کلمه جو
صفحه اصلی

معاد


مترادف معاد : آخرت، رستاخیز، رستخیز، عالم آخرت، قیامت، بازگشت، بعث، حشر، باز گشتن، عود کردن

برابر پارسی : رستاخیز

فارسی به انگلیسی

future life, resurrection, place to which one returns, resurrection(day)

future life, resurrection(day)


فرهنگ اسم ها

اسم: معاد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: maeād) (فارسی: مَعاد) (انگلیسی: maead)
معنی: بازگشتن، عالم آخرت، ( در ادیان ) زنده شدن دوباره ی انسان بعد از مرگ تا در روز قیامت به اعمال او رسیدگی شود، ( در ادیان ) اعتقاد به زندگی دوباره، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمان، ( در ادیان ) جهان آخرت، ( در ادبیات ) در بدیع آن است که پایان مصراع دوم به آغاز مصراع سوم باز می گردد، ( در قدیم ) محل بازگشت، جای بازگشت

مترادف و متضاد

آخرت، رستاخیز، رستخیز، عالم آخرت، قیامت


بازگشت، بعث، حشر


باز گشتن، عود کردن


۱. آخرت، رستاخیز، رستخیز، عالم آخرت، قیامت
۲. بازگشت، بعث، حشر
۳. باز گشتن، عود کردن


فرهنگ فارسی

بازگشتن ، بازگشت ، جای بازگشت، عالم آخرت
۱ - ( مصدر ) بازگشتن عود کردن . ۲- ( اسم ) بازگشت . ۳ - ( اسم ) جای بازگشت . ۴ - عالم آخرت جهان دیگر آن جهان : ... و بکمال قدرت و جمال حکمت اسباب معاش و معاد خلایق ساخته ... یا مصالح معاد . اموری باشد که عنایات آن حصول لذات باقی باشد .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جای بازگشت . ۲ - رستاخیز، آخر جهان .

لغت نامه دهخدا

معاد.[ م َ ] (ع مص ) برگردیدن . عود. || بازگشتن . || رد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازگردانیدن . || (اِ) بازگشت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازگشت . عود. عودت . رجعت . مراجعت . معاودت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) جای بازگشت . (منتهی الارب ). جای عود به معنی جای بازگشت . (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشتن و جای گردانیدن ومرجع و مصیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازگشتن گاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
پر گشاده هر یکی بر شوق و یاد
در هوای جنس خود سوی معاد.

مولوی (مثنوی چ خاور ص 387).


|| آن جهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آخرت . (اقرب الموارد). مجازاً عالم آخرت را گویند.(غیاث ) (آنندراج ). آخرت . قیامت . رستاخیز. آن جهان . آن سرای . مقابل معاش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است : جسمانی و روحانی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی . یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسأله ٔ زندگی بعد از مرگ و معاد است . پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمسأله ٔ معاد سه نظر و فرض اظهار شده است :
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ می باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می شود و آنچه باقی می ماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می شود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می دانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریده است با همین بدن مجدداً می آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی می شود.
فلاسفه مسأله ٔ معاد جسمانی را مورد بررسی قرار داده و با اشکالاتی برخورد کرده اند که از جمله اصل مسلم نزد آنهاست که «المعدوم لایعاد» یعنی آنچه معدوم شود قابل اعاده و بازگشت نیست از این جهت باتوجه به تسلیم به دلایل عقلی متوسل به راههای حل دیگری شده اند. متشرعان و عده ای از متکلمان گویند خدا قادر است که همانطور که در ابتدا بندگان را آفریده است مجدداً بیافریند. فلاسفه مسأله را از نظر فلسفی مورد توجه قرار داده و هر یک نظر خاصی اظهار کرده اند بعضی قائل به معاد روحانی شده اند و بعضی قائل به تناسخ شده اند. قطب الدین گوید: و معدوم را اعادت نکندبعینه یعنی با جمیع عوارضی که مشخص او باشد که میان معاد و مستأنف الوجود فرقی است . شیخ الرئیس گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و قسمتی از آن مدرک به عقل و قیاس و برهان است که سعادت و شقاوت ثابته برای نفس باشد و بعد از توضیح تفسیر مفصلی که در مورد سعادت و شقاوت داده بیان کرده است که سعادت و شقاوت و لذات بدنی مورد توجه حکما و اولیاء اﷲ و مقربین نیست و کمال مطلوب مقربین خیر و وصول به لذت حقیقی و خیر مطلق بوده و توجهی به لذات مادی بدنی ندارند و بنابراین معاد روحانی است و معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است از راه عقل نمی توان ثابت کرد. ابوالبرکات بغدادی در این مورد بعد از ذکر مقدمات و بیان عقاید و نظریات مختلف و ادله ٔ منکرین معاد جسمانی ، خود نتیجه گرفته است که معاد جسمانی است و ارواح مجدداً به ابدان بازگشت می کنند. شیخ اشراق گوید: اما اشقیاء مخلد در عناصر جسمانی و حجب ظلمانی می باشند و در آنجا معذب به عذاب دردناکند و سعداء و اولیأاﷲ در حضرت ربوبی و عالم عقول متنعم به لذات روحانی اند و نفوس متوسطان به مثل معلقه بازگشت کنند و معاد آنها همین است . نفوس انسانی بعد از مفارقت از بدن بر پنج قسم اند زیرا که انوار اسفهبدیه یا آنکه در دو جنبه ٔ حکمت علمی و عملی کاملند و یا متوسط و میانه اند و یا در قسمت عمل کامل بوده و در قسمت علم ناقص اند و یا برعکس در جنبه ٔ علم کاملند و در جنبه ٔ عمل ناقص و یا در هر دو جنبه ٔ علم و عمل ناقص اند. نفوسی که از نوع اول باشند کامل در سعادتند و ازسابقین مقربین اند و نفوسی که از نوع دوم و سوم و چهارمند از متوسطان در سعادتند و هر چهار قسم از اصحاب یمین اند و قسم پنجم کامل در سعادت بوده و از اصحاب شمال اند. صدرالدین شیرازی سعی کرده است . مسأله را به همان طریق که شرایع بیان کرده اند به نحوی خاص به آن جنبه ٔ فلسفی دهد به طوری که نه قواعد فلسفی بر هم خورد و نه در اصول شرایع خللی وارد آید. او نه تنها برای انسان قائل به معاد وحشر است بلکه گوید تمام موجودات اعم از حیوانات و نباتات و جمادات و حتی هیولای اولی دارای معادند. وی اعتقاد به معاد را بر آن وجه که عامه ٔ مردم قائلند و جهال می گویند خوب است و اعتقاد به آن برای نظم اجتماعی مفید است زیرا بشر میل دارد که با همین وضعی که هست بدون کم و کاست مجدداً زنده شود و از نعم و لذایذمادی استفاده کند و اما اهل معارف و حقایق توجه به امور مادی و لذایذ حسی آن ندارند. وی برای اثبات معاد جسمانی بر آن نحو که خود گوید اصولی ذکر کرده است که خلاصه ٔ آن چنین است :
1- وجود در هر چیزی اصل در موجودیت است . 2- تشخص و مابه الامتیاز. هر چیزی عین وجود خاص آن چیز است . 3- طبیعت وجود قابل شدت و ضعف است بنفس ذات بسیطه ٔ خود. 4- هر مرکبی به صورت خود «هوهو» است و فعلیت هر مرکبی به صورتش می باشد نه به ماده اش . 5-وحدت شخصیه در هر موجودی بر وتیره و درجه ٔ واحده نیست مثلا وحدت شخصیه در مقادیر متصله عین متصلیت و امتداد است . 6- هویت بدن و تشخص آن به نفس است نه به جرم آن و از این جهت است که تشخص ابدان با وجود تغییرات و تبدلات همواره باقی اند. 7- قوت خیالی جوهر قائم بذات است نه حال در بدن و نه در اعضای آن و مجرد از این عالم طبیعی است و واقع در عالم جواهر و متوسط میان مفارقات عقلیه و طبیعیات است . 8- صور خیالیه قائم به نفس خودند مانند قیام فعل به فاعل نه قیام مقبول به قابل . 9- صور مقداریه و اشکال و هیآت جرمیه همانطور که از فاعل به مشارکت ماده ٔ قابله ٔ به حسب استعدادات و انفعالات آنها حاصل می شوند همانطور هم گاه از جهات فاعلیت و حیثیات ادراکیه حاصل می شوند بدون مشارکت ماده مانند وجود افلاک و کواکب از مبادی عقلی بر سبیل اختراع به مجرد تصورات و صور خیالیه ٔ صادره از نفس بواسطه ٔ قوت مصوره . 10- اجناس عوالم و نشآت آن با وجود کثرت آنها که به شمار و حصر در نمی آیند منحصر به سه عالمند: صور طبیعیة کائنه ٔ فاسده و صور ادراکیه ٔحسیه ٔ مجرده ٔ از ماده و صور عقلیه و مثل الهیه ، و نفس انسان را نیز این سه اکوان هست مثلاً انسان را دربدو کودکی وجود طبیعی است و بعد متدرجاً صفا یابد ولطیف شده و او را کون دیگری نفسانی حاصل می شود که کون انسان نفسانی اخروی است و در هر سه نشأت وحدت شخصیه ٔ او محفوظ می باشد و همان نشأت و کون نفسانی اخروی است که صالح برای بعث در قیامت است و او را اعضای نفسانیه است و کون دیگر، کون عقلی است که او را اعضای عقلی است و کون سوم است و ماحصل کلام آنکه قوت خیالیه آخرین کون انسان است در عالم طبیعت و اولین کون اوست در عالم آخرت . (از فرهنگ علوم عقلی تألیف دکترسجادی ) :
دو جهان است و تو از هر دو جهان مختصری
جان تو اهل معاد است و تنت اهل معاش .

ناصرخسرو.


و به دقایق حیله ، گرد آن می گشتند که مجموعی سازند مشتمل بر مناظم حال و مآل و مصالح معادو معاش . (کلیله و دمنه ). و مصالح معاش و معاد بدو بازبسته است . (کلیله و دمنه ). اگر حجابی در راه افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. (کلیله و دمنه ). و آنگاه بنای کارهای خویش بر تدبیر معاش و معاد برقضیت آن نهد. (کلیله و دمنه ). و از برای مصالح معاد... انبیا را بعث کرد. (سندبادنامه ص 3). و به کمال قدرت و جمال حکمت اسباب معاش و معاد خلایق ساخته . (جوامعالحکایات ). و رجوع به نفایس الفنون ص 95 و کشاف اصطلاحات الفنون و درةالتاج شود.
- مصالح معاد ؛ اموری باشد که عنایات آن حصول لذات باقی باشد. (اوصاف الاشراف ص 33).
- یوم المعاد ؛ روز رستاخیز. روز قیامت . یوم الاخرة : بدان خدای که الی یوم المعاد ملجاء و معاذ این دل کباب و سینه ٔ خراب ، اوست واثقم که به فضل خویش مرا از مکاید شیاطین انس نگاه دارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 258).
|| معاد نزد صوفیه اسماء کلی الهی را گویند چنانکه مبداء اسماء کلی کونی را گویند و آمدن سالک از راه اسماء کلی کونی بود که مبداء اوست و رجوع او از راه اسماء کلی الهی باشد که معاد اوست . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || حج . || مکه . || جنت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || نزد بلغا اسم صنعتی است و آن چنان است که عجز مصراع اول به صدر مصراع دوم و عجز مصراع دوم به صدر سوم باز آید تا به آخر، مانند:
آمد بهار خرم سبزی گرفت ساده
ساده همی چه گوید گوید بیار باده
باده طرب فزاید از دست حورزاده
زاده ز حورخورشید او را فروغ داده .

(از کشاف اصطلاحات الفنون ).



معاد.[ م َ ] ( ع مص ) برگردیدن. عود. || بازگشتن. || رد کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازگردانیدن. || ( اِ ) بازگشت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بازگشت. عود. عودت. رجعت. مراجعت. معاودت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) جای بازگشت. ( منتهی الارب ). جای عود به معنی جای بازگشت. ( غیاث ) ( آنندراج ). جای بازگشتن و جای گردانیدن ومرجع و مصیر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بازگشتن گاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
پر گشاده هر یکی بر شوق و یاد
در هوای جنس خود سوی معاد.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 387 ).
|| آن جهان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آخرت. ( اقرب الموارد ). مجازاً عالم آخرت را گویند.( غیاث ) ( آنندراج ). آخرت. قیامت. رستاخیز. آن جهان. آن سرای. مقابل معاش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است : جسمانی و روحانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسأله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمسأله معاد سه نظر و فرض اظهار شده است :
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ می باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می شود و آنچه باقی می ماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می شود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می دانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریده است با همین بدن مجدداً می آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی می شود.

فرهنگ عمید

۱. زنده شدن دوباره در عالم آخرت.
۲. (اسم ) عالم آخرت.
۳. (اسم ) [قدیمی] جای بازگشت.

دانشنامه عمومی

معاد واژهٔ عربی برگرفته از «عود» است و به معنای «بازگشتن»، «رستاخیز» یا «دوباره برخاستن» (پس از مرگ) است.باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است.برخی معاد را تنها جسمانی (رجعت) یا تنها روحانی (آخرت) می دانند. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم ترین آن هاست. آیه ۱۵۶ سورهٔ بقره به این موضوع اشاره دارد که همگی به سوی پروردگار در حرکتی هستند.
در روز قیامت نفس مؤاخذه می شود و نه قوای نفس. به همین خاطر نفس از قوای خود می پرسد که چرا علیه من شهادت می دهید و اعضای او پاسخ می دهند که خداوند ما را به نطق واداشته است.
نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد.
مجید جعفری تبار:
أَرَأَیتَ الَّذیٖ یُکَذِّبُ بِالدِّینِ. فَذلِکَ الَّذیٖ یَدُعُّ الْیَتیمَ. وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ. فَوَیلٌ لِلْمُصَلّینَ. الَّذینَ هُمْ عَنْ صلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذینَ هُمْ یُراءُونَ. وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ
آیا دیده ای کسی را که دین را تکذیب می کند ـو معاد و اصولِ اساسیِ دین را دروغ می پندارد (و در یک کلمه، بی دین است) ـ؟ پس بدان که او همان کسی است که یتیم را از خود دور می کند و به اطعام و رسیدگی به بینوایان رغبتی نداشته و دیگران را تشویق به این مهم نمی کند. پس وای بر نمازخوانانی که از واقعیّتِ نمازشان بدورند و ریاکاری می کنند و ـ برای زندگیِ خود، با نماز و سایرِ ظواهرِ دینی، خودشان را در نزدِ مردم، عابد و زاهد و وجیه جلوه می دهند، ولی ـ از کوچکترین خیرِ مادّی نیز دریغ ورزیده و کمترین خیری به بیچارگان نمی رسانند و هیچ سودی برای مردمِ بینوا ندارند.

دانشنامه آزاد فارسی

مَعاد
(در لغت از ریشۀ عود به معنای بازگشت) یکی از اصول دین. آیاتی متعدد در قرآن بازگشت تمام موجودات را به سوی خداوند می داند (بقره، ۱۵۶؛ روم، ۱۱؛ علق، ۸؛ نجم، ۴۲). به گفتۀ قرآن، فقط انسان های ظاهراندیش منکر معاد هستند (صافّات، ۱۶؛ مؤمنون، ۸۲؛ اسراء، ۴۹؛ هود، ۷؛ سبأ، ۸ـ۷)؛ این نکته که تمامی موجودات خلقتی دوباره دارند، مکرر در قرآن ذکر شده است (یونس، ۴؛ یونس، ۳۴؛ روم، ۱۱؛ نمل، ۶۴؛ روم، ۲۷؛ عنکبوت، ۱۹). قرآن با ذکر وقایعی به امکان معاد انسان ها اشاره کرده است: الف. احیای مردگان برای حضرت ابراهیم بنا به درخواست وی (بقره، ۲۶۰)؛ ب. واقعۀ حضرت عُزَیر (بقره، ۵۹)؛ ج. قصۀ اصحاب کهف در سورۀ کهف؛ د. زنده شدن مقتولی از قوم بنی اسرائیل (بقره، ۷۳)؛ ه . زنده شدن مردگان به دعای حضرت عیسی (مائده، ۱۱۰) و زنده شدن جمعی (۷۰تن) از قوم بنی اسرائیل که درخواست نابجای رؤیت الهی را کرده بودند و صاعقه همۀ آنان را کشت؛ اما با دعا و درخواست حضرت موسی خداوند آنان را زنده کرد (بقره، ۵۵ـ۵۶). مثال دیگر در قرآن برای معاد سبز و خرم شدن باغ و بوستان های پژمرده است که در واقع رستاخیز منظم طبیعت است (حج، ۵؛ فصّلت، ۳۹). در آیات پایانی سورۀ یس داستان کسی آمده است که استخوانی پوک در دست داشت و نزد پیامبر (ص) آمد و گفت چه کسی این استخوان های پوک را زنده می کند؟ پاسخ آمد که همان کس که اول بار آن را آفرید که او به هر آفرینشی داناست (یس، ۷۹). از منظر کلامی نیز ادلۀ فراوانی برای اثبات معاد ارائه شده است که از آن جمله است ۱. اثبات تجرد (غیر مادی بودن) روح و این که پس از متلاشی شدن پیکر آدمی روحش به حیات خود ادامه می دهد. از اهمّ این ادله ۲. غایتمندبودن فعل خداوند و حکمت او در آفرینش اشیاء (برهان حکمت)؛ ۳. عدالت خداوند پاداش دادن به نیکوکاران و جزا دیدن بدکاران را اقتضا می کند (برهان عدالت) این دو برهان اخیر در قرآن ذکر شده اند. در این که معاد فقط روحانی است یا هم جسمانی و هم روحانی میان متکلمان و حکما اختلاف است. ادلۀ دینی معاد جسمانی را اثبات می کند، اما تحلیل عقلی آن از دشوارترین مسائل کلامی است. نخستین بار ملاصدرا با تأسیس اصول دوازده گانه ای، راهی نو برای اثبات معاد جسمانی مطرح کرد. در مسیحیت به فرجام زمین و زمان، رستاخیز مردگان، دجّال، بازگشت عیسای مسیح برای براندازی دجّال و نتیجۀ تاریخ درپی نابودی دنیا پرداخته می شود. مسیح، دجّال را برخواهد انداخت و همگان را در معرض قضاوت خداوند قرار خواهد داد. عقیده به آخرت در بسیاری از تمدن های باستانی وجود داشته است، خواه به صورت مبهم، مثلاً در میان یونانیان، و خواه با طول و تفصیل، مثلاً در تمدن مصر. و همراه آن، با درجات مختلف صراحت یا ابهام، مفهوم جزا شکل گرفته است، به این معنا که انسان، پس از توقفی در برزخ، به بهشت یا دوزخ راه خواهد برد. آموزۀ مسیحی، ریشه در عهد عتیق و اندیشۀ یهودی دارد که عیسی با اعتقاد به این که روزی به عنوان قاضی نهایی بازخواهد گشت آن را شرح و بسط داده است. آموزۀ یهودی خود از پیشگویی های مسیحیایی و تعلیمات مکاشفه ای که از قرون ۲پ م تا زمان عیسی رواج داشت تغذیه کرده است. محققان به تازگی بر توجه اخروی کل زندگی و عبادات مسیحیان اولیه تأکید کرده اند. برای آن ها آخرت از پیش آغاز شده بود، زیرا به عقیدۀ آن ها با نزول روح القدس در کلیسا مسیح بازگشته بود. این اعتقاد را «آخرت متحقق» نامیده اند. در ادیان بودا و هندو عقیده به چرخۀ بی پایانی از آفرینش و نابودی و بازآفرینی عالم در طول میلیون ها سال دیده می شود.

فرهنگ فارسی ساره

رستاخیز


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] معاد واژهٔ عربی برگرفته از «عود» است و به معنای «بازگشتن»، «رستاخیز» یا «دوباره برخاستن» (پس از مرگ) است. باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. برخی معاد را تنها جسمانی (رجعت) یا تنها روحانی (آخرت) می دانند. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم ترین آن هاست.
کلمه ی معاد از ریشه ی ( ع و د ) و بر وزن مفعل می باشد. اسم زمان و مکان و در زبان عربی بر این وزن به کار می رود. (عود) به معنای بازگشت است. بنابراین معنای لغوی ( معاد ) زمان یا مکان بازگشت است.
معمولاً لفظ معاد در معنای اصطلاحی به کار برده می شود که منظور بازگشت به زندگانی پس از مرگ است. یعنی مرگ نقطه ی پایانی زندگانی انسان نیست،بلکه روزگاری انسان باید در محکمه عدل الهی حاضر شود و به پاسخ گویی بپردازد. بنابراین در اصطلاح، معاد به معنای بازگشت به عالم آخرت و زندگانی پس از مرگ است.

انواع باور دینی
کلمه معاد در اصطلاح دینی بیان کننده یک باور دینی است. می دانیم که باورهای دینی به طور کلی دو دسته هستند الف: باورها و اعتقادات اصلی و زیر بنایی ب: اعتقادات فرعی و روبنایی؛ عقیده و باوری که معاد عهده دار بیان آن است از دسته اول بوده و در کنار باورهای «توحید» و «نبوت» اصول سه گانه و جدایی ناپذیر ادیان توحیدی را تشکیل می دهند،
← باورتوحید
در ادیان غیرتوحیدی مفهومی ولو مشابه در بعضی وجوه با آنچه در ادیان توحیدی تحت عنوان «معاد» مطرح شده، وجود ندارد ولی باید دانست تلقی این ادیان و فرق مذهبی اساسا با برداشت و تصویری که ادیان آسمانی از مساله معاد ارائه می کنند متفاوت است.
آنچه مسلم است در اصل اعتقاد به چنین واقعه ای در آینده زندگی بشری نه بین متفکران اسلامی اختلافی هست نه بین اسلام و دیگر ادیان آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت.
در کیفیت معاد و شرح وقایع آن نیز در کلیات شباهت های بی نظیری بین آنها یافت می شود که نشان از سرچشمه واحد آنها دارد (هر چند بسیاری از ادیان آسمانی از گزند بدخواهان تحریف گر مصون نمانده اند) لیکن در جزئیات وقایع معاد نه تنها در بین ادیان اختلاف وجود دارد بلکه گاهی در یک مساله حتی در بین اندیشمندان یک مذهب نیز اختلاف دیدگاه بوده هریک برداشتی در آن زمینه ارائه کرده ا ست.
این اختلاف نظرها در مباحثی نظیر تلقی های ادیان و متفکرین نسبت به حقیقت معاد، حقیقت مرگ وقایع پس از مرگ و عالم برزخ، وقایع قیامت، شفاعت، معاد جسمانی و روحانی و مباحثی از این دست بروز کرده و متفکرین را بر آن داشته دراین مباحث وارد میدان تحقیق و تفکر شوند و با جمع بندی میان اشارات عقلی و ادله نقلی سعی در برداشتن پرده از حقیقت این واقعه سرنوشت ساز برای حال و آینده بشر کنند.

معاد و فلسفه دین
...

پیشنهاد کاربران

هوالباقی
معاد به معنی بازگشت با رجعت هست.
المعاد به معنی آخرت می باشد.

قیامت٬آخرت

معاد هم جسمانی هست و هم روحانی و لا غیر.

معاد : /maeād/ مَعاد ( عربی ) 1 - ( در ادیان ) زنده شدن دوباره ی انسان بعد از مرگ تا در روز قیامت به اعمال او رسیدگی شود؛ 2 - ( در ادیان ) اعتقاد به زندگی دوباره، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمان؛ 3 - ( در ادیان ) جهان آخرت؛ 4 - ( در ادبیات ) در بدیع آن است که پایان مصراع دوم به آغاز مصراع سوم باز می گردد؛ 5 - ( در قدیم ) محل بازگشت. اسم مَعاد مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است .

معاد در اصل و ریشه به معنای زنجیره تولد و مرگ می باشد. این حقیقت برای اولین باور توسط هندوان کشف گردیده است، اما به علت پایین بودن سطح معرفت و شناخت و دانش در اعصار باستانی، این پدیده توسط هندوان و سپس بوداییان تاکنون از طریق حلول روان تبیین گردیده و شرح داده شده است که صحیح نمی باشد. اما در عصر جدید نظریه علمی مه بانگ دریچه ای را به روی انسان باز نموده است که انسان را قادر مینماید که از طریق آن نگاهی به حقایق برتر یا ژرف تر بیافکند. امروز می توان زنجیره تولد و مرگ انسان را همراه و همگام با زنجیره تولد و مرگ کیهان بر اثر نوسانات متوالی کیهانی و وقوع مه بانگ های متوالی بطور واضح و روشن تبیین نمود و آنرا توضیح و شرح داد. غرایز خشم، غضب، انتقام جوئی و مجازات خاص و بویژه انسان اند و خداوند متعال، رحیم و رحمان و بخشنده و مهربان بر خلاف بعضی بینش ها و باور های دینی و مذهبی، موجودی خشمگین، غضبناک، هولناک، انتقامجو و مجازات گر نیست و کاسه صبر اش به علت بیکرانی هرگز لبریز نمیگردد و فیض رحمت و عنایت و محبت و عشق وی بیکران و پایان ناپذیراست. لذا من موئمن مسلمان ایرانی و فارسی زبان اگر به خاطر پاداش و عقاب بهشتی و جهنمی و محاکمه انسان در دادگاه عدل الاهی به پدیده های قیامت و معاد و آخرت باور داشته باشم، مطمئنا و یقینا اعتقاد و ایمان و باور من مشروط بوده و مملو از انتظارات و توقعات و آرزوهای بی جا از پیشگاه و درگاه خداوند متعال خواهد بود. لذا سعی و کوشش ام این است که به عفو کامل کلیه خطاها و گناهان انسان توسط خداوند باور نمایم و باور های سابق خودم را اصلاح کنم و سعی نکنم باور های خودم را به دیگران تحمیل یا القاء نمایم. ما انسان ها به همراه طبیعت و کیهان در سیر نزولی از حالت ملکوتی امکان اشرف نزول یافته و به حالت فعلی امکان اخس رسیده ایم و در سیر صعودی همین راه را دوباره پله به پله طی خواهیم کرد و در پایان سفر به همان حیات و مرتبه وجودی اولیه ملکوتی باز خواهیم گشت. پدیده های کلی نزول و صعود به معنای پایین آمدن و بالا رفتن فیزیکی از پله کان و نرده بان نیستند بلکه به معنی تغییر و تحول و تکامل در چهار چوب ثابت و پایدار مکان مجرد جهانی از حالتی به حالت دیگر. نزول و صعود انسان به همراه طبیعت و کیهان از طریق نوسانات متوالی انقباض و انبساط کیهانی و وقوع مه بانگ های متوالی صورت گرفته و میگیرد و بخصوص صعود نه از راه برزخ و پس از آن برپایی روز قیامت و برانگیخته شدن و رستاخیز مردگان از قبور و تجمع آنان در صحرای محشر و حضور آنان در دادگاه عدل الاهی و دریافت نامه اعمال از طریق دست چپ و راست و پس از آن روانه شدن در جهت عبور از روی پل صراط و سقوط خیل وسیعی از آنان در آتش سوزان جهنم و رسیدن عده ای از آنان به بهشت و برخوردار شدن آنان از نعمت ها و سعادتهای بهشتی. سعادت اُخروی، غائی و نهائی انسان بدون قید و شرط است و به اعمال نیک و بد و خیر و شر دنیوی هیچگونه ربطی ندارد و مشمول حال همه انسان ها بدون استثناء و بطور مطلقا برابر و یکسان می باشد. همانطور که در طی مراتب نزولی میزان بدی و شر افزایش یافته و به سطح فعلی رسیده است به همان سان در طی مراتب صعودی از میزان و قدر آنها کاسته خواهد شد تا در پایان بطور کامل و مطلق ریشه کن شوند و نه اینکه انسان بدکار و شرور در پایان سفر طعمه شعله های سوزان آتش جهنم گردد. انسان و طبیعت و کیهان هرکدام دارای دو نوع جسمانیت هستند، یکی مادی و دیگری روحی. این دو جسم از مبداء و منشاء خلقت همیشه باهم بوده و تا پایان خلقت و آفرینش و پس از آن بطور جاودانه با هم خواهند بود و هیچکدام از این دو جسم نمیتواند بطور جداگانه و مستقل و مجرد از دیگری وجود داشته باشد. هردوی آنها هم امر و هم خلق خداوند اند. فقط میتوانند به هم دیگر تبدیل شوند. این تبدیل به دو طریق صورت می پذیرد، یکی بطور غیر مستقیم و دیگری مستقیم. افزایش تعداد موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی از نوع تبدیل غیر مستقیم ماده به روح می باشد و تبدیل مستقیم فقط در اولین لحظات وقوع مه بانگ های متوالی رخ میدهد. وقوع مه بانگ های متوالی بطور تصادفی و بی هدف و بیهوده اتفاق نمی افتند بلکه برطبق خواست و اراده و حکمت و امر خداوند در چهارچوب طرح مطلق خلقت و آفرینش به قوع می پیوندند. خداوند متعال یک جهان را از عدم و نیستی نیآفریده است، بلکه تعداد بیشماری از جهان ها را از وجود خویش آفریده است که از لحاظ فرم و شکل و محتوا مطلقا یکسان و برابر می باشند. بنابر این جهان فانی و باقی شاعران و عارفان، عالم عقل و مثال و محسوساتِ فلاسفه و حکیمان و عالم دنیوی و برزخی و آخرت دینی همگی یک واحد یگانه می باشند و بطور جداگانه و مستقل و مجرد و ماوارایی و مادونی و غیب و شهود از همدیگر وجود ندارند. خلاصه کلام اینکه حقیقت مطلق و واقعیت یک واحد یگانه می باشند.
هرکدام از جهان ها سرای جاودانه ما انسانها و موجودات زنده و غیر زنده می باشند. در پایان سفر همه انسان ها بدون استثناء، پیامبران شریف و بزرگوار و عظیم و آلشان را ملاقات خواهیم نمود و متوجه خواهیم شد که آن بزرگواران هم به این حقیقت واقف گردیده اند و در پیشگاه خداوند و انسان به اشتباهات خویش اعتراف خواهند نمود گرچه نیازی به اعتراف نخواهد بود.


اعاده معدوم طوریکه میدانیم غیر ممکن می باشد، مگر اینکه بتوانیم آن چیز معدوم شده را از نو بسازیم. پس از اینکه نظام ملکولی بدن انسان منحل شود، اتم ها از بین نمی روند بلکه باقی می مانند، اگر بتوانیم آن اتم ها را دوباره با همان نظم اولیه دور هم قرار دهیم دوباره آن بدن زنده خواهد شد. ما انسان ها با توجه به سطح دانش و تکنیک موجود فعلی توانائی چنین کاری را نخواهیم داشت. یک موجود زنده مصنوعی که در آزمایشگاه ایجاد میشود بطور کامل مصنوعی نیست بلکه ساختمان ژنها از پیش توسط طبیعت داده شده اند. در این زمینه فقط روش پیوند سلولی و محیط کشت یا محیط تقسیم سلولی مصنوعی می باشند. فرض کنیم انسان در آینده های دور دست موفق شد که اجزای تشکیل دهنده ژنها و سلولها و بافت ها و ارگان ها را طوری کنار هم قرار دهد که حاصل آن یک جسم انسانی باشد، پس از آن اگر آن جسم شروع به تنفس نمود و به حرکت در آمد و زنده شد، آنگاه می توانیم با قاطعیت بگوئیم که نظم جسمانی ایجاد شده دارای استعداد خود حرکتی بوده و جهت زنده شدن نیازی به دمیدن روح در دماغ او نیست، اما اگر آن جسم زنده نشد و به حرکت در نیامد، آنگاه با اطمینان خاطر می توانیم ادعا نمائیم و بگوئیم که این جسم مصنوعی نیاز به دمیدن روح دارد تا بلند شود و مثل شاخ شمشاد روی پا هایش به حرکت در آید. چیزی که مسلم است تا آن زمان هزاره های متعددی در پیش رو داریم. بنا براین در مورد جاودانه بودن زندگی، رستاخیز و معاد فقط میتوان باور داشت و یا نداشت. این دو نوع باور دارای ارزش یکسان می باشند و بقیه حقوق انسانی نباید بر اساس این دو نوع باور تعیین گردند. در مورد پیدایش و سرچشمه کتب دینی بخصوص قرآن دو حالت بیشتر نمی تواند وجود داشته باشد. اول اینکه محتوای کتب دینی مخصوصا قرآن از طرف خداوند بطور مستقیم و یا غیر مستقیم توسط جبرائیل و یا روح مقدس به پیامبران نازل و یا ابلاغ گردیده است و یا محتوای این کتب حاصل احساسات، افکار، فهم، عقل، خیالات و اوهامات و نیروی خلاقیت و هوش سرشار خود پیامبران بوده است. روئیا پنداشتن محتوای قرآن توسط اندیشمند دینی ایرانی آقای دکتر عبدالکریم سروش به نظر این حقیر نمی تواند حقیقت داشته باشد، زیرا از آن دو حالت بالا خارج است. کتاب قرآن دارای راز و رمزی نیست که انسان عادی مثل من نتواند آنرا درک نکند. رمز آلود نشان دادن قرآن توسط مفسرین و حکیمان نشانه پایین بودن سطح آگاهی آن بزرگواران میباشد. قرآن کلیه انسان را به دو دسته تقسیم نموده است، یکی موئمنین که معتقد به وحدت خداوند و رسالت پیامبر اسلام باشند و دیگری مشرکین و کفار که معتقد به یگانه بودن خداوند نباشند و به رسالت پیامبر باور نداشته باشند. وعده های بهشت و جهنم هم مربوط به عاقبت و غایت این دو نوع انسان ها میباشند. آیا در اینجا چه راز و رمزی نهفته است که من و شما نتوانیم آنرا درک کنیم. بنابر این جهت پاداش دادن نیکوکاران یا موئمنین و عذاب گناه کاران یا کفار و مشرکین ضروری است که معاد و رستاخیز هم حقیقت داشته باشد تا در آنجا دادگاه عدل الاهی برگزار گردد و حق بصورت نامه اعمال در دست چپ و راست انسان قرارگیرد و الا آخر.
امروزه هر فرد انسانی که دارای اندکی شعور و منطق و عقل باشد به سهولت میتواند در یابد که هر فرد انسانی در رابطه با موجودیت خداوند هم حق دارد به خداوند اعتقاد داشته باشد و هم حق دارد به خداوند اعتقاد نداشته باشد. ادیان بطور واضح و آشکار یکی از این دو حق را زیر پا گذاشته و سر آنرا لِه نموده اند. در عصر جدید هم شاهد بودیم که کمونیزم حق اولی را زیر پا نهاده بود. آیا تا حالا از خود پرسیده ایم که ادیان تاکنون چه تحفه ای را برای بشریت به ارمغان آورده اند ؟ ریشه تحفه جاودانه بودن زندگی خیلی قدیمی تر است از پیدایش ادیان ابراهیمی. معاد وعده داده شده در قرآن که در کنار توحید اصل دوم دیانت در اسلام میباشد حقیقت دارد، اما نه آنطوری که در خود قرآن شرح آن رفته است و نه آنطوری که مفسرین و حکیمان مسلمان آنرا به تصویر کشیده اند. در بحث هفت عالم ودر جاهایی دیگر در این سایت مفصلا در مورد چگونگی وقوع معاد صحبت کردم، در اینجا بطور خیلی مختصر دوباره اشاره ای کوتاه به آن خواهم نمود. مردگان از قبر بر انگیخته نمی شوند، صحرای محشر و رستاخیز وجود نخواهند داشت، عالمی میانی به نام برزخ وجود ندارد. عالم آخرت طوریکه در قرآن به آن اشاره شده است به وجود نخواهد آمد. بجای همه این شرحیات بهتر از توجه خودرا به وقوع مه بانگ های متوالی و نوسازی متوالی جهان عطف نمائیم که خداوند متعال از آن طریق ما را به سمت خود باز خواهد گرداند و آنهم در سر جای خود یعنی در چهار چوب همین جهان و در همه جهان ها به همین ترتیب. باید از متون قدیمی عبور کرد و تا آخر عمر در آن ها غرق نشد. اگر حرکت انسان به سوی کمال می باشد، کمال را باید در آینده ملاقات کرد و نه در گذشته. برای همه ما مفید تر خواهد بود که به بزرگان گذشته احترام بگذاریم اما آنها را به غول تبدیل نکنیم بلکه آنان را کودکان خود به پنداریم. اگر این کار را نکنیم نمیتوانیم کلام مبارک آنان را به روشنی درک کنیم و اشتباهات آنان را ببینیم. اگر تمامی کلام مبارک پیامبران را نه پذیرفتیم، این عمل نشانه اعتقاد نداشتن با خداوند نیست. خداوند بالا تر از همه پیامبران است و اعتقاد به خداوند بالا تر از اعتقادات دینی مذهبی می باشد.


کلمات دیگر: