کلمه جو
صفحه اصلی

قیامت


مترادف قیامت : آخرالزمان، آخرت، حشر، رستاخیز، سرای دیگر، عقبی، غاشیه، قارعه، محشر، معاد

متضاد قیامت : دنیا

برابر پارسی : هنگامه، رستاخیز

فارسی به انگلیسی

resurrection, pandemonium

pandemonium


مترادف و متضاد

آخرالزمان، آخرت، حشر، رستاخیز، سرای‌دیگر، عقبی، غاشیه، قارعه، محشر، معاد ≠ دنیا


فرهنگ فارسی

سوره ۷۵ قر آن مکیه تعداد آیات ۴٠
رستاخیز، برانگی ته شدن پس ازمرگ
۱ - ( مصدر ) قایم شدن برانگیخته شدن پس از مرگ ۲ - ( اسم ) روز رستاخیز : سویدای دل من تا قیامت مباد از عشق و سودای تو خالی . ( حافظ ۳۲۶ ) یا اهل قیامت . همه مردم که در روز رستاخیز در عرصه محشر گرد آیند : خیمه ای کایمن شوند اهل قیامت ز آفتاب گر کسش در عرصه محشر زند روز شمار . یا قیامت صغری . مرگ مقابل قیامت کبری . یا قیامت کبری . روز رستاخیز و حشر اجساد مقابل قیامت صغری ۳ - آشوب فتنه غوغا ۴ - هر چیز عالی و فاخر : اینکه تو داری قیامت است نه قامت وین تبسم که معجز است و کرامت .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . قیامة ] (اِ. ) ۱ - روز رستاخیز. ۲ - آشوب و فتنه .

لغت نامه دهخدا

قیامت . [ م َ ] (ع مص ) برانگیخته شدن پس از مرگ . (فرهنگ فارسی معین ). قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند. (از آنندراج ). || (اِ) یوم فزع اکبر. روز جزا. یوم الدین . یوم الحساب (روز شمار). رستاخیز. رستخیز. یوم النشور. یوم المشهور. یوم التغابن . روزحشر. صاخة. قارعه . حاقه . غاشیه . (منتهی الارب ). ساعة. ذکری . قیامت با لفظ افتادن ، افکندن ، برخاستن ، بر چیزی رفتن ، آوردن مستعمل است . (آنندراج ) :
هرچه جز عشق توست از سر دل
تا قیامت برون توان کردن .

عطار.


- روز قیامت ؛ روزی که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند :
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
چو هجر و وصل تو دیدم بسم ز موت و اعادت .

سعدی .


|| کنایه از کارهای اعجاب انگیز و شگفت و هنگامه و غوغا
- قیامت آثار ؛ آنکه یا آنچه اثری بزرگ و هولناک ایجاد کند : آن مقدار به دست سپاه قیامت آثار افتاد که وصفش نگنجد. (حبیب السیر).
- قیامت آوردن ؛ قیامت بپا کردن :
شبیخون غمزه ٔ بیداد او در ملک جان آرد
قد سروش قیامت بر سر آزادگان آرد.

مفید بلخی .


نبود آگه اسکندر ازکار او
که آرد قیامت به پیکار او.

نظامی .


- قیامت افتادن ؛ قیامت شدن :
دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده بود
گویی از حسنش قیامت در جهان افتاده بود.

لاهیجی (آنندراج ).


- قیامت بر چیزی رفتن :
نه از مضمون و نی از خط کسی دیوانه میگردد
قیامت بر سر دل رفت چیزی بود یا کاغذ.

ارادتخان واضح (از آنندراج ).


- قیامت برخاستن ؛ قیامت بپا شدن :
بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی .

سعدی .


- قیامت پیشه ؛ کسی که در کار خود قیامت کند.
- قیامت پیکر ؛ که اندام زیبایش قیامت به پا کند :
شمع محفل امشب آن شوخ قیامت پیکر است
بر چراغ مه شکست رنگ صبحی دیگر است .

سراج المحققین (از آنندراج ).


- قیامت جلوه ؛ قیامت پیکر :
فلک را سبزه ای خوابیده داند قد رعنایش
قیامت جلوگان را قد و بالا اینچنین باید.

صائب (از آنندراج ).


- قیامت خاستن ؛ قیامت برخاستن . قیامت به پا شدن :
مجلس و مجمع دَمَش آراستی
وز نوای او قیامت خاستی .

مولوی .


- قیامت خرام ؛ آنکه در خرامیدن قیامت برپا کند.
- قیامت زار ؛ محل قیامت :
من قیامت زار عشقم دیده کو تا بنگرد
صد بهشت و دوزخ از هر گوشه ٔ صحرای من .

عرفی (از آنندراج ).


- قیامت صغری . رجوع به این ماده شود.
- قیامت کبری . رجوع به این ماده در ردیف خود شود.
- قیامتکده ؛ قیامت زار :
دل به هر کس که سپردیم پریشانتر ساخت
این قیامتکده را هیچکس آباد نکرد.

واله هروی (از آنندراج ).


- قیامت کردن . رجوع به این ماده درردیف خود شود.
|| در تداول فارسی به معنی بسیار و امر غریب به کار میرود، گویند: فلان طفل قیامت شوخ است :
زلف بگشود و رخ از می افروخت
طرفه شامی و قیامت شفقی است .
عبداﷲ وحدت ولد حکیم اسماعیل گیلانی (از آنندراج ).

قیامت. [ م َ ] ( ع مص ) برانگیخته شدن پس از مرگ. ( فرهنگ فارسی معین ). قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند. ( از آنندراج ). || ( اِ ) یوم فزع اکبر. روز جزا. یوم الدین. یوم الحساب ( روز شمار ). رستاخیز. رستخیز. یوم النشور. یوم المشهور. یوم التغابن. روزحشر. صاخة. قارعه. حاقه. غاشیه. ( منتهی الارب ). ساعة. ذکری. قیامت با لفظ افتادن ، افکندن ، برخاستن ، بر چیزی رفتن ، آوردن مستعمل است. ( آنندراج ) :
هرچه جز عشق توست از سر دل
تا قیامت برون توان کردن.
عطار.
- روز قیامت ؛ روزی که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند :
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
چو هجر و وصل تو دیدم بسم ز موت و اعادت.
سعدی.
|| کنایه از کارهای اعجاب انگیز و شگفت و هنگامه و غوغا
- قیامت آثار ؛ آنکه یا آنچه اثری بزرگ و هولناک ایجاد کند : آن مقدار به دست سپاه قیامت آثار افتاد که وصفش نگنجد. ( حبیب السیر ).
- قیامت آوردن ؛ قیامت بپا کردن :
شبیخون غمزه بیداد او در ملک جان آرد
قد سروش قیامت بر سر آزادگان آرد.
مفید بلخی.
نبود آگه اسکندر ازکار او
که آرد قیامت به پیکار او.
نظامی.
- قیامت افتادن ؛ قیامت شدن :
دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده بود
گویی از حسنش قیامت در جهان افتاده بود.
لاهیجی ( آنندراج ).
- قیامت بر چیزی رفتن :
نه از مضمون و نی از خط کسی دیوانه میگردد
قیامت بر سر دل رفت چیزی بود یا کاغذ.
ارادتخان واضح ( از آنندراج ).
- قیامت برخاستن ؛ قیامت بپا شدن :
بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی.
سعدی.
- قیامت پیشه ؛ کسی که در کار خود قیامت کند.
- قیامت پیکر ؛ که اندام زیبایش قیامت به پا کند :
شمع محفل امشب آن شوخ قیامت پیکر است
بر چراغ مه شکست رنگ صبحی دیگر است.
سراج المحققین ( از آنندراج ).
- قیامت جلوه ؛ قیامت پیکر :
فلک را سبزه ای خوابیده داند قد رعنایش
قیامت جلوگان را قد و بالا اینچنین باید.
صائب ( از آنندراج ).
- قیامت خاستن ؛ قیامت برخاستن. قیامت به پا شدن :
مجلس و مجمع دَمَش آراستی

فرهنگ عمید

۱. برانگیخته شدن پس از مرگ.
۲. (اسم ) [مجاز] رستاخیز.
۳. (اسم ) هفتاد وپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، لااقسم.
۴. (صفت ) [عامیانه، مجاز] شلوغ.
* قیامت کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن.

۱. برانگیخته شدن پس از مرگ.
۲. (اسم) [مجاز] رستاخیز.
۳. (اسم) هفتاد‌وپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه؛ لااقسم.
۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شلوغ.
⟨ قیامت کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شور و غوغا کردن؛ هنگامه برپا کردن.


دانشنامه عمومی

قیامت به دو معنا می باشد:
رستاخیز به معنی روز حساب.
قیامة نام یکی از سوره های قرآن.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای برپا خاستن) روزی که مردگان از قبر برمی خیزند. این کلمه ۷۰بار در قرآن ذکر شده و جمع آیات مربوط به قیامت و آخرت و حساب و کتاب و حیات اخروی، حدود ۱۷۰۰ آیه، یعنی قریب یک سوم قرآن است. برخی از نام های دیگر این روز بزرگ که در قرآن آمده، عبارت اند از یوم فزع اکبر، یوم الجزاء، یوم الدین، یوم الحساب، یوم التّغابُن، یوم الحَسره، یوم الفَصل، حشر، صاخّه، قارعه، حاقّه، ساعة، غاشیة، ذکری و بعث. اعتقاد به قیامت یکی از اصول دین اسلام است و باید هر کسی از هم اکنون خود را برای آن روز، که نتیجۀ اعمال همگان در آن آشکار می گردد، مهیا سازد. دمیدن صور از مقدمات وقوع روز قیامت است که در انعام، ۷۳؛ بقره، ۲۱۰؛ کهف، ۴۸، ۹۹، ۱۰۰؛ طه، ۱۰۵ تا ۱۰۷ و چند سورۀ دیگر بیان شده است. حدود ۵۰ آیه از آیات قرآن دربارۀ وقایع و حوادثی است که در روز قیامت اتفاق می افتد (ازجمله حج، ۱، ۲؛بقره، ۴۸، ۱۲۳، ۲۵۴؛ آل عمران، ۱۰۶، ۱۴، ۴۲؛ مائده، ۱۱۵؛ انعام، ۱۵؛ اعراف، ۵۳: یونس، ۵۴؛ هود، ۳، ۱۰۴ تا ۱۰۶). مردم در روز قیامت سه گروه هستند: نیک بختان، نگون بختان و پیشی گیرندگان (واقعه، ۷ـ۱۰). در قرآن به گواهی دادن اعضا دربارۀ گناهکاران نیز اشاره شده است (یس، ۶۵؛ نور، ۲۴؛ فصلت، ۲۰ تا ۲۳). در حدود ۲۰۰ آیه از قرآن به پاداش و کیفر اعمال نیک و بد در دنیا و آخرت تصریح شده است. نیز ← معاد؛ آخرت

فرهنگ فارسی ساره

رستاخیز، روز بازپسین


دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قیامت، بنابر آموزه های اسلامی نام روزی است که تمام انسان ها به خواست الهی برای محاسبه اعمالی که در دنیا انجام داده اند در پیشگاه الهی جمع می شوند. پیش از این روز وقایعی شگفت در زمین و آسمان روی می دهد که به اشراط الساعه معروف است. قرآن و روایات تاکید دارند که زمان قیامت، بر کسی جز خدا معلوم نیست.
برای محاسبه اعمال انسان، علاوه بر اعمالی که به صورت مُجَسَّم و عینی در پیش چشم او قرار دارد، نامه اعمال انسان که تمام اعمال انسان در آن ضبط شده به او داده می شود. کسی که نامه اعمالش به دست چپش داده شود، اهل دوزخ است و آنکه نامه اعمالش به دست راستش داده می شود، یعنی نیکوکار بوده و اهل بهشت و رستگاری است. گواهانی نیز که شاهد اعمال انسان بوده اند برای شهادت دادن وجود دارند.
اعمال انسان در آن روز با پیشوایان دینی(پیامبر اکرم (ص)، امامان و صالحان) سنجیده می شود و کسی که اعمال و اعتقاداتش شباهت بیشتری با اعمال و اعتقادات ایشان داشته باشد، سعادتمندتر خواهد بود.
[ویکی فقه] قیامت (ابهام زدایی). قیامت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره قیامت، هفتاد و پنجمین سوره قرآن کریم• قیامت، به معنای روز برانگیخته شدن
...

گویش مازنی

/ghiyaamet/ روز واپسین

روز واپسین


واژه نامه بختیاریکا

قیِهمَت

پیشنهاد کاربران

Dooms day

اعتقاد و باور دینی به قیامت که محور و کانون اعتقادی دین مسیحیت و اسلام می باشد، منافی بنیادی ترین حق انسان میباشد. این حق بنیادی عبارت است از رسیدن به کمال مطلق. در این زندگی و در این عالم به اصطلاح عالم خاک و طبیعت و محسوسات ( طبق بینش دینی عالم معروف به عالم عمل و تکلیف ) هیچ فرد انسانی امکان رسیدن به کمال مطلق را نمیتواند داشته باشد. طبق باور دین مسیحیت و اسلام سیر حرکت زندگی انسانی به سوی کمال با فرا رسیدن لحظه مرگ به پایان میرسد. طبق باور این ادیان پس از مرگ زندگی بلاتکلیفی و بی عملی در انتظار انسان نشسته است. دین اسلام به ایستگاه میانی که حائل بین ایستگاه دنیوی و ایستگاه اُخروی است اعتقاد دارد که نام آنرا برزخ نامیده اند. در عصر پیامبر اسلام این سوال مطرح بوده است که اگر طبق باور دین مسیحیت آن عصر در لحظه مرگ روح از بدن جدا شود، تکلیف او چه خواهد شد تا لحظه فرا رسیدن روز قیامت که قرار است برای همه برگزار شود. اگر من و شما به جای پیامبر اسلام بودیم به این سوال منطقی و معقول چه پاسخی میدادیم ؟ گویا پیامبر اسلام در پاسخ دادن به این سوال در درجه اول بطور حکیمانه سعی نموده است که روح و روان سوال کنندگان را تسکین به بخشد : خداوند فرمودند:
که اگر از تو پرسیدند روح چیست ؟ به آنان پاسخ بده که روح امر خداوند است و دانش تو و انسان در پیرامون آن اندک می باشد. این پاسخ حکیمانه گویا حس کنجکاوی جویندگان حقیقت را بطور کامل ارضاء ننموده باشد. آن کنج کاوان و نکته اندیشان واقع بین در آن عصر بت پرستی از سوال کردن دست بر نداشتند و گفتند که سوال ما این نبود که روح چیست بلکه پرسش این بود که اگر ما یک روز مردیم ، روح ما که از بدن ما جدا میشود به کجا هجرت مینماید و شما پیامبر گرامی که از دیدگاه ما امین و راستگو و درستکار هستید به ما روز قیامت را بشارت میدهی که برای همگان و بطور همزمان بر قرار میگردد. آیا روح ما به همراه ما در قبر باقی خواهد ماند و یا اگر از بدن ما جدا شد در همان قبرستان از قبر ما حفاظت خواهد کرد و یا به آسمان ها پرواز خواهد کرد ؟ ای پیامبر گرامی این سوالات را با ما پاسخ بده که ما در پیرامون سرنوشت روح های انفرادی خویش به آرامش خاطر برسیم و یا اجازه نداریم که از خدمت و پیشگاه مبارک شما منتخب و رسول خدا چنین سوالاتی را طرح نمائیم و به این امر اکتفا کنیم که خداوند از آن به روشنی روز آگاه است و نگرانی و تشویش احساسات و فکر و اندیشه ما بی مورد می باشد. پیامبر از حالت سمجی و کنجکاوی واقع بینانه آنان شگفت زده شده و بود و خود پاسخی روشن در چنته نداشت و مجبور بود خودراه برای مدتی کوتاه از جمع جدا نماید و به غار حرا رجعت نماید و در آنجا در خلوت کف دستان خود را در حین عبادت و نیایش به سوی آسمان گیرد به امید اینکه جبرائیل سر رسد و پاسخ را کف دستش بگذارد. اگر هم احیانا آن فرشته پیام آور ظاهر نشد شاید خداوند پاسخ را مستقیمان در اندیشه او قرار دهد. یک باره طنین یک صدای گُنگ در فضای غار پیچید : اگر آنان از پرس و جو دست بر نداشتند و روی سوال خود تکیه کردند به آنان قُل ( بگو ) : برزخ
پس از اینکه یک جواب قانع کننده به سمع آنان رسید، آنگاه سوال کردند که برزخ چگونه جایی است ؟ گویا سوالات پایان ناپذیر بودند و پیامبر اکرم برای روشنگری خود و دیگران مجبور میشد که گاه و بیگاه بین غار و جمعیت به نوسان در آید. امر رسالت و هدایت بشر به او اجازه یک لحظه غفلت را نمیداد. تا اینکه به وی امر شد و یا اینکه با خود اندیشید که خاتم انبیاء است و از این طریق خیال خود و واقع گرایان را راحت کرد و تکامل دین مسیحیت و اسلام را با پایان رساند.
همان طور که حدود چندین قرن قبل از او ایسا مسیح پایان تکامل دین مسیحیت را با برقراری روز قیامت و بر پایی دادگاه عدل الاهی را به ابوالبشر بشارت داده بود. محتوای آن بشارت بطور اختصار به شرح زیر است :
جمیع انسان ها در آن روز موعود و در آن دادگاه تحت داوری و قضاوت مسیح به عنوان نماینده تام الاختیار خداوند به دو دسته بزرگ تقسیم بندی میشوند: خوبان و عادلان و نیکو کاران در یک طرف و بَدَان و بدکاران و نا عادلان در طرف دیگر. گروه اول به زندگی جاودانه در سرزمین ِآسمانی خداوند ( بهشت ) خواهند رسید و گروه دوم با شعله های آتش جهنم بطور جاودانه گرفتار خواهند شد. در قرآن هم شاهد چنین دسته بندی هستیم. بنا بر این وعده سیر به سوی کمال انسانیت و رسیدن به سعادت اُخروی برای همه انسان ها بدون استثناء توسط این دو دین خدشه دار گردیده است و آنهم بطور کاملا آشکار که به هیچگونه تفسیر و تعبیر ( خواب ) نیازی ندارد و کوچکترین راز و رمزی در آن پنهان نیست که نیازمند راز گشایی باشد. لذا این دو دین با احترام کاملی که من به آنان دارم به امر خداوند و یا حاصل اندیشه بنایان گذاران آنها پایان تکامل خودرا بطور عینی اعلام نموده اند.
اگر از طرف گروه به اصلاح کفار نقد و انتقادی به خود خداوند و یا به بنیانگذاران این دو دین جهانی از زبان و قلم اینان جاری شود، ضروری است که آن زبان بریده شود و آن قلم شکسته گردد. بیاید دل خودرا ، وجدان خودرا برای یک لحظه کوتاه هم که شده بر احساسات، افکار، فهم، عقل، خیال و وهم خود قاضی نمائیم و امر داوری را به دست او به سپاریم که رای دهد، که آیا خدای این دو دین شیطان است یا خدای واقعی ؟
عطار یکی از عارفان بزرگ بر این باور است که تا روز قیامت هر آنچه که غیر از عشق خداوند است محو خواهد گردید و پس از آن، زندگی انسان در عشق مطلق آغاز خواهد گردید. از این دیدگاه میتوانیم باور داشته باشیم که هیچگونه بازجویی و باز پرسی در عالم آخرت و متعاقب آن هیچگونه جزا و عذابی در رجعت انسان بسوی خداوند در کمین ننشسته است و همگی نسل های انسانی بدون استثناء به حالت زندگی بهشتی خواهند رسید و هر کدام از خوبی، زیبائی، دانش و قدرت و رحمت و عشق مطلق خداوند بطور مساوی و برابر سهیم خواهند شد. غریزه انتقام جویی فقط در وجود انسان وجود دارد و نه در وجود خداوند. با کمال احترام به دین مسیحیت و دین اسلام و پیروان صدیق آنان لازم می بینم که در پایان این اندیشه و باور خود، بگویم که تصویر ارائه شده از خداوند و خلقت و آفرینش ناقص میباشد و نیازمند اصلاح و یا دگرگونی کامل می باشد. در این زمینه تفسیر و تعبیر ( خواب ) هیچ دردی را شفا نخواهد داد و هیچ مساله دینی را حل نخواهد کرد. خداوند و جزئیات طرح آفرینش و خلقت باید از طریق علمی بررسی گردد و در این بررسی تاکنون معرفت دینی فقط نقش سد کردن و مانع بودن را ایفا کرده است. در پای سد و دیوار پیامبران و کتب دینی نه باید که خیمه و خرگاه را بر افراشت و به استراحت پرداخت بلکه باید برخاست و با احترام این سد ها را شکست و از آنها عبور کرد. این شکستن نباید بصورت انقلاب بر علیه ادیان باشد. در پایان یک سوال کافیست : این دو دین چرا بعد از مرگ به من و تو شانس اصلاح اعمال دنیوی را نمیدهند ؟ آیا عذاب دایمی من و شیطان در آتش جهنم موجب لذت آنان میگردد ؟

خداوند متعال در عصر جدید دریچه هایی را از طریق علوم طبیعی و تجربی به روی انسان باز نموده است که میتوان از طریق آنها نگاهی به حقایق ژرف تر و برتر انداخت که نمونه آن در معارف وحیانی دینی و نظام های فلسفی و حکمی و دیوان های ادب و شعر و هنر و عرفانیِ تاکنون به ارث رسیده، یافت نمی شود و یا اینکه بطور ناقص و گمراه کننده به آنها اشاره شده است. یکی از این دریچه ها نظریه علمی مه بانگ در علم کیهان شناسی می باشد. البته این تئوری علمی هنوز دوران نوزادی و شیر خوارگی و طفولیت را می گذراند و تا رسیدن به سن بلوغ و انسجام یافتن و تبدیل شدن به یک اعتقاد و باور عام و خاص و جهان شمول و جایگزنی کلیه اعتقادات و باور های دینی فعلی ، چندین قرن یا شاید هزاره های دیگر نیازمند باشد. فلاسفه و حکیمان و عارفان دینی میتوانند این نوزاد علمی را به فرزند خواندگی به پذیرند و پرورش آن را به عهده بگیرند و در رشد و نمّو آن ساعی و کوشا باشند و بلوغ و انسجام آنرا سرعت و شتاب بخشند. مشروط بر اینکه به خداوند متعال بدون وابستگی به یک دین و مذهب و شریعت خاص ایمان و اطمینان و امید داشته باشند و در پیرامون پدیده های قیامت و معاد و آخرت کلام مبارک انبیاء و اولیاء و معصومین در قالب آیات و روایات و احادیث را حقایق مطلق نپندارند و در این زمینه به خود شک راه ندهند که خداوند متعال ممکن است جهان و انسان را از طریق دیگری آفریده باشد و هدف و نیت دیگری از خلقت انسان داشته باشد، تا قصد آزمایش و طاعت و بندگی و پاداش و عذاب و جزای اُخروی که در ادیان ابراهیمی شرح آن رفته است. این نظریه علمی توجه انسان را به پدیده نوسان کیهانی معطوف میدارد و برای اندیشمندان در رشته های الاهیات و فلسفه و حکمت و عرفان همین آگاهی جزئی کافیست و نیازی به آگاهی از جزئیات تخصصی این تئوری نیست. همین که اطلاع داشته باشیم که محتوای کیهان ممکن است دو باره منقبض شود و پس از آن مجددا منبسط گردد و متعاقب آن جهان از نو آفریده شود و انسان دوباره از مادر متولد گردد ، کفایت میکند. در این جا اگر به دانش و حکمت و قدرت بیکران خداوند باور داشته باشیم میتوانیم این سوال را مطرح کنیم که آیا برای خداوند مشکل تر خواهد بود که جهان را از نو بیافریند و انسان را دوباره از مادر متولد گرداند یا اینکه قیامت را بر پا نماید و مردگان را از قبر بر انگیزد و آنها را حشر و نشر بنماید؟ در پاسخ گویی به این سوال اگر افسار فهم و عقل ما در دست غریزه شهوت و غضب انتقام جویی باشد، مطمئنا باور دینی را خواهیم پذیرفت و باور علمی را رد خواهیم کرد. دریچه ای دیگر که خداوند متعال به روی انسان باز کرده بود، تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی می باشد که از طریق آن روزنه، ریشه و اصل انواع موجودات زنده به تک یاخته ها یا تک سلولی های اولیه میرسد و مخالفت مسیحیت با داروین سر این مساله نبود که انسان از " نسل میمون است " بلکه داروین افسانه خلقت آدم از گل و دمیدن روح توسط خداوند در کالبد وی و بیرون کشیدن حوا از دنده های چپ یا راست او را که در کتاب اول موسا پیامبر قوم یهود سروده شده است، نقش بر آب نمود. چیزی که مسلم است این است که داروین هیچگونه مخالفتی با باور خلقت و آفرینش جهان و انسان و موجودات زنده توسط خداوند را نداشت، اما سعی و کوشش نمود که خلقت انسان و موجودات زنده را ازطریق تکامل طبیعی شرح دهد. چند قرن قبل از تولد داروین، عارف بزرگ مسلمان مولوی پدیده تکامل را در قالب ابیات و از دیدگاه عرفان دینی بطور اختصار شرح داده بود و دینداران مسلمان با او مخالفتی ننمودند. انقباض مجدد کیهان و ذوب شدن محتوای آن در مرکز و تبدیل شدن خمیر مایه آن در کوره داغ و سوزان و جهنمی مه بانگی به دمای محض، یک خیال واهی و بریده از واقعیت نیست بلکه از لحاظ علمی یک سوم یا 33, 33 در صد حقیقت دارد. زیرا از دیدگاه علم کیهان شناسی، جهان در تکامل آتی خویش سه سرنوشت بیشتر ندارد. یکی انبساط دائمی و دیگری انبساط تا یک حد معین و رسیدن به حالت پایداری و سومی انقباض مجدد و متعاقب آن وقوع مه بانگ دوم. اگر به تکامل انسان و رسیدن او به سر حد کمال باور داشته باشیم، میتوانیم از طریق نوسانات متواتر یا متوالی کیهانی و و قوع مه بانگ های متوالی، زنجیره تولد و مرگ انسان را با تسلسل تولد و مرگ کیهان همراه و همگان نمائیم و از این طریق انسان و طبیعت و کیهان را به همان حالت اولیه آسمانی و ملکوتی که از آن جا سفر خلقت آغاز گردیده است، برگردانیم بدون اینکه خیل وسیعی از افراد انسانی در حین عبور از روی پل صراط به جهنم سقوط کنند و طعمه شعله های آتش داغ و سوزان دوزخ گردند. مشروط بر اینکه مسیح وار به عفّو کلیه خطاها و گناهان انسان توسط خداوند متعال باور داشته باشیم. این حقیر در مقابل خالق هیچگونه تکلیفی ندارم زیرا خالق قبل از اینکه نظر مرا پرسیده باشد، با اختیار و آزادی و اراده و خواست و حکمت خویش مرا آفریده است و فیض وجود یکطرفه صورت گرفته است، زیرا قبل از اینکه فیض موجودیت شامل حال من گردد ، من وجود نداشتم که خالق اظهار نظر مرا گوش کند و خواست و اراده مرا هم در نظر گیرد. در عوض اگر بگویم که خالق در مقابل من مکلف است، شاید بیان کودکانه من خدای ناخواسته موجب اوقات تلخی بزرگان دینی گردد. در پایان اشاره ای کوتاه به ماده و روح. ماده و روح هردو هم امر و هم خلق خداوند متعال اند و نه تنها روح امر خداوند باشد. این دو همزاد همیشه باهم بوده و خواهند بود و بطور جدا و مستقل و مجرد از هم نمی توانند وجود داشته باشند. اما قابل تبدیل به همدیگر میباشند و زمانیکه یکی از آنها به نهایت وسعت و گسترش رسید ( مثل عالم شهود فعلی ) دیگری در بطن و پیکره آن به بذر و نطفه قابل رشد، تقلیل خواهد یافت و در رشد و نمّو خویش از آن زمینه وسیع بهره خواهد جست. انسان و طبیعت و کیهان در سیر نزولی و صعودی هفت بار به ظهور می رسند. دوبار در قالب مادی و پنج بار در قالب روحی. به عبارتی دیگر در نیم سفر های نزولی و صعودی ماده دو بار نقش زیربنا و روح روبنا و پنج بار روح نقش زیربنا و ماده روبنا را بازی خواهند کرد و آنهم در چهارچوب ثابت و ساکن و پایدار جهان های بیشمار تا بینهایت.
نظر بر بید سر فکنده و محجوب مادی لیلی مجنون تان کند/
نگاه بر سرو سربلند و عریان روحی او ندانم که چون تان کند!


مژده شاد به انسان های آگاه و ناآگاه ،
قیامت دینی هرگز بر پا نخواهد گردید، زیرا انسان در سیر صعودی از طریق دور طولانی وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی به حالت اولیه ملکوتی و لاهوتی بر خواهد گشت، درست همانطوری که در سیر نزولی از همان طریق آن حالت را منزل به منزل پشت سر گذاشته و به حالت و سطح فعلی رسیده است. حکم و باور به برپایی روز قیامت حاصل کم صبری و کم طاقتی انسان بوده و هست. در عوض کاسه صبر خداوند لبه و کرانه و ساحل ندارد و هرگز لبریز نمی گردد. غرائز خشم و غضب و انتقام جویی خاص و ویژه فهم و عقل محدود و ناچیز انسانی است و خداوند متعال موجودی خشمناک و غضبناک و هولناک و انتقام جو نمی باشد. پند این حقیر به اندیشمندان دینی که در انتظار برپایی روز قیامت و برگزاری دادگاه عدل الهی و محاکمه گناهکاران و منافقین و منکرین و بدکاران و عذاب خلد آنان در شعله های آتش سوزان جهنم به سر می برند، این است که سعی کنند غریزه نفسانی خشم و غضب و انتقام جویی خودرا معالجه نمایند و بر آتش سوزان و جهنمی آن آب خنک و گوارا بریزند و آنرا خاموش کنند و آنهم از طریق ستایش و نیایش و مناجات و عبادات و طاعات و دعا و بندگی و طی راه شریعت و طریقت کفایت نخواهد کرد بلکه از طریق معرفت و آنهم از نوع علمی و نه دینی . به دو دلیل غیر قابل انکار ، قیامت دینی هرگز برپا نخواهد گردید :
الف : انسان دارای پنج سرنوشت جنسی و عشقی می باشد و تا این سرنوشتها در طول سفر رقم نخورند، انسان به حالت اولیه ملکوتی بر نخواهد گشت.
ب: انسان دارای خویشتن های دهگانه می باشد و تا این اعضا بطور مستقل کلیه لایه های بیشمار مراتب هفتگانه وجود را تجربه نکنند، هرگز زود تر از موعد مقرر به حالت اولیه ملکوتی و لاهوتی رجعت نخواهند نمود.
لذا در مورد باور قیامت دینی خاطرتان جمع و خیالتان راحت و آرام باد که اعمال دنیوی چه خود و چه بد هیچگونه تاثیری روی سعادت و خوشبختی و شفا و رستگاری نهائی نخواند داشت. اعمال خوب و بد دنیوی و شهودی انسان در طول نیم سفر های نزولی و صعودی از طرف خداوند به طور مطلق با بی تفاوتی مواجه بوده و هستند و خواهند بود و همیشه موجب تبسم و لبخند او.

سلام
آدم ها سه گروه اند.
گروه اول کافران هستند که ایمان نمی آورند، چه بی نشان دهی چه ندهی.
گروه دوم ایمان دارند اما چون آلوده به گناه هستند و رغبتی به پرهیزکاری ندارند از سر عناد و برای تسکین درد خود در مورد قیامت شک و تردید دارند و این مکانیسمی دفاعی روانشناختی است که حاصلی جز تباهی عمر ندارد.
گروه سوم آنان که ایمان دارند و پرهیز کارند و قرآن برای هدایت این گروه است و اصراری به هدایت دیگران ندارد مگر این که خود بخواهند.
آنان که می کوشند از طریق علم وجود خدا را اثبات کنند و یا این که نفس کنند در حقیقت نه فهمیده اند که علم چیست و نه دانسته اند که خدا کیست.
خداوند متعال اصل اول است و شما هرگز نخواهید توانست از طریق علمی اصل اول را رد و یا اثبات کنید.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

در دنیای احساسی گفتن حقیقت یه جرمه فقط خودتی. . .


این واژه هم ماند هفتاد درصد دیگر واژه های زبان عربی ایرانی است :

واژه *مت یک واژه اوستایی است ( همتای mate انگلیسی ) که هم درجای پیشوند و هم درجای پسوند می نشیند و به معنای همراهی و همنشینی است مانند ندامت ( در سنسکریت ned नेद् =پشیمانی ) تهمت ( توه=آزار ) گیامت - قیامت ( گیا=زنده، گیان=جان ) و گیمت - قیمت ( گی=ارزش ) و زحمت - زهمت ( زه=کاستن ) و خدمت - هدمت ( خد - هد=خانه ) و رهمت ( ره، راه، هدایت ) و حکمت - هکمت ( هک یا هغ ( حق ) ) و مت گئُشاواره=با گوشواره و مت هیزوانگ= با زبان.

*پی رس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

apocalypse

The Last Day


کلمات دیگر: