کلمه جو
صفحه اصلی

عیسی

فارسی به انگلیسی

jesus, messiah, son of god

Jesus


Messiah


فارسی به عربی

مسیح

فرهنگ اسم ها

اسم: عیسی (پسر) (عربی، عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: isā) (فارسی: عيسي) (انگلیسی: isa)
معنی: نجات دهنده، فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران الهی، پرتو آفتاب، ( معرب از عبری «یشوع» )، به معنی نجات دهنده، ( اَعلام ) [حدود پیش از میلاد، میلادی] عیسی ( ع ) فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران اولوالعزم، پیامبر یهودی نژاد، که دین مسیحیت به او منسوب است، بنابر انجیلها، او در بیت لحم زاده شد، در ناصره بزرگ شد، شاگردانی گرد آورد ( حواری )، در جلیل به تعلیم مردم پرداخت، به اورشلیم ( بیت المقدس ) رفت و در آنجا صرافان را از معبد بیرون کرد و باز به موعظه پرداخت، با مخالفت بزرگان یهود و اشراف روبرو شد، بر اثر خیانت یکی از شاگردانش [یهودای اسخریوطی] دستگیر شد و او را پس از محاکمه به صلیب کشیدند، ( در اعلام ) فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران اولوالعزم ( قبل از رسول الله ( ص ) )، ملقب به روح الله، معرب از عبری، نام پیامبر مسیحیت

(تلفظ: isā) (در اعلام) فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران اولوالعزم (قبل از رسول الله (ص))، ملقب به روح الله .


مترادف و متضاد

christ (اسم)
مسیح، عیسی

jesus (اسم)
عیسی

star of bethlehem (اسم)
عیسی، ستاره بیت اللحم

فرهنگ فارسی

ابن یحنی مسیحی جرجانی .
یا عیسی دهقان . شراب انگوری . یا عیسی ره نشین . ۱ - آفتاب . ۲ - شعاع پرتو آفتاب . ۳ - طبیب حاذق . یا عیسی شش ماهه . ۱ - میوه ای که تا شش ماه پخته شود و برسد ( عموما ) ۲ - انگور ( خصوصا ) . یا عیسی نه ماهه . ۱ - خوشه انگوری که از آن شراب سازند . ۲ - شراب انگوری . یا عیسی هر درد . شراب انگوری .
ابن یونس بن عمرو سبیعی همدانی مکنی به ابو عمرو از ثقات محدثان بود و در چهل و پنج غزوه شرکت داشت و چهل و پنج بار حج کرد

لغت نامه دهخدا

عیسی . [ سا ] (اِ) یا گل عیسی . بته ای است به مقدار ذرعی که گلی زرد دارد و اول غروب گلهای آن با آوازی که دهد بشکفد. (یادداشت مرحوم دهخدا).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) ابن موسی . از رجال اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی در دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار وزیر تهران بود و بسال 1310 هَ . ق . در حدود 55سالگی به مرض وبا درگذشت . (از فرهنگ فارسی معین ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) مشهوربه میرزا بزرگ قائم مقام . از وزرای فتحعلی شاه ، و پدرمیرزا ابوالقاسم قائم مقام . رجوع به قائم مقام شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن أبان بن صدقة، مکنی به ابوموسی . قاضی و از فقیهان بزرگ حنفی بود. وی روزگاری در خدمت منصور عباسی بود و مدت ده سال قضاء بصره را بر عهده داشت و بسال 221 هَ .ق . در آنجا درگذشت . او راست : اثبات القیاس ، اجتهاد الرأی ، الجامع در فقه و الحجة الصغیرة در حدیث . (ازالاعلام زرکلی از الفوائد البهیة و الجواهر المضیة و تاریخ بغداد). و رجوع به خاندان نوبختی ص 118 شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم ربعی ، مکنی به ابومحمد. وی لغوی و از اهالی یمن بود و بسال 480 هَ . ق . در «احاطة» درگذشت . او راست : نظام الغریب ، در لغت . (از الاعلام زرکلی از بغیةالوعاة و کشف الظنون ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم سیار،مولی قریش . محدث . رجوع به ابوعمرو (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم . محدث . رجوع به ابویحیی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسحاق بن زرعةبن مرقس بغدادی ، مکنی به ابوعلی . معاصر ابن الندیم . سال تولد او در الاعلام زرکلی 371 هَ . ق . و وفاتش 448 ضبطشده است . رجوع به ابن زرعة و ابوعلی و مآخذ ذیل شود:الاعلام زرکلی ج 5 ص 284، طبقات الاطباء ج 1ص 235، الامتاع و المؤانسة ج 1 ص 33، اللؤلؤ المنثور ص 365.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسماعیل الظافربن حافظ عبیدی فاطمی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الفائز بنصر اﷲ. از خلفای فاطمی مصر بود. وی بسال 544 هَ . ق . در قاهره متولد شد و در سال 555 در همان شهر درگذشت . رجوع به فائز بنصر اﷲ و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی دول الاسلام ذهبی ج 2 ص 51، ابن خلکان ج 1ص 395، ابن خلدون ج 4 ص 75، ابن الاثیر ج 11 ص 72.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن الملک العادل محمدبن ایوب ، ملقب به شرف الدین ایوبی . سلطان شام و از ملوک دانشمند بشمار میرفت . وی بسال 576 هَ . ق . در قاهره متولد شد. بلاد ساحل و غور و فلسطین و قدس و کرک و شوبک و صرخد و غیره را در حکومت خود داشت و غالباً بتنهایی به جنگ سپاه فرنگ میرفت و سپاهیان و ممالیک از پس او می آمدند. وی از علم عربیت و فقه حنفی اطلاع فراوان داشت و هر کس المفصل زمخشری را از بر داشت وی را یکصد دینار جایزه میداد. او راست : السهم المصیب فی الرد علی الخطیب ،که در رد اعتراض خطیب بغدادی بر ابوحنیفه است ، شرح الجامع الکبیر شیبانی در فروع فقه حنفی ، کتابی در عروض ، و دیوان شعر. عیسی بسال 624 هَ . ق . در دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی از مرآةالزمان ، و البدایة و النهایة، ابن خلکان ، و النجوم الزاهرة، و ابن الاثیر).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اوس بن عصبة، از بنی عبداﷲبن مالک ، از نزار. مکنی و مشهور به ابوالجُوَیریه ٔ عبدی . شاعری نیکوپرداز بود و مدتی در خراسان اقامت کرد و سپس ساکن عراق گشت . و در حدود سال 120هَ . ق . درگذشت . آمِدی نمونه ای از اشعار او را نقل کرده است . (از الاعلام زرکلی از المؤتلف و المختلف ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جریر صفری . از امرای صفریه در سجلماسه بود و بسال 155 هَ . ق . به دست برخی از یاران خود کشته شد. (از الاعلام زرکلی از ابن اثیر ج 6 ص 3).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جعفربن منصور عباسی . از فرماندهان دولت بنی عباس و برادر زبیده و پسرعم هارون الرشید بود. وی در حدود سال 185 هَ . ق . در عمان کشته شد. رجوع به الاعلام زرکلی و تحفةالاعیان ج 1 ص 89 شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جنید شیرازی . وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف «شَدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را «ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء» گذاشت که بین عامه به «هزارمزار» یا «هزارویک مزار» شهرت دارد. رجوع به مقدمه ٔ عباس اقبال بر شدالازار شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن خالدبن ولید، از فرزندان حارث بن هشام مخزومی ، مکنی به ابوسعد. وی از شعرای نیکوپرداز بغداد بود و دعبل خزاعی را هجو کرد. عیسی در حدود سال 230 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از سمطاللاَّلی و المرزبانی ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن دینار. محدث است . رجوع به ابوعلی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن دیناربن واقد غاطفی ، مکنی به ابوعبداﷲ. ازفقیهان مشهور اندلس بود و یگانه فتوی دهنده ٔ عصر خویش بشمار میرفت . وی بسال 212 هَ . ق . در طلیطلة درگذشت . (از الاعلام زرکلی از بغیةالملتمس و ابن الفرضی ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن روضة. از موالی و مصاحبان منصور خلیفه ٔ عباسی . ظاهراً او نخستین کس از متکلمان امامیه است و به تألیف کتابی درباب امامت پرداخت و در این باب با مخالفان این فرقه مناظره کرد. (از خاندان نوبختی ص 75 از رجال نجاشی ص 209).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع )، مکنی به ابویحیی و ملقب به موتم الاشبال .سبب لقبش این بود که وی ماده شیری را بکشت لذا او را«یتیم کننده ٔ بچه شیران » نامیدند. تولد و پرورشش در مدینه بود و بهمراهی محمدبن عبداﷲ (النفس الزکیة) به مخالفت با منصور عباسی خروج کرد و چون محمد و برادرش ابراهیم به قتل رسیدند، پیشوائی خروج کنندگان به وی سپرده شد اما او بواسطه ٔ عدم اعتماد بر یارانش ، از ادامه ٔ شورش خودداری کرد و به کوفه گریخت و تا آخر عمر مخفیانه در آنجا بسر برد و بسال 168 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از مقاتل الطالبین و المصابیح ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سالم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سلیمان شیزری . محدث است . رجوع به اموسی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن شیخ بن سلیل ذهلی شیبانی ، مکنی به ابوموسی . ازفرماندهان دولت بنی عباس بود که بسال 252 هَ . ق . برتمام فلسطین مستولی گشت و چون فتنه ٔ ترکان در عراق روی داد وی دمشق و اعمال آن را تسخیر کرد. سپس از آنجا عزل شد و به ولایت ارمینیه و دیاربکر منصوب گشت و بسال 256 هَ . ق . در آنجا درگذشت . (از الاعلام زرکلی از الولاة و القضاة، و النجوم الزاهرة، و ابن الاثیر).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صبیح ، ملقب به مزدار.از معتزلیان بود. رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صهاربخت (= چهاربخت ). از عیسویان گندیشاپور و از پزشکان وداروشناسان مشهور بغداد در قرن سوم هجری بود. وی برخی از رسایل جالینوس را بعربی ترجمه کرده است . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح اﷲ صفا ج 1 ص 66 و 82 و 86 شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوعبدالنعیم و مشهور به طُوَیس . رجوع به طویس شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حکم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ماسه . طبیبی بوده است ، و ابن البیطار در مفردات خود، گاهی بدین صورت و گاهی بصورت «ابن ماسه » از او روایت میکند، از جمله در شرح کلمات : جوز ماثل ، حرمل ، حلبة و حصرم نام وی آمده است . او ظاهراً طبیب بیمارستان مرو بوده است چنانکه خود در خواص حرمل گوید: «و اما نحن فی بیمارستان مرو فانا نستعمله عند اخراج السوداء...». رجوع به مفردات ابن البیطار جزء 2 ص 15 شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحد لخمی شریشی اسکندرانی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به موفق الدین . بسال 550 هَ . ق . در اسکندریه متولد شد و در 629 درگذشت . او را تألیفات و تصنیفات بسیاری است که از آنجمله است : 1 - الاخبار بصحیح الاخبار. 2 - الامنیة فی علم العربیة. 3 - الازهار فی المختار من الاشعار. 4 - بیان مشتبه القرآن . 5- التبیین . 6 - حجةالمقتدی . 7 - دیوان شعر. 8 - المثال فی الجواب و السؤال . 9 - نهایةالاختصار فی مذاهب ائمةالامصار. 10 - الوسائل فی الرسائل . (از الاعلام زرکلی از بغیةالوعاة و غایةالنهایة و لسان المیزان ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن خلیفةبن سلمان بن احمد. از امرای آل خلیفه در بحرین . وی بسال 1265 هَ . ق . در آنجا تولد یافت و بسال 1286 به امارت آن ناحیه برگزیده شد و در سال 1892 م . بموجب عهدنامه ای بحرین را تحت الحمایه ٔ انگلستان ساخت . بسال 1341 هَ. ق . مشاجره ای بین یک تن ایرانی و یک تن نجدی رخ داد و دولت انگلستان آن را بهانه قرار داد و وی را از حکومت عزل کرد و حکومت را به پسرش حمد واگذاشت . عیسی بسال 1351 هَ . ق . در بحرین درگذشت . (از الاعلام زرکلی از التحفة النبهانیة و ملوک المسلمین المعاصرون ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی . از دانشمندان عهد عباسی . بسال 83 هَ . ق . در مدینه متولد شد و بسال 164 در بغداد درگذشت . وی عم سفاح و منصور و شخص ناسک و گوشه گیری بود. هارون الرشید در حق او گفته است که عیسی بن علی ، راهب و عالم ما بود. نهر عیسی و قصر عیسی و قطیعه ٔ عیسی در بغداد به وی منسوب است .(از الاعلام زرکلی از تاریخ بغداد و تهذیب التهذیب ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن داود الجراح . نویسنده ٔ یکی از قدیم ترین کتب لغت . رجوع به ابوالقاسم (عیسی ...)، و الاعلام زرکلی ج 5 ص 290، و الامتاع و المؤانسة، و البدایة و النهایة شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمر، مولای بنی ثقیف ، مکنی به ابوسلیمان . از علمای لغت و از اهالی بصره بود. وی استاد و شیخ سیبویه و ابن العلاء و خلیل ، و نخستین کس است که علم نحو را مرتب و مدون ساخت .او را در حدود هفتاد مصنف بود که اکثر آنها سوخته است ، از آن جمله است : الجامع، و الاکمال در علم نحو. (از الاعلام زرکلی از وفیات الاعیان و ارشاد الاریب و خزانةالادب و نزهةالالباء و صبح الاعشی و طبقات النحویین ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن محمد نوشَری ، مکنی به ابوموسی . از والیان و حاکمان شجاع و مدبر دولت بنی عباس بود. بسال 247 هَ . ق . از جانب منتصر والی دمشق شد، سپس به ولایت اصفهان منصوب گشت و بسال 287 هَ . ق . از جانب المکتفی باﷲ به ولایت مصر برگزیده شد و در 297 در آنجا درگذشت . (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهرة، و ابن الاثیر، و الولاة و القضاة).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن محمد. محدث است . رجوع به ابومحمد (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی القاسم هَکّاری ، مکنی به ابومحمد و ملقب به شرف الدین . از فرماندهان و بزرگان دولت الظاهر بیبرس بود و در ادب و شعر نیز دست داشت . وی بسال 593 هَ . ق . در قدس متولد شد و در 669 در دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهرة).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن محمدبن ایوب ، ملقب به شرف الدین . رجوع به عیسی (ابن الملک العادل محمد...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مردان کوفی . از علمای نحو بود. رجوع به ابن مردان (ابوموسی ...) شود.


عیسی . [ سا ](اِخ ) ابن ادریس بن محمدبن سلیمان حسنی طالبی ، مکنی به ابوالعیش . وی از امرای آل سلیمان بن عبداﷲ بود. در تلمسان متولد شد و شهر «جراوة» را بساخت و امارت آن را خود به عهده گرفت و در حدود سال 330 هَ . ق . در همان شهر درگذشت . (از الاعلام زرکلی از البکری ص 77).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مسعودبن منصور زواوی حمیری مالکی ، ملقب به شرف الدین . فقیه و محدث و از اهالی زَواوة در مغرب بود. بسال 664 هَ . ق . متولد شد و فقه را در بجایة و اسکندریه آموخت . مدتی در جامع ازهر تدریس کرد و بسال 743 در قاهره درگذشت . او راست : اکمال الاکمال در حدیث ، تاریخ که کتابی است قطور و فقط ده جلد از آن را نوشت ، شرح جامع الامهات در فقه مالکی و مناقب مالک . (از الاعلام زرکلی از الدرر الکامنة).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مصعب بن زبیر. از شجاعان صدر اسلام بود و باپدرش به عراق رفت و بسال 71 هَ . ق . در آنجا با پدرش شهید گشت . (از الاعلام زرکلی از الکامل ابن اثیر).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مودودبن علی بن عبدالملک ، مکنی به ابومنصور. حاکم و شاعر قرن ششم هجری . رجوع به فخرالدین (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن موسی قرشی . محدث است . رجوع به ابومحمد (عیسی ...) شود.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن موسی بن محمد عباسی ، مکنی به ابوموسی . وی برادرزاده ٔ سفاح بود و از امیران و فرماندهان بشمار میرفت . بسال 102 هَ . ق . در حمیمة متولد شد و بسال 132 از جانب عم خود والی کوفه و سواد آن گشت و سفاح او را ولی عهد منصور کرد اما منصور بسال 147 او را از ولایت عهدی و از ولایت کوفه معزول ساخت و ولیعهدی فرزندش مهدی را به وی واگذاشت . و مهدی نیز بسال 160 او را از ولیعهدی خلع کرد، و وی بسال 167 درگذشت . (از الاعلام زرکلی از اشعار اولاد الخلفاء و الکامل ابن اثیر و الطبری و المرزبانی و دول الاسلام ذهبی ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مهنابن مانعبن حدیثه ٔ طائی ، ملقب به شرف الدین . وی در بادیةالشام لقب ملک العرب داشت . و الملک الظاهر بیبرس او را امارت بادیه داد، و مدت بیست سال از جانب سلاطین مصر در این امارت باقی ماند. و بسال 683 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از السلوک مقریزی و النجوم الزاهرة و ابن خلدون و صبح الاعشی ).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مینأبن وردان ، مشهور به قالون قاری . رجوع به ابوموسی و قالون ومآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ، النجوم الزاهرة ج 2 ص 235، ارشادالاریب ج 6 ص 103، غایةالنهایة ج 1 ص 615.


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یزید جلودی . از والیان حکومت عباسی . وی بسال 212 هَ . ق . نیابت ولایت مصررا به عهده داشت ، سپس از جانب مأمون عباسی والی آنجا گشت . پس از چندی شورش اهالی «حوف » رخ داد که به دست المعتصم برادر و ولیعهد مأمون ، خاموش گشت و عیسی نیز بجهت این شورش بسال 214 از امارت عزل شد. (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهرة، و الولاة و القضاة).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن منصور رافقی . از والیان مصر بود. وی بسال 216 هَ . ق . به ولایت مصر برگزیده شد و چون در آنجا شورشی رخ داد، مأمون وی را مقصر دانست و او را عزل کرد و الواثق باﷲ دیگربار ولایت مصر را بدو سپرد و بسال 233 المتوکل او را عزل کرد، و او در همان سال درگذشت . (از الاعلام زرکلی از الولاة و القضاة، و النجوم الزاهرة).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) تیره ای است از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب ، از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل با 441 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


عیسی . [ سا ] (اِخ ) ظاهراً نام بربطزنی بوده که رودکی در بیت ذیل از او نام برده است :
بربطعیسی و فرشهای فوادی
چنگ مدک نیرو نای چابک جانان .
رجوع به شرح احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ص 506و 507 و 1010 و تاریخ سیستان ص 318 شود.


دانشنامه عمومی

عیسی مسیح یا عیسی ناصری یا عیسی بن مریم (عبرانی: ישוע ، یونانی باستان: Ἰησοῦς ) واعظ یهودی و شخصیت مرکزی در مسیحیت است. مسیحیان اعتقاد دارند که وی پسر خدا است. او در شهر بیت لحم، از شهرهای ایالت ناصره منطقهٔ یهودیه به دنیا آمد. مادر وی مریم بدون همسر باردار شد و پسری به دنیا آورد که مسیحیان وی را خداوند در جسم می دانند.
کهن ترین نظریهٔ موجود در منابعی که به دست ما رسیده مربوط به آفریکانوس (حدود سال ۲۰۰ میلادی) است. در توجیه اینکه چرا متی پدر یوسف را یعقوب قرار داده ولی لوقا آن ها را هالی، آفریکانوس پیشنهاد می دهد که یعقوب و هالی برادرانی از یک مادر ولی دو پدر مختلف بودند. یعقوب ازدواج کرده و صاحب یوسف می شود، ولی او فوت می کند و طبق رسم آن زمان برادرش با مادر یوسف ازدواج کرده و پدرخوانده (پدر قانونی) یوسف می شود. بر اساس این نظریه لوقا شجره نامه را از طریق پدرخوانده (پدر قانونی) یوسف ادامه می دهد ولی متی از طریق پدر طبیعی او.
بر اساس نظریه دیگری که در دوران مدرن مکرر ذکر می شود، بر عکس متی از طریق پدر قانونی شجره نامه را دنبال کرده و لوقا از طرف پدر طبیعی
انیوس (سال ۱۴۹۰ میلادی)، مارتین لوتر، بنگل و برخی از محققین مسیحی پس از آن ها این نظر را دنبال کردند که لوقا شجره نامه مریم را داده ولی متی شجره نامه یوسف را.
ترتولیان و تعداد کمی محقق مسیحی بعدی بر عکس می گویند که لوقا شجره نامه یوسف را داده ولی متی شجره نامه مریم را.
منابع اصلی برای بررسی زندگی عیسی چهار انجیل رسمی هستند، هرچند برخی محققان معتقدند که متن های دیگر چون انجیل توماس نیز به اندازه چهار انجیل سنتی برای ترسیم تاریخی عیسی اهمیت دارند. اکثر پژوهشگران معتقدند که عیسی یک یهودی از ناحیه «جلیل» در شمال فلسطین بود که از او به عنوان یک معلم و شفابخش یاد می شد. محققان مسیحی اغلب اتفاق نظر دارند که او توسط یحیی غسل تعمید یافته و در اورشلیم تحت فرمان پونتیوس پیلاطس و به جرم آشوب گری علیه امپراتوری روم مصلوب شد. قطع نظر از اندک اتفاق نظرها و نتایج این چنینی، مطالعات آکادمیک در گاه نگاری وقایع، پیام مرکزی تعلیمات عیسی، طبقه اجتماعی وی یا دلیل مصلوب شدنش تاکنون به نتایج قطعی نرسیده اند. گرچه خیلی از محققان به انجیل ها به عنوان منابع تاریخی با احتیاط نگریسته اند، ولی اکثر محققان منتقد معتقدند حداقل بخش هایی از آنچه در انجیل ها در خصوص زندگی عیسی بیان شده صحیح است.
نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همان گونه که در عهد عتیق پیشگویی شده است و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش است. مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا می دانند (که معمولاً اینطور تعبیر می شود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزه وار عیسی از یک باکره، انجام معجزات، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند. در حالی که اعتقاد به تثلیث به طور گسترده توسط مسیحیان پذیرفته شده است، گروه کوچکی، دیدگاه های غیر تثلیثی راجع به الوهیت عیسی دارند.
برای یهودیان عیسی نامی معمولی بوده است. برخی از اقوام، آن را برای نام خانوادگی انتخاب می کردند و برخی نیز روی فرزندان خود می نهادند و سپس عیسی را در عهد جدید با نام عیسی ناصری می خوانند. (متّی: باب ۲۶، آیهٔ ۷۱)؛ پسر یوسف (لوقا: باب ۴، آیهٔ ۲۲)؛ و عیسی پسر یوسف از ناصر (یوحَنّا: باب ۱، آیهٔ ۴۵) او عیسی پسر یوسف از شهر ناصره است. به هرحال، در مَرقُس: باب ۶، آیهٔ ۳، به جای پسر یوسف، او را پسر مریم برادران یعقوب و یوشا و یهودا و شمعون می نامد.

دانشنامه آزاد فارسی

عیسی (ع) (ح ۶پ م ـ۳۰م)(Jesus)
پیامبر عبرانی که براساس تعالیمش مسیحیت به وجود آمد.مسلمانانعیسی را پیامبر خدا، ولی مسیحیان او را پسر خدا می دانند. وانگهی مسیحیان معتقدند که پیش گویی های انبیای یهود در مورد ظهور مسیح در وجود او به حقیقت پیوسته است. عیسی از طرفیوسف با سبط یهودا و آل داود نسبت می یافت و این سلسلة النسب در مورد مسیحا در کتب یهود پیشگویی شده بود.وقایع زندگی و تعالیم عیسی. از زندگی عیسای ناصری پیش از آغاز رسالتش در حدود ۳۰سالگی چندان اطلاعی در دست نیست. تقریباً همۀ آنچه می دانیم همان است که در چهار انجیل عهد جدید آمده است. احتمالاً هر چهار انجیل دست کم ۳۰ سال بعد از مرگ عیسی تألیف شده اند و پیش از آن، اخبار دهان به دهان و یا به وسیلۀ مکاتیبی که باقی نمانده اند منتقل شده است. تخمین ها دربارۀ تاریخ ولادت عیسی از ۹ تا ۴پ م را دربرمی گیرد و محققانی بسیار سال ۶پ م را محتمل ترین تاریخ می دانند. به استناد انجیل ها، عیسی اندکی پیش از مرگ هرود کبیر (حدود ۴پ م) به دنیا آمد. پدر قانونی اش یوسف نجار بود و محتمل است که عیسی همین پیشه را آموخته باشد. کمابیش ۳۰ساله بود که یوحنّای معمّدان، که خود را بشارت دهندۀ ظهور مسیح می دانست او را غسل تعمید داد و در همین زمان از عطیۀ روح قدسی یا روح القدس برخوردار شد. کنج عزلت گزید تا دربارۀ طریق اجرای رسالتش بیندیشد و در این میان شیطان او را در بوتۀ آزمایش گذاشت (وسوسه های عیسی). سپس دوازده مرد را به شاگردی پذیرفت (حواریان) تا تعالیمش را نشر دهند. برخی محققان انتخاب عدد دوازده را نشانۀ دوازده سبط بنی اسرائیل و آغاز جامعۀ مسیحایی (خدایی) به سرکردگی عیسی به منزلۀ منجی پنداشته اند. عیسی رسالتش را با موعظه و شفای بیماران در اطراف ناحیۀ جلیل آغاز کرد. در دوران حیاتش محبوب همۀ قلوب نبود. با محرومان و مطرودان خوش رفتاری داشت، ولی زبان به نکوهش روحانیان زمان خود ازجمله کاتبان و فریسیان گشود که انجیل ها درباره شان می گویند به قداست خود فخر می کنند و نیازمندان را نادیده می گیرند. عیسی سخن از نزدیکی «ملکوت الهی» گفت. مثل های او از نیاز به آمادگی پیروانش برای فرارسیدن آن حکایت داشت. دورۀ رسالت او با دستگیری، محاکمه و اعدامش در ایام عید فطیر در بیت المقدس (اورشلیم) پایان یافت. انجیل ها می گویند که او در آخرین وعدۀ غذایش، مشهور به شام آخر، با تشبیه نان و شراب به بدن و خون خود معنای نمادین تازه ای بدان ها بخشید. طبق قانون روم، رهبران یهودی که نخستین بار عیسی را محاکمه کردند، اجازۀ محکوم کردن او به مرگ را نداشتند و باید پونتیوس پیلاتوس، والی رومی، را مجاب می کردند که عیسی خطری برای اقتدار روم است. از این رو او را واداشتند که عیسی را به جرم این که ادعا می کند مسیح و پادشاه دینی و سیاسی است، خیانتکار به روم و مقصر بشناسد. پونتیوس نیز این حکم را تنفیذ کرد. انجیل ها می گویند که عیسی سه روز پس از مصلوب شدن زنده شد (رستاخیز عیسی) و تا ۴۰ روز بر حواریانش ظاهر می شد، تا سرانجام به آسمان عروج کرد. اعتقاد به این که عیسی هم انسان بود و هم خدا، عقیده ای که به تجسّد معروف است (به معنی داشتن بدنی از گوشت، پوست و استخوان)، هستۀ مرکزی دین مسیح را تشکیل می دهد. مسیحیان معتقدند که خدا در وجود عیسی به قالب انسانی درآمد. نکتۀ مهم دیگر در آن، این اعتقاد است که عیسی هم خدای کامل و هم انسان کامل بود و نه نیمی این و نیمی آن؛ دیگر این که عیسی در این ویژگی منحصربه فرد بود. مسیحیان اعتقاد دارند که خدا با تجسّد در قالب عیسی و با گذران زندگی در میان انسان ها حقایق مهمی را آشکار کرد و محبت و دغدغۀ انسانی را به نمایش گذاشت و راه تقرب به خدا را به آدمیان نشان داد. به اعتقاد مسیحیان، عیسی از مشیت خداوند پیروی کرده است. او «بی گناه» بود و زندگی انسانی کامل را سپری کرد و از این رو الگویی برای مسیحیان است. نویسندگان عهد جدید تأکید می کنند که عیسی می دانست که رسالتی بر دوش دارد و اعمالش در جهت تحقق ارادۀ خداوند است. عیسی از پیروانش خواست که دیگران را همچون خود دوست بدارند و خدا را عبادت کنند و دوست بدارند. با قلب پاک، با شفقت به دیگران و بدون غرور و تشویش زندگی کنند؛ اما تعالیم او را تفسیرهای مختلف افراد و نهادهای مسیحی پیچیده کردند. آرای او دربارۀ نقش مسیحا، نجات دهنده ای که همه انتظارش را می کشیدند، متفاوت بود. بسیاری از یهودیان انتظار شاهی جنگاور را می کشیدند که آنان را از دست دشمنانشان نجات می داد؛ ولی عیسی نقش «بندۀ دردمند» را برگزید که اشعیای نبی از آن سخن گفته بود (اشعیا ۵۰:۵ـ۶ و ۵۳:۱۰). به گفتۀ اشعیا، نقش آن بنده این بود که برای دیگران رنج کشد و بمیرد. به اعتقاد مسیحیان چون عیسی بی گناه بود می توانست مردمان را از گناهانشان، از مرگ و از مکافات گناهانشان برهاند. به سخن دیگر او می توانست رستگاری عطا کند. صلیب شاید مهم ترین نماد دین مسیح باشد. عیسی با مصلوب شدن درد و مرگ را خرید و خود را فدای بشر کرد و بدین سان خدا و انسان را باهم آشتی داد. رستاخیز یا قیام پس از مرگ عیسی بدین گونه تعبیر می شود که عیسی بر عواقب گناه فایق آمد و نشان داد که مرگ پایان راه نیست. حال پیروانش می توانستند به آخرت و زندگی جاودانی در بهشت امید بندند.
عیسی (ع) در قرآن. او چهارمین پیامبر اولوا العزم، دارای کتاب و شریعت، ملقب به «روح الله»، است. امت یا پیروان او «عیسوی»، یا با نسبت به لقب او (مسیح) «مسیحی»، و یا نسبت به زادگاهش ناصره، «نصاری» خوانده می شوند. نام عیسی از نام عبری یوشع (نجات دهنده) گرفته شده است. به پیامبری او در قرآن صریحاً اشاره شده و معجزات زیادی از او نقل شده است (آل عمران، ۴۹؛ نساء، ۱۷۱). تولد او از مریم عذرا و با نفخۀ الهی یکی از معجزات الهی است. قرآن اعتقاد مسیحیان دربارۀ پسر خدابودن عیسی (ع) را به کلی نفی و به شدت از آن نهی کرده است. در قرآن بیش از ۲۵ بار به نام او اشاره شده است: حمل او (مریم، ۲۳)، تعمید یافتن او به دست یحیی (آل عمران، ۳۹)، سخن گفتن در گهواره (آل عمران، ۴۶)، گفت وگوی او با خدا (مائده، ۱۱۶)، پسر خدا نامیده شدن او (بقره، ۱۱۶؛ مائده، ۱۱۵)، پیامبری او (نساء، ۱۷۱)، شفاء بخشیدن او به بیماران به اذن الهی و کلمه الله بودن او (آل عمران، ۴۹؛ نساء، ۱۷۱). به اعتقاد مسلمانان، عیسی (ع) زنده است و روزی در کنار مهدی موعود (ع) برای گسترش حق و عدل در سراسر گیتی ظهور خواهد کرد.

نقل قول ها

عیسی یکی از پیامبران الهی است.
• «خواهی از عیسی بن مریم گویم، که سنگ را بالین می ‏کرد، و جامه درشت به تن داشت، و خوراک ناگوار می ‏خورد؛ و نانخورش او گرسنگی بود، و چراغش در شب ماه، و در زمستان مشرق و مغرب زمین او را سایبان بود و جای پناه، و میوه و ریحان او آنچه زمین برای چهار پایان رویاند از گیاه. زنی نداشت تا او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا غم وی را خورد، و نه مالی که او را مشغول کند، و نه طمعی که او را به خواری در اندازد. مرکب او دو پایش بود و خدمتگزار وی دست هایش.»• «عیسی علیه السلام، پیامبری که با نفخهٔ مسیحایی خود مردگان را زنده می کرد، و به اذن خداوند به جامعة مرده زندگی می بخشید. زنده کردن مردگان یکی از معجزات عیسی است، که به اذن الهی، برای اثبات حقانیت راه خود، به مردم ارائه می داد. اما آیا می توان انسان مرده را صرفاً کسی تصور کرد که قلب و تنفس او از کار افتاده است؟ آیا در ادبیات خودمان بارها از «مردن» برای نشان دادن ترس، بی انگیزگی، فضاء بستة اجتماعی و سیاسی و مفاهیم مشابه استفاده نشده است؟ چه بسیار در طول تاریخ که فضاء جامعه را بی انگیزگی و ناامیدی فراگرفته، و امید اصلاح به یأس مبدل گشته، و زندگی و شادابی، جای خود را به مردگی و خمودی داده، اما یک سخن صادقانه و اصلاح گرانه بر سخنان نابخردانه غلبه کرده، و بر قلب و جان مردم نشسته، و زنده شان کرده است! آیا غلبة سخن حق بر باطل، و رسوایی آنان که گمان می برند می توانند با کلام ساحرانه خود ذهن مردم را مفتون خود سازند، و باطلشان را حق جلوه دهند، و همچنان از مرگ انگیزه ها و امیدهای مردم ارتزاق کنند، و قدرتشان را تقویت نمایند، مصداق بارز اذن الهی برای نصرت مردم جهت حرکت در مسیر اصلاح خود و جامعه شان نیست؟ آیا میدان این مبارزه، عرصة مقابلة موسی با ساحران فرعون و بلعیده شدن اژدهای باطل توسط عصای حق به اذن و ارادة خداوند را تداعی نمی کند؟ آیا دمیده شدن امید زندگی در جامعه ای که انگیزه زیستن را از دست داده است، و زنده گشتن مردمی که در اثر ظلم و بی عدالتی، ناامیدانه چون مردگان، عقب ماندگی خود و اجتماع خویش را به نظاره نشسته اند، مصداق اذن الهی برای دمیدن امید زندگی در کالبد مردگان و اصلاح امور جامعه نمی باشد؟ آیا چنین اعتقادی، در طول تاریخ، امید و انگیزة اصلی مصلحان برای حرکت در مسیر دشوار و پرهزینة هدایت و اصلاح نبوده است؟ آری! این گونه است که می توان آیات قرآن را، در همة اعصار و قرون، جاری و ساری دانست، و اذن الهی برای هدایت بشر و اصلاح امور انسان را در همه احوال مشاهده نمود. -> سید علی اصغر غروی

پیشنهاد کاربران

نام حضرت مسیح که درقران بارهاعیسی ذکرشده ولی درسایرمتون عربی غیراسلامیی یسوع المسیح ودرعبری یشوع تلفظ می شود البته مسیحیان فارسی زبان هم به تاسی ازمسلمانان عیسی بکارمیبرند هرچندکه درمتون اصلی مسیحی کلمه عیسی نیامده است

پیامبر دین مسیح

نجات دهنده

عیسی= ایسا / اُسا / اُستا / اوستا / استاد/استان = معلم
ای/اُ/او= خدا
سا/ستا/ستاد/ستان=دانای مطلق


نام عیسی گل نیست بلکه آن گل موسی در گهواره است

جسوس

رهایی بخش

نجات دهنده و امید دهنده

در اصل یِشوعا است ولی به ترجمه عربی عیسی است. یِشوعا به معنی نجات دهنده، ماشیاح به معنی مسح شده با روح خداوند است. که در اصل و عبرانی یِشوعا ماشیاح، به انگلیسی jesus christ ، به عربی عیسی مسیح است.

عیسی=خدا=پسر خدا=روح القدوس

کلمه "عیسی" کلمه ای کاملا عربی.
عالمان غرب به شروع حیات انسان از آفریقا اتفاق نظر دارند.
و لغوییون هم به سامی بودن مناطق سودان و عربستان جنوبی و عربستان شمالی در آلافْ سال قبل اتفاق نظر دارند و به آن لغة اولین انسان ها اسم میدهند.
اصطلاح نادر "پروسامی" به لغة حضرت آدم ( ع ) نسبت داده میشود.
که لغة تمامی انسان ها در آن ریشه دارد.
و تمام کلماتی که در عربی و عبری وجود دارد و ادعای دری ( فارسی ) ، بهلوی و سانسکریت نسبت داده میشوند، تماما سامی هستند.
آیه قرآن هم شاهد بر این قضیه است:
انا انزلنا قرآنا عربیا لعلکم تعقلون
قرآنی عربی نازل شده است. هم فی القواعد و هم فی الکلمات.

عیسی یک نام پسرانه دارای ریشه عبری است. عیسی در اصل از عربی به فارسی و سایر زبانهای ایران وارد شده است . عیسی، مُـعَـرَّب از عبری به معنی : نجات دهنده است ، نام پیامبر مسیحیان است.



عیسی در اصل و نسب ایسا می باشد و به معنای شبیه این. الفاظ عبری بیشتر به زبان فارسی نزدیک تر اند تا الفاظ عربی. بطور مثال تلفظ نام پسر دوم پیامبر پیامبر ابراهیم ایساّک ( ایسا اک یا ایسای کوچک ) می باشد و نه اسحاق. بنا بر این برای من ایرانی و خواننده و گوش دهنده به متون دینی نام های ایساک و موسا و ایسا ملموس تر و نزدیکتر و خودی تر اند تا اسحاق، موسی و عیسی. از خودم گاهی اوقات سوال می کنم که آیا خداوند و یا شیطان این چنین رد پای الفاظ را گم نموده است که خواننده ایرانی در سفر های خیالی به گذشته به ریشه اصلی این الفاظ دست رسی نداشته باشد ؟ آیا کلمه مَس یا مِس
که احیانا به معنای مالیدن ( یا بطور خاص ماساژ دادن با روغن زیتون ) چه ریشه ای دارد ؟ عبری است یا عربی یا فارسی ؟ شاید روزی بخت یاری کرد و ریشه به این حقیر و خواننده گرامی آشکار گردید. نام کوچک مسیح به زبان آلمانی Jesus می باشد که به فارسی تقریبا برابر است با جی سوز یا سوزنده جا یا جاه و لقب او Christus و به فارسی کریس توس. آیا می توان تقریبا این لقب را به صورت زیر ترجمه کرد که کریس تو هستی. به زبان انگلیسی نام و لقب یعنی عیسی مسیح جیزِز کرایست تلفظ می شود. به کدام زبان باور داشته باشیم ؟ هر انسان معقولی امروزه زبان مادری خودرا به زبانهای دیگر ترجیح می دهد و همزمان به زبان مادری دیگران هم احترام میگذارد. آیا غیر از زبان های انسانی ، طبیعت و خداوند هم برای نامگذاری مخلوقات خود زبان خاصی دارند که در مقابل چشم سر و دل انسان مخفی خواهند ماند؟ گویا با وجود این همه پیشرفت ما انسان ها در زمینه هستی شناسی و انسان و خدا شناسی هنوز در ابتدای راه بسر می بریم. اگر ادیان به خداوند تعلق دارند، این همه اسطوره و این همه دین چرا ؟ این بزرگواران ( طبیعت و خداوند ) نمی توانستند که کار ما را راحت تر تعیین کنند که انرژی خودرا در جستجوی دین بهتر و برتر تلف ننمائیم و با خیال راحت به زندگی مشغول شویم ؟ و هزاران سوال دیگر از این قبیل.


کلمات دیگر: