کلمه جو
صفحه اصلی

اسپند

فارسی به انگلیسی

Espand/Esfand is the twelfth month of the Iranian calendar [has 29 days or 30 days in leap year]


wild rue, rue (Peganum), harmel (Peganum), African rue (Peganum harmala)


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: espand) (اوستایی) (= اسفند = سپند) ، مقدس.


فرهنگ فارسی

دوازدهمین ماه تقویم خورشیدی، اسفند


(گیاه شناسی) گیاه پایا از تیره‌ی سدابیان، اسفند


مقدس
( اسم ) اسفند
ابن قرا یوسف

سرده‌ای از قیچیان شامل گیاهانی چندساله با برگ‌های متناوب و با بریدگی‌های نامنظم و عمیق و دارای گوشوارک کوچک و گل‌های نر و ماده و 4 تا 5 عدد گلبرگ و کاسبرگ و 12 تا 15 عدد پرچم در دو ردیف و میوۀ پوشینه‌ای کروی با 3 دریچۀ شکوفا


جملات نمونه

اسپنددانه ( دانه‌ی اسپند که دود می‌کنند) / اسفنددانه

wild rue seed


فرهنگ معین

(اِ پَ ) ( اِ. ) نک اسفند.

لغت نامه دهخدا

اسپند. [ اِ پ َ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر ریزد ومحل صید ماهی باشد. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 16).


اسپند. [ اِ پ َ ] ( اِ ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. ( برهان ). حرمل. ( تاج العروس ) ( تحفه حکیم مؤمن ). حرمل احمر. حرمل عامی. حرملة. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه ، رَضرضه است. ( بحر الجواهر ) :
ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند
تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر
چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند
کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر.
فرخی.
خیز و دفع چشم بد اسپند سوز.
مولوی.
- امثال :
آتش و اسپند. رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
|| این کلمه همچون مزید مقدمی در کلمات : اسپندار، اسفندار، اسپندارمذ، اسفندارمذ، و مزید مؤخری در هزاراسپند، ماراسپند بکار رفته است. رجوع به اسفند شود.

اسپند. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر ریزد ومحل صید ماهی باشد. ( جغرافیای طبیعی کیهان ص 16 ).

اسپند. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) ( میرزا... ) یا ( امیر... ) ابن قرایوسف. وی بعد از فوت پدر قلعه بایزید را در حوالی رود ارس که نفایس بیشمار و ذخیره های بسیار قرایوسف بدانجا بود، بتصرف درآورد و بعضی از مردم خودرا در آنجا مضبوط کرد و در این زمان شاهرخ میرزای تیموری کمند همت بر کنگره تسخیر قلعه بایزید انداخته بیست وسوم جمادی الاول سال 824 هَ. ق. در حوالی آن حصار نزول اجلال فرمود و کس فرستاد کوتوال را به اطاعت و انقیاد دعوت کرد و آن مردم از تسلیم قلعه سر باززده لشکر قیامت اثر، آغاز افروختن نیران جنگ و انداختن تیر و سنگ کردند و محصوران بعزم ممانعت و محاربت پیش آمده زمان کوشش از صباح تا نماز دیگر امتداد داشت ودر آخر همان روز که بحقیقت وقت غروب آفتاب دولت مخالفان بود، جنود ظفرورود رخنه ها در دیوار باغ بایزید انداخته بتأیید الهی پیکر فتح و ظفر جلوه گر گشت و غنایم بسیار نصیب چریک ظفرشعار شده رایت آفتاب اشراق به صوب ییلاق الاباغ در حرکت آمد. ( حبیب السیر جزو3 ازج 3 ص 197 و 198 ). و رجوع به مجالس المؤمنین شود.

اسپند. [ اِ پ َ ] (اِ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان ). حرمل . (تاج العروس ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حرمل احمر. حرمل عامی . حرملة. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه ، رَضرضه است . (بحر الجواهر) :
ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپند
تا ترا سازم ازین چشم گرامی مجمر
چشم بد را ز چنان شاه بگردان بسپند
کآفرین باد بر آن صورت زیبامنظر.

فرخی .


خیز و دفع چشم بد اسپند سوز.

مولوی .


- امثال :
آتش و اسپند . رجوع به مثل آتش و اسپند در امثال و حکم شود.
|| این کلمه همچون مزید مقدمی در کلمات : اسپندار، اسفندار، اسپندارمذ، اسفندارمذ، و مزید مؤخری در هزاراسپند، ماراسپند بکار رفته است . رجوع به اسفند شود.

اسپند. [ اِ پ َ ] (اِخ ) (میرزا...) یا (امیر...) ابن قرایوسف . وی بعد از فوت پدر قلعه ٔ بایزید را در حوالی رود ارس که نفایس بیشمار و ذخیره های بسیار قرایوسف بدانجا بود، بتصرف درآورد و بعضی از مردم خودرا در آنجا مضبوط کرد و در این زمان شاهرخ میرزای تیموری کمند همت بر کنگره ٔ تسخیر قلعه ٔ بایزید انداخته بیست وسوم جمادی الاول سال 824 هَ . ق . در حوالی آن حصار نزول اجلال فرمود و کس فرستاد کوتوال را به اطاعت و انقیاد دعوت کرد و آن مردم از تسلیم قلعه سر باززده لشکر قیامت اثر، آغاز افروختن نیران جنگ و انداختن تیر و سنگ کردند و محصوران بعزم ممانعت و محاربت پیش آمده زمان کوشش از صباح تا نماز دیگر امتداد داشت ودر آخر همان روز که بحقیقت وقت غروب آفتاب دولت مخالفان بود، جنود ظفرورود رخنه ها در دیوار باغ بایزید انداخته بتأیید الهی پیکر فتح و ظفر جلوه گر گشت و غنایم بسیار نصیب چریک ظفرشعار شده رایت آفتاب اشراق به صوب ییلاق الاباغ در حرکت آمد. (حبیب السیر جزو3 ازج 3 ص 197 و 198). و رجوع به مجالس المؤمنین شود.


فرهنگ عمید

= اسفند

اسفند#NAME?


دانشنامه عمومی

اِسپَند، اسفند، اسپند معمولی (نام علمی: Peganum harmala) گیاهی است چندساله یا پایا از تیره نیتراریاسه (Nitrariaceae).به آن سپند، اسفند، سدابِ سوری، سِداب آفریقایی یا هارمِل هم گفته اند.
بازدارنده های بازجذب سروتونین
بازدارنده های مونوآمین اکسیداز
محرک ها نظیر آمفتامین ها از جمله اکستازی و مت آمفتامین
اسپند اصالتاً گیاه بومیِ آسیا است و در خاورمیانه و قسمت هایی از آسیای جنوبی، بخصوص هند و پاکستان رشد می کند. این گیاه اولین بار در سال ۱۹۲۸ در ایالات متحده و ایالت نیو مکزیکو، توسط کشاورزی که قصد داشت از این دانه ها رنگ «قرمز ایرانی» استخراج کند، کاشته شد. از آن به بعد این گیاه به طور انبوه و گسترش یابنده در آریزونا، کالیفرنیا، مونتانا، نوادا، اُرگون، تگزاس و واشینگتن رویش یافت.
اسپند معمولی (P. harmala) گونه ای از اسپند(Peganum) است به شکل گیاه علفی چندساله به ارتفاع حداکثر ۶۰ سانتی متر بی کرک و با برگ های نوک تیز به طول حداکثر ۶ سانتی متر و دارای بریدگی شانه مانند و با تقسیمات خطی و گوشوارک های کوچک و خطی و اغلب خمیدهـ برگشته و گل آذین انتهایی و دیهیم تُنُک با گل های منفرد سفید و میوهٔ کروی به قطر حداکثر ۱۰ میلی متر
ظاهر آن بوته مانند، دارای برگ های سبز با تقسیمات باریک و دراز و نامنظم است. گل های آن درشت و دارای کاسبرگ نازک و گلبرگ بزرگ برنگ سفید مایل به سبز، میوه آن پوشینه و حاوی دانه های متعدد برنگ سیاه است. در صورت خشکی خاک، ریشه های این گیاه می توانند تا ۶ متر نفوذ کنند. این گیاه در نیمکرهٔ شمالی از اوائل خرداد تا اوائل شهریور گل می دهد و گل های آن سفید رنگ هستند. کپسول های مدوّرِ حاوی دانه، سه حفره ای بوده و حدود پنجاه دانه را در خود نگهداری می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{Peganum} [گیاهان دارویی] سرده ای از قیچیان شامل گیاهانی چندساله با برگ های متناوب و با بریدگی های نامنظم و عمیق و دارای گوشوارک کوچک و گل های نر و ماده و 4 تا 5 عدد گلبرگ و کاسبرگ و 12 تا 15 عدد پرچم در دو ردیف و میوۀ پوشینه ای کروی با 3 دریچۀ شکوفا

گویش اصفهانی

تکیه ای: esfand
طاری: esband
طامه ای: esfand
طرقی: esband / sendel
کشه ای: sendel
نطنزی: esfend


گویش مازنی

/espand/ روستایی از دهستان لیتکوه آمل


واژه نامه بختیاریکا

دینشت

پیشنهاد کاربران

به ترکی "اوزرّیه" می گویند

Syrian rue

به آلمان

اسپند


Incense


کلمات دیگر: