کلمه جو
صفحه اصلی

مرجئه

فرهنگ فارسی

فرقه یی از مسلمانان که در زمان خلافت معاویه بین مسلمانان پیدا شدند و عقیده آنان این بود که جمیع اهل قبیله همین که بظاهر باسلام اقرار کنند مومنند و ارتکاب گناه بایمان ضرری نمیرساند. هیچکس حق ندارد در دنیا در باب جهنمی بودن کسانی که مرتکب گناهان کبیره شده اند حکم دهد. و باید حکم این اشخاص را بروز قیامت موکول کرد. این تاخیر حکم را ارجائ نامیدند و ماخوذ است از این قسمت از آیه ۱٠۷ سوره التوبه : [ و آخرون مرجون لامرالله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم ] عقیده مرجئه درباره امام این است که چون کسی بامامت مسلمانان انتخاب شد باید هرچه گوید پذیرفت . این فرقه در حقیقت یاران معاویه و طرفداران حکومت آل ابوسفیان بودند .
طایفه ای که ایمان را قول بلا عمل می دانند

لغت نامه دهخدا

( مرجئة ) مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] ( ع ص ) تأنیث مرجی و مرجی است ، نعت فاعلی از ارجاء. رجوع به مُرجی و مُرجی شود. || مرجیة. رجوع به مرجیة شود.

مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] ( اِخ ) طایفه ای که ایمان را قول بلاعمل می دانند، و قول ( کلمه شهادت ) مقدم بر عمل می شمارند و معتقدند که تارک عمل را ایمانش نجات می بخشد و نسبت به ایشان مرجی و مرجی است و ایشان را مُرجیة نیز گویند. ( از متن اللغة ). و می گویند که با ایمان معصیت ضرر نکند چنانکه با کفر طاعت. ( از منتهی الارب ). نام فرقه ای از فرق اسلام که در پایان نیمه اول قرن اول هجری پدید شد. مرجی چنانکه میدانیم اسم فاعل از اِرجاء و به معنی «تأخیرافکننده » است و چون مرجئة مرتکب گناه کبیره را مخلد در دوزخ نمیدانستند بلکه کار او را به خدا وامیگذاشتند آنان را مرجئة خواندند پس از آنکه در نبرد صفین سپاهیان شام سپاه کوفه را به داوری کتاب خدا و سنت پیغمبر درباره خلافت علی ( ع ) یا معاویه مجبور ساختند و علی علیه السلام بناچار حکمیت ابوموسی اشعری و عمروبن العاص را پذیرفت و این دو داور به خلع علی ( ع )از خلافت رأی دادند، خوارج علی ( ع ) را و معاویه را مرتکب گناهی بزرگ ( حکمیت در دین خدا ) دانستند و به دنبال این تهمت این مسأله پیش آمد که مرتکب گناه کبیره را حال چیست آیا در آتش جهنم مخلد خواهد بود یا نه. و بدنبال این بحث سخن از ایمان و حدود آن به میان آوردند که ایمان چیست و مؤمن کیست. ابوشمر قدری که از زعمای مرجئة است گوید ایمان معرفت خداست و محبت به وی و خضوع قلبی برای او و اقرار بدینکه او یکی است. و این مقدار ایمان مخصوص کسی است که از بعثت پیغمبران آگاه نباشد ولی اگر حجتی در این باره بروی ثابت شد، اقرار به پیغمبران و تصدیق آنان و اقرار بدانچه آنان آورده اند از جانب خداست برای چنین کسی لازم ایمان است. غیلان قدری که او نیز از پیشوایان مرجئه است گوید معرفت خدا دو نوع است فطری و غیر فطری معرفت فطری آن است که بداند عالم را و خود او را صانعی است این معرفت را ایمان نگویند، بلکه ایمان معرفتی است که تحصیل گردد و آن شناختن خداست و محبت او و خضوع در مقابل او و اقرار بدانچه پیمبران آورده اند از جانب اوست. اکثریت مرجئه امامت را برای غیر قریشی جائز نمی دانستند ولی بعض آنان میگفتند، هر کس احکام قرآن وسنت رسول را بر پای دارد میتواند امام باشد. مکتب اعتقادی مرجئة برای امویان که از ارتکاب معاصی بزرگ پرهیزی نداشتند پناهگاه خوبی بود، بدینجهت امویان از مرجئة پشتیبانی میکردند. چنانکه گفتیم مرجئه کسانی را که مرتکب گناهان کبیره شده باشند مخلد در آتش دوزخ نمیدانند بلکه میگویند کار آنان با خداست و چون در این باره به آیه 106 سوره توبه توسل می جویند «و آخرون مرجون لامر اﷲ اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و اﷲ علیم حکیم »، و کار این گناهکاران را بخدا ارجاء ( واگذار ) میکنند آنان را مرجئة گفتند ابوحنیفه نعمان بن ثابت امام مذهب حنفیان از مرجئه است. و رجوع به ملل ونحل شهرستانی و تبصرةالعوام و خاندان نوبختی شود.

مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] (اِخ ) طایفه ای که ایمان را قول بلاعمل می دانند، و قول (کلمه ٔ شهادت ) مقدم بر عمل می شمارند و معتقدند که تارک عمل را ایمانش نجات می بخشد و نسبت به ایشان مرجی ٔ و مرجی است و ایشان را مُرجیة نیز گویند. (از متن اللغة). و می گویند که با ایمان معصیت ضرر نکند چنانکه با کفر طاعت . (از منتهی الارب ). نام فرقه ای از فرق اسلام که در پایان نیمه ٔ اول قرن اول هجری پدید شد. مرجی ٔ چنانکه میدانیم اسم فاعل از اِرجاء و به معنی «تأخیرافکننده » است و چون مرجئة مرتکب گناه کبیره را مخلد در دوزخ نمیدانستند بلکه کار او را به خدا وامیگذاشتند آنان را مرجئة خواندند پس از آنکه در نبرد صفین سپاهیان شام سپاه کوفه را به داوری کتاب خدا و سنت پیغمبر درباره ٔ خلافت علی (ع ) یا معاویه مجبور ساختند و علی علیه السلام بناچار حکمیت ابوموسی اشعری و عمروبن العاص را پذیرفت و این دو داور به خلع علی (ع )از خلافت رأی دادند، خوارج علی (ع ) را و معاویه را مرتکب گناهی بزرگ (حکمیت در دین خدا) دانستند و به دنبال این تهمت این مسأله پیش آمد که مرتکب گناه کبیره را حال چیست آیا در آتش جهنم مخلد خواهد بود یا نه . و بدنبال این بحث سخن از ایمان و حدود آن به میان آوردند که ایمان چیست و مؤمن کیست . ابوشمر قدری که از زعمای مرجئة است گوید ایمان معرفت خداست و محبت به وی و خضوع قلبی برای او و اقرار بدینکه او یکی است . و این مقدار ایمان مخصوص کسی است که از بعثت پیغمبران آگاه نباشد ولی اگر حجتی در این باره بروی ثابت شد، اقرار به پیغمبران و تصدیق آنان و اقرار بدانچه آنان آورده اند از جانب خداست برای چنین کسی لازم ایمان است . غیلان قدری که او نیز از پیشوایان مرجئه است گوید معرفت خدا دو نوع است فطری و غیر فطری معرفت فطری آن است که بداند عالم را و خود او را صانعی است این معرفت را ایمان نگویند، بلکه ایمان معرفتی است که تحصیل گردد و آن شناختن خداست و محبت او و خضوع در مقابل او و اقرار بدانچه پیمبران آورده اند از جانب اوست . اکثریت مرجئه ٔ امامت را برای غیر قریشی جائز نمی دانستند ولی بعض آنان میگفتند، هر کس احکام قرآن وسنت رسول را بر پای دارد میتواند امام باشد. مکتب اعتقادی مرجئة برای امویان که از ارتکاب معاصی بزرگ پرهیزی نداشتند پناهگاه خوبی بود، بدینجهت امویان از مرجئة پشتیبانی میکردند. چنانکه گفتیم مرجئه کسانی را که مرتکب گناهان کبیره شده باشند مخلد در آتش دوزخ نمیدانند بلکه میگویند کار آنان با خداست و چون در این باره به آیه ٔ 106 سوره ٔ توبه توسل می جویند «و آخرون مرجون لامر اﷲ اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و اﷲ علیم حکیم »، و کار این گناهکاران را بخدا ارجاء (واگذار) میکنند آنان را مرجئة گفتند ابوحنیفه نعمان بن ثابت امام مذهب حنفیان از مرجئه است . و رجوع به ملل ونحل شهرستانی و تبصرةالعوام و خاندان نوبختی شود.


مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] (ع ص ) تأنیث مرجی ٔ و مرجی است ، نعت فاعلی از ارجاء. رجوع به مُرجی ٔ و مُرجی شود. || مرجیة. رجوع به مرجیة شود.


مرجیة. [ م َ جی ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب است به مَرج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرج شود. اما العصافیر الاهلیة الجبلیة والمرجیة فکلها مجففة. (ابن البیطار یادداشت مؤلف ).


مرجیة. [ م ُ جی ی َ ](اِخ ) مُرجئة. (از متن اللغة). رجوع به مرجئه شود.


( مرجیة ) مرجیة. [ م َ جی ی َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب است به مَرج. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مرج شود. اما العصافیر الاهلیة الجبلیة والمرجیة فکلها مجففة. ( ابن البیطار یادداشت مؤلف ).

مرجیة. [ م ُ جی ی َ ]( اِخ ) مُرجئة. ( از متن اللغة ). رجوع به مرجئه شود.

فرهنگ عمید

فرقه ای از مسلمانان که در زمان معاویه ظهور کردند و معتقد بودند گفتن شهادتین برای ایمان کفایت می کند و نباید مرتکب معاصی کبیره را جهنمی دانست.

دانشنامه عمومی

مُرجِئه، فرقه ای کلامی از مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه می بایست آن را به قیامت ارجاع داد.
Fakhry, Majid (2004). A History of Islamic Philosophy, 3rd ed. Columbia University Press. ISBN 0-231-13221-2.
Izutsu, Toshihiko (2001). Concept of Belief in Islamic Theology. The Other Press. ISBN 983-9154-70-2.
دیدگاه کلامی مرجئه در مورد مرتکب گناه کبیره و همچنین کافی دانستن ایمان قلبی برای نجات انسان از سوی آنان، باعث به وجود آمدن نوعی دیدگاه تسامحی در آنان گردیده بود که می توانستند گروه های مختلف کلامی و سیاسی، از جمله دولت اموی را تحمل نمایند و با آنان کنار آیند. البته در مورد چگونگی ارتباط یا پیوند مرجئه با امویان مباحث مختلفی مطرح شده است.
برخی بر این باورند که اینان به علت داشتن عقاید تسامح جویانه، زمینهٔ تداوم و گسترش دولت اموی را فراهم آورده اند و امویان نیز به سبب بهره ای که از انتشار این گونه اندیشه ها می بردند، از آنان حمایت می نمودند. البته دیدگاهی دیگر، این پیوند را چندان مورد تأیید قرار نمی دهد و دست کم در مواردی ستیز مرجئه را با امویان آشکار می سازد.

دانشنامه آزاد فارسی

مُرْجِئِه
(از مصدر اِرجاء، به معنی به تأخیرانداختن و امیددادن) فرقه ای قائل به بی تأثیر بودن عمل در ایمان، پدیدآمده در عهد امویان. این جماعت در اصل در دوره ای که طرفداران امام علی (ع) و طرفداران عثمان در مقابل هم قرار گرفتند و بحث حق یا باطل بودن یکی از طرفین را پیش کشیدند، به وجود آمد. اینان معتقد بودند که حکم دربارۀ علی (ع) و عثمان و طلحه و زبیر را باید به تأخیر انداخت و بی طرف ماند. این فکر توسط حسن بن محمد حنفیه، از نوادگان امام علی (ع) ابراز شد (۷۵ـ۸۱ق) و طرفدارانی یافت هرچند بعدها او خود از این عمل خویش پشیمان شد. اینان به تدریج اصل دیگری را نیز تأسیس کرده و به آن پای بند شدند و آن این که عمل، ارتباطی به ایمان ندارد، برخلاف خوارج که مرتکب کبیره را کافر می دانستند. از این پس گروهی را مرجئه نامیدند که به ایمان زبانی و قلبی اهمیت داده و به عمل اهمیت نمی دادند. این جریان فکری که در قرن ۲ق پدید آمد مبلّغ اباحیگری در میان مسلمانان شد و به همین علت از سوی امامان شیعه مورد طرد و انکار قرار گرفت. افکار و اندیشه های مرجئه، که اهل مدارا و مسامحه بودند و در کار حکومت ها، حتی حکومت های جابر و ظالم، دخالت نمی کردند، با سیاست های بنی امیه همسویی داشت و این امر به حیات آنان در این دوره کمک کرد. پیروان این فرقه با سقوط امویان و روی کارآمدن عباسیان رفته رفته از بین رفتند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مرجئه یکی از فرقه های اسلامی است.


کلمات دیگر: