کلمه جو
صفحه اصلی

ثواب


مترادف ثواب : احسان، کارنیک، نیکی، اجر، پاداش، مزد

متضاد ثواب : عقاب، گناه

برابر پارسی : نیکو کاری، پاداش، بخشش، کرفه

فارسی به انگلیسی

reward


good deed


reward, good deed, meritorious

meritorious


مترادف و متضاد

احسان، کارنیک، نیکی ≠ عقاب، گناه


requital (اسم)
عقبی، تاوان، ثواب، سزا

oblation (اسم)
ثواب، اهدا نان

اجر، پاداش، مزد


۱. احسان، کارنیک، نیکی
۲. اجر، پاداش، مزد ≠ عقاب، گناه


فرهنگ فارسی

مزد، پاداش، ج ا، بیشتردرپاداش کارخوب گویند
( اسم ) ۱- مزد پاداش . ۲- پاداش هرعمل نیک که از بندگان خدای سرزند و درازای آن بنده استحقاق بخشایش و مزد و اجریابد کرفه . ۳- احسان . ۴- عوض اجر جزائ .
مردی صاحب تدبیر و شجاعت وزیر حضرت داود قاتل شلوم ابن داود که بدست سلیمان بقتل رسید

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - مزد، پاداش . ۲ - احسان . ، ~ کردن و کباب شدن عمل نیک شخص با سوءظن و عکس العمل ناخوشایند مواجه شدن .

لغت نامه دهخدا

ثواب . [ ] (اِخ ) مردی صاحب تدبیر و شجاعت وزیر حضرت داود قاتل شلوم بن داود که به دست سلیمان بقتل رسید. (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 43).


ثواب. [ث َ ] ( ع اِ ) هر عملی که از بندگان ایزدتعالی سر زندکه در ازاء آن بنده استحقاق بخشایش و آمرزش الهی رادریابد... آنرا ثواب نامند و برخی گفته اند ثواب بخشیدن است آنچه را ملایم طبع آدمی باشد. ( تعریفات سید جرجانی ). مقابل عقاب. کرفه. مزد طاعت. || عوض. اجر. جزاء. جزاء خیر در آخرت. ( غیاث اللغة ). حسنة. پاداش : غزوی نیکو برود بر ایشان امسال وثواب آن خداوند را باشد. ( تاریخ بیهقی ). ثمره این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا راو دریابد مرتبه بلند ثواب را. ( تاریخ بیهقی ). و چنان دید امیرالمؤمنین... که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها بسوی باز یافت اجر و ثواب. ( تاریخ بیهقی ). در حالتی که خواهان است چیزی را که نزد اوست از ثواب. ( تاریخ بیهقی ). مردم را که ایزد... این دو نعمت عطا داده است لاجرم از بهایم جداست و به ثواب و عقاب میرسد. ( تاریخ بیهقی ). و حشر و قیامت خواهد بود و سؤال و جواب و ثواب و عقاب. ( تاریخ بیهقی ).
از تو بکشم عقاب دنیا
از بهر ثواب آن جهانی.
ناصرخسرو.
آنکه بی خدمتی ثواب دهیش
بایدش دید بی گناه عقاب.
مسعودسعد.
بر تو فرخنده باد ماه صیام
خلد بادت ز کردگار ثواب.
مسعودسعد.
مگر که خدمت تو طاعت خدای شده ست
که هست بسته در او خلق را ثواب و عقاب.
مسعودسعد.
و همت بر اکتساب ثواب آخرت مقصور گردان. ( کلیله و دمنه ). و در کتب طب آورده اند که فاضلترین اطباء آنست که بر علاج از جهت ثواب آخرت مواظبت نماید. ( کلیله و دمنه ). در معنی بعث و قیامت و ثواب و عقاب بر سبیل افترا چیزی نگفتم. ( کلیله و دمنه ص 51 ). و ثواب و ثناء آن ایام میمون ملک را مدخر شود. ( کلیله و دمنه ). و ثواب آن روزگار همایون اعلی را مدخر گردانیده گشت. ( کلیله و دمنه ). آنگاه نفس خویش را میان چهار کار مخیر گردانیدم : وفور مال و ذکر سایر و لذات حال و ثواب باقی. ( کلیله و دمنه ). و آنکه سعی برای مصالح دنیا مصروف داردزندگانی بر وی وبال باشد و از ثواب آخرت بازماند. ( کلیله و دمنه ). آن که طالبند [ دنیا جویان ] فراخی معیشت و رفعت منزلت و رسیدن بثواب آخرت. ( کلیله و دمنه ). اگر کسی... از مال حلال صدقه دهد چندان ثواب نیابد که یکساعت از روز برای حفظ مال... در جهاد باشد. ( کلیله و دمنه ). غایت نادانی است... چشم داشتن بثواب آخرت به ریا در عبادت. ( کلیله و دمنه ).

ثواب . [ ث َ وْ وا ] (اِخ ) نام مردی که او را به اطاعت مثل زنند: اطوع من ثواب . گویند او بسفری یا جنگی رفت و مفقودالخبر گردید و زن وی نذر کرد که اگر بازآیدمهار در بینی او کرده کشان تا مکه برد و او چون بازآمد و نذر زن بدانست هم بدان صورت بزیارت خانه شد.


ثواب . [ ث َوْ وا ] (اِخ ) ابن حزابة. نام او در کتب آمده است . (منتهی الارب ). و همچنین نام پسرش قتیبة. (تاج العروس ).


ثواب . [ ث َوْ وا ] (اِخ ) ابن عتبه . محدث است .


ثواب . [ ث َوْ وا ] (ع ص ) جامه فروش . || بزاز. ثیابی . || جامه دار. صاحب جامه .


ثواب . [ث َ ] (ع اِ) هر عملی که از بندگان ایزدتعالی سر زندکه در ازاء آن بنده استحقاق بخشایش و آمرزش الهی رادریابد... آنرا ثواب نامند و برخی گفته اند ثواب بخشیدن است آنچه را ملایم طبع آدمی باشد. (تعریفات سید جرجانی ). مقابل عقاب . کرفه . مزد طاعت . || عوض . اجر. جزاء. جزاء خیر در آخرت . (غیاث اللغة). حسنة. پاداش : غزوی نیکو برود بر ایشان امسال وثواب آن خداوند را باشد. (تاریخ بیهقی ). ثمره ٔ این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا راو دریابد مرتبه ٔ بلند ثواب را. (تاریخ بیهقی ). و چنان دید امیرالمؤمنین ... که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها بسوی باز یافت اجر و ثواب . (تاریخ بیهقی ). در حالتی که خواهان است چیزی را که نزد اوست از ثواب . (تاریخ بیهقی ). مردم را که ایزد... این دو نعمت عطا داده است لاجرم از بهایم جداست و به ثواب و عقاب میرسد. (تاریخ بیهقی ). و حشر و قیامت خواهد بود و سؤال و جواب و ثواب و عقاب . (تاریخ بیهقی ).
از تو بکشم عقاب دنیا
از بهر ثواب آن جهانی .

ناصرخسرو.


آنکه بی خدمتی ثواب دهیش
بایدش دید بی گناه عقاب .

مسعودسعد.


بر تو فرخنده باد ماه صیام
خلد بادت ز کردگار ثواب .

مسعودسعد.


مگر که خدمت تو طاعت خدای شده ست
که هست بسته در او خلق را ثواب و عقاب .

مسعودسعد.


و همت بر اکتساب ثواب آخرت مقصور گردان . (کلیله و دمنه ). و در کتب طب آورده اند که فاضلترین اطباء آنست که بر علاج از جهت ثواب آخرت مواظبت نماید. (کلیله و دمنه ). در معنی بعث و قیامت و ثواب و عقاب بر سبیل افترا چیزی نگفتم . (کلیله و دمنه ص 51). و ثواب و ثناء آن ایام میمون ملک را مدخر شود. (کلیله و دمنه ). و ثواب آن روزگار همایون اعلی را مدخر گردانیده گشت . (کلیله و دمنه ). آنگاه نفس خویش را میان چهار کار مخیر گردانیدم : وفور مال و ذکر سایر و لذات حال و ثواب باقی . (کلیله و دمنه ). و آنکه سعی برای مصالح دنیا مصروف داردزندگانی بر وی وبال باشد و از ثواب آخرت بازماند. (کلیله و دمنه ). آن که طالبند [ دنیا جویان ] فراخی معیشت و رفعت منزلت و رسیدن بثواب آخرت . (کلیله و دمنه ). اگر کسی ... از مال حلال صدقه دهد چندان ثواب نیابد که یکساعت از روز برای حفظ مال ... در جهاد باشد. (کلیله و دمنه ). غایت نادانی است ... چشم داشتن بثواب آخرت به ریا در عبادت . (کلیله و دمنه ).
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی .

حافظ.


|| احسان :
مفرمای انتظارم بیشتر زین
کرم کن یا جوابی یا ثوابی .

ابن یمین .


ثواب راه بخانه ٔ صاحب خودمی برد.
|| در بیت ذیل مسعود اگر تحریفی نشده باشد ثواب بمعنی غیر معمول آمده است :
در رضا و ثواب ایزد کوش
گرچه صعب است مرگ فرزندان .
ج ، مثوبه . || ثواب خواستن ، استثابه . || ثواب دادن . اجر دادن . تثویب . || انگبین . شهد. عسل . || منج انگبین . نحل . زنبور عسل . مگس انگبین .

فرهنگ عمید

جامه فروش.
۱. پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت.
۲. [مجاز] کار خوب و پسندیده.

۱. پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت.
۲. [مجاز] کار خوب و پسندیده.


جامه‌فروش.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پاداش بر نیکی را ثواب می گویند و از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلات، خمس، صوم،جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ارث سخن رفته است.
خدای متعال در راستای مصلحت بندگان، تکالیفی الزامی و غیر الزامی بر عهده آنان نهاده است. بندگان با عمل به این تکالیف هیچ گونه حقّی بر خدا پیدا نمی کنند؛ لیکن خدای مهربان چنین بندگانی را مشمول فضل و کرم خویش قرار داده و برای اعمال نیک آنان پاداش مقرّر کرده است.
پاداش گیرنده
هرکسی که توفیق انجام دادن عمل نیک و محبوب خداوند متعال را پیدا کند مستحق پاداش است؛ لیکن پاداش اخروی تنها به مؤمنان اختصاص دارد.
عمل مورد پاداش
هر عمل صالح و محبوب و مطلوب خداوند از عبادات و طاعات، خواه واجب باشد یا مستحب؛ از افعال جوارحی باشد، همچون نماز یا از افعال قلبی، همچون اعتقادات صحیح و محبوب خداوند.نیت کار خیر، هرچند نیّت کننده توفیق به جا آوردن آن را نیابد پاداش دارد؛ بلکه اعمال مباحی که به قصد قربت انجام می گیرد ـ مانند خوردن برای توانمندی بر عبادت، خوابیدن جهت رفع خستگی و کسب نشاط برای طاعت ـ نیز دارای ثواب است.
شرایط ثواب
...

[ویکی اهل البیت] ثواب در لغت جزا است بر عمل نیک یا بد، و در اصطلاح جزای نیک است.
ثواب به جزای اعمال نیک و بد هر دو اطلاق شده است.
جزای اعمال نیک مثل :
وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً ... (کهف/46)؛ و کردارهای نیک که همواره بر جای می مانند نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آنها نیکوتر است.
وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب (آل عمران/195)؛ و آنان را در بهشتهایی که در آن نهرها جاری است داخل می کنم. این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.
و جزای اعمال بد مثل :
«هل ثوب الکفار ما کانوا یعلمون» (سوره مطففین/آیه36)؛ آیا جزا داده شدند کفار آنچه عمل می کردند.
«فاثابکم غماً بغم» (سوره آل عمران /آیه145)؛ جزا داد شما را اندوهی در مقابل اندوهی

[ویکی الکتاب] معنی ثَوَابَ: پاداش
معنی عسق: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که حمعسق معنایش حلیم ، مثیب ( ثواب دهنده )،عالم ، سمیع ، قادر ، قوی ، است )
معنی مَدِینِینَ: جزا داده شدگان (کلمه مدینین به معنای مجزیین - جزا دادهشدگان است ، از ماده دان - یدین است ، که معنای جزی - یجزی را میدهد ، درعبارت "فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ "میفرماید : پس چرا او را بر نمیگردانید اگ...
ریشه کلمه:
ثوب (۲۸ بار)

[ویکی فقه] ثواب (فقه). پاداش بر نیکی را ثواب می گویند و از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلات، خمس، صوم،جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ارث سخن رفته است.
خدای متعال در راستای مصلحت بندگان، تکالیفی الزامی و غیر الزامی بر عهده آنان نهاده است. بندگان با عمل به این تکالیف هیچ گونه حقّی بر خدا پیدا نمی کنند؛ لیکن خدای مهربان چنین بندگانی را مشمول فضل و کرم خویش قرار داده و برای اعمال نیک آنان پاداش مقرّر کرده است.
مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۳۰.
هرکسی که توفیق انجام دادن عمل نیک و محبوب خداوند متعال را پیدا کند مستحق پاداش است؛
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۱۲۷.
هر عمل صالح و محبوب و مطلوب خداوند از عبادات و طاعات، خواه واجب باشد یا مستحب؛ از افعال جوارحی باشد، همچون نماز یا از افعال قلبی، همچون اعتقادات صحیح و محبوب خداوند.نیت کار خیر، هرچند نیّت کننده توفیق به جا آوردن آن را نیابد پاداش دارد؛
حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۹.
...

پیشنهاد کاربران

ثواب ﻭ ﻣَﺜُﻮﺑﺔ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺟﻮﻉ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻳﺎ ﺟﺰﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺎﺩﺍﺷﻬﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ. برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی

یعنی پاداش و مزد کار خیر

کار خوب و پسندیده
مزد
اَجر
پاداش

پاداش. اجر اخرت

داخل لقت نامه فارسی کلاس هفتم :
پاداش ، اجر آخرت

ثواب عظیم

یعنی کار خوب و پسندیده

اجر

مزد

پاداش 🏉🏉
کاربرد در جمله :
آن که سعی او به مصالح دنیا مصروف باشد ، زندگانی بر او وبال گردد و از ثواب آخرت بماند ( خارج 89 )

ثواب به معنای: پاداش - اجر - کار خوب و پسندیده.

صواب به معنای: درست - پسندیده - مصلحت.


کلمات دیگر: