کلمه جو
صفحه اصلی

معجزه


مترادف معجزه : اعجاز، معجز، کرامت، استدراج

برابر پارسی : ( معجزة ) نیاز، نخُستی | فرجود، شگفتی، ورچ

فارسی به انگلیسی

miracle, wonder, freak

freak, miracle, wonder


فارسی به عربی

معجزة

عربی به فارسی

معجزه , اعجاز , واقعه شگفت انگيز , چيز عجيب


مترادف و متضاد

۱. اعجاز، معجز
۲. کرامت
۳. استدراج


marvel (اسم)
تعجب، شگفتی، معجزه، اعجاز، خرق عادت، چیز شگفت

lollapalooza (اسم)
معجزه

miracle (اسم)
معجزه، اعجاز، خرق عادت، واقعه شگفت انگیز، چیز عجیب

wonderwork (اسم)
استادی، معجزه، کار عجیب

اعجاز، معجز


کرامت


استدراج


فرهنگ فارسی

امرخارق العاده که دیگران از آوردن مثل آن عاجزباشند، معجزات جمع
( اسم ) امری خارق عادت از طرف پیغامبران که افراد مردم از آوردن نظیر آن عاجز باشند جمع : معجزات . توضیح خرق عادت اگر از پیغامبر صادر گردد معجزه نامیده میشود و اگر ازولی صادر شود کرامت و اگر از کافر صادر شود استدراج . یا معجز. مسیح . ۱ - زنده کردن مرده بیناکردن کور شفا دادن بیمار . ۲ - مائدهای که از آسمان بجهت عیسی و مریم نازل شد .
کمر بند بدان جهت که متصل کمر صاحب خود باشد . کمر بند و منطقه .

فرهنگ معین

(مُ جِ زِ ) [ ع . معجزة ] (اِ. ) امر خارق العاده مخصوص پیامبران که دیگران توانا به انجام آن نباشند. ج . معجزات .

لغت نامه دهخدا

معجزة. [ م ِ ج َ زَ ] (ع اِ) کمربند بدان جهت که متصل کمر صاحب خود باشد. (منتهی الارب ). کمربند و منطقه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( معجزة ) معجزة. [ م ُ ج ِ زَ ] ( ع اِ ) آنچه نبی عاجز کند بدان خصم را وقت غلبه جستن در دعوی. ج ، معجزات. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). امر خارق العاده ای که مردم را از آوردن نظیر آن عاجز می کند و عادةً مقرون به دعوی نبوت است و در این کلمه هاء برای مبالغه باشد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معجزه شود.

معجزة. [ م َ ج َ زَ / م َ ج ِ زَ ] ( ع مص ) رجوع به معجز [ م َ ج َ / م َ ج ِ ] شود. || ( اِ ) جایی که در آن از کسب عاجز باشند و منه الحدیث : ولاتلبثوا بدار معجزة؛ یعنی در جایی که از کسب عاجز باشید اقامت نکنید. ( از منتهی الارب ). جایی که در آن از کسب عاجز باشند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معجزة. [ م ِ ج َ زَ ] ( ع اِ ) کمربند بدان جهت که متصل کمر صاحب خود باشد. ( منتهی الارب ). کمربند و منطقه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معجزه. [ م ُ ج ِ زَ / زِ ] ( از ع ، اِ ) چون خرق عادتی از نبی صادر شود که خلق از آوردن مثل آن عاجز آید آن را معجزه گویند و چون از ولی خرق عادتی پیدا گردد آن را کرامت خوانند و چون خرق عادتی از کافر به ظهور آید آن را استدراج گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). آن چیزی که مردم از آوردن آن عاجز باشند مانند خرق عادتی که از انبیا صادر می گرددو شگفت و چمراس و فرجود نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). امر خارق العاده ای که مایه خیر و سعادت باشد مقرون به دعوی نبوت و غرض از آن آشکار ساختن صدق کسی است که مدعی رسالت از جانب خداست. ( از تعریفات جرجانی ). امر خارق العاده اعم از ترک یا فعل مقرون به تحدی با عدم معارضه ، و به عبارت دیگر معجزه امر خارق العاده ای است که بر دست مدعی نبوت ظاهر شود موافق دعوی او. ( ازکشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، معجزات : پس قوه پیغمبران معجزات آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ).
پیغمبری ولیک نمی بینم
چیزیت معجزات مگر غوغا.
ناصرخسرو.
ماند فتوح تو ز عجایب به معجزات
هر کس که معجزات تو بشنید بگروید.
امیر معزی ( از آنندراج ).
معجزات تو شود آن آب و آتش زآنکه تو
چون خلیل و چون کلیم از آب و آتش بگذری.
سنائی.
نه چون تو بذل کند هر که نعمتی دارد
نه معجزات بود هر که را عصا باشد.
ادیب صابر.
و به معجزات ظاهرو دلایل واضح مخصوص گردانید. ( کلیله و دمنه ).

معجزة. [ م َ ج َ زَ / م َ ج ِ زَ ] (ع مص ) رجوع به معجز [ م َ ج َ / م َ ج ِ ] شود. || (اِ) جایی که در آن از کسب عاجز باشند و منه الحدیث : ولاتلبثوا بدار معجزة؛ یعنی در جایی که از کسب عاجز باشید اقامت نکنید. (از منتهی الارب ). جایی که در آن از کسب عاجز باشند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


معجزة. [ م ُ ج ِ زَ ] (ع اِ) آنچه نبی عاجز کند بدان خصم را وقت غلبه جستن در دعوی . ج ، معجزات . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). امر خارق العاده ای که مردم را از آوردن نظیر آن عاجز می کند و عادةً مقرون به دعوی نبوت است و در این کلمه هاء برای مبالغه باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معجزه شود.


معجزه . [ م ُ ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) چون خرق عادتی از نبی صادر شود که خلق از آوردن مثل آن عاجز آید آن را معجزه گویند و چون از ولی خرق عادتی پیدا گردد آن را کرامت خوانند و چون خرق عادتی از کافر به ظهور آید آن را استدراج گویند. (آنندراج ) (غیاث ). آن چیزی که مردم از آوردن آن عاجز باشند مانند خرق عادتی که از انبیا صادر می گرددو شگفت و چمراس و فرجود نیز گویند. (ناظم الاطباء). امر خارق العاده ای که مایه ٔ خیر و سعادت باشد مقرون به دعوی نبوت و غرض از آن آشکار ساختن صدق کسی است که مدعی رسالت از جانب خداست . (از تعریفات جرجانی ). امر خارق العاده اعم از ترک یا فعل مقرون به تحدی با عدم معارضه ، و به عبارت دیگر معجزه امر خارق العاده ای است که بر دست مدعی نبوت ظاهر شود موافق دعوی او. (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، معجزات : پس قوه ٔ پیغمبران معجزات آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93).
پیغمبری ولیک نمی بینم
چیزیت معجزات مگر غوغا.

ناصرخسرو.


ماند فتوح تو ز عجایب به معجزات
هر کس که معجزات تو بشنید بگروید.

امیر معزی (از آنندراج ).


معجزات تو شود آن آب و آتش زآنکه تو
چون خلیل و چون کلیم از آب و آتش بگذری .

سنائی .


نه چون تو بذل کند هر که نعمتی دارد
نه معجزات بود هر که را عصا باشد.

ادیب صابر.


و به معجزات ظاهرو دلایل واضح مخصوص گردانید. (کلیله و دمنه ).
و آنکه خارج بود از مکرمتش روی و ریا
همچو از معجزه های نبوی زرق و حیل .

انوری .


عیسی از معجزه برسازد رنگ
او چه محتاج به نیل و بقم است .

خاقانی .


انبیا و رسل را به تبلیغ رسالت ... و اظهار معجزات فرمود. (سندبادنامه ص 6).
هر نبیی اندراین راه درست
معجزه بنمود یاران را نخست .

مولوی .


سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد.

حافظ.


- معجزه آسا ؛ معجزه گونه ، معجزه مانند. شبیه به معجزه .
- معجزه بخشی ؛ معجزه بخشیدن . معجزه نشان دادن :
کیمیاسازی است چبود کیمیا
معجزه بخشی است چبود سیمیا.

مولوی .


- معجزه زایی ؛ ایجاد معجزه . انشاء معجزه :
بربط نگر آبستن و نالنده چو مریم
زائیده ٔ روحی که کند معجزه زایی .

خاقانی .


- معجزه ٔ مسیح ؛ مرده زنده کردن عیسی را گویند. (برهان ) (آنندراج ).
- || کنایه ازمائده ای باشد که از آسمان به جهت عیسی و مریم نازل شده . (برهان ) (آنندراج ).
|| کار بسیار شگفتی انگیز. امری خارق عادت . کاری فوق عادت و عرف :
دولت شاه جهان را به جهان معجزه هاست
اولین معجزه ها خواجه به دیوان اندر.

فرخی .


تا شاه خسروان سفر سومنات کرد
کردارخویش را علم معجزات کرد.

عسجدی .


معجزاتش ز دست سلطان است
که فلک زیر پای سلطان باد.

مسعودسعد.


و در آیات براعت و معجزات صناعت ... تأملی بسزا رود و شناخته گردد... (کلیله و دمنه ).
کافر که رخش بیند با معجزه ٔ لعلش
تسبیح درآموزد زنار دراندازد.

خاقانی .


نی نی اگر چه معجزه دارم که عاجزم
بخت نهفته را نتوان آشکار کرد.

خاقانی .


اگر خری دم از این معجزه زند که مراست
دمش ببند که خر گنگ بهتر از گویا.

خاقانی .


جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
تراست معجزه و نام تو سلیمان است .

خاقانی .


معجزه ٔ مروت و برهان فتوت اوجز به شهادت مشاهده و بینه ٔ عیان مقرر نگردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 363).
ترسم تو به سحر غمزه یک روز
دعوی بکنی که معجزات است .

سعدی .


و رجوع به معجزة و مُعجِز شود.
- معجزه انشا کردن ؛ کاری خارق العاده و شگفتی انگیز انجام دادن . امری فوق عرف و عادت آشکار ساختن :
از سر خامه کنم معجزه انشا به خدای
گر چنین معجزه بینند سران یا شنوند.

خاقانی .



فرهنگ عمید

امر خارق العاده از سوی پیامبران که دیگران از انجام مانند آن عاجز باشند.

دانشنامه عمومی

معجزه، در عرف عام به اشتباه بر حوادث شگفت آور، غیرعادی و فراطبیعی اطلاق می شود. در اندیشه اسلامی، معجزه امر خارق العاده ای است که از راه علل ماوراء طبیعی با اراده خدا از شخص مدّعی نبوت به نشانه صدق ادّعای وی، همراه با مبارزه طلبی ظاهر می شود. در کلام قدیم علامه حلی نیز گفته است: «و نعنی بالمعجزه ثبوت ما لیس بمعتاد مع خرق العاده و مطابقه الدعوی …» معجزه ثبوت چیزی است که معمول و عادی نباشد یا نفی چیزی است که معمول و عادی نیست بشرطی که همراه خرق عادت و مطابق دعوای نبوت باشد.
دفاع متکلمین از امکان وقوع معجزه:
مترادف واژه معجزه اعجاز است که از ریشه لغوی عجز به معنی ناتوانی گرفته شده است و بنابراین اعجاز به چیزی اطلاق می شود که انسان در حالت عادی از انجام آن ناتوان (عاجز) است.
در اندیشه اسلامی، معجزه امر خارق العاده ای است که از راه علل ماوراء طبیعی با اراده خدا از شخص مدّعی نبوت به نشانه صدق ادّعای وی، همراه با مبارزه طلبی ظاهر می شود.در کلام قدیم علامه حلی نیز گفته است: «و نعنی بالمعجزه ثبوت ما لیس بمعتاد مع خرق العاده و مطابقه الدعوی …» معجزه ثبوت چیزی است که معمول و عادی نباشد یا نفی چیزی است که معمول و عادی نیست بشرطی که همراه خرق عادت و مطابق دعوای نبوت باشد.
در قرآن کنترل تمامی امور به خداوند نسبت داده می شود و خدا صاحب قدرت مطلق به شمار می آید. جهت فهم اینکه خداوند چگونه طبیعت را کنترل می کند و چگونه می توان معجزات را فهمید متکلمین و فلاسفه مسلمان در قرون وسطی نظریاتی در مورد ماهیت طبیعت ارائه کرده اند. فلاسفه مسلمان (تحت تأثیر سنت فلسفه یونان) بر این باور بودند که طبیعت اساساً از چهار عنصر «آب، باد، خاک و آتش» تشکیل شده و خداوند به هر کدام از این عناصر خواص خاص خود را اعطا کرده است. مثلاً علت حرکت یک سنگ به سمت زمین داشتن عنصر خاک فرض می شده. اما رقیبان فلاسفه، یعنی متکلمان، با این دیدگاه مخالف بودند و استدلال می کردند که حتی اگر بپذیریم که خداوند این خواص را به عناصر داده است، این خواص خود علت پیشامدها شده و بدین سان کنترل مستقیم خداوند بر اتفاقات از بین می رود. جهت دفاع از قدرت مطلق خداوند در مقابل روابط علت و معلولی ثانویه مستقل، متکلمین (مانند غزالی) نظریه روبرو را تهیه کردند و از آن، جهت دفاع از وقوع معجزات نیز استفاده می جستند: مواد در طبیعت از ذره های یکنواختی تشکیل شده است که وجود آن ها و همچنین ویژگی هایی که دارند وابسته به آن است که خداوند در هر لحظه آن ها را به همراه خواصی مجدداً خلق کند، خواصی که شامل رنگ و شالوده و امکانا خواص دیگر است. جهت افتادن یک سنگ، خداوند در هر لحظه می بایست خاصیت سنگینی را در جرم ماده خلق و در لحظه بعد مجدد خلق کند تا زمانی که سنگ به زمین برسد. اما خداوند این اختیار را دارد که خاصیت سبکی به سنگ اعطا کند و باعث بشود که سنگ به بالا برود. از دیدگاه متکلمینی مانند غزالی، قوانین علت و معلولی «ظاهری و نه واقعی» بوده؛ این روال معمول اتفاق افتادن وقایع تنها عادت الاهی می باشد. علت مستقیم لحظه ای هر چیز خداوند است و نه یک سری قوانین علت و معلولی مستقل بوده و این وقوع معجزه را ممکن می سازد.

دانشنامه آزاد فارسی

امری که از نظر علمی و تجربی ناممکن می نماید و خداوند به هر یک از پیامبرانش که بخواهد، می دهد تا با آن صحت رسالت خود را به اثبات برساند. معنای معجزه، بی قانون بودن یا فوق قانون بودن نیست. همین طور، وقوع آن بدون علّت نیست، امّا علت آن اسباب عادی و متعارف که ما می شناسیم، نیست. همین طور معجزه جزو محالات عقلی نیست. زیرا که محالات عقلی امکان وقوع ندارند. معجزات همه جزو محالات عادی هستند یعنی اموری که وقوع آن ها عادتاً محال ولی عقلاً محال نیست؛ از این رو معجزه را «خَرق عادت» نیز می نامند. ویژگی اصلی معجزه شکست ناپذیری آن است، یعنی چون مستند به ارادۀ الهی است کسی را یارای شکست دادن آن نیست، حال آن که امور خارق عادت دیگر از قبیل کرامات و سحر و امثال آن چنین نیستند و امکان شکست دادن آن ها توسط افراد قوی تر، وجود دارد. معجزه از این حیث مانند دعای مستجاب است زیرا دعای مستجاب نیز چون مستند به ارادۀ الهی است، غلبه ناپذیر است. ویژگی دیگر معجزه این است که همراه با دعوی نبوت است؛ اما کرامت چنین نیست و به همین دلیل معجزه تخلف ناپذیر است؛ یعنی هرگاه نبی بخواهد می تواند معجزه بیاورد و تخلف بردار نیست، زیرا ارتباط با هدایت مردم دارد و تخلف آن موجب بی اعتمادی مردم می شود و آن نقض غرض است. لفظ معجزه در قرآن به کار نرفته است؛ اما از آن با ذکر الفاظی چون آیات و بیّنات تعبیر شده است. در قرآن مجید به معجزه های حضرت موسی (ع) ازجمله تبدیل عصا به اژدها، ید بیضا، شکافتن دریا، جوشاندن چشمه از سنگ و ... و نیز معجزات حضرت عیسی (ع) ازجمله شفادادن بیماران و نابینایان، زنده کردن مردگان و نیز معجزات پیامبر اسلام ازجمله قرآن کریم اشاره شده است، ولی به اتفاق متکلمان اسلامی، معجزۀ اصلی و مستمّر حضرت محمد (ص) که از آن به معجزۀ ختمیه نیز یاد می شود، قرآن است (← اعجاز_قرآن).

فرهنگ فارسی ساره

شگفتی، ورچ، فرجود


نقل قول ها

معجزه بر حوادث شگفت آور، غیرعادی و فراطبیعی اطلاق می شود.
• «از این امامزاده کسی معجزه نمی بینه.» -> ضرب المثل فارسی
• «بزرگ ترین معجزه در جهان آن است که تو هستی، من هستم. بودن بزرگ ترین معجزه است؛ و مکاشفه، درهای این معجزهٔ بزرگ را برویت می گشاید.» -> اوشو
• «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزه است.» -> ژان پل
• «چشمان مرا بگشا تا از شریعت تو معجزه ببینم.» -> انجیل عهد عتیق، کتاب مزامیر، ۱۱۹، ۱۸
• «معجزه خیلی راحت اتفاق می افتد، به نظر من، ایمان انسان هاست که معجزه را می سازد.» -> باران کوثری
• «هیچ مدرکی در مورد معجزه ها وجود ندارد مگر مدارکی که دروغ بودن آنها را ثابت می کند. معجزه در اینجاست که عده ای سعی می کنند این دروغ ها را اثبات کنند.» -> دیوید هیوم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در این که حقیقت معجزه چیست حرف و حدیث های فراوانی مطرح شده است و جای بحث های فراوان دیگری نیز هست.
امام صادق- علیه السلام - در تعریف معجزه می فرماید: «و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانه ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجت های خود نمی دهد، تا به وسیله ی آن، راستگویی (مدّعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدّعیان دروغین) شناخته شود.»
در توضیح این حدیث شریف باید دانست که معجزه
چنان که از لفظش پیدا است ـ یعنی عاجز کننده و آن کار خارق العاده ای است که نوع بشر، حتی نوابغ در تمام زمان ها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و پیامبران به اراده و مشیت خدا، برای اثبات درستی ادعای رسالت خویش، انجام می دهند و دعوت به «مقابله به مثل» (تحدی) نیز می نمایند.

تعبیر قران از معجزه
قرآن کریم از این واژه به «آیت»، یعنی نشانه و علامت، و نیز به «بینه» تعبیر کرده است و در روایات (از جمله روایت فوق) و فرهنگ متکلمان (از آن نظر که این نشانه، ناتوانی سایر افراد را آشکار می سازد) به «معجزه» تعبیر شده است.
قرآن کریم نقل می کند که مردم هر زمان، از پیامبران زمان خویش تقاضای «آیت» و «معجزه» می کردند و آن ها نیز به درخواست هایی که معقول و منطقی و در راستای حقیقت جویی بود، پاسخ مثبت می دادند، ولی اگر درخواست ها از سوی مردمی بهانه جو بود و به جهت دشمنی و مبارزه و معارضه باپیامبران صورت می گرفت، چون پیامبران برای اثبات رسالت خویش به مقدار لازم، معجزه آورده بودند، به خواسته ی آن ها پاسخ نمی دادند.

نمونه هایی از معجزات
قرآن کریم معجزه های زیادی را برای پیامبران نقل کرده است؛ مانند: زنده کردن مرده، علاج بیماران صعب العلاج و علاج کور مادرزاد، سخن گفتن در گهواره، تبدیل عصا به اژدها، خبر دادن از نهان و آینده و....

ارکان اساسی معجزه
...

[ویکی شیعه] معجزه، کار شگفتی است که پیامبران الهی بر خلاف قوانین عادی و جاری طبیعت، به منظور اثبات ادعای نبوّت خویش انجام می دهند؛ کارهایی که انسانهای عادی از انجام دادن آنها ناتوانند. معجزه، شروط و ویژگیهایی دارد از جمله تحدی ، عدم معارضه و مغلوب نشدن.
به عقیده متکلمان شیعی معجزه منافاتی با اصل علیت ندارد و نشان دهنده بهره مندی صاحب معجزه از قدرت الهی و صداقت در دعوت است.
در منابع دینی، معجزات بسیاری از پیامبران ثبت شده است که برخی از آنها حسّی و با حواس ظاهری قابل درک بوده است و برخی عقلی که خارق العاده بودن آن از حیطه درک حس خارج و تنها توسط عقل قابل درک است. مشهورترین معجزات پیامبران عبارتند از زنده کردن مردگان، عصای موسی، ید بیضاء، زنده ماندن ابراهیم در آتش و معجزه جاوید پیامبر اسلام، قرآن کریم.

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: پیامبران، اعجاز قرآن، معجزه، سند شریعت اسلام، محمد بن زید واسطی، بیان اعجاز القرآن، معجزه جاوید، صراحت قرآن
اعجاز از ریشه «عجز» (ناتوانی) به معنای ناتوان ساختن می باشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است: یکی آن که توانایی کسی قهراً از وی سلب شود و او به عجز درآید، مثلا اگر شخصی قدرت مالی یا مقامی دارد، آن مال یا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاک مذلت بنشیند.
دیگر آن که کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یا هم آوردی با آن عاجز باشند، بدون آن که درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عمل آمده باشد، مثلا ممکن است کسی در کسب کمالات روحی و معنوی به اندازه ای پیش رفت کند که دست دیگران بدو نرسد و از روی عجز دست فرونهند که معجزات انبیاء از این نوعند.
کسی که دعوی پیغمبری می کند علاوه بر دعوی صحت شریعت خود، دعوی دیگری دارد و آن این است که با عالم بالا رابطه وحی و نبوت دارد و از جانب خدا ماءموریت دعوت یافته است به عبارت دیگر انبیاء مدعی شعور مرموزی بودند که با مدد غیبی به ایشان اضافه می شد و از آن راه، وظایف اعتقادی و عملی مردم را از پیشگاه خدایی فرا گرفته به مردم تبلیغ می کردند. پیداست که این شعور مرموز چیزی است که در سایر مردم که مانند وی انسانند یافت نمی شود و ناچار نیرویی است غیبی که خدا به طور خرق عادت به پیغمبر خود داده است. و ادعای برخورداری از آن در جای خود دلیل می خواهد. معجزه به منزله دلیلی بر این ادعاست چرا که معجزه خارق عادت دیگری است که برای مردم محسوس است و مردم به وسیله آن باور می کنند خدا پشتبان اوست و خارق عادت نخستین که ادعای پیامبری است را نیز به گزاف مدعی نیست و در دعوی خود صادق است.
این سؤال پیش می آید که معجزه یک ضرورت تبلیغی است یا ضرورت دفاعی؟ یعنی پیامبران دعوت خود را از همان روز نخست با معجزه آغاز می کنند، یا موقعی که با شبهه های منکران روبرو می شوند معجزه ارائه می دهند؟
سیره پیامبران و صراحت قرآن بر امر دوم دلالت دارد اساسا هیچ پیامبری از همان آغاز، دعوت خود را با معجزه همراه ننمود، ولی هنگامی که با منکران روبرو گردید و درخواست معجزه نمودند یا بدون درخواست و صرفا برای دفع شبهات آنان «معجزه» آورده است دعوت انبیا عین صراحت حق است که با فطرت اصیل انسان دمساز و با عقل سلیم هم آهنگ می باشد چیزی را می گویند که فطرت و عقل بشری بی درنگ و آزادانه آن را می پذیرد.
از این رو در جای جای قرآن تصریح شده که صاحب نظران اندیشمند، بی درنگ دعوت حق را می پذیرند و به ندای حقیقت لبیک می گویند تنها کسانی که حق را خوش آیند ندارند یا با مصالح موهوم خویش سازگار نمی بینند، آن را نمی پذیرند، گرچه در دل به حق بودن آن اذعان و اعتراف دارند.
لذا طبق منطق قرآن، همواره حق آشکار است و باطل خودنما، و برای پذیرفتن حق دلیلی جز فطرت و حجتی جز خرد حاجتی نیست. برای حق جویان و حقیقت پویان دلیلی روشنتر از بیان خود حق نمی باشد و به حجت و برهان نیاز ندارد، زیرا حق، خود آشکار است و فطرت پاک آن را پذیرا است.

[ویکی فقه] معجزه (علوم قرآنی). معجزه نشان صدق مدعی نبوت می باشد.
«معجز» اسم فاعل از « اعجاز »، و «ه» برای مبالغه است.
تعاریف اصطلاحی
تعریف های معجزه در اصطلاح متکلمان و اهل تفسیر عبارتند از:۱. اثبات چیزی غیر عادی یا نفی چیزی عادی؛ در صورتی که خارق العاده باشد و با ادعا مطابقت کند.۲. معجزه آن است که مدعی منصبی از مناصب الهی آن را بیاورد که خرق عادت باشد و دیگران از آوردن آن عاجز باشند.۳. معجزه امری فراتر از عادت است که در مقام محاجه آورده می شود.۴. معجزه عبارت است از امری خارج از عادت که دلالت کند امری ماوراء الطبیعه در طبیعت و امور مادی تصرف کرده است.
تعریف مشترک
در مجموع، کاری خارق العاده همراه با دعوی نبوت و تحدی است؛ به طوری که عجز دیگران از انجام مانند آن، بر صدق دعوی نبوت دلالت کند و حاکی از انجام آن کار به تایید الهی باشد. البته این کار خارق العاده باید داعی به خیر و سعادت باشد و مراد از آن نیز نه خودنمایی، بلکه فقط نشان دادن صدق مدعی رسالت و نبوت باشد.
تفاوت معجزه و کرامت
...

واژه نامه بختیاریکا

سر کس ندید

جدول کلمات

ایت

پیشنهاد کاربران

بزرگ ترین معجزه ای که در طول تاریخ بشریت رخ داده است این است که یک یا چندین دروغ در ذهن پیروان ادیان به حقیقت محض تبدیل شده اند. غیر از این تاکنون معجزه دیگری رخ نداده است.

کار هایی که انسان های معمولی توانایی انجام آنها را ندارند

جادو # شگفت آور # معجزه

Wave a manic wand = معجزه کردن

اعجاز، معجز، کرامت، استدراج، آیت

چَمراس
نیز
فرجود هم گفته آمده که فرجود مانای اعجاز دارد.

miracle


مُعجِزه
این واژه می بایستی مانند مجازی از : مَج ، مَگ ، مُغ و mega , magic گرفته شده باشد.
زبان شناسان و دستور زبان نویسان زبان اربی که گویا ایرانیان هم در میان شان بودند از وام واژه های زبان های پیش رفته آن زمان مانند پارسی بُنواژه های سه تایی افزایشی ( ثلاثی مزید ) برساختند و در این فتاد ( مورد ) معجزه را از ستاک " عَجَزَ" انگاشتند ( فرض کردند ) ینی دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان و درمانده اند.
به گمان معجزه مانند مجازی پارسی و از مَج ، مَجوس یا مَگوش ، مُغ ، مُغبُد ( موبد ) که دین بُدان یا دینشمندان ( روحانیون ) مهرِشتی یا زرتشتی بودند گرفته شده که توانا به انجام کارهایی بودند که دیگر مردمان نمی توانستند.
می توان این واژه را مُجِزه نوشت و گفت ، دیگر پیش - نهاد ها : مَجیزه ، مَغیزه ، مَگیزه

شگفتکاری
شگفتینه
شگفتانه
شگفتار

شگفتکاری

فراشگفتی

چون واژه ی' شگفتی' هم اکنون به جای واژه ی 'تعجب' به کار برده می شود. پس برای معجزه که بسیار "فراتر" از عجیب است، می توان از پیشوند فرا بهره گرفت: فراشگفتی.

وَرچ ( از فرهنگ مکنزی )

منظور از معجزه ، کاری خارج از دو دوتا چهارتای عقل .
برگرفته از آموزه های استاد محمدعلی طاهری

معجزه کاری است که انجام آن از عهده انسان بر نمی آید. انسان هایی که از طرف خداوند به پیامبری برگزیده شده اند و رسالت آنها هدایت و راهبری و تذکر و نصیحت انسان بوده است. آن پیامبران هرکدام در عصر خویش امر به معروف و نهی از منکر نموده اند و حاکمین کلام آنان را دروغ پنداشته و اعمال آنان را سحر و جادوگری قلمداد میکردند. برای پذیرش حرف پیامبران ، حاکمین و اطرافیان از آنان میخواستند که از خود معجزه نشان دهند که از آن طریق رسالت و برگزیدگی آنان مورد تایید قرار گیرد، در غیر این صورت گفتار آنان در پیش مردم بهایی نخواهد داشت و مردم در پیرامون زندگی روز مره خود به مشاورت آنان نیازی ندارند. و خداوند طبق نقل قول معجزاتی را توسط پیامبران در مقابل چشم و گوش سر انسان برای تایید برگزیدگی آنان صورت داده است. پیروان ادیان پس از وفات پیامبران تاکنون از طریق نقل و قول به وقوع چنین معجزاتی باور دارند. این باور که انسان کاری را که در گذشته دور دستی اتفاق افتاده و با چشمان خود آنرا مشاهده نکرده و انجام چنین کاری از عهده انسان عادی بر نمی آید، بزرگترین معجزه در طول تاریخ بشر می باشد و نه معجزاتی که توسط پیامبران به امر خداوند صورت گرفته یا نگرفته باشند. تصور کنیم یک فرد انسانی در عصر های دور دست بذر یک دروغ را در ذهن اطرافیان خود کاشته باشد و پس از طی هزاران سال میوه آن بذر دروغی در ذهن خیلی از آدمیان حقیقت مطلق پنداشته شود. چنین اتفاقی بزرگترین معجزه می باشد.
من خودم شخصا تا با چشم خودم نبینم و با گوش خودم نشنوم و آنهم بطور مستقیم و بدون واسطه به هیچ گونه معجزه ای باور نخواهم داشت. اگر یک فرشته در جلوی چشمانم یک معجزه صورت داد به آن باور نخواهم داشت مگر اینکه توانائی انجام آن کار به عهده خود من سپرده شود و آنهم نه یک بار بطور اتفاقی و یا تصادفی بلکه هرگاه اراده نمودم بتوانم از عهده انجام آن کار بر آیم، آنگاه فقط به آن معجزه باور خواهم داشت و نه معجزات دیگری که توسط انسان های دیگری صورت گرفته باشد، مگر جلوی چشمان سرم آن کار ها انجام شوند. اگر بخواهند مرا در آتش افکنند و مرا به خاکستر تبدیل کنند، از این باور خودم دست بر نخواهم داشت.


کلمات دیگر: