسان، پیامبرانی را از میان خود آنان برگزیده است.
واژه «نبوت» در لغت به معنای پیامبری، و واژه «نبی» به معنای پیامبر است. بنابر قول مشهور، ریشه این دو واژه، کلمه «نبأ» به معنای خبر است، و یا به گفته راغب اصفهانی، خصوص خبرهایی است که از نوعی اهمیت برخوردارند. یعنی خبرهایی که فایده ای بزرگ دارند، و از آن ها علم یا ظن غالب حاصل می شود. (النبأ خبر ذو فائده عظیمه یحصل به علم أو غلبه ظنٌ، و لا یقال للخبر فی الأصل نبأ حتی یتضمن هذه الأشیاء الثلاثه.) و این ویژگی در مسئله نبوت موجود است؛ زیرا خبرهایی که پیامبران الهی ـ علیهم السلام ـ به بشر ابلاغ می کنند، از عالی ترین اهمیت برخوردارند، زیرا که سعادت و شقاوت بشر با نوع برخورد انسان با خبرهای پیامبران رقم می خورد. بر این اساس، پیامبر در اصطلاح شرع به کسی گفته می شود که خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ می کند.
تفاوت رسول و نبی
از این جا به دست می آید که نبوت با رسالت ملازمت دارد، یعنی کسی که به مقام نبوت و پیامبری برگزیده می شود، مقام رسالت و پیام رسانی را نیز دارد. البته مقصود این نیست که دو واژه نبوت و رسالت یا نبی و رسول با یکدیگر مترادف اند، بلکه مقصود این است که در اصطلاح کلامی، این دو با یکدیگر ملازم اند. دلیل روشن بر این مطلب آن است که قرآن کریم آن جا که از نبوت عامه سخن می گوید، گاه واژه «نبی» و گاه واژه «رسول» را به کار می برد. چنان که فرموده است:۱. «کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ.» ۲. «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»
← نظریه اول
۱. ↑ مفردات راغب، ماده نبأ.۲. ↑ بقره/سوره۲، آیه ۲۱۳.
...

پیشنهاد کاربران

رسالت. پیغمبر ی. پیامبر

مبعوث بودن کسی از سوی خداوند

تازه ترین پیام ، مژده و خبر شاد از عالم غیب برای همگان :
خداوند متعال ، ایزد دانا و توانا ، آگاه به ظاهر و باطن همه کس و همه چیز ، اول و وسط و آخر ، خالق آسمان و زمین و هر آنچه در بین آنهاست ، آفریننده جهان های موازی و مساوی و بیشمار از وجود بیکران خویش، در طول تاریخ بشریت هیچ انسانی را تحت عناوین منتخب ، برگزیده ، وصی و ولی ، نبی ، رسول ، فرستاده یا پیامبر برای رساندن کلام خود به گوش انسان و هدایت بشر، انتخاب و اعزام و ارسال ننموده است و در گوش سر هیچ انسانی تحت عناوین بالا یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات زمزمه و نجوا ننموده است ؛ چه بطور مستقیم و بدون واسطه یا شخصا و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه یعنی از طریق دو موجود خیالی و اوهامی تحت نام های روح القدس و جبرئیل. همچنین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی - مذهبی به امر و از طرف خداوند متعال بر گردن و دوش و گرده انسان نهاده نشده اند بلکه توسط بنیانگذاران ادیان و مخترعین آنها و آنهم به تبعیت و پیروی از آتش داغ و سوزان و جنون آمیز شهوت غریزه نام آوری و شهرت طلبی قومی و قبیله ای در رقابت های سرسختانه با نام و شهرت فرمانروایان عصر خویش و پیشینیان و آنهم با قصد و هدف و نیت زنده نگاه داشتن نام های خویش در زبان و ذهن انسان و بقاء آنها در حافظه و خاطره تاریخ و آنهم در جهت رساندن نام ها خویش به سطح شهرت جهانی توسط پیروان و طرفداران و حتا توسط رقیبان خویش. خداوند متعال مثل یک پیر مرد و یا یک پیره زن سالخورده و ناتوان نیست که در حین راه رفتن به عصا نیاز داشته باشد. همچنین خداوند یک موجود محدود نیست که در یک جای محدود مستقر باشد و از آنجا از طریق عده ای قلیل کلام خودرا به گوش انسان های دیگر برساند. خداوند بینهایت و بیکران است و در همه جا حضور و ظهور مطلق عینی و واقعی و غیبی دارد و هیچ چیزی در بیرون و خارج از وجود او و غیر از او در پهنه بینهایت و بیکرانی وجود ندارد. چگونه چنین موجودی که قادر و عالِم و حکیم و رحیم و کریم و عاشق و معشوق و صابر مطلق و نامتناهی است، برای هدایت بشر میتواند به چند جوان کاکل زرین و کاکل مشکی تحت عنوان نبی و رسول و پسر نیازمند بوده باشد ؟ آیا پدیده نیازمندی آیت و نشانه بارز و آشکار محدودیت توانایی و قدرت نمی باشد ؟ واژه پیامبر به این معناست که حامل پیام ، پیام را از یک منبع دریافت نماید و آنرا به مکان و محله دیگر منقل نموده و آنرا در مقصد در اختیار دریافت کننده قرار دهد. پیامبران ناخودآگاه منبع دریافت پیام و منبع گیرنده را از هم جدا نموده اند و خودرا حامل و واسطه بین این دو منبع پنداشته اند. این جدا سازی در مورد منابع و فواصل محدود صحیح می باشد، اما در مورد یک منبع بیکران و بدون نهایت و بدایت نه تنها صحیح نبوده و حقیقت ندارد بلکه در طول تاریخ تاکنون بسیار گمراه کننده بوده و هست. خداوند متعال در لحظه حال از طریق زبان و لسان کلیه موجودات زنده بطور دائم در حال گفتگو با خویشتن می باشد و هرگز و هیچگاه و هیچ جا نیازی به پیام رسانی از طریق عده ای آدمیزاده تحت عناوین نبی و رسول نداشته ، ندارد و نخواهد داشت . لذا بی دینی به معنای باور نداشتن به خداوند نبوده و نیست ، همانطور که دینداری حتما و یقینا هم معنا و مترادف به خدا باوری حقیقی نمی باشد. این حقیر بر این باورم که دشمنان اصلی و ناخود آگاه خداوند و حقیقت و حقانیت، بنیانگذاران ادیان و آیین ها و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شریعت های دینی - مذهبی می باشند و نه بقیه انسان ها. در این رابطه نظریه و باور اندیشمند بزرگ خردگرا و تجربه گرای ایران به نام زکریای رازی ( به زبان اروپایی : rhazes : رها زیس به معنا رستگار ) در نفی نبوت و رسالت مورد تایید فهم و عقل و دل ناچیز این حقیر می باشد.


کلمات دیگر: