کلمه جو
صفحه اصلی

دین


مترادف دین : آیین، شرع، شریعت، کیش، مذهب، نحله | بدهی، قرض، قرضه، وام

متضاد دین : طلب

برابر پارسی : بدهی، وام، وام زمان دار

فارسی به انگلیسی

debt, faith, obligation, religion, amount due

religion


debt, amount due


debt, faith, obligation, religion


فارسی به عربی

ایمان , دین , مسوولیة

عربی به فارسی

بدهي , وام , قرض , دين , قصور , کيش , ايين , مذهب


مترادف و متضاد

بدهی، قرض، قرضه، وام ≠ طلب


آیین، شرع، شریعت، کیش، کیش، مذهب، نحله


debt (اسم)
وام، دین، فام، قصور، بدهی، قرض

liability (اسم)
مسئولیت، دین، استعداد، فرض، شمول، بدهی، بدهکاری

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

amount due (اسم)
دین

religion (اسم)
دین، کیش، مذهب، ایین

فرهنگ فارسی

یکی از ایزدان در آیین زردشتی موکل بروز بیست و چهارم هر ماه شمسی ( دین روز ) .
( اسم ) ۱ - نام ایزدیست . ۲ - روز بیست و چهارم هر ماه شمسی . ۳ - آیین کیش جمع ادیان . ۴ - راه روش . یا دین اسلام اسلام . یا دین محمدی اسلام .
واحد نیرو در سلسله سگث که بموجب تعریف نیروئی است که چون به جرم یک گرمی وارد شود .

فرهنگ معین

(دَ یا دِ) [ ع . ] (اِ.) قرض ، وام . ج . دیون .


(دَ یا دِ ) [ ع . ] (اِ. ) قرض ، وام . ج . دیون .
[ په . ] (اِ. ) ۱ - آیین ، کیش . ۲ - راه ، روش . ۳ - نام روز بیست وچهارم از هر ماه شمسی و نیز نام یکی از ایزدان زردشتی که نگهبان همین روز می باشد.

[ په . ] (اِ.) 1 - آیین ، کیش . 2 - راه ، روش . 3 - نام روز بیست وچهارم از هر ماه شمسی و نیز نام یکی از ایزدان زردشتی که نگهبان همین روز می باشد.


لغت نامه دهخدا

دین. ( اِ ) نام فرشته ای است که بمحافظت قلم مأمور است. ( برهان ) ( جهانگیری ). از ایزدان آئین زردشتی است و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است. || روز بیست و چهارم بود از ماههای شمسی نیک است در این روز فرزند به مکتب فرستادن و نکاح کردن. ( از برهان ) ( از غیاث ). ابوریحان بیرونی در فهرست نامهای روزهای ایرانی نام این روز را «دین » و در سغدی هم «دین » و در خوارزمی نیز «دین » یاد کرده است.
- دین روز ؛ روز بیست و چهارم از ماههای شمسی. ( آنندراج ) :
دین روز ای روی تو آکفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین.
مسعودسعد.
|| مزیدمؤخر امکنه ، ماردین. افریدین. قودین. مشکادین. خرادین و بهداذین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || داد. راستی. ( یادداشت مؤلف ). شوکت فر. شکوه :
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفزاید اندر جهان هور دین.
فردوسی.

دین. ( اِ )کیش. ( منتهی الارب ). ملة. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). صبغة. ( ترجمان القرآن ). طریقت. شریعت. مقابل کفر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر کلمه «دئنا» آمده دین در گاتهابمعانی مختلف کیش ، خصایص روحی ، تشخص معنوی و وجدان بکار رفته است و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه باطن انسان است. اما در عربی از ریشه دیگر و مأخوذ از زبانهای سامی است و تازیان این کلمه را معالواسطه از زبان اکدی گرفته اند و در زبان اخیر کلمات دنو و دینو بمعنی قانون و حق و داوری است و دانو بمعنی حکم کردن و دیه نو بمعنی قاضی است. دین و دیان از آرامی وارد زبان عربی شده. ( حاشیه برهان چ معین بنقل از یشتها ج 2 صص 159-166، روز شماری صص 55-57 و دائرة المعارف اسلام ). علماء فقه اللغه اسلامی برای دین معانی مختلفی ذکر کرده اند که اساس کلیه آنها در سه معنی خلاصه میشود. الف : از اصل آرامی عبری بمعنای حساب که به استعاره از آن اخذ شده ب : عربی خالص و معنای آن عادت یا «استعمال » است که هر دو از یک اصلند. ج : کلمه ای است فارسی بمعنای دیانت و کلمه دین بمعنای دیانت در زبان عرب دوره جاهلی مستعمل بوده و «عادت » یا استعمال از این ریشه است. ( از دایرة المعارف اسلامی ). مجموعه عقاید موروث مقبول درباب روابط انسان بامبداء وجود وی و التزام بر سلوک و رفتار بر مقتضای آن عقاید. دین قطع نظر از چگونگی منشاء آن امری است که جنبه اجتماعی آن مسلم است و اگرچه فرضیه کسانی که دین را منشاء جمیع تحولات تاریخ و مبداء تمام حوادث عالم میشمرده اند، امروز لااقل کاملاً، مقبول و مسلم نیست لیکن تأثیر و نفوذ عوامل دین در حوادث تاریخ محقق است. تحقیق درباره دین و ماهیت و احوال آن موضوع علم ادیان و ملل و نحل است که امروز شعب و فنون مهم دارد از آنجمله است علم الادیان تطبیقی اما این موضوع از جهت روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، باستانشناسی و اخلاق نیز مورد بحث اهل نظر هست و از جهت تاریخ ، ادیان را به ادیان موجود و ادیان گذشته و همچنین ادیان الهی و ادیان غیرالهی میتوان تقسیم کرد. مقصود از ادیان الهی ، دینهایی هستند که بنای آنها بر اعتقاد به یگانگی خداست و آن را ادیان آسمانی نیز گویند. احکام این ادیان بوسیله پیمبران از جانب خدا به خلق ابلاغ میشود اساس این ادیان تسلیم است و دین اسلام از جمله ادیان الهی یا آسمانی و به امر حق است. مسلمانان دین را عبارت از مجموعه قواعد و اصولی میدانندکه انسان را به پروردگار نزدیک میکند. در تداول و استعمال عامه در بعضی موارد ملت و مذهب در ردیف دین بکار میرود. اما در حقیقت در میان آنها تفاوتی است. در قرآن از ملت ابراهیم به حنیف تعبیر رفته است که دین حنیف و دین فطرت خوانده شده است و گاهی دین در مجموعه دین و مذهب بکار رفته است. برای اطلاع بیشتر از اقوال لغت نویسان و مفسران رجوع به تفسیر کشاف زمخشری و بیضاوی و تبیان طوسی و نیز رجوع به ذیل اسلام ، مسیحیت ، یهود و رجوع به دائرة المعارف ادیان و اخلاق و تاریخ مختصر ادیان بزرگ فلیسین شاله شود :

دین . (اِ) نام فرشته ای است که بمحافظت قلم مأمور است . (برهان ) (جهانگیری ). از ایزدان آئین زردشتی است و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است . || روز بیست و چهارم بود از ماههای شمسی نیک است در این روز فرزند به مکتب فرستادن و نکاح کردن . (از برهان ) (از غیاث ). ابوریحان بیرونی در فهرست نامهای روزهای ایرانی نام این روز را «دین » و در سغدی هم «دین » و در خوارزمی نیز «دین » یاد کرده است .
- دین روز ؛ روز بیست و چهارم از ماههای شمسی . (آنندراج ) :
دین روز ای روی تو آکفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین .

مسعودسعد.


|| مزیدمؤخر امکنه ، ماردین . افریدین . قودین . مشکادین . خرادین و بهداذین . (یادداشت مرحوم دهخدا). || داد. راستی . (یادداشت مؤلف ). شوکت فر. شکوه :
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفزاید اندر جهان هور دین .

فردوسی .



دین . [ ] (اِخ ) چهاردهمین و آخرین از خانان مغولستان از نسل چنگیز در (874هَ.) (طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال ).


دین . [ دَ ] (ع اِ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد یا عام است و آنکه ادایش را مدت معینی نباشد قرض نامند. (از لسان العرب ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اما متعارف در زمان ما، وام مؤجل ربوی است و قرض وام مؤجل بدون رباء است . (از اقرب الموارد). از نظر حقوقی تعهدی که شخص (مدیون ) به شخص دیگر (دائن ) دارد و آن ممکن است انجام خدمت ، پرداخت وجه ، یا تحویل کالایی باشد و اگر مدیون از انجام تعهد امتناع نماید دادگاه به تقاضای دائن حکم پرداخت تعهد یا جبران خسارت را از اموال مدیون صادر خواهد کرد. در نزد ملل قدیم مسأله ٔ عدم توانائی پرداخت دین با بردگی ارتباط داشت و در بسیاری موارد، مدیون یا بدهکار و خانواده اش را برای خدمت اجباری به دائن یا طلبکار میسپردند. در روم قدیم ، دراوایل بدهکار عاجز از ادای دین و پیش از فروختن او به بردگی مدت شصت روز به دائن میسپردند و در این مدت وی حق داشت هر رفتاری که بخواهد با او بکند با اولین شورش (494ق .م .) مردم روم این ترتیب تا حدی تعدیل شد. در فلسطین هر پنجاه سال یکبار (به یادبود سال تصرف کنعان ) بدهکاران یهود از دیون خود آزاد میشدند امروز بازداشت مدیون مجاز است ولی قوانین اغلب کشورها افلاس و اعسار بدهکار را موجب رهایی وی از بازداشت دانسته اند. (دائرة المعارف فارسی ). و در ایران نیز اخیراً این دستور بموقع اجرا درآمده است . || در اصطلاح فقها (شرعی ) مالی را گویند که از طریق عقد یا استهلاک یا قرض بر ذمه ٔ کسی واجب شده باشد. و نیز بر مثلی مقابل عین بکار رود. در تعریف اجاره نیز کلمه ٔ دین بکار رود. در تعریف اجاره نیز کلمه ٔ دین بدین معنی اراده شده است . دین حقیقة وصفی است در ذمه که عبارت است از اشتغال ذمه کسی بمالی واجب بسببی از اسباب و دین بر مال واجب مجازاً اطلاق میشود زیرا که دین مآلاً بسوی مال بازگشت کند سپس دین به اعتبار سقوط وعدم سقوط آن بر دو گونه است اول دین صحیح و آن دین ثابت و لازمی است که از ذمه ٔ شخص ساقط نمیشود مگر به اداء آن یا ابراء مانند قرض ، مهرزن ، دین استهلاک و امثال آن ؛ دوم دین غیرصحیح و آن دینی است که سقوطش از ذمه ٔ شخص به اداء یا ابراء نباشد بلکه سببهای دیگری باعث سقوط آن گردد مانند بدل کتابت چه سقوط آن بسبب تعجیز عبد مکاتب حاصل میگردد. آنگاه دین مطلقاً به اعتبار وجوب اداء یا عدم وجوب آن بر دو گونه است اول حال و آن دینی است که در هنگام درخواست دائن اداء آن واجب شود و آن را دین معجل نیز گویند دوم دین مؤجل و آن دینی است که اداء آن پیش از فرارسیدن مدت و انقضاء اجل واجب نباشد لکن اگر پیش از رسیدن مدت معین دین اداء شود صحیح است و اسقاط ذمه ٔ مدیون شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || هر شی ٔ غیر حاضر. ج ، أدین و دیون . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). هرچیز که حاضر و موجود نبود.(منتهی الارب ). || مرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موت ؛ رماه اﷲ بدینه . (از لسان العرب ).به مجاز بمعنی مرگ باشد چون مرگ دینی است که بر تمام افراد لازم آید یعنی هرگاه متقاضی آن آید آن را میگیرد. (از تاج العروس ). || در اصطلاح ریاضی «جبر و مقابله » هر عددی که منفی نباشد آن را مثبت و تام و زائد و مال گویند و اما آن عدد منفی را ناقص ودین خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 172، 503).


دین . [ دَ ] (ع مص ) وام گرفتن و مقروض شدن . (از لسان العرب ). وام گرفتن . (منتهی الارب ). || وام خواستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وام دادن بمدت معین . (از تاج العروس ). وام دادن کسی را. (منتهی الارب ). قرض دادن کسی را بمدت معین فهو دائن و ذاک مدین . (از اقرب الموارد).


دین . [ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) متدین . (لسان العرب ). دیندار. پای بند به دین . (از اقرب الموارد).


دین . (اِ)کیش . (منتهی الارب ). ملة. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). صبغة. (ترجمان القرآن ). طریقت . شریعت . مقابل کفر. (یادداشت مرحوم دهخدا). در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر کلمه ٔ «دئنا» آمده دین در گاتهابمعانی مختلف کیش ، خصایص روحی ، تشخص معنوی و وجدان بکار رفته است و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه ٔ باطن انسان است . اما در عربی از ریشه ٔ دیگر و مأخوذ از زبانهای سامی است و تازیان این کلمه را معالواسطه از زبان اکدی گرفته اند و در زبان اخیر کلمات دنو و دینو بمعنی قانون و حق و داوری است و دانو بمعنی حکم کردن و دیه نو بمعنی قاضی است . دین و دیان از آرامی وارد زبان عربی شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین بنقل از یشتها ج 2 صص 159-166، روز شماری صص 55-57 و دائرة المعارف اسلام ). علماء فقه اللغه ٔ اسلامی برای دین معانی مختلفی ذکر کرده اند که اساس کلیه آنها در سه معنی خلاصه میشود. الف : از اصل آرامی عبری بمعنای حساب که به استعاره از آن اخذ شده ب : عربی خالص و معنای آن عادت یا «استعمال » است که هر دو از یک اصلند. ج : کلمه ای است فارسی بمعنای دیانت و کلمه ٔ دین بمعنای دیانت در زبان عرب دوره ٔ جاهلی مستعمل بوده و «عادت » یا استعمال از این ریشه است . (از دایرة المعارف اسلامی ). مجموعه ٔ عقاید موروث مقبول درباب روابط انسان بامبداء وجود وی و التزام بر سلوک و رفتار بر مقتضای آن عقاید. دین قطع نظر از چگونگی منشاء آن امری است که جنبه ٔ اجتماعی آن مسلم است و اگرچه فرضیه ٔ کسانی که دین را منشاء جمیع تحولات تاریخ و مبداء تمام حوادث عالم میشمرده اند، امروز لااقل کاملاً، مقبول و مسلم نیست لیکن تأثیر و نفوذ عوامل دین در حوادث تاریخ محقق است . تحقیق درباره ٔ دین و ماهیت و احوال آن موضوع علم ادیان و ملل و نحل است که امروز شعب و فنون مهم دارد از آنجمله است علم الادیان تطبیقی اما این موضوع از جهت روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، باستانشناسی و اخلاق نیز مورد بحث اهل نظر هست و از جهت تاریخ ، ادیان را به ادیان موجود و ادیان گذشته و همچنین ادیان الهی و ادیان غیرالهی میتوان تقسیم کرد. مقصود از ادیان الهی ، دینهایی هستند که بنای آنها بر اعتقاد به یگانگی خداست و آن را ادیان آسمانی نیز گویند. احکام این ادیان بوسیله ٔ پیمبران از جانب خدا به خلق ابلاغ میشود اساس این ادیان تسلیم است و دین اسلام از جمله ادیان الهی یا آسمانی و به امر حق است . مسلمانان دین را عبارت از مجموعه ٔ قواعد و اصولی میدانندکه انسان را به پروردگار نزدیک میکند. در تداول و استعمال عامه در بعضی موارد ملت و مذهب در ردیف دین بکار میرود. اما در حقیقت در میان آنها تفاوتی است . در قرآن از ملت ابراهیم به حنیف تعبیر رفته است که دین حنیف و دین فطرت خوانده شده است و گاهی دین در مجموعه ٔ دین و مذهب بکار رفته است . برای اطلاع بیشتر از اقوال لغت نویسان و مفسران رجوع به تفسیر کشاف زمخشری و بیضاوی و تبیان طوسی و نیز رجوع به ذیل اسلام ، مسیحیت ، یهود و رجوع به دائرة المعارف ادیان و اخلاق و تاریخ مختصر ادیان بزرگ فلیسین شاله شود :
همه دیانت و دین جوی و نیک رایی کن
که سوی خلدبرین باشدت گذرنامه .

شهید.


ای یار رهی ای نگار فتنه
ای دین خردمند را تو رخنه .

رودکی .


گر دِرَم داری ، گزند آرد بدین
بفکن اورا، گُرم ِ درویشی گزین .

رودکی .


فر و افرنگ به او گیرد دین
منبر از خطبه ٔ تو آراید.

دقیقی .


لب بیجاده رنگ و ناله ٔ چنگ
می چون زنگ و دین زردهشتی .

دقیقی .


دین من خسرویست همچو میم
گوهر سرخ چون دهم به جمست .

خسروی .


بود دین و شاهی چو تن با روان
بدین هردوان پای دارد جهان .

فردوسی .


همه مردمی باید آیین تو
همه رادی و راستی دین تو.

فردوسی .


مر این دین به را بیاراستند
از این دین گزارش همی خواستند.

فردوسی .


از آنکه بد بحجاز آن و این به ایرانشهر
حجاز دین را قبله است و ملک راایران .

عنصری .


من بدانم علم دین و علم طب و علم نحو
تو ندانی دال و ذال و راء و زاء و سین و شین .

منوچهری .


خواسته داری و ساز بی غمیت هست باز
ایمنی و عز و ناز فرخی و دین و داد.

منوچهری .


وفا و همت و آزادگی ودولت و دین
نکوی وعالی و محمود و مستوی و قوی .

منوچهری .


دین بدنیا نیرزد. (تاریخ سیستان ). اسماء زمانی اندیشید پس گفت ای فرزند این خروج تو که بر بنی امیه کردی دین را بوده یا دنیا را؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187). بوزرجمهر از دین گبرکان دست بداشت که دین با خلل بوده است و دین عیسی پیغامبر (ع ) را گرفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 338). از دین پدران خود چرا دست بازداشتی ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 340).
دین همه خیر است برو سوی دین
گرچه دل خلق بسوی دنست .

ناصرخسرو.


دین سرائیست برآورده ٔ پیغمبر
تا همه خلق بدو در بقرار آید.

ناصرخسرو.


برسر من تاج دین نهاده خرد
دین هنری کرد و بردبار مرا.

ناصرخسرو.


چشم سر بی آفتاب آسمان بیکار گشت
چشم دل بی آفتاب دین چرا بیکار نیست .

ناصرخسرو.


هر که نور آفتاب دین جدا گشته از او
روزهای او همیشه جز شبان تار نیست .

ناصرخسرو.


نبینی که امت همی گوهر دین
نیابد مگر کز بنین محمد.

ناصرخسرو.


مرد باشد که با دین درست در نزدیکی سلطان شود و بیدین بیرون آید. (ابن مسعود از کیمیای سعادت ).
دین روز ای روی تو آکفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین .

مسعودسعد.


خدای هرچه دهد بنده را ز فتح و ظفر
بدین پاک دهد یا بعقل و هنر.

معزی .


چنین گوید برزویه طبیب ... که پدر من از لشکریان بود و مادر از علماء دین زردشت . (کلیله و دمنه ).
چون برون رفت از تو حرص آنگه درآید در تو دین
چون درآید جبرئیل آنگه برون شد اهرمن .

سنایی .


دین زکرار جو نه از طرار
خز ز بزاز جو نه از خباز.

سنایی .


بگدایی بگفتم ای نادان
دین بدنیا مده تو از پی نان .

سنایی .


از شمس دین ، چه آید جز افتخار دین
لابد که باز باز پراند ز آشیان .

سوزنی .


پس دین را بملک تقویت کرد. (سندبادنامه ص 4).
تیغ تو داند که چیست رمز و اشارات دین
طرفه بود هندوئی از عربی ترجمان .

خاقانی .


از بدان نیک ترس خاقانی
تا دل و دین تو تبه نکنند.

خاقانی .


از دهان دین برآمد آه آه
چون فروشد ناصر دین ای دریغ.

خاقانی .


گر شما دین ودلی دارید و از ما فارغید
ما نه دین داریم و نه دل وز شما هم فارغیم .

خاقانی .


دین چیست عدل پس تو در عدل کوب از آنک
عدل از پی نجات تو رهبر نکوتر است .

خاقانی .


دین و دنیا بهم نیاید راست .

نظامی .


کفر کافر و دین دیندار را
ذره ای دردت دل عطار را.

عطار.


هر که غیرت نداشت دینش نیست
آن ندارد کسی که اینش نیست .

اوحدی .


دین بدانش بلند نام شود
دین بی علم کی تمام شود.

اوحدی .


نام شیخ و سماع و خرقه نبود
دین هفتاد و چند فرقه نبود.

اوحدی .


مرغ را دانه دادن از دین است .

اوحدی .


- امثال :
عیسی بدین خود، موسی بدین خود .
- اهل دین ؛ پیرو دین . صاحب دین . دیندار :
اهل دین را جز اهل دین نگزید
دیده را جز بدیده نتوان دید.

سنایی .


هرکودر نقص دید در خود
کامل تر اهل دین شمارش .

خاقانی .


- بی دین ؛ که پیرو دینی نباشد. لامذهب : ترا باچنین علم و ادب که هست با بیدینی حجت نماند. (گلستان ).
- پاکیزه دین ؛ پاکدین . با تقوی و پاکدامن :
یکی طعنه میزد که درویش بین
زهی پارسایان پاکیزه دین .

سعدی .


خردمند و پاکیزه دین بود مرد.

سعدی .


رجوع به همین ترکیب در حرف «پ » شود.
- خاتم دین ؛ کنایه ازنشانه و علامت دین همچون انگشتری یا مهر که روی آن چیزی حک کنند :
بر سکه ٔ ملک و خاتم دین
جز نام تو جاودان مبینام .

خاقانی .


- در دین کسی شدن ؛ دین او را پذیرفتن :
چو بشنید در دین او شد قباد
به گیتی ز گفتار او بود شاد.

فردوسی .


- دین اﷲ ؛ دین خدا :
دین اﷲ را تباه کند
زلفک خول و آن رخان چو ماه .

؟ (از حاشیه ٔلغت فرس اسدی نخجوانی ).


- دین به دنیا فروختن ؛ از دست دادن حقایق دینی در برابرمنافع دنیوی : دین به دنیافروشان خرند یوسف را فروشند تا چه خرند. (گلستان ).
- دین بهی ؛ دین زردشتی :
به بند و به زردشت و دین بهی
بنوش آذرو آذر فرهی .

فردوسی .


رجوع به بهدین وبهدینی و مزدیسنا شود.
- دین حنیفی ؛ مراد از دین حضرت ابراهیم (ع ) است . (غیاث ) (آنندراج ).
- دین فروختن ؛ از دست دادن اصول و حقایق دینی در برابر سودهای مادی دنیوی :
بفروخته ای دین خود از بی خبری
یوسف که بده درم فروشی چه خری .

سعدی .


- دین عجایز ؛ دین پیرزنان . دین عجوزگان . مأخوذ از حدیث نبوی علیکم بدین العجائز. (برشما باد دین عجوزگان ) :
هم در اول عجز خود را او بدید
مرده شد دین عجایز برگزید.

مولوی .


- دین و دنیا ؛ کنایه از معنویت این جهان و آن جهان : دین و دنیا وی را بدست آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386).
دین و دنیا دو ضد یکدگرند
هر کجا دین بود درم نخرند.

سنائی .


- دین و دنیا باز ؛ کنایه از عاشق پاکباز و تارک ماسوی اﷲ است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
- راه دین ؛ شرع ، شریعت ، شیوعة. منهاج . (السامی فی الاسامی ).
- علم دین ؛ دانش مربوط به دین همچون فقه و تفسیر و جز اینها :
علم دین پیشت آورد و آنگه
کفر باشد سخن بفرجامش .

خاقانی .


علم دین کیمیاست خاقانی
کیمیایی سزای گنج امید.

خاقانی .


در پی علم دین بباید رفت
اگرت تا به چین بباید رفت .

اوحدی .


- کفر و دین ؛ بیدینی و دین :
تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین
بتکده را شرط نیست بیت حرم داشتن .

خاقانی .


- ناپاک دین ؛ آنکه از لحاظ دین آلوده و نادرست و ناپاک باشد :
بفرمود کشتن بشمشیر کین
که ناپاک بودند و ناپاک دین .

سعدی .


- یوم الدین ؛ روز قیامت ، روز رستاخیز :
بره ٔ شیرمست و مرغ سمین
چشم داری روی به یوم الدین .

سنائی (حدیقه ).


|| بر ملت هر پیغمبری اطلاق شود و دین را بخدای نسبت دهند زیرا از مصدر جلال خدایی صادر گردیده و به پیغمبر نسبت دهند بواسطه ٔ آنکه ظهور آن از پیغمبر باشد و به امت نسبت دهند زیرا امت پابند و فرمانبردار دین می باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). امة. (ترجمان القرآن ). || در اصطلاح ، وصفی است الهی که صاحبان خرد را با اختیار خود بسوی رستگاری در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت میکشاند و بدین معنی شامل عقاید و اعمال نیز میگردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || توحید. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || عبادت . (منتهی الارب ). عبادت خدا. (از تاج العروس ). || تمامه ٔ چیزی که بدان پرستش خدا کرده شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || پرهیزکاری . (منتهی الارب ). ورع . (لسان العرب ) (از تاج العروس ) . || پاداش . (منتهی الارب ). جز او مکافات . «کماتدین تدان ». (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). جزا دادن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || اسلام . (لسان العرب ) (منتهی الارب ). قوله تعالی : افغیر دین اﷲ یبغون . و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه . (قرآن 3 / 85). ان الدین عنداﷲ الاسلام . (قرآن 3 / 19) (از تاج العروس ). || حساب . (منتهی الارب ). مالک یوم الدین ؛ ای یوم الحساب . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || معصیت . (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (اقرب الموارد). || قهر. غلبه . (منتهی الارب ).قهر. (لسان العرب ). قهر و استعلاء. (تاج العروس ). قهر و غلبه و استعلاء. (اقرب الموارد). || رفعت و سلطان و حکم و ملک . (منتهی الارب ). سلطان و ملک و حکم . (اقرب الموارد) حکم و ملک . (تاج العروس ). سلطان . (لسان العرب ). || سیرت . (منتهی الارب ). سیرة. (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || اکراه . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || عادت و کار. (منتهی الارب ). عادت و شأن : مازال ذلک دینی و دینی ؛ ای عادتی . (از لسان العرب ). || تدبیر. (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || بیماری . (منتهی الارب ). یقال قد دان اذا اصابه الدین ؛ ای الداء. (تاج العروس ).داء. (اقرب الموارد). || نرم از هرچیزی . || خواری . (منتهی الارب ). ذلت . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). ذل و انقیاد. (از تاج العروس ). || باران پیوسته یا باران نرم . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). باران پیوسته . (از اقرب الموارد). گویا این لغت از اضافات یا تصحیفات باشد. (از لسان العرب ). بارانی که در جای خاص پیوسته بارد و عادتش بهمانجا باریدن گردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). اما این معنا از اضافات یا تصحیفات است . (از لسان العرب ). || حال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). یقال لولقیتنی علی دین غیر هذه ؛ ای حال غیر هذه . (لسان العرب ). || قضاء. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). قوله تعالی ما کان یأخذ اخاه فی دین الملک ؛ ای فی قضاء. (از لسان العرب ). || قصاص . (تاج العروس ). || سیاست و رای . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (ص ) قوم دین یا دَیْن ؛ ای خاضعین دائنون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (لسان العرب ).

دین . (فرانسوی ، اِ) واحد نیرو در سلسله ٔ سگث که بموجب تعریف ، نیروئی است که چون به جرم یک گرمی وارد شود یک سانتیمتر در ثانیه به آن شتاب دهد. چون وزن یک گرم جرم یا یک گرم نیرو به آن جرم شتابی در حدود 980 سانتیمتر در ثانیه میدهد، یک دین قریب 1/980 این وزن یعنی کمی بیشتر از یک میلیگرم است . معذلک ، دین از آحاد اصلی دینامیک و اساس آحاد دیگر از قبیل واحد کار (ارگ )، واحد قدرت (وات ) واحد فشار (بار) و غیره میباشد. (دایرة المعارف فارسی ).


دین . [ دَ / دی ] (ع مص )با سیاست اداره کردن . (از لسان العرب ). || مالک شدن چیزی . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بیمارشدن . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). || عزیز شدن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) . ارجمند شدن . (از منتهی الارب ). || ذلیل شدن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لغات اضداد). خوار گردیدن . (منتهی الارب ). || اطاعت کردن .(از لسان العرب ) (از تاج العروس ). گردن نهادن . گردن دادن . (از منتهی الارب ). || معصیت کردن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). (اضداد) نافرمانی کردن . (از منتهی الارب ). || اعتیاد به خیر یا شر پیدا کردن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). خوگرخیر یا خوگر شر گردیدن . (از منتهی الارب ). || بیمار شدن . (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ). (ازتاج العروس ). || جزا و پاداش دادن عمل کسی را. (از تاج العروس ). پاداش کسی را. (از منتهی الارب ). و منه : کما تدین تدان ؛ ای کما تجازی ، تجازی بفعلک . || برانگیختن کسی را بر چیزی که ناخوش آید او را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خوار و حقیر گردانیدن . (از منتهی الارب ). ذایل و خوار کردن . (از لسان العرب ). || احسان کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رام گردانیدن . || برده ساختن کسی را. || خدمت کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بدین اسلام درآمدن . || بوام خریدن چیزی را. (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

واحد اندازه گیری انرژی در سلسلۀ c.g.s برابر با نیرویی که به جسمی که جرمش یک گرم باشد شتابی برابر یک سانتی متر می دهد.
۱. وام، قرض.
۲. وام مدت دار.
۱. کیش، آیین.
۲. [قدیمی] روز بیست وچهارم از هر ماه خورشیدی.
۳. [قدیمی] در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر قلم و روز دین. &delta، کلمۀ «دین» در فارسی و عربی مشترک است.

۱. کیش؛ آیین.
۲. [قدیمی] روز بیست‌وچهارم از هر ماه خورشیدی.
۳. [قدیمی] در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر قلم و روز دین. Δ کلمۀ «دین» در فارسی و عربی مشترک است.


واحد اندازه‌گیری انرژی در سلسلۀ C.G.S برابر با نیرویی که به جسمی که جرمش یک‌ گرم باشد شتابی برابر یک سانتی‌متر می‌دهد.


۱. وام؛ قرض.
۲. وام مدت‌دار.


دانشنامه عمومی

آرژانتین • شیلی • کلمبیا • پروبولیوی • برزیل • پاراگوئهنبو
ایسلند • ایرلند • بریتانیاپرتغال • اسپانیا • ایتالیا • فرانسههلند • بلژیک • آلمانسوئیس • لوکزامبورگ • اتریشدانمارک • سوئد • نروژ • فنلاندلهستان • لتونی • مولداوی • روسیهآلبانی  • بوسنی و هرزگوین  • کرواسیمقدونیه  • مونته نگرو  • صربستان  • اسلوونیبلغارستان • رومانی • یونان • قبرس مالت • ترکیه
الجزیره • نیجریه • سودان • اتیوپی • ساحل عاجاوگاندا • زامبیا • کنیا • آفریقای جنوبی
مصر • فلسطین • لبناناردن • ارمنستان • آذربایجانایران • عراق • سوریه • قبرس • ترکیهافغانستان • پاکستان • هندنپال • سریلانکا • ویتنامچین • هنک کونگ • مکه • تایوانکره شمالی • کره جنوبی • ژاپنمالزی • سنگاپور • فیلیپین

دانشنامه آزاد فارسی

دین (religion)
دین در زبان عربی به معنای «جزا» و شریعت به معنای «راه» و در زبان های لاتین religion از مصدر لاتینی religare به معنی «پیونددادن»؛ پیوند انسان با خدا. در حالت کلّی، دین به نظام عقیدتی یا فلسفه ای که اغلب متضمن پرستش خدا یا خدایان است اطلاق می شود. در معنای عام و گستردۀ آن، باور به نیروی فوق طبیعی شرط لازم آن نیست چنان که مثلاً در ادیان بودا و کنفوسیوس وجود ندارد اما برخی، این قبیل نظامات فکری و اخلاقی را نه به عنوان دین بلکه مکتب هایی می دانند که شباهت هایی با دین دارند. ولی در هر حال ایمان با پاداش همراه است، پاداشی که گاه از آن به رهایی از حیات انسانی (دین بودا) یا بهره مندی از حیات اخروی (مسیحیت، اسلام) یا فواید دنیوی (همچون در بودایی گری سوکا گاکّایی) تعبیر می شود. ادیان را ـ که در طول تاریخ اشکال گوناگونی به خود گرفته اند ـ می توان در یک تقسیم بندی کلی در چند دسته جای داد: ادیان باستانی و پان تئیستی (یا: همه خداپنداری) مانند دین های بابلی، آشوری، مصری، یونانی و رومی؛ ادیان جاندارانگارانه یا چند گانه پرستانه، از قبیل ادیان کهن افریقای مرکزی، امریکای لاتین و جزایر کارائیب؛ و دین های دیرین سال سرخ پوستان امریکا، مائوری ها، بومیان استرالیا، و اقوام جاوه ای؛ ادیان شرقی، مثل ادیان هندو، بودایی، جِین، زردشتی، کنفوسیوسی، دائو/تائو، و شینتو؛ دین های صاحب کتاب یا ادیان ابراهیمی مانند یهودیت، مسیحیت (که سه مذهب بزرگش کاتولیک و ارتُدوکس و پروتستان است) و اسلام (که دو مذهب عمده اش تسنن و تشیع است)؛ و دین های تلفیقی و اشتقاقی، مانند مورمون ها در امریکا.
دین و رفتار. یکی از وجوه مشترک دین ها اعتقاد به نظارت خدا (یا خدایان) بر رفتار افراد و قضاوت او در مورد آن است، اگر چه معیارهای اخلاقی منتسب به خدا در ادیان مختلف بسیار متفاوت اند. پس باید از خدا فرمان برد؛ یا دست کم خشم او را نباید برانگیخت، وگر نه انسان کیفر خواهد دید. کمک خدا را معمولاً از راه هایی می توان به دست آورد. در غالب دین ها اعتقاد به پاداش و کیفر پس از مرگ نیز وجود دارد. علاوه بر این مفاهیم عمومی، انبوهی از مناسک و اعمال هم مانند توبه، دعا، اعیاد، و قربانی با ادیان همراه است. دین ها معمولاً تعلیماتی هم دربارۀ اخلاق و آخرت دارند. مطالعات دینی و دین پژوهی تطبیقی به مطالعۀ بی طرفانۀ ادیان می پردازد. از میان انواع مطالعات دینی می توان از روان شناسی دین، فلسفه دین و جامعه شناسی دین نام برد. در روان شناسی دین که حالات روانیِ متأثر از دین ـ مانند خلسه، تسخیر شدگی شیطانی، توکل درمانی ـ و علل احتمالی آن ها بررسی می شود؛ «فلسفۀ دین» با مطالعه و بررسی مسائل کلی مربوط به دین، هم پوشی زیادی با الهیات پیدا می کند. تا دورۀ روشنگری در غرب، جهان شمولی دین مسلّم تلقی می شد، اگر چه می دانستند اقسام متفاوتی دارد. در برخی از کشورهای غربی مانند امریکا اعتقاد دینی هنوز قوی است، ولی جوامع غربیِ دیگر، اغلب غیرمذهبی اند.
علل اعتقاد دینی. برخی روان شناسان و جامعه شناسان را عقیده بر این است که ریشۀ دین احتمالاً در فکر فرورفتن انسان دربارۀ ناشناخته ها، نیازش به یافتن توضیحی برای پدیده های دشوار فهم، مبهوت شدنش دربرابر نیروهای طبیعت، نیاز روانی اش به تکیه گاه خارجی، و حرمت قائل شدنش برای نیاکان خویش یا توتم های قبیله اش بوده باشد. یونگ و آدلر دو تن از روان کاوانی که بعد از فروید کارهای او را دنبال کردند، طی پژوهش های خود نشان دادند که گرایش به دین ریشه در ضمیر ناخودآگاه و سرشت مشترک آدمی دارد. آنان علاوه بر سه بعد مستقل روحی ـ حقیقت جویی، زیبادوستی، نیکی که به ترتیب خاستگاه علم، هنر و اخلاق اند ـ از حس مستقل دیگری که از آن به عنوان «حس قدسی» یا «حس پرستش» یا «حس دینی» نام برده شده است، در ضمیر آدمی خبر دادند که خاستگاه تمایلات دینی در انسان است. آنان اظهار داشته اند که در زیر مرتبۀ روان ناخودآگاه فردی ـ که مولد تمایلات مطرود است ـ در هر فردی از افراد بشر یک روان ناخودآگاه جمعی وجود دارد که از عناصر جبلّی مشترک بین تمام افراد بشر ترکیب شده است. مبدأ حس دینی در این روان ناخودآگاه جمعی قرار دارد. بعدها روان پژوهان دیگر نیز این موضوع را پی گیری و آن را بسط و گسترش داده اند. قرآن کریم نیز خاستگاه دین حنیف را سرشت آدمی ـ که آفرینش او بر آن اساس صورت گرفته ـ می داند (۳۰، روم) و طبیعی است آن جا که امری برخاسته از انگیزۀ اصیل فطری است، جست وجوی علت دیگر ـ از قبیل ترس و جهل و امثال آن ـ برای آن منطقاً منتفی است. بسیاری از دین پژوهان استمرار دین خواهی آدمی در طول تاریخ را، هرچند در شکل های گوناگون و به رغم همۀ فراز و فرودها، دلیل دیگری برای فطری بودن دین دانسته اند و توضیح داده اند که هر آنچه فطری و جبلّی است، همواره با آدمی است هرچند به طور موقت، بنابه شرایطی، ظاهراً از آن فاصله بگیرد ولی در نهایت، راهی برای گریز همیشگی از آن ندارد. نکته دیگر این که قرآن حقیقت دین الهی را یکی بیش نمی داند و همه دین های آسمانی را اسلام ـ در معنای کلی آن ـ می خواند (۱۹، آل عمران) و پیامبران پیشین را مسلمان می داند. بر این اساس است که کلمه دین در قرآن به صورت مفرد آمده و حالت جمع آن (ادیان) به کار نرفته است. از منظر قرآن، دین «راهی برای زندگی» است که مصالح دنیوی و اخروی انسان را دربرمی گیرد و با پشتیبانی از عقل و فطرت آدمی ـ که از آن به عنوان پیامبر درونی یاد می کند ـ راه بهتر زیستن را به وی می نمایاند.

دین (فقه). دِیْن (فقه)
اصطلاحی فقهی، مالی است که به یکی از اسباب، برای کسی در ذمۀ دیگری ثابت می شود. مثلاً کسی مالی را به نسیه می خرد و قیمت آن در ذمۀ خریدار قرار می گیرد. یا کسی مالی را به دیگری قرض می دهد، به ازای آن، در ذمۀ قرض گیرنده، برای قرض دهنده، مالی ثابت می شود. به کسی که ذمه اش مشغول است مدیون یا مدین و به طرف دیگر دائن یا عزیم گویند. قرض، اخص از دین است و یکی از اسباب استقرار دین در ذمه به شمار می رود. زیر بار دین رفتن، بدون احتیاج، مکروه است. دین اگر حال بود یا وعده داری بود که موعد آن فرا رسیده است، واجب است که پرداخت شود. در این صورت مدیون باید مایملک خود را برای ادای دین بپردازد یا بفروشد. خانه، لوازم خانه، لباس، مرکب و قوت روزانه از مستثنیات فروش مایملک برای ادای دین است. به نظر بسیاری فقیهان، بیع دین به دین صحیح نیست؛ یعنی دو دائن مال هایی را که در ذمۀ دیگران دارند، به همدیگر بفروشند. با مرگ مدیون، دین به خلاف مرگ دائن حالّ می شود.

دین (مقیاس). دین (مقیاس)(dyne)
یکای سی جی اِس نیرو، با نماد dyn. ۱۰۵ دین برابر یک نیوتون نیرو است. بنابه تعریف، دین نیرویی است که هرگاه به جرم یک گرم وارد شود، آن را یک سانتی متر بر ثانیه در ثانیه شتاب می دهد.

فرهنگ فارسی ساره

بده


نقل قول ها

دین یک جهان بینی و مجموعه ای از باورها است که می کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش های اساسی مانند چگونه زیستن ارائه دهد.
• «آدم های سربراه و پرکاری وجود دارند که مذهب را همچون نشانی از انسان برتر به سینه خود نصب کرده اند، این افراد کاملأ پای بند مذهب خواهند ماند زیرا باعث زیبائی آن ها است.» -> فریدریش نیچه
• «آزادی، مذهب جدید است، مذهب زمان ما.» -> هاینریش هاینه
• «آنچه در آئین مسیحیت رایج است به همان اندازه نیز در بودائیسم اعتبار دارد. جامعه راهبان بودایی - به عنوان مثال در تبت - به شدت مخالف آموزش، ضدبشر و ستم پیشه است.» -> برتراند راسل
• «آنها اسلامی را می خواستند که آزادی را ولنگاری می دانست. اسلامی را می خواستند که مردم سالاری را شرک می دانست و مخالف را معاند و معاند را برانداز و برای نابودی آن برانداز هر عملی را مجاز می دانست. آنها اسلامی را می شناختند که تحمل و مدارا را ضد دین می دانست و با تحریک احساسات دین داران و تئوریزه کردن خشونت و ترور، جوانان متدین و دین دار را به اعمال خشونت در جامعه ترغیب می کرد.» -> محمد خاتمی
• «آنکه خبردار شد ز مسئله عشق// کار ندارد به هیچ ملت و مذهب» -> فروغی بسطامی
• «اگر دین را اینچنین ببینیم که در مقابل دنیای انسان و آزادی، حرمت و کرامت انسانی و عدالت قرار بگیرد، طبیعی است که زدگی از دین پیدا می شود و ما در اسلام چنین چیزی را قبول نداریم.» ۲۲ آوریل ۲۰۱۷/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶؛ «در یکصدودهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران» -> محمد خاتمی
• «اراده ای هست که می خواهد اختلافات را در منطقه ما ریشه ای تر کند. به همین دلیل به اختلافات قومی و مذهبی عجیب دامن زده می شود و هر روز بیشتر برای ما احساس ترس ایجاد می کند.» -> محمد خاتمی
• «از این روست که از عالمان همهٔ ادیان و متفکران و دانشمندان و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بین المللی و منطقه ای مجدّانه می خواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریت سازیی های مصنوعی که ابزار دست قدرت های خشونت گراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات سیاسی و فرهنگی به اقدامات مؤثر بین المللی و تلاش های جدید حقوقی بیندیشند.» -> محمد خاتمی
• «اکثر مذهب ها تأثیری در بهبودی انسان ندارند ولی به آن ها هشدار می دهند. آیا این بی فایده است؟» -> الیاس کانه تی
• «اگر کلیهٔ مذهب ها را عمیقأ بررسی نمائیم خواهیم دید که ساختار همگی آن ها بر اساس افکاری کم و بیش متضاد که در افسانه ها به چشم می خورد، بنا شده است؛ باور کردنی نیست اگر انسانی باعقل سالم و نگاهی انتقادی به آن ها بنگرد و به نادرستی آن ها پی نبرد.» / auf die Frage, ob die katholischen Schulen in Preußen abzuschaffen seien -> فریدریش کبیر
• «اگر مذهب ما را تسلی نمی داد زندگی -> لئو تولستوی
• «امثال و حکم بخش مهمی از گنجینه زبان است. ضرب المثل خزانه ای است مملو از جهان بینی، آرا و عقاید، قوانین و احکام، آموخته ها و تجارب، ادیان و آداب و رسوم تمام انسان ها و مبین ذکاوت و درایت آن هاست.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «امروز وقتی به تاریخ می نگریم حکومت هایی را می بینیم که منتسب به دین هستند و نیز از تمدن اسلامی، معارف، علوم و فرهنگِ پاگرفته در دنیای اسلام، نشان می بینیم. در شاخه ها و شعبه های اسلام متحقق در تاریخ، شاهد آراء، سلیقه ها و تجربه های گوناگونی هستیم که جملگی خود را اسلامی می دانند و بر باور خویش چنان استوارند که گاه به کشاکش ها و درگیری های خونین نیز تن می دهند.» -> محمد خاتمی
• «انسان به لحاظ ساختار بدنی خود، یک حیوان مذهبی است.» -> ادموند بارک
• «انسان در مذهب، ارضاء نفس خویش را می جوید؛ مذهب بالاترین نقدینه اوست.» -> لودویگ فویرباخ
• «ای مغ بچه از مهر بده جام می ام// کامد ز نزاع سنی و شیعه قی ام// گویند که جامیا چه مذهب داری// صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نی ام» -> عبدالرحمن جامی
• «باز در دین چون خر لنگ آید او// دست زیر سنگ، بی سنگ آید او» -> عطار نیشابوری
• «بشر دوپا، دارای دو بینش است: بینش اول برای دوران خوب زندگی و بینش دوم برای دوران ناخوشی؛ بینش دوم نامش مذهب است.» -> کورت توخلسکی
• «به تمام مذاهب باید به دیدهٔ احترام و اغماض نظر داشت و حکومت باید مراقبت نماید تا کسی مزاحم دیگری نشود، چون در این جا باید هرفردی مطابق با عمل و ایمان خود به آرامشِ جاودانی بپیوندد.» -> فریدریش کبیر / auf die Frage, ob die katholischen Schulen in Preußen abzuschaffen seien
• «به سختی می توان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یک نوع احساس مذهبی مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.» -> آلبرت اینشتین
• «به طور کلی تعلیات مذهبی ژاپن، روح فضیلت، ثبات و شجاعت و تحمل و امانت و تسلط بر نفس را در تمام افراد از مرد و زن پدید می آورد و همین صفات ملت ژاپن را در شمار ملل معظم دنیا در آورده است.» -> لرد آویبوری
• «به محض این که مذهب طمع در فلسفه کند، انحطاطش حتمی است.» -> هاینریش هاینه
• «به نظر من بزرگ ترین مطالبه زنان (افغانستان) بازتعریف احکام و دستورهای دینی است. زنان می خواهند هویت و جایگاه خود را در بطن دین بازیابند. باید با تأویل بنیادگرایانه و زن ستیزانه از دین مبارزه کرد.»• «به نظر من تمام چالش های ما از تعابیر نادرست از سنت، مذهب و مدرنیته نشأت می گیرد.»• «به نیروتر آن کس که از راه دین// کند بردباری گه خشم و کین» -> اسدی طوسی
• «به وظایف خود عمل کن: این جمله حاوی مفاد آموزشی تمام مذاهب است.» -> هاینریش فن کلایست
• «بی آزاری بهترین دین است.» -> ضرب المثل سانسکریتی
• «تصور غلط وجود دارد و آن اینکه دین فضای گریه است در حالی که خدا آفرین می گوید کسی را عامل شادی مردم است و قاعده این است که خنده ارزش دارد.»• «تا کی ز خُم هوس شوی رنگارنگ// روزت شب اسلام و شبت شهر فرنگ// زین مذهب تردید به جایی نرسی// یا رومی روم باش یا زنگی زنگ» -> ادیب کرمانی
• «تا زمانی که انسان به گرد خود بچرخد، مذهب فقط خورشیدی تخیلی است که به گرد انسان می چرخد.»• «تمدن و مذهب، یکدیگر را متقابلأ حذف می کنند.» -> آرتور چارلز کلارک
• «جائی که آموزش عفت و ایمان به سادگی انجام پذیر نیست، آموزش مذهب به مراتب مشکل تر است.» / Gedanken, Versuche und Maximen -> ژوزف ژوبرت
• «جهان را بی ثباتی رسم و دین است// همیشه عادت دنیا همین است» -> عبید زاکانی
• «جهان، روز خوش نخواهد دید مگر وقتی که از خداپرستی دست بدارد.» -> ژان مارک لامتری
• «چراغ مذهب یکی پس از دیگری خاموش می شود اما تفکر مذهبی که خالق آن ها است، هرگز نابود نخواهد شد.» -> ژان پل
• «حماقت انسان دین را آورد و دین حماقت انسان را جاودانه کرد.» -> کارل مارکس
• «خالص ترین فلسفه زن، مذهب است.» -> کارل ژوئل
• «دین همه اش پند دادن و راستی است ؛ برای خدا و کتابش و پیامبرش، و برای پیشوایان و عامهٔ مسلمانان.»• «دین شناخت معنای جهان، معنای زندگانی و زیستن به آیین خرد است.» -> احمد کسروی
• «در حال حاضر، هرگونه اعتراضی به دولت چین مبنی بر اعمال فشار بر فرهنگ مردم تبت، قابل قبول و مورد تأیید می باشد. اما نباید فراموش کرد که منشأ و مبدأ فرهنگ تبت، مذهبی است که بیش از هر پدیده دیگری ظالمانه و مردم تبت را به شیوه منحط ترین دیکتاتوری ها تحت ستم قرار داده بود. از این رو، باید از ابراز احساساتِ غیر منقدانه به سود دالای لاما و ترسایانِ تبتی، دوری جست.» -> اولریش ویکرت - ۱۲ اکتبر ۱۹۹۷ / Tagesthemen
• «درحالی که بسیاری از روشنفکرانی که گرایش دینی دارند، به آن چیزی می آویزند که او را «مابعدالطبیعه ای فردی» می نامد، کارتر یکی از اعضای کلیسای پروتستان، دین را به عنوان سنت عبادت گروهی تعریف می کند.» -> ریچارد رورتی
• «در حکومت های عادله، یعنی حکومت های مشروطه و جمهوری، مبنای حکومت ها بر تقواست. تقوای دینی نه، تقوای مدنی.» -> دهخدا
• «در دوران جهالت، مذهب بهترین راهنمای ملت ها بود، همان طور که در شب های تاریک و ظلمانی یک نفر نابینا، بهترین راهنما است؛ او، راه را بهتر از بینایان از چاه تمیز می دهد. اما، احمقانه خواهد بود که پس از طلوع خورشید، از آن کور پیروی کنیم.» -> هاینریش هاینه
• «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.» -> آلبرت اینشتین
• «دین برای فراغت خاطر و آرامش خیال بیشتر از آنچه بتوانیم تصور کنیم مفید است، در روزگار بدبختی و بیچارگی، دین بهترین وسیله ای است که ما را تسلیت داده، فشار ناراحتی ها را سبک تر می سازد.» -> لرد آویبوری
• «دین بهترین وسیله است برای ساکت نگه داشتن مردم.» -> ناپلئون بوناپارت
• «دین عبارت است از شناختن تکالیف بشری در شکل اوامر خدائی.» -> کانت
• «دین فقط یکی است، اما عقیده ممکن است انواع زیادی داشته باشد.» -> کانت
• «دین مسیح و تبلور آن در تشکیلات کلیسایی، دشمن اصلی و بازدارنده رشد اخلاقی بوده و می باشد.» -> برتراند راسل
• «دین ناشی از عقل محدود و قاصر بشری است.» -> فردریش انگلس
• مردم همیشه در ثروت و آرامش به خدا شک می کنند ولی وقتی که کاسه ها و کیسه ها خالی شد خداپرستی شروع می شود.منسوب به ویل دورانت• «دیانت با فطرتِ انسان سازگار است و بدبخت ترین انسان، کسی است که دین ندارد. حتّی از لحاظِ جامعه شناسی هم، حذفِ عنصرِ دین از جامعه یعنی گرفتنِ مهم ترین اساسِ هویّتِ جمعی از یک جامعه... .» سخنرانی در دیدار با اعضای شورای مرکزی جمعیّتِ مؤتلفه اسلامی، ۱۸/۵/۱۳۷۷، برگرفته از کتابِ «احزاب و شوراها، نشرِ طرحِ نو، ۱۳۸۸، ص ۲۰ -> سید محمد خاتمی
• «زیان کسان از پی سود خویش // بجویند و دین اندر آرند پیش» -> فردوسی
• «عارفان، فیلسوفان، متکلمان، محدثان، فقیهان و اهل ظاهر و اصحاب تأویل و باطن هرکدام با زاویه دید خود به سراغ دین و قرآن رفته اند و برداشت های خاص خود را داشته اند که این اختلاف اگر به تنازع نیانجامد و اگر انسان برداشت محدود و تغییرپذیر خود را با حقیقت جاودان دین یکی نداند منشأ خیر و پویایی است.» -> محمد خاتمی
• «عیسی به عنوان روشن بینی غیب گوی معرفی می شود که اگر در روزگار ما متولد می شد جایش گوشه دارالمجانین و تیمارستان ها بود.» -> فریدریش نیچه
• «فرانسوی ها فکر کردند: اگر با ادبیات زیبای ما الفتی گرفتند، به شناخت واقعی آلمان دست می یابند. از این رو، در وضعیتی کاملأ جاهلانه فقط به درکی قشری نائل شدند. تا زمانی که به مفهوم واقعی مذهب و فلسفه آلمان پی نبرند، ادبیات زیبای ما همچون گُلی بی بو و مجموعه اندیشه های آلمانی برای آن ها معمائی بیگانه گداز خواهد ماند.» -> هاینریش هاینه
• «قدرت در روزگار ما بی مقصد، بی مسؤولیت و حتی بی خواست و آرزو است. قدرت چیزی جز خود را نمی خواهد و قدرتی که در پی دستیابی به قدرت است، مصداق بارز «نهیلیسم» است و این است فاجعه بزرگ روزگار ما که در جنگها، اشغال ها، آوارگی انسان ها، پایمال کردنِ حق و حقوق ملت ها و ترور و خشونت تجلی می کند و این است راز و رمز مصیبتی که در اثر استخدام علم، هنر و دین توسط قدرت و اشتهای سیری ناپذیر قدرت های ریز و درشت روزگار ما برای استیلا برآنچه آن را «غیرخودی» و «دیگری» می دانند نصیب ما شده است و جهان ما را ناامن و از نعمت محبت و همدلی محروم کرده است.» -> محمد خاتمی
• «قومی زپی مذهب و دین می سوزند// قومی زبرای حور عین می سوزند// من شاهد و می دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می سوزند» -> عبید زاکانی
• «کسی که فقط یک دین را می شناسد دین دار نیست.» -> ماکس مولر
• «کلیسا بود که پرینلی را به خاطر این سخن که: "ستارگان از جای خود نمی افتند!" با ضربات شلاق مجروح کرده، کامپانلا را به خاطر آن که از وجود دنیاهای بیشمار دم زده بود، به جرم دخالت در امر آفرینش بیست و هفت بار به زندان و شکنجه محکوم کرد. گالیله را به خاطر اعتقادش به گردش زمین به زندان افکند، کریستف کلمب را به خاطر کشف سرزمینی که در تورات ذکر نشده بود زندانی ساخت و پاسکال را به نام مبانی مذهب، مونتنیه را به نام مبانی اخلاق ومولیر را به نام مبانی مذهب و اخلاق تکفیر کرد.» -> ویکتور هوگو
• «که ارباب معانی نیک دانند// که دین و ملک باهم توأمانند» -> خواجوی کرمانی
• «گناه، حاصل تفکرات مذهبی است، تقصیر، از مقوله اخلاقیات است.» -> هرمان کستن
• «ما معتقدیم اصل دین جاودانه است و کهنه و نو ندارد، اما اندیشهٔ انسان ها، نو و کهنه می شود.»• «ما باید بدانیم که با کدام پیش فرض ها سراغ دین خدا می رویم و چگونه آن ها را استنباط می کنیم و چگونه می توانیم به پرسش های زمانه پاسخ دهیم و به مسایلی بپردازیم که هر لحظه نو می شوند و سؤالاتی تازه را مطرح می کنند.» ۲۲ آوریل ۲۰۱۷/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶؛ «در یکصدودهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران» -> محمد خاتمی
• «ما بزرگترین چشمه قدرت را دیدیم و او را خدا خواندیم. ما می توانستیم هر لقب دیگری که مایل بودیم به او بدهیم، مانند: ژرفنا، تاریکی مطلق، روشنایی مطلق، ماده، روح، امید نهایی و یا سکوت. اما هرگز فراموش مکن که ما اسمش را تعیین کردیم.» -> نیکوس کازانتزاکیس
• «متاع کفر و دین بی مشتری نیست// گروهی این، گروهی آن پسندند» -> باباطاهر عریان
• «مذاهب خواهند مرد وقتی که واقعیت آن ها برملا شود.» -> اسکار وایلد
• «مذهب، آهِ شکسته در گلوی محرومان رنج دیده و ریشخند دنیای سنگ دلی است که زائیدهٔ روح بی جان شرایط اجتماعی می باشد. دین افیون ملت ها است.»• «مذهب، انسان را نمی سازد؛ انسان مذهب را می سازد. مذهب ساخته انسانی است که در شرایط و جامعه معینی می زیست. دین در واقع تئوری عام، دائره المعارف، معیارهای اخلاقی و بطور کل منطق آن جامعه معین به زبانی عامیانه است. محصولات تئوریک جامعه و اشکالی که آگاهی (شعور) بخود می گیرد (در شکل مذهب، فلسفه، اخلاقیات وغیره) همه از مناسبات تولیدی و اجتماعی میان انسانها سرچشمه گرفته است.» (نقل به معنی از "درآمدی بر نقد فلسفه حق هگل") -> کارل مارکس
• «مذهب تمثیلی از خوشبختی تخیلی مردم است و از بین بردنش تمثیلی از مطالبه کردن خوشبختی واقعی»• «مذهب با آنکه حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر می دانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح می گردد؛ ولی دیگر «مذهب اصلاح شده» آخرین درجه ترقی مذهب است. ظهور طبقه روحانیون نیز مانند طبقات دیگر برحسب طبیعت خودِ هیئت جامعه بوده و به مجرد اینکه تاریخ، وجود آنها را نالازم دانست ضعیف شده و به خودی خود از میان رفته اند. عقاید آنها که خود هم مانند عموم معتقد بوده اند، عقاید عمومی و مناسب با درجه تمدن زمان بوده است. ممالکی که رو به ترقی می باشند مذهب را از حکومت جدا می نمایند.» -> تقی ارانی
• «مذهب بهترین تانک جنگی است ولی بدترین پالتو است.» -> ضرب المثل آمریکایی
• «مذهب به مثابه یوغی ذهنی است که توده های زحمت کش را در همه جا به قبول یک زندگی فقیرانه و منزوی محکوم و مورد تعدی و استثمار دیگران قرار می دهد. دین، افیون ملت هاست. مذهب همانند مسکری مجازی است که برده گانِ سرمایه، در نیمه راه تحقق حیثیت انسانی و یک زندگی شرافتمندانه، می نوشند.» -> لنین - سوسیالیسم و مذهب
• «مذهب، بیش از هرچیز متکی به ترس بوده و بر مبنای ترس استوار است.» -> برتراند راسل
• «مذهب بیمارستان روح است، روحی که دنیا آنرا مجروح کرده است.» -> ژان آنتوان پتی - سن Geistesfunken und Gedankensplitter
• «مذهب پنهان در آلمان، پانته ایسم است.» -> هاینریش هاینه
• «مذهب تنها پدیده ماوراء الطبیعه ای است که توده ها قادر به درک و پذیرش آنند.»• «مذهب توهینی به حرمت بشریت است. انسان های نیکوکار به عمل خیر خود و شیطان صفتان به زشتکاری خود ادامه می دهند، خواه متدین خواه مرتد. اما انسان نیک برای ریاکار شدن، نیاز به دین دارد.» -> استیون واینبرگ
• «مذهب چیز مفیدی است حتی برای انسان ها هم لازم است.» -> ژان ژاک روسو
• «مذهب، چیزی نیست بجز سایه ای که کهکشان بر عقلانیت انسان افکنده است.» -> ویکتور هوگو
• «مذهب خدمت بزرگی به عشق نمود وقتی که آن را گناه اعلام کرد.» -> آناتول فرانس
• «مذهب خرافات است و مردم را برای انتخاب گزینه دیگری آگاه می کند.» -> پیتر اوستینف
• «مذهب داشتن وظیفه انسان ها است برای محافظت خود.» -> امانوئل کانت
• «مذهب ریشهٔ فلسفه وجودی انسان است.» -> آگوست ویلهلم شلگل
• «مذهب زهر است» -> مائو تسه تونگ
• «مذهب شاهکار خدا است ولی شیطان آن را کامل کرده است.» -> پیتر اوستینف
• «مذهب، فلسفه ای است که خم شده است تا بچه ها را در آغوش بگیرد.» -> تئودور جوفروی
• «مذهب متکی به تفاوت های اساسی بین انسان و حیوان است - حیوانات فاقد مذهب اند.» -> لودویگ فویرباخ
• «مذهب نیروی بزرگی است، تنها نیروی محرکه واقعی جهان، اما شما بایستی دیگران را از طریق مذهب خودشان به حرکت وادارید نه از طریق مذهب خودتان.» -> جورج برنارد شاو
• «مذهبی که از علم و دانش می ترسد، آبروی خدا را می برد و دست به خودکشی می زند.» -> رالف والدو امرسون
• «مذهبی که به عقلانیت اعلان جنگ کند در نهایت شکست خورده است.» -> امانوئل کانت
• «مسخرگی و قوادی و دف زنی و غمازی و گواهی به دروغ دادن و دین به دنیا فروختن و کفران نعمت پیشه سازید تا پیش بزرگان عزیز باشید و از عمر برخوردار گردید.» -> عبید زاکانی
• «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت دینی خود، مبشّران صلح و امنیت و آزادی و عدالت باشند و قدرت های بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند جنگ تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.» -> محمد خاتمی
• «ملتی که همیشه در فقر، بی سوادی و ناآگاهی نگه داشته شده، خریدار متاع بنیادگرایی مذهبی است. از طرف دیگر سیاستمداران ما هم از این دور باطل جنگ و خشونت سود جسته و بر قدرت و ثروت خود می افزایند. جهالت باعث لجاجت ما شده و لجاجت ما باعث خشونت ما شده است.» -> صدیق برمک
• «من به این دلیل مخالف مذهب هستم که مارا به راضی بودن و سرسپردگی تعلیم می دهد تا از درک علمی جهان ناتوان باشیم.» -> ریچارد داوکینز
• «من تحت هیچ شرایطی نمی توانم بپذیرم که فردی- هرکه می خواهد باشد- آرزو کند که تعالیم دین مسیح واقعی باشد؛ اگر چنین آرزویی به حقیقت بپیوندد، آیات انجیل مبین این است که بی ایمان ها، که من پدر، برادر و بیشتر دوستانم را جزو این گروه می دانم، به عذاب جاودانی گرفتار خواهند شد. این آموزشی است نفرت انگیز.» -> چارلز داروین
• «من دین را به دیده یک بیماری و منشأ رنج های بی شمار می نگرم.» -> برتراند راسل
• «من لامذهب هستم!» -> هراس - Sermones 1, 9, 70
• «نخستین قانون، خداشناسی است. نخستین قانون را که اجرا کنی، به هیچ قانون دیگری نیاز نخواهی داشت.» -> یوهان ولفگانگ گوته
• «هالهٔ مذهب، پوششی است که لامذهبی را می پوشاند.» -> ژان ژاک روسو

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] تردید نیست در این که هر یک از افراد انسان در زندگی طبعاً به هم نوعان خود گراییده در محیط اجتماع و زندگی دسته جمعی اعمالی انجام می دهد و کارهایی که انجام می دهد از همدیگر بیگانه و بی رابطه نیستند و اعمال گوناگون وی مانند خوردن و نوشیدن و خواب و بیداری و گفتن و شنیدن و نشستن و راه رفتن و اختلاط ها و معاشرت ها در عین حال که صورتاً از همدیگر جدا و متمیز می باشند با همدیگر ارتباط کامل دارند، هر کاری را در هر جا و به دنبال هر کار دیگر نمی شود کرد بلکه حسابی در کار است.
پس اعمالی که انسان در مسیر زندگی انجام می دهد تحت نظامی است که از آن تخطی نمی کند و در حقیقت از یک نقطه مشخصی سرچشمه می گیرد و آن این است که انسان می خواهد یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد که در آن تا می تواند کامروا بوده به خواسته و آرزوهای خود برسد و به عبارت دیگر: تا می تواند نیازمندی های خود را از جهت بقای وجود، به طور کامل تری رفع نماید.
و از اینجاست که انسان پیوسته اعمال خود را به مقررات و قوانینی که به دلخواه خود وضع کرده یا از دیگران پذیرفته، تطبیق می کند و روش معینی در زندگی خود اتخاذ می نماید. برای تهیه وسائل زندگی کار می کند؛ زیرا تهیه وسائل زندگی را یکی از مقررات می داند، برای التذاذ ذائقه و رفع گرسنگی و تشنگی، غذا می خورد و آب می آشامد؛ زیرا خوردن و آشامیدن را برای بقای سعادتمندانه خود ضروری می شمرد و به همین قرار...
قوانین و مقررات نامبرده که در زندگی انسان حکومت می کند به یک اعتقاد اساسی استوارند و انسان در زندگی خود به آن تکیه داده است و آن تصوری است که انسان از جهان هستی که خود نیز جزئی از آن است، دارد و قضاوتی است که در حقیقت آن می کند. مجموع این اعتقاد و اساس (اعتقاد در حقیقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد، «دین» نامیده می شود.
این یک تعریف عام از دین است و بنابر آن، هرگز انسان (اگر چه به خدا نیز معتقد نباشد) از دین (برنامه زندگی که بر اصل اعتقادی استوار است) مستغنی نیست.
قرآن مجید نیز نظر نامبرده را تأیید نموده، می فرماید: «ولکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ برای هر کدامتان وجهه و هدفی است که آن را پیش می گیرد. پس در کارهای نیک به همدیگر پیشی و سبقت بگیرید - تا به هدفی عالی برسید -». (سوره بقره/ آیه 148)
اساساً در عرف قرآن، دین به راه و رسم زندگی اطلاق می شود و مؤمن و کافر حتی کسانی که اصلا صانع را منکرند بدون دین نیستند زیرا زندگی انسان بدون داشتن راه و رسمی خواه از ناحیه نبوت و وحی باشد یا از راه وضع و قرارداد بشری اصلا صورت نمی گیرد، خدای متعال در وصف ستمگران که با دین خدائی دشمنی دارند، از هر طبقه و صنف بوده باشند می فرماید: «الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا؛ کسانی که مردم را - از راه خدا برمی گردانند و راه خدا را - راه و رسم زندگی فطری - را در حالی که کج کرده اند، قصد می کنند و پیش می گیرند». (سوره اعراف/ آیه 45)

[ویکی الکتاب] معنی دِینَ: پاداش - به معنای مطلق جزا است ، چه وعده باشد و چه وعید -مجموع یا قسمتی ازاحکامی که خداوند بر انبیای خودش نازل کرده (در جمله "أَلَا لِلَّهِ ﭐلدِّینُ ﭐلْخَالِصُ " منظور عبادت است)
معنی دَیْنِ: دِین - وام
معنی دِینُکُمْ: دین شما
معنی مِّلَّةَ: دین - کیش - آیین - طریقهای که انتخاب و اتخاذ شده باشد
معنی أَجَلٍ: موعد - مدت مقرر (کلمه أجل به معنای غایت و نهایتی است که زمان دین و یا هر چیز دیگری بدان منتهی میگردد ، گاهی هم اطلاق میشود به مجموع زمان دین ، نه آخر آن ، ولی استعمالش غالبا در همان معنای اول است )
معنی مُّؤَجَّلاًَ: مدت دار- موعد دار (اسم مفعول از کلمه أجل به معنای غایت و نهایتی است که زمان دین و یا هر چیز دیگری بدان منتهی میگردد ، گاهی هم اطلاق میشود به مجموع زمان دین ، نه آخر آن ، ولی استعمالش غالبا در همان معنای اول است )
معنی أُمَّتُکُمْ: امّت شما - دین شما (اصل در این کلمه قصد کردن است لذا به گروهی از مردم اطلاق می شود که قصد و هدف مشترکی داشته باشند یا طریقه و دینی که مقصود باشد )
معنی لَا یَزَالُونَ: زوال نمی پذیرند-پیوسته (عبارت " لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ " یعنی همواره (در امر دین ) در اختلافند )
معنی یُکَذِّبُکَ: تو را به تکذیب وا می دارد (عبارت "فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِـﭑلدِّینِ " یعنی :[ای انسان!] پس چه چیزی تو را بعد [از این همه دلایل] به تکذیب دین و [روز قیامت]، وامیدارد؟)
معنی أُمَّةً: گروهی از مردم(که بواسطه دین واحد یا مکان و زمان واحد گرد هم باشند و قصد و هدف مشترکی داشته باشند) - دین (در عبارت "بل قالوا انا وجدنا اباءنا علی امة و انا علی آثارهم مهتدون "کلمه امت به معنای طریقهای است که مقصود آدمی باشد چون ماده أم ، یؤم به معنای...
معنی أَهْلِ: اهل-خانواده (خواص آدمی از زن و فرزند و عیال است .کلمه اهل به معنای آن کسی است که : یک خانه ، او و مثل او را در خود جمع میکند و یا خویشاوندی و یا دین آنان را جمع مینماید ، پس اهل خانه و اهل دین و اهل بیت ، به معنای کسانی است که یک خانه و یک دین و یک د...
معنی مَا یُکَذِّبُکَ: چه تو را واداشته که (جزای روز قیامت را) تکذیب کنی (عبارت "فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِـﭑلدِّینِ " یعنی :[ای انسان!] پس چه چیزی تو را بعد [از این همه دلایل] به تکذیب دین و [روز قیامت]، وامیدارد؟)
معنی یُظْهِرَهُ: تا آن را غلبه دهد - تا آن را پیروز کند(کلمه اظهار وقتی در مورد چیزی علیه چیز دیگر استعمال میشود ، معنای غلبه را میدهد ، وقتی میگوییم دین اسلام را بر سایر ادیان اظهار داد ، معنایش این است که آن را بر سایر ادیان غلبه داد)
معنی مُّقْتَصِدٌ: میانه رو- معتدل (اقتصاد به معنای گرفتن قصد ، و قصد به معنای میانه است ، پس اقتصاد به معنای میانه روی در امور و پرهیز از افراط و تفریط در امور است ، و امت مقتصده امتی است که در امر دین و تسلیم نسبت به دستورات الهی میانه رو و معتدل باشد )
تکرار در قرآن: ۱۰۱(بار)

[ویکی فقه] دین (ابهام زدایی). دین ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • دین (شریعت)، به کسر دال، مجموعه قوانین الهی• دین (قرض)، به فتح دال، مال کلّی ثابت بر ذمه شخص برای دیگری• دین شرعی، به کسر دال و سکون یاء، در مقابل دین عرفی
...

[ویکی فقه] دین (حدیث). دَیِّن، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ مدح راوی به شمار می آید.
یکی از الفاظ مدح اصطلاح "دیّن" است و در این که این اصطلاح مفید چیست؟ کلام دانشمندان علوم حدیث به صورت متفاوت بیان شده است که ذیلا اشاره می گردد.
← دیدگاه علماء
۱. ↑ سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۷۴.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۱۱.
...

[ویکی فقه] دین (شریعت). مجموع دستورهای خداوند متعال به بندگان را، دین گویند. عنوان یاد شده در بابهای جهاد، نکاح، ارث و قصاص به کار رفته است.
دین عبارت است از شریعت مقدّس؛ اعم از اصول و فروع که پیامبران الهی آن را از طریق وحی دریافت و به بندگان خدا ابلاغ کرده اند.

جهاد
احکام مربوط به دین در باب جهاد

← سکونت در سرزمین کفر
احکام مربوط به دین در باب نکاح

← اختلاف در دین در مسأله ازدواج
...

[ویکی فقه] دین (فقه). مجموع دستورهای خداوند متعال به بندگان را، دین گویند. عنوان یاد شده در بابهای جهاد، نکاح، ارث و قصاص به کار رفته است.
دین عبارت است از شریعت مقدّس؛ اعم از اصول و فروع که پیامبران الهی آن را از طریق وحی دریافت و به بندگان خدا ابلاغ کرده اند.
مجمع البحرین ج۲، ص۷۶، واژۀ« دین».
احکام مربوط به دین در باب جهاد

← سکونت در سرزمین کفر
احکام مربوط به دین در باب نکاح

← اختلاف در دین در مسأله ازدواج
...

[ویکی فقه] دین (قرض). مالی که به صورت کلی ثابت بر ذمه شخص هست و ذمه شخص به آن مشغول می باشد را دَین گویند. دین، عنوان بابی مستقل در فقه است که فقها در این باب به تفصیل از احکام آن سخن گفته اند.برخی نیز احکام آن را تحت عنوان قرض مطرح کرده و برخی هر دو را باهم عنوان یک باب قرار داده اند.
مال کلّی ثابت بر ذمّۀ شخص برای دیگری را دَین گویند.

← تعریف اول
تفاوت دین با قرض در اعم بودن آن است؛ بدین معنا که قرض یکی از اسباب دین به شمار می رود؛ زیرا دین- همان گونه که گذشت- هر مال کلّی ای است که بر ذمّۀ فرد ثابت باشد؛ لیکن قرض عبارت است از تملیک مال به دیگری در برابر ضمانت پرداخت مثل یا قیمت آن توسط او، که سبب اشتغال ذمّۀ قرض گیرنده می شود. به طلبکار «دائن» و به بدهکار «مدیون» و «مدین» گویند و به هر دو «غریم» اطلاق شده است.

دین در فقه
دین، عنوان بابی مستقل در فقه است که فقها در این باب به تفصیل از احکام آن سخن گفته اند.
برخی نیز احکام آن را تحت عنوان قرض مطرح کرده و برخی هر دو را باهم عنوان یک باب قرار داده اند.

اقسام دین
...

گویش مازنی

/dean/ دادن - ادا کردن & دیدن

۱دادن ۲ادا کردن


دیدن


واژه نامه بختیاریکا

به دین دراَوردِن
دم؛ دنبال
دنباله
دَیَّت

جدول کلمات

دین

پیشنهاد کاربران

این واژه در پارسی پهلوی به شکل دِن و در اوستایی به دیسه ی دَۓنا به ماناک کیش آمده است.


مدیون بودن به آفریننده مطلق جهان به خاطر نعمت های فراوانی که به موجودات و به خصوص به انسان داده است و پایبندی به اصول و قواعدی که از جانب خداوند به وسیله فرستادگانش به انسان داده شده است.

این واژه از پارسی به عربی راه یافته و ریشه عربی ندارد، دئن پهلوی

شرع

دین یعنی کیش_ آئین و تدین یعنی پارسایی_ خداپرستی، دینداری _ دِین یعنی بدهی، وام و مدیون یعنی بدهکار، قرضدار، وام دار ، مرهون.
دین روز، نام بیست و چهارمین روز هر ماه در گاهشمار یا گاهنامه پارسی به معنای وجدان است.

راه، طریق

دین:کیش، آیین


دین بطور کلی منش وبینش ونگرش معنوی است ، و محدودبه شریعت و مذهب ویا هرزیر مجموعه دیگری که جایگاهی خاص در بهره گیری از معنویات را داردنیست، واین قدمگاه ها زیر مجموعه ای در ورود عملی به نگرش وبینش هر شخص وجامعه مورد نظرند، و خود کلیتی است یادر نشان اعتقادی هر شخص در ورود به معنی ومعنویات خالص خدایی، ویا بطور کلی مردود دانستن این نظر وتکیه بر قدرت فاقد پیش زمینه واعتقادبه خود آورد نیروی طبیعت ویاهستی نشینان. و این منظر را در سوره کافرون در قرآن مجید به تاکید داریم

دین: در پهلوی دن dēn بوده است. ؛ دین یکی از پنج گوهر نهفته در آدمی است که در پارسی در معنی کیش و آیین بکار می رود ) )
( ( ترا دانش ِدین رهاند درست؛
در ِ رستگاری ببایدْت جُست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )

آیین، شرع، شریعت، کیش، مذهب، نحله | بدهی، قرض، قرضه، وام

دِین واژه فارسی است و deign برگرفته شده از فارسی است!

معنی: قرض، وام، بدهی - بزرگواری، لطف، بخشندگی، دست و دل بازی، بزرگ دستی!

دین
ریشهء دین و دان ( دانستن ) هر دو از دیدن به مینهء نگاه کردن و نگریستن می آید با این ناهمسانی که ریشهء دین ( دی ) نگرش به درون و ریشهء دان ( دا ) نگرش به بُرون دارد ، بنابراین تمام رشته های نگری ( نظری ) دینشی و رشته های کاربردی دانشی هستند یا به گفتهء دیگر هر چه objective است دانشی و هر چه subjective است دینشی است. با این روشنگری :
دیدن ، دینیدن ، دیناندن
دانستن ، دانیدن ، داناندن
بیدن ، بینیدن ، بیناندن
دینیدن و دانیدن مجازی ( مگاشی ) و
بینیدن ( چِشمیدن یا با چشم ِ سَر ، بیدن است :
من او را بیدم. من او را می بینم.

دین
در پارسی میانه و اَوستا دین را دَئنا می خواندند که هم - ریشه با diana اروپایی و به مینه ی اَندَریاب یا نِدای درونی است و به گونه ای سِپَس تَر به نگاهی اَندَرونی و مینوی فَراِنگاری یا فراپنداری شده است. واژه نامچه :
وجدان = اندریاب ، اَندَریابِش
نوعی = گونه ای ، نودی ( شاید " نود" در واژه های : خوشنود ، بهنود ، فرنود همین "نوع" به نمایان ( ظاهراً ) اَرَبی باشد.
بعدها ، بعداً = سپس تر ، پسین تَر ، پَسان تَر ( هر چند خود ِ" بَعد" شکل اَرَبیده ی واژه ی پارسی میانه ی " پَد" است )
باطنی = اَندرونی
معنوی = مینَوی
معنی = مینه ، مینو ، مئنی ( واژه های مَنی = آب ِ پُشت یا زامه ، زوما ، sperm ; و مَنیَت = خودخواهی ، خودپرستی هم از " مَن "پارسی بَرگِرِفته شُده اند )
معنا = مینا ، مئنا
تَعبیر = فَر اِنگاری ، فَر اِنگارِش، فَراپِندارِش ، فَراپِنداری
نُکته : واژه های : تَدَیُن ، مُتِدَیِن ، دیانَت ، . . . واژه های بَرساخته ( جعلی ) از ریشه ی سه تایی ( ثُلاثی ) " دَیَنَ" اَست که زبان شناسان از واژه " دین یا دَئنا" پدیدآوردند.

وام ، قرض
مدیون بودن

قرض ، وام
مترادف = مقروض

re legion با تلفظ آلمانی رلِگیون و با تلفظ انگلیسی رِلیجن یک واژه به زبان لاتین می باشد. لِژیون در اصطلاح نظامی به معنای ارتش ، سپاه و یا لشکر و مجموعه قوانین و مقررات نظامی. در اصطلاح فلسفی به معنای جهان بینی. این واژه ریشه در کلمه lego دارد به معنای خوانش و یا خواندن. پیشوند re با تلفظ رِ یا ری به معنی دوباره . لذا در مجموع " خوانش دوباره " یا " دوباره خواندن " . اما این کلمه را میتوان طور دیگری نوشت و تلفظ کرد : rele go با تلفظ " رله گو " که واژه ترکیبی می باشد، بخش اول آن یونانی - رومی است و بخش دوم آن فارسی. یعنی گفتن از راه دور یا انتقال یک پیام یا خبر از نقطه ای به نقطه دیگر. البته منظور از پیشوند " دوباره " شاید این باشد که یک نظم و سامان قدیمی می تواند از طریق خوانش نو در هم ریخته شود و از درون آن یک نظم و سامان نوین ایجاد شود. افلاطون در مورد غریزه باطنی شناخت بر این باور بود که روان انسان قبل از ترک دنیای نامحدود ایده ها و ورود به دنیای محدود محسوسات و تعلق گرفتن به نطفه از دانش کامل برخوردار بوده است و به علت محدودیت شدید در قفس مادی، آن دانش را بطور کلی فراموش کرده است و هر فرد انسانی در طول زندگی دنیوی خود در جستجوی " به یاد آوری " آن دانش گم شده است. " باز خواندن " از دیدگاه رومیان همان پیروی از دیدگاه افلاطون می باشد. در این رابطه می توان گفت که نظریه تکاملی داروین در علم زیست شناسی یک باز خوانی نوین و حقیقی تر از حکمت الهی است در بحث خلقت و آفرینش انسان و موجودات زنده نسبت به خوانش دینی در قالب داستان خلقت آدم از گل. و نظریه مکانیک ذرات و امواج و کشف نود و پنج عنصر شیمایی مندرج در جدول مندلیف ، خوانش نوینی از خوانش فلسفی یونان باستان در بحث عناصر اربعه یا چهارگانه؛ آتش و باد و خاک و آب. و نظریه علمی مه بانگ خوانش نوینی از خوانش دینی خلقت شش روزه جهان . البته نظریه علمی مه بانگ هنوز توسط فلسفه و عرفان علمی مورد غایت شناسی قرار نگرفته است و عواقب سرسام آور و شگفت انگیز و حیرت زای این گونه غایت شناسی هنوز ناپیدا ست. به زبان تمثیل می توان گفت که یک قُرِش و یا یک بانگ عظیم گُنگ در نهاد انسان نهفته است که اگر بر آید، نسیم آن کلیه آیین ها و دین های موجود را مثل برگ های خزان باخود خواهد برد و از یاد آنها در خاطر انسان اعصار آینده جز نام و نشانی ناچیز باقی نخواهد گذاشت. دانش و شناخت علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات در سطح بسیار بالاتری از معارف دینی بخصوص معارف وحیانی وجود خداوند ، قدرت و دانش و حکمت اورا به اثبات رسانده اند و دین داران امروزی حتا هزاران سال دیگر هم نمی توانند خواب و روئیای آنرا ببیند. گویا در گوش حلزون خوابیده باشند و این عبارت را طوطی وار تقلید می کنند : رسولان عزیز و گرامی چنین و چنان گفتند.
یک دبیر و یا یک استاد دانشگاه که در دروس شیمی و فیزیک و زیست شناسی به دانش آموزان و دانشجویان روش پیوند اتمها و ساختمان اتم و هسته آن و ساختمان سلول ها و ساختار ژن ها در هسته آنها را تدریس می کنند به شناخت خداوند متعال تا بالای سر نمرود روی برج بابل نزدیک تر اند تا مبلغین امر به معارف و نهی از اناکیر و مناکیر دینی.
اناکیر و مناکیر جمع انکیر و منکیر.

کلمه دین بارهادرقرآن به صورت مفردآمده است وهیچگاه به صورت جمع یعنی ادیان ذکرنشده بنابراین تعبیرادیان الهی مسامحه است. به صراحت قرآن دین درنزدخدا اسلام است وحتی ابراهیم نیزمسلمان میباشد

دین ( Din ) : در زبان ترکی فعل امر به معنی اعتراض کن است

دین در اصل و ریشه به مجموعه ای از قواعد و مقرارت برای تنظیم و اداره امور زندگی روز مره گروهی ؛ طایفه ای ؛ ایلی ؛ قبیله ای و قومی در اعصار دور دست تاریخ اتلاق میگردد. امروز می توان دین را راهی دانست که هدف انسان اولیه در طی پیمودن آن رسیدن به سعادت و رضایتمندی بوده است. اما به تدریج و در طول اعصار مختلف به یک گمراهه عظیم تبدیل شده است و انسان از طریق پیمودن این راه نه تنها به سعادت و رضایت نرسیده است بلکه اندیشه خودرا در ظلمت ژرف و جهل علاج ناپذیر فرو برده است . هیچ نیرویی نمیتواند انسان را از چنین ظلمت و جهلی نجات دهد، غیر از خود خداوند. و موضع گیری خداوند متعال در طول سفر انسان به سوی شناخت مجدد خویش و وی ، در مقابل کلیه پندار ها ؛ گفتار ها و رفتار های نیک و بد و خیر و شر تک تک افراد انسانی بی تفاوتی مطلق می باشد. طوریکه جمیع اعمال بد و شرور انسان بر پیشانی و چهره و جمال اش کوچکتریکن چین و چروکی ایجاد نخواهد کرد و کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار های نیک و خیر کل جوامع انسانی تبسمی بر لبان بسته اش تولید نخواهد نمود. اما انسان در پایان سفر و پشت سر گذاشتن حیات های بیشمار دنیوی به کمال سعادت و رضایتمندی اولیه که قبل از آغاز سفر نزولی و در حالت کمال ایده آل بهشتی هستی و وجود از آن برخوردار بوده و سعادت و رضایت مندی موعود یا وعده داده شده در معاد یعنی پس از پایان سفر صعودی دوباره برخوردار خواهد گردید و آنهم تک تک افراد انسانی بدون هیچ گونه تبعیض و شفاعت و میانجی گری و بدون هیچگونه استنطاق و بازپرسی و باز جویی و ملامت و سرزنش و بدون هیچگونه عذاب و جزای جهنمی. در پاسخ گویی به این سوال که کدام یک از ادیان ، حق می باشد و کدام یک باطل ، هیچ راهی منطقی تر ؛ معقول تر ؛ شهودی تر و مطمئن تر از بررسی سرنوشت جنسی افراد انسانی وجود ندارد. ادیان و مذاهبی که برای افراد انسانی تنها یک سرنوشت جنسی به شکل " یا مرد و یا زن " و فقط یک زندگی دنیوی قائل اند، جملگی و بدون استثاء، طبق باور این حقیر باطل و غیر الهی محسوب می شوند.

دین

دین = برنامه زندگی در زمین
دین = برنامه نیک زندگی

دین خدا شناسی نمی باشد و آشنا شدن با خدا نمی باشد.
خدا شناسی = گمراهی.
خدا شناسی = سیاست
خدا شناسی = دزدی و غارت

دین برنامه زندگی و یا کتابچه رهنمای زندگی آدمیان است و چگونگی کار گرفتن از زمین و دیگر پیداوار زمین میباشد.
دین = نقشه زندگی

دین = برنامه
ستایش = آموزش
نیایش = کار

نماز = سرگرم کار بودن
کار = نماز
کار تان را نیک به سر رسانید و کار تان را دوست بدارید که کار تان نگهدار آبروی و عزت تان میباشد.
متل: نماز خواری ندارد، کار خواری ندارد.

دین = برنامه
با دین = با برنامه Celebrities شاهرخ خان، سلمان خان وووو
بیدین = گمراه ما مردم افغانستان و ایران که خود را فراموش کرده ایم و پی سیاست راگرفته ایم و بدی هایی دیگران را به رخ میکشیم.

دین = برنامه نیک
ستایش = آموختن
نیایش = کار کردن
نماز = سرگرم کار بودن ( بیکار دلتنگ و افسرده و غمدرون ) میباشد.
زندگی = شور و هلهله
هیچ کار بی برنامه پیش نمیرود
هیچ برنامه بی دانایی ساخته نمیشود.
هیچ دانایی بی آموزش نمیشود
هیچ کار بی برنامه و نامنظم مزه ندارد و آدمی خسته میشود.
دین = جویندگی
دین پیروی نمیشود.
دین = فورموله زندگی
هر آدمی ( بار ) خود را دارد و در فورمول باید که ( بار و وزن ) را درست باید در فورمول انداخت و نوشت تا درست بهره گرفت.

دین = برنامه زندگی
دین = کتابی زندگی کردن و زندگی و گاه را ارزش دادن و بی برنامه نبودن.
بیدین = تنبل، هرزه، گمراه

دین تار و پود ریشه های کلیه معارف بشری از قبیل سیاست، فلسفه، حکمت، دین، اخلاق ، عدالت ، هنر و شعر و ادب و عرفان و علم می باشد. بطور کلی ریشه فرهنگها و تمدنهای بشری . این واژه را میتوان بصورت
" دَی ن " نوشت. واژه دی به معنای دیروز و پسوند ن نشانه جمع. اما بطور عمومی و کلی دَی تنها اشاره به دیروز نیست بلکه کلیه زمان های گذشته از حالت ملکوتی تا کنون و لحظه حال. در حالت اولیه ملکوتی قبل از آغاز سفر خلقت، دین، الاهی بوده است و خود خداوند مالک و پیامبر واحد آن و در طی سفر چون خداوند در قالب کل در مقابل حواس پنجگانه و فهم و عقل محدود انسان غیب گردیده است، پیامبران با اقتباس از دین الاهی هرکدام دین خودرا ایجاد کرده اند و آنرا به دین الاهی نسبت داده اند. لذا دینِ خداوند بر تر و کامل تر از هرنوع دین دنیوی می باشد و توسط انسان غیر قابل اقتباس بلکه قابل کشف مجدد می باشد و مطمئن ترین راه کشف مجدد دین الاهی شناخت طبیعت و کیهان و اجزای آنها میباشد و این کشف و شناخت به عهده علوم طبیعی و تجربی می باشد.


کلمات دیگر: